< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

89/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : استدلال به آیه 35 سوره یونس بر عصمت

آیه دیگری که بر عصمت انبیاء الهی و ائمه طاهرین دلالت دارد آیه 35 سوره بونس است .

«قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدي لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‌ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ »

مفسرین از این آیه کمتر برای اثبات عصمت استفاده شده است. اما علامه حلی در کتاب الفین از این آیه، بر عصمت استفاده نموده اند . ایشان می فرماید : «قوله تعالى أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‌ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ‌ و غير المعصوم لا يهدي إلا أن يهدى و قد لا يهدي مع أنه يهدى فيكون الإنكار على اتباعه أولى فغير المعصوم لا يجوز اتباعه و الإمام يجب اتباعه فلا شي‌ء من غير المعصوم بإمام و هو المطلوب.»[1]

علامه طباطبایی نیز تقریر زیبایی از آیه ارائه می دهند و بر اساس آن عصمت را ثابت می کنند. ایشان بر اساس قرائت معروف آیه نکاتی را بیان می کنند :

نکته 1 :

ذیل آیه « ما لکم کیف تحکمون »بیان گر این است که استدلال در آیه عقلی می باشد .

نکته 2 :

علامه می فرمایند مدار این آیه، حکم حق و فطرت می باشد . یعنی فطرت و عقل، انسان را به سمت حق دعوت می کند زیرا انسان ذاتا حق گراست . اگر کسی هم از باطل پیروی می کند بدان خاطر است که ابتدا آن را در نزد خویش به حق مبدل کرده است. ایشان در مقاله اعتباریات همین نکته را بیان می دارند. می فرماید: افعال اختیاری انسان بر یک سلسله امور اعتباری وضع شده است. از جمله آنها، حسن فعل است یعنی آدمی هیچ فعل اختیاری را انتخاب نمی کند مگر آنکه آن را حسن بیابد و به هر دلیلی، لباس حسن بر آن پوشیده و سپس انتخاب می کند . اعتبار دیگر ، اعتبار وجوب است یعنی انسان در کارهای اختیاری آن گاه کاری را بر می گزیند که بایستنی باشد ( و لو در واقع آن امر بایستنی نباشد ) مانند اینکه شمر لعنت الله علیه وقتی سر مبارک حضرت سید الشهدا(س) را از بدن جدا می کند، این کار را خوب و واجب می پندارد . و لو این حکم، از سوی نفس اماره صادر شود . اوست که عنان این نفس را به دست گرفته و سایر قوا مانند نفس قدسیه و عاقله را کنار زده است .

بنابراین انسان به حکم عقل خویش پیرو حق است و اگر کسی را اطاعت می کند چون او را هادی الی الحق یافته است از او تبعیت می کند .

« أن من المرتكز في الفطرة الإنسانية و به يحكم عقله أن من الواجب على الإنسان أن يتبع الحق حتى إنه إن انحرف في شي‌ء من أعماله عن الحق و اتبع غيره لغلط أو شبهة أو هوى فإنما اتبعه لحسبانه إياه حقا و التباس الأمر عليه، و لذا يعتذر عنه بما يحسبه حقا فالحق واجب الاتباع على الإطلاق و من غير قيد أو شرط. و الهادي إلى الحق واجب اتباعه لما عنده من الحق، و من الواجب ترجيحه على من لا يهدي إليه أو يهدي إلى غيره لأن اتباع الهادي إلى الحق اتباع لنفس الحق الذي معه وجوب اتباعه ضروري. و قد اعتمد في الحجة على هذه المقدمة الضرورية فافتتح الكلام فيها بسؤالهم عن شركائهم هل فيهم من يهدي إلى الحق؟ و من البين أن لا جواب للمشركين في ذلك مثبتا إذ شركاؤهم سواء أ كانوا جمادا غير ذي حياة كالأوثان و الأصنام أم كانوا من الإحياء كالملائكة و أرباب الأنواع و الجن و الطواغيت من فرعون و نمرود و غيرهما لا يملكون لأنفسهم ضرا و لا نفعا و لا موتا و لا حياة و لا نشورا.؟»[2]

علامه طباطبایی دو ویژگی را در المیزان بکار گرفته اند

الف) در خود آیه خیلی دقت و تامل می نمایند زیرا قرآن قول فصل است و سخنان آن مانند ما نیست که در آنها تساهل زیادی به کار رفته است .

ب) بر اساس روش ایشان که تفسیر قرآن به قرآن است از آیات دیگر برای فهم آیات استفاده می کند.

نکته 3 :

ایشان می فرماید علی القاعده مقابل کلمه "افمن یهدی" کلمه "لایهدی" و یا "یهدی الی الباطل" باید باشد که در این صورت معنا چنین است: آیا کسی که به حق دعوت می کند سزاوار پیروی است یا کسی که به حق دعوت نمی کند و یا به باطل دعوت می کند . اما از اینکه قرآن در مقابل "افمن یهدی" ، کلمه "امن لایهدّی" را بکار برده است می فهیم که قرآن کریم در صدد بیان نکته ای است . کلمه "یهدی" یعنی هدایت گر باشد و معنای "یهدّی" یعنی خود هدایت شده باشد و اصل آن "لایعتدی" است . این آیه می فهماند که کسی می تواند به حق هدایت کند که اهتدایش به غیر نباشد بلکه به خود باشد. کسی که ذاتا دارای هدایت نیست نمی تواند دیگری را هدایت ( به معنای ایصال الی المطلوب ) کند .

نکته 4 :

می فرماید مقصود از هدایت در آیه ایصال به مقصود است نه ارائه طریق. زیرا ارائه طریق را دیگران نیز می توانند انجام دهند مانند مومن آل فرعون که قرآن بدان اشاره دارد « يا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشاد»[3] . ایصال به مقصود تنها حق مخصوص خدای متعال و کسانی است که بدون واسطه از طرف ایشان هدایت شده اند . قرآن کریم می فرماید « وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدين‌»[4] یعنی خداوند ایشان را در مسیر خیر قرار داده است زیرا می فرماید « اوحینا الیهم فعل الخیرات» و این همان عصمت است.

علامه در باره هدایت باطنی نکته ای دارند. ایشان می فرمایند امامت در قرآن به این معناست که امام علاوه بر مسائل ظاهری ، هدایت باطنی را نیز به عهده دارد یعنی ایشان ایصال به مطلوب می کند .

بر اساس همین نکته است که اگر کسی امامت حضرت امیر المومنین (ع) را قبول نداشته باشد و لو عبادت دهر را داشته باشد، نمی تواند به مطلوب برسد زیرا حضرت علی (ع) واسطه نظام بالا می باشند و این سیستم را خدای متعال طراحی کرده است . آنها که ناصبی هستند و عناد دارند تکلیفشان معلوم است. اما آنها که ولایت محبت و مودت را در جان دارند و عنادی ندارند، از شعایی از هدایت حضرت برخوردارند و همان باعث نجات آنها خواهد شد. لذا بخش کثیری از اهل سنت از یک نوع نجاتی برخوردار می شوند .

نکته دیگر اینکه هدایت به معنای ارئه طریق برای دیگران ممکن است اما به صورت فی الجمله در اینجا نیز ارائه طریق به صورت بالجمله که همه راه را نشان می دهد، تنها از طریق معصومین ممکن می باشد .

سوال :

آنچه در آیه بیان شده ، ارجحیت و اولویت معصومین در پیروی است و نه لزوم و انحصار پیروی در ایشان . زیرا قرآن کریم از واژه "احق" استفاده کرده است و این افضلیت پیروی از افضل را نشان می دهد نه لزوم اطاعت از وی را . بنابراین اطاعت از غیر معصوم هم جائی است. اطاعت از معصوم بهتر است اما اگر معصوم هم نشد ،‌نشد.

پاسخ :

اگر به صدر آیه دقت کنیم این احتمال دفع می شود . قرآن کریم می فرماید : « قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ » آیا معبودانی که شریک قرار می دهید هدایت به حق می کنند یا خداوند ؟ آیا معبودان مشرکین اصلا هدایت گر به حق هستند؟ آیا آنجا بحث ارجحیت و اولویت است یا لزوم؟ قطعا پیروی از معبودان که غیر خدا هستند جائز نیست . لذا باید گفت ذیل آیه هم همان معنا را می رساند. کلمه "احق" در اینجا به قرینه صدر آیه به معنای حقیقت است . علاوه بر اینکه اینکه شیوه قرآن کریم در برخورد با مخالفانش این است که از کلام نرم و لین استفاده می کند به عنوان نمونه با اینکه کافران بر باطل هستند اما خدای متعال می فرماید: یا ما حق هستیم یا شما. نمی فرماید ما حق هستم و شما بی جا کرده اید که راه باطل را برگزیده اید .

اللهم صل علی محمد و آل محمد

* * *

( تقریرات و تلخیص درس حضرت استاد ربانی گلپایگانی )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo