< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

89/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : قرآن و مساله خداشناسی

جمع بندی بحث گذشته :

خداشناسی در قرآن در سه گام و مرحله بیان شده است :

اثبات خالقی حکیم ، دانا و قادر برای جهان و ابطال عقیده کسانی که عالم را متکی به خود و مبدا آن را ماده می دانند . قرآن کریم با آیات طبیعت شناسی و تدبر در آن این عقیده را باطل دانسته است . اثبات یگانگی خدای متعال . در اینجا قرآن از مرحله بالاتری سخن می گوید که دیگر ابتنایی به حس و مشاهده نمی باشد . در این باره قرآن چند استدلال عقلی را بیان داشته است. بیان احدیت و بساطت خالق هستی . این گام و مرحله کامل ترین مرحله است و در بالاترین سطح قرار دارد . قرآن کریم بیان می دارد که خدای متعال علاوه بر اینکه واحد است و شریک و همتایی ندارد ، احد نیز می باشد و از هر گونه ترکیب داخلی و خارجی و وهمی منزه می باشد . این مطلب در اصطلاح اهل فلسفه «وحدت حقیقی حقه» خوانده می شود .

آیا معارفی که قرآن در مرحله سوم بیان داشته تعبدی محض می باشد و برای عقل یه هیچ وجه راهی در آن نیست یا نه قرآن، راه را برای عقل باز گذاشته است؟ توضیح اینکه دسته ای از مسائل و معارف تعبدی محض هستند و عقل مطلقا آنها را نمی فهمد. مانند جزئیات معاد و تفاصیل مربوط به حیات پس از مرگ . این مسائل صرفا باید از طریق وحی بیان شود و بعد از آن هم باز راهی برای عقل در آنها نیست .( زیرا اساسا از محدوده و توانایی عقل خارج است ) . اما گاه سنخ مساله، عقلی است اما عقلی برتر باید راه را باز کند و عقل ها را در آن جهت هدایت کند . مرحله سومی که قرآن کریم بیان می دارد از همین قسم است .

حضرت امیر المومنین (علیه السلام ) یکی از علل ارسال انبیاء را همین می دانند که ایشان گنج های نهفته در خزانه خرد را فعال می کنند .

فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَة[1]

سوال : آیا فهم این معارف از طریق شهود نمی باشد ؟

پاسخ : درباره رابطه شهود با عقل جای بحث و سوال است که آیا شهود توسط همان عقل صورت می گیرد اما عقلی که صیقل یافته و توانسته است از حجاب مفاهیم عبور کند یا امر دیگری است ؟ بنظر می رسد می توان گفت شهود در مقابل عقل نیست بلکه همان عقل است که در پرتو تقوا و طهارت توانسته به درک بی واسطه راه یابد . عقل در یک سطح با مفاهیم کار می کند و این همان عقل عرفی است . اما همین عقل وقتی صیقل داده شود از حجاب مفاهیم گذشته و بدون واسطه حقایق را ادراک می کند .

لذا می توان برای درک عقلانی مراتبی را قرار دارد . این مطلب در آیات و روایات نیز بیان شده است . وقتی حضرت امیر (علیه السلام ) می فرماید «لو کشف الغطا و ما ازددت یقینا »[2] در واقع عقل مبارک آن حضرت است که به این جا رسیده است . منتهی عقلی در بالاترین سطح و در اوج کمال .

سخن علامه طباطبایی درباره توحید در قرآن

علامه طباطبایی در کتاب المیزان ، ج 6 در تفسیر آیات 67-86 سوره مائده بحثی دارند با عنوان «کلام فی معنا التوحید فی القرآن» در آنجا می فرمایند :

لا يرتاب الباحث المتعمق في المعارف الكلية أن مسألة التوحيد من أبعدها غورا، و أصعبها تصورا و إدراكا، و أعضلها حلا لارتفاع كعبها عن المسائل العامة العامية التي تتناولها الأفهام، و القضايا المتداولة التي تألفها النفوس، و تعرفها القلوب.

و ما هذا شأنه تختلف العقول في إدراكه و التصديق به للتنوع الفكري الذي فطر عليه الإنسان من اختلاف أفراده من جهة البنية الجسمية و أداء ذلك إلى اختلاف أعضاء الإدراك في أعمالها ثم تأثير ذلك الفهم و التعقل من حيث الحدة و البلادة، و الجودة و الرداءة، و الاستقامة و الانحراف.

فهذا كله مما لا شك فيه، و قد قرر القرآن هذا الاختلاف في موارد من آياته الكريمة كقوله تعالى: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»: الزمر: 9، و قوله تعالى: «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»: النجم: 30

می فرمایند باحث متعمق می داند که بحث توحید از مشکل ترین بحث هاست و به همین خاطر است که عقل ها در فهم و تصدیق آن دچار اختلاف شده اند . خدای متعال می فرمایند هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون .

و من أظهر مصاديق هذا الاختلاف الفهمي اختلاف أفهام الناس في تلقي معنى توحده تعالى لما في أفهامهم من الاختلاف العظيم و النوسان الوسيع في تقرير مسألة وجوده تعالى على ما بينهم من الاتفاق على ما تعطيه الفطرة الإنسانية بإلهامها الخفي و إشارتها الدقيقة.

فقد بلغ فهم آحاد من الإنسان في ذلك أن جعل الأوثان المتخذة، و الأصنام المصنوعة من الخشب و الحجارة حتى من نحو الأقط و الطينة المعمولة من أبوال الغنم شركاء لله، و قرناء له، يعبد كما تعبد هؤلاء، و يسأل كما تسأل هؤلاء، و يخضع له كما يخضع لها، و لم يلبث هذا الإنسان دون أن غلب هذه الأصنام عليه تعالى بزعمه، و أقبل عليها و تركه، و أمرها على حوائجه و عزله.

فهذا الإنسان قصارى ما يراه من الوجود له تعالى هو مثل ما يراه لآلهته التي خلقها بيده، أو خلقها إنسان مثله بيده، و لذلك كانوا يثبتون له تعالى من صفة الوحدة مثل ما يصفون به كل واحد من أصنامهم، و هي الوحدة العددية التي تتألف منها الأعداد، قال تعالى: «وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ، أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ عُجابٌ: ص: 6.

از بزرگ ترین اختلافات در وادی خداشناسی ، اختلاف در فهم توحید است . برخی آن قدر تنزل کرده اند که چوب و سنگ ساخته دست خود را اله می دانند و خدا را یک اله و بت ها را نیز یک اله دیگر می دانند . نهایت فهم اینان از خدا همانند فهم آنها از بتهایشان است. وحدتی که آنان معتقد بودند وحدت عددی بود .

و القرآن ينفي في عالي تعليمه الوحدة العددية عن الإله جل ذكره، فإن هذه الوحدة لا تتم إلا بتميز هذا الواحد من ذلك الواحد بالمحدودية التي تقهره، و المقدرية التي تغلبه، مثال ذلك ماء الحوض إذا فرقناه في آنية كثيرة كان ماء كل إناء ماء واحدا غير الماء الواحد الذي في الإناء الآخر، و إنما صار ماء واحدا يتميز عما في الآخر لكون ما في الآخر مسلوبا عنه غير مجتمع معه، و كذلك هذا الإنسان إنما صار إنسانا واحدا لأنه مسلوب عنه ما للإنسان الآخر، و لو لا ذلك لم يأت للإنسانية الصادقة على هذا و ذاك أن تكون واحدة بالعدد و لا كثيرة بالعدد.

قرآن کریم این اختلاف و نزول فکری را گزارش می دهد اما در تعالیم خویش وحدت عددی را نفی می کند . زیرا واحد بالعدد محدود و مقهور می باشد . یک فرد انسانی محدود به وجود خود است و کمالات انسان های دیگر را ندارد . نیستی ها وجود او را احاطه نموده اند . اساسا هر موجود ممکنی چنین است . مثلا مدرسه فیضیه یک هست است با بسیاری نیست ها . مدرسه فیضیه دیگر حرم نیست ، نهر نیست و مابقی عالم نیست . این مشکل واحد بالعدد است . اما خدای متعال واحد بالعدد نیست بلکه وحدت او حقیقی حقه است .

علامه در ادامه سه دسته آیات را بیان می کند :

در برخی آیات، هر گاه خداوند با صفت وحدانیت معرفی شده بعد از آن صفت قهاریت بکار رفته است . این آیات بیان می دارد که خدای متعال واحدی است که دیگر مقهور چیزی نیست . هر آنچه را غیر خداوند فرض کنیم مقهور و واحد بالعدد است .

سیه رویی ز ممکن در دو عالم جدا هرگز نشد و الله اعلم

«وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ»: الرعد: 16،

«أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ»: يوسف: 40

«وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ»: ص: 65،

«لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً لَاصْطَفى‌ مِمَّا يَخْلُقُ ما يَشاءُ سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ»: الزمر:4.

دسته دوم آیات، صفات الهی را به سیاق حصر بیان می کند . این حصر بیان گر وحدت حقه خدای سبحان است .

«وله الاسماء الحسنی» یعنی اسماء حسنی تنها از آن خدای متعال است . حصر در آیه از تقدم کلمه «له» روشن می شود . زیرا تقدیم آنچه شان آن تاخیر است دلالت بر حصر دارد . بنابراین علم الهی که علمی نامتناهی و بالذات است تنها اختصاص به خدای متعال دارد و همین گونه است قدرت و حیات و سایر صفات .

دسته سوم سوره مبارکه توحید است . خدای متعال بدون هیچ قیدی فرموده است قل هو الله احد . کلمه «احد» وقتی در کلام مثبت به کار می رود؛ هر آنچه غیر است را به صورت مطلق نفی می کند . مانند اینکه می گوییم «ما جائنی احد» احدی نیامد نه اینکه غیر از یک نفر آمد بلکه یعنی هیچ کس نیامد . همین گونه است آیه شریفه «و ان احد من المشرکین الستجارک فاجره» سوره توبه ، 6 . قل هو الله احد هم یعنی محال است غیر او در عرض خداوند قرار گیرد .

فهو تعالى واحد بمعنى أنه من الوجود بحيث لا يحد بحد حتى يمكن فرض ثان له فيما وراء ذلك الحد و هذا معنى قوله تعالى: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، اللَّهُ الصَّمَدُ، لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ»: سورة التوحيد- 4 فإن لفظ أحد إنما يستعمل استعمالا يدفع إمكان فرض العدد في قباله يقال: «ما جاءني أحد» و ينفي به أن يكون قد جاء الواحد و كذا الاثنان و الأكثر و قال تعالى: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ»: التوبة: 6 فشمل الواحد و الاثنين و الجماعة و لم يخرج عن حكمه عدد،

مرحوم علامه بعد از این، بحث روایی را مطرح می کند و چند حدیث را که همه از امام علی علیه السلام است را نقل می کند.

امام علی علیه السلام می فرمایند: «كل مسمى بالوحدة غيره قليل، و كل عزيز غيره ذليل، و كل قوي غيره ضعيف‌»

در واحد بالعدد، تکثر است. لذا فرض کنید اگر یک میلیون انسان در کره زمین باشد ، یک فرد انسان یک میلیونیم آن جمع است . اگر هزار نفر باشد یک هزارم می شود و سهم او بیشتر می شود . و نهایتا به یک دوم می رسد که باز کم دارد . اما خدای متعال واحدی است که هیچ کمی ندارد . واحد حقه اصلا اجازه فرض دیگری را در کنار او نمی دهد . اما واحد عددی اگر یک فرد هم داشته باشد باز فرض عدد برای آن می توان نمود .

سوال : آیا صادر اول هم همین گونه دارای وحدت حقه است ؟

پاسخ : خیر . در آنجا آنچه محال است وقوع خارجی آن است و الا فرض تعدد در آن ممکن است. اساسا هر موجود ممکنی چون محدود است فرض تعدد در آن ممکن است .

معارف بلند در زبان وحی

برخی از دوستان سوال کردند که چرا قرآن کریم این بحث عقلی را بیشتر از دریچه وحی بیان نموده است ؟ چرا قرآن کریم این سبک را برگزیده است ؟

امام راحل در کتاب مصباح الهدایه و علامه طباطبایی در المیزان پاسخ این سوال را بیان داشته اند . امام خمینی (ره) می فرمایند بحث توحید از مباحثی است که دارای سطح بالایی است بقدری که فیلسوفان بزرگی در آن به خاک افتاده اند. سپس نصیحتی را بیان می فرمایند که اگر مسائل عمیقی را شنیدید، زود رد نکنید زیرا به محض انکار ، حجابی بر آن زده می شود و از دانستن آن محروم می شوید. یعد می فرمایند این مطلب خیلی ظریف است . ابن سینا را نگاه کنید با اینکه نابغه دهر است و در فراگیری علوم استاد نمی خواهد با این حال در مسائل الهیات دارای اشکالاتی است .

علامه در ادامه بحث تاریخی را مطرح می کنند .

و لذلك ترى المأثور من كلمات الفلاسفة الباحثين في مصر القديم و اليونان و إسكندرية و غيرهم ممن بعدهم يعطي الوحدة العددية حتى صرح بها مثل الرئيس أبي علي بن سينا في كتاب الشفاء، و على هذا المجرى يجري كلام غيره ممن بعده إلى حدود الألف من الهجرة النبوية.

و أما أهل الكلام من الباحثين فاحتجاجاتهم على التوحيد لا تعطي أزيد من الوحدة العددية أيضا في عين أن هذه الحجج مأخوذة من الكتاب العزيز عامة فهذا ما يتحصل من كلمات أهل البحث في هذه المسألة.

فالذي بينه القرآن الكريم من معنى التوحيد أول خطوة خطيت في تعليم هذه الحقيقة من المعرفة، غير أن أهل التفسير و المتعاطين لعلوم القرآن من الصحابة و التابعين ثم الذين يلونهم أهملوا هذا البحث الشريف، فهذه جوامع الحديث و كتب التفسير المأثورة منهم لا ترى فيها أثرا من هذه الحقيقة لا ببيان شارح، و لا بسلوك استدلالي.

و لم نجد ما يكشف عنها غطاءها إلا ما ورد في كلام الإمام علي بن أبي طالب عليه أفضل السلام خاصة، فإن كلامه هو الفاتح لبابها، و الرافع لسترها و حجابها على أهدى سبيل و أوضح طريق من البرهان، ثم ما وقع في كلام الفلاسفة الإسلاميين بعد الألف الهجري، و قد صرحوا بأنهم إنما استفادوه من كلامه ع.

و هذا هو السر في اقتصارنا في البحث الروائي السابق على نقل نماذج من غرر كلامه ع الرائق، لأن السلوك في هذه المسألة و شرحها من مسلك الإحتجاج البرهاني لا يوجد في كلام غيره ع.

ایشان نکنه بسیار زیبایی را مطرح می کنند که از کلیدهای فهم المیزان است . ایشان معتقد است فطرت سلیم انسان او را به خداوند و وحدت حقیقی هدایت می کند . گرایش به وحدت عددی، انحراف از فطرت سلیم است . ایشان می گوید حکمای یونان و اسکندریه قائل به وحدت عددی بودند . حتی شیخ الرئیس ابن سینا نیز در کتاب شفا به واحد عددی تصریح نموده است . تا هزار سال بعد از بعثت هر کس آمد همین حرف را زده است . قرآن کریم اولین بار این مساله را مطرح نموده است . اما صحابه و تابعین و بعدی ها این مساله را مهمل گذاشته اند و در کتاب های آنان یافت نمی شود. تنها اهل بیت عصمت و طهارت در این مورد استثنا هستند . امام علی علیه السلام این طریق را باز نمود و آن را به بهترین برهان بیان داشته است .

این سیر ادامه داشت تا می رسد به صدر المتالهین و ایشان این بحث را بیان می کنند و ایشان نیز بیان می دارند که من این مطلب از طریق قرآن و معصومین بدست آورده ام .

از آنچه بیان شد نادرستی سخن کسانی که علامه را متهم می کنند که ایشان گفته اند حسبنا کتاب الله روشن می شود همچنین نادرستی سخن کسانی که می گویند علامه مسائل فلسفی را بر قرآن تطبیق نموده اند . نکته جالب اینکه علامه در این جا از اصطلاحات فلسفی هم بهره نمی گیرد و طبق مفاهیم قرآنی سخن می گوید .

و صلی الله علی محمد و آل محمد

( تقریرات درس حضرت استاد ربانی گلپایگانی )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo