< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

89/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : تبیین مفهوم عقل

بیان شد که عقل به سه امر اطلاق می شود :

1- قوه ادراکی در انسان

2- مدرکات

3- فعل ادراک

دیدگاه علامه مجلسی درباره عقل

[ همه این بزرگان عزیز هستند چه ملا صدرا و چه علامه مجلسی و چه سایرین. نباید در مباحث علمی به امور یکسویه نگریست. اینکه فردی صد در صد صدرایی شود و به سخنان مرحوم مجلسی به اعتنا شود نادرست است . این بزرگان علما و عملا انسان های برجسته ای بوده اند لذا باید در مباحث علمی از همه آنها بهره بود و خوشه چینی کرد ]

علامه مجلسی در مرئات العقول ، ج 1 ، ص 25 و 27 ، بعد از بیان کلام مرحوم ملاصدرا در شرح اصول کافی به مساله عقل پرداخته است و برای آن شش اصطلاح بیان نموده اند .

1- قوه ادراک کننده و تمییز دهنده خیر و شر . نیرویی که عمل را درک می کند . عقل به این معنا ملاک تکلیف است .

2- الثانی ملکه و حاله فی النفس تدعوا الی الخیرات و اجتناب عن الشرور و المزار

(فرق ملکه و حالت در این است که هر دو کیف نفسانی هستند . حالت، سریع الزوال است و ملکه صفت و حالتی را گویند که در نفس رسوخ نموده است )

استاد مطهری این دو کاربرد را برای عقل بیان کرده اند. ایشان از دو امر، به فطرت یاد می کنند. و می فرمایند: فطرت را دو گونه است، فطرت ادراکی و فطرت کششی و جزبی . فطرت ادراکی امور بدیهی را ادراک می کند. فطرت کششی ، فرد را به سوی فضائل متمایل می نماید.

علامه مجلسی معتقد است که روایات در باب عقل، ناظر به این دو کاربرد است. عقل فطری به معنای قوه ادراک کننده و عقل فطری به معنای کشش و تمایل

3- قوه ای که مردم در امور زندگی و معیشت خویش به کار می برند . شارع مقدس این گونه عقل را تایید نموده است . « من لا معاش له لا معاد له » کسی که در امور زندگی ، اقتصاد ، اجتماع از تدبیر و عقل بهره گیرد امری پسندیده است اما اگر این قوه و توانایی در امور باطل و فاسد استفاده شود نکرا و شیطنت است .

4- کاربرد دیگر عقل آن چیزی است که فلاسفه در باب نفس بیان می کنند که عبارت باشد از عقل بالقوه ، عقل بالملکه ، عقل بالفعل و عقل مستفاد

5- عقل در کاربرد دیگر یعنی خود نفس ناطقه . برخی عالمان دینی این حدیث « اول ما خلق الله العقل » را به نفس بر گردانده اند .

6- عقل به معنای آنچه فلاسفه می گویند که موجودی است مجرد و مفارغ از ماده ذاتا و فعلا. علامه مجلسی این کاربرد را نقد کرده و نمی پذیرند، منتهی می گویند می توان مراد از عقل اول و ثانی و صادر اول و غیره را بر ذوات مقدسه پیامبران و معصومین منطبق نمود.

دیدگاه مرحوم فیض کاشانی درباره عقل

ایشان در دو حدیث اول کتاب عقل و جهل اصول کافی این مطلب را بیان می کنند . می گویند: مراد از عقل ، جوهری ملکوتی است که خداوند از نور عظمت خویش آنرا خلق نموده و جهان بر قوام این نور بنا شده است . این جوهر واسطه فیض و جود الهی است. این نور، همان نور نبی گرامی اسلام (ص) است . از روح او انوار ائمه معصومین منشعب شده است و بقیه انبیا نیز از آن نور مقدس منشعب شده اند . پیامبر اکرم (ص) به لحاظ بعثت آخر، اما به لحاظ خلقت، اول می باشد. بعد از ایشان در مرتبه بعد وجود نورانی حضرت علی (ع) می باشد . سپس از نور آنها نور شیعیان خلق شده است . پیامبر اکرم (ص) فرمودند : « اول ما خلق الله نوری »[1] و یا بر ایشان ندا رسد که « لولاک لما خلقت الافلاک »[2]

ایشان سپس درباره عقول سایر انسان ها در شرح این حدیث می گوید :

« عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ هَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَى آدَمَ ع فَقَالَ يَا آدَمُ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أُخَيِّرَكَ وَاحِدَةً مِنْ ثَلَاثٍ فَاخْتَرْهَا وَ دَعِ اثْنَتَيْنِ فَقَالَ لَهُ آدَمُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَا الثَّلَاثُ فَقَالَ الْعَقْلُ وَ الْحَيَاءُ وَ الدِّينُ فَقَالَ آدَمُ إِنِّي قَدِ اخْتَرْتُ الْعَقْلَ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ لِلْحَيَاءِ وَ الدِّينِ انْصَرِفَا وَ دَعَاهُ-فَقَالا يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَكُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَيْثُ كَانَ قَالَ فَشَأْنَكُمَا وَ عَرَج‌»[3]

هر چه عقل در عالم هست از شعاع های همان نور است که اول ما خلق الله است . این ها یک سنخ دارد یعنی سنخ عقل آدمی و پیامبران ، یکی است منتهی عقل آدمی تنزل یافته است . اینجاست که این حدیث نورانی امام کاظم (ع) معنا می شود که فرمود :

« ُ يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول‌»[4]

دو نکته

1- همان گونه که در مباحث فقهی بدون مقدمات نمی توان وارد شد، در معارف دینی نیز بدون توانمندی نمی توان وارد شد و فهم نکات و لطائف آن را نمود . این وادی مثل دریای پر در و گوهر است که تا توانمندی نباشد نمی توان در آن غواصی نمود و به آنها دست یافت .

2- نکته دیگر اینکه این علوم مانند علم نحو در یک دور هرمنوتیکی از خود همین منابع اخذ شده است . علم فلسفه اسلامی از قرآن و متون روایات حاصل شده است و بسیاری از آنها توسط عقل که حجت الهی است و سنخ آن از سنخ سخن انبیا می باشد حاصل شده است.

دیدگاه ملا صالح مازندرانی درباره عقل

ایشان حدیث خلقت عقل را مطرح می کنند و می گویند : مراد از اول ما خلق الله ، نفس ناطقه است و آن جوهر مجرد از ماده است ذاتا لا فعلا . ( چه بسا مراد ایشان از نفس ناطقه، نفس ای است که داری مراتب است . مرتبه بالای آن نور پیامبر اکرم (ص) می باشد . یعنی مصداق اعلای نفس ناطقه ، نفس پیامبر می باشد ) این نفس چون مجرد است از ماده، با عالم قدس در ارتباط است.

علت نام گزاری نفس به عقل به این جهت است که چون نفس به عالم ملکوت در ارتباط است و تعلق به بدن دارد و آن را حفظ و امساک می کند .

ایشان سپس برای نفس شش مرتبه قائل می شود . عقل بالقوه ، عقل بالفعل ، عقل بالملکه ، عقل مستفاد ( و دو مرتبه بر آنچه مشهور است اضافه کرده است) عین الیقین و حق الیقین .

(عین الیقین یعنی مشاهده و رویت و حق الیقین یعنی اتصال معنوی )

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo