< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 84

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی فرضیه دکتر سروش درباره وحی و نبوت
 نقش فاعلی پیامبر در وحی
 در کلمات آقای سروش درباره نقش پیامبر در وحی و استناد افعال او به خدای متعال دو گونه عبارت آمده است:
  1. اسباب و علل و ماوراء مادی به لحاظ تکوینی در طول فاعلیت الهی قرار دارد.
  2. فعل پیامبر علاوه بر اینکه به لحاظ تکوینی به خداوند مستند است ، به لحاظ تشریعی نیز این فعل مورد رضایت الهی است.
 وی در این عبارات گاه فعل پیامبر را تنها از لحاظ تکوینی به خدا نسبت داده است و گاه علاوه بر جنبه تکوینی از حیث تشریعی نیز آن را مستند به رضای الهی می داند. دلیلی که وی بر این مدعا بیان کرده این است که گفته است: چون پیامبر مؤید به تائید الهی است پس فعل او همان فعل خداوند به شمار می آید. « اگر بخواهیم به زبان عارفان سخن بگوییم، او (پیامبر) در اثر قرب فرائضی و نوافی چنان شده بود که حق، سمع و بصر و شم او بود و به حکم « وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‌ » [1] کلامش حق بود.» [2]
 وی در نوشته خود با نام «طوطی و زنبور» نیز گفته است: « همه قرآن محصول کشف و تجربه انسانی مبعوث و مؤید و فوق العاده است که کلامش مقبول خداوند و کشفش محصول لحظاتی ناب و نادر از تجربه ای متعالی و روحانی است».
 حاصل بحث اینکه آقای سروش در توجیه این مطلب که اگر پیامبر اکرم (ص) فاعل بی واسطه قرآن است در این صورت این کلام چگونه به خداوند اسناد داده می شود دو بیان گفته است: یکی اینکه بر اساس نظام تکوینی یعنی طولی بودن نظام اسباب و مسببات قرآن به خداوند نسبت داده می شود. اما این بیان چندان در سخنان او جلوه ندارد. بیان دیگر او بر اساس نظام تشریع است که چون وجود آن حضرت وحی مجسم است و مؤید به تایید الهی گردیده است، آنچه او می کند فعل الله محسوب می شود.
 آنچه مد نظر سروش است وجه دوم است و وجه اول را برای الزام مخالفین و دفع استبعاد آنان اقامه نموده است.
 نکته دیگری که در اینجا باید بدان توجه داشت این است که تلاش وی برای اینکه وحی را بشری نشان دهد بدان خاطر است تا آن را امری بداند که خطا نیز در آن رخ می دهد. اما در همین جا نقضی بر او وارد می شود و آن اینکه وی از یک طرف پیامبر را مطهر و مؤید دانسته است و از طرف دیگر کار او را بشری و خطا پذیر معرفی می نماید .
 مقصود از صورت دادن به وحی در کلام وی
 آقای سروش در مورد صورت وحی تاکید فراوانی در فاعلیت پیامبر دارد. از عبارات وی دو تلقی از صورت بدست می آید:
 تلقی اول :
 تلقی حداقلی که عبارت است از: واژگان، لفظ و کلام لفظی. چگونگی وحی در نظر او بنا بر این تلقی بدین صورت است که معنای بی صورت و معرای از لفظ بر پیامبر وحی شده و او به آنها لفظ و قالب می دهد .
 بر این اساس این تلقی مقصود ایشان از معنا خیلی وسیع خواهد بود. این دو با هم نسب معکوس دارند. در بررسی نظریه فلاسفه نیز، آنان گفتند: پیامبر حقایق را به نحو کلی از عقل فعال دریافت کرده و در دستگاه ادراکی او وحی به صورت کلام و فرشته به صورت بشر در می آید. اما این تلقی چندان در نوشته های ایشان مهم نیست و دغدغه زبان ندارد بلکه مقصود اصلی ایشان تلقی دوم که در ذیل بیان می شود .
 تلقی دوم :
 تلقی دوم این است که :
 الف) اجتماعات: تمام دستورات اسلام که در حیات دنیوی انسان ها بروز و نمو دارد، نقش صورت را داشته و از طرف پیامبر و به صورت بشری حاصل شده است. مثلا دستورات اسلام درباره حقوق، اقتصاد، اجتماع و غیره همه صورت های وحی هستند. به عنوان نمونه مفهوم عدل یک معناست و سایر فرعیات آن، همه و همه صورت و قالب آن است . پیامبر مفهوم عدل را از خداوند دریافت کرده و مابقی احکام و برنامه های آن را خود صورت دهی کرده است .
 ب) اعتقادات: معارف و اموری که مربوط به حقایق متافیزیکی است مانند لوح، قلم، میزان، صراط و غیره، همه تعابیری است که جنبه صوری داشته همه را قوه تخیل پیامبر می سازد. و مراد از معانی عبارت است از حقایق مجرد از این صورت ها.
 ج) عبادات: در عبادات چه از نظر صورت و چه معنا از طرف خداوند رسیده و پیامبر تابع و دریافت کننده است. وی در اینجا ترمز کرده و نقش فاعلی برای پیامبر قائل نشده است اما برخی دیگر از نویسندگان مانند آقای شبستری، این امور را نیز بشری و تابع تجربه عرفانی پیامبر دانسته است.
 وی در گفت و گوی با رادیو هلند که به «کلام محمد(ص)» معروف شده گفته است: « پیامبر به نحویی دیگر نیز آفریننده وحی است. آنچه او از خدا دریافت می کند مضمون وحی است. اما این مضمون را نمی توان به مردم عرضه کرد چون بالاتر از فهم آنها و حتی ورای کلمات است . این وحی بی صوت است و وظیفه شخص پیامبر این است که به این مضمون بی صورت صورتی ببخشد تا آن را در دسترس همگان قرار دهد پیامبر مانند یک شاعر این الهام را به زبانی که خود می داند و به سبکی که خود بدان اشراف دارد و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد شخصیت او نیز نقش مهمی در شکل دادن به این مضمون ایفا می کند. تاریخ زندگی خود او ،‌پدرش ، مادرش ، کودکی اش و صفات روحی اش.»
 در مقاله «طوطی و زنبور» نیز گفته است :« اما فقط صورت بال و پرنده نیست که مخلوق خیال پیامبر است . صورت لوح و قلم و عرش و کرسی هم چنین است. آنها هم حقایقی بی صورت اند بر پیامبر چنین می نمایند. نار و نور و صراط و ... چنین است . این صورت ها همه از زندگی و محیط مالوف پیامبر وام شده اند و حتی یکی صورت ناآشنا در میان آنها نیست . زبان و کلام و واژه ها و جمله ها که جای خود دارد و ظرف های بشری هستند که مظروف های وحیانی را در خود جای می دهند.
 پیامبر اسلام در دو حصار ناگزیر زندگی می کرد یکی حصار صور که بر مکشوفهای بی صورت او حد و حصر می گذاشتند و لامکان را مکان می کردند و دیگری حصار عرف که عدالت و سیاست او را صورت محلی و عصری می داند و بدان ها جامه تنگ قوانین قبیلگی می پوشاندند . »
 وی از این سخنان نتیجه می گیرد که با این تلقی فهم قرآن برای ما خیلی آسان است و همه را مطابق تخیل پیامبر می دانیم که متناسب با عرف آن روز بوده است و دیگر نیازمند تاویل نیست . باید آنها را کنار گذاشته و عرف زمانه خود را جایگزین آنها نماییم .


[1] سوره انفال، آیه 17.
[2] بسط تجربه نبوی، عبدالکریم سروش، ص13و14، ط موسسه فرهنگی صراط

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo