< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 72

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: دیدگاه فلاسفه اسلامی در تفسیر وحی
 جمع بندی دیدگاه فلسفی درباره وحی نبوت
 در مورد اینکه چرا فلاسفه اسلامی متعرض وحی بی واسطه نشده اند، دو وجه بیان شده است:
  1. شاید بتوان گفت بر اساس نگرشی که آنان بر نظام هستی دارند و عقول را واسطه در تدبیر عالم می دانند، وحی را نیز بر اساس نظام حکمی تفسیر کرده اند.
  2. از نظر دینی می شود مدعی شد که غالب وحی هایی که به انبیاء شده است به صورت با واسطه بوده است. نزول تدریجی قرآن کریم نیز به واسطه فرشته بوده است. لذا فلاسفه متذکر موارد غیر غالب نشده اند.
 اما نکته ای که باید بدان توجه داشت این است که مبنای فلاسفه این گونه نیست که نتوان بر اساس آن وحی بی واسطه را تبیین نمود کما اینکه مرحوم صدرا آن را در کنار وحی با واسطه تبیین نموده است.
 دیدگاه فلاسفه درباره تاثیر قوای ادراکی نبی در وحی
 سوالی که در این بخش شده این است که آیا از نظر فلاسفه اسلامی، قوای ادراکی پیامبر در تحقق وحی نقشی قابلی داشته یا نقش فاعلی هم داشته است؟
 بر اساس آنچه گفته شد روشن گردید که دیدگاه فلاسفه در سه بخش مطرح است :
  1. در مرحله مضامین و حقایق کلی وحیانی: در این مرحله فلاسفه بالاتفاق ( مکتب مشاء و اشراق و حکمت متعالیه ) معتقد هستند که نفوس انبیاء، تنها نقش قابلی داشته است. انبیاء در این مرحله که مربوط به عالم عقل می شود گاه حقایقی را بدون واسطه و از ناحیه خداوند متعال دریافت می کردند و گاه به واسطه فرشته وحی به آنها معارفی می رسیده است .
  2. در مرحله حقایق جزئی و حوادث آینده و گذشته : فلاسفه در این بخش نیز برای نفوس انبیاء نقل قابلی قائل هستند. منبع علم آنها در این مرحله نفوس سماویه یا عالم مثال است. از آنجا که نفس مجرد است و آن موجودات نیز مجرد است و میان مجردات حائلی نیست ، لذا آنان معارف جزئی را از این منابع دریافت می کنند .
  3. در مرحله صورت و شکل گرفتن حقایق کلی و تمثل فرشته : ( فرشته در ذات خود شکل و هیئت ندارد زیرا مجرد تام است و تمثبل می یابد ). در اینجا این سوال مطرح است که این صورت گری ها کار کیست؟ آیا نفس و قوای ادراکی پیامبر در آنها نقش سازندگی دارد یا نه؟
 در اینجا سه فرض قابل تصور است :
 الف) فاعل این قالب های زبانی و تمثل فرشته، نفس نبی باشد .
 ب) فاعل آنها جبرئیل و عقل فعال است.
 ج) فاعل آنها خداوند متعال است که بی واسطه آن را ایجاد می کند.
 فلاسفه فرض اول را برگزیده اند . آنان این نقش را برای پیامبر قائل هستند او به اذن الله می تواند این امور را خلق نماید. نفس پیامبر در مرتبه عقلی، با عالم عقل ارتباط برقرار کرده و حقایقی بی صورت و کلی را دریافت می کند. سپس نفس او در مرتبه پایین تر که خیال و قوای باطنی است به این حقایق شکل و صورت می دهد. بعد از این مرحله در مرتبه پایین تر این صور به حس مشترک می رسد و در نتیجه آنچه در مرحله خیال ساخته، می شنود یا می بیند.
 بنابراین فلاسفه در این قسمت نقشی تصویر گر برای حقایق کلی ( نه حقایق جزئی ) قائل هستند. در این مساله نیز فرقی میان حکمت مشاء ، اشراق و حکمت متعالیه فرقی نیست .
 نکته: سیر عادی تفکر بشر این گونه است که صورت های ادراکی او که در حس مشترک قرار می گیرد از حواس ظاهری بدست آمده است. اما در معارف وحیانی و امور غیبی سیر از بالا به پایین است . آن معارف از باطن به خیال و از آنجا به حس مشترک می رسد.
 نکته:
 برخی از اشکالاتی که بر دیدگاه فلاسفه از وحی بیان شده، وارد نیست. مانند اینکه گفته اند بر اساس دیدگاه فلاسفه، اگر نفس پیامبر در الفاظ و کلمات قرآن دخالت داشته است، با اعجاز قرآن سازگاری ندارد.
 پاسخ آن است که خداوند می تواند قدرتی به پیامبر اعطا نماید تا الفاظی را بسازد که دیگران نتوانند مانند آن را بیاورند. همان طور که گفته شد فلاسفه معتقد هستند معنا از جانب خداوند است اما در بخش لفظ و کلام وحی ، برخی آن را از جانب پیامبر دانسته اند.
 در همین جا اگر کسی بگوید در صورتی که نبی در الفاظ وحی تاثیر داشته باشد باعث خطا پذیری آن می شود . اما این سخن نیز مردود است زیرا از آنجا که نفس نبی از حیث ظاهر و باطن معصوم است، دیگر وحهی برای خطا پذیری آن باقی نمی ماند.
 
 نقد و برسی:
 در مورد شناخت پدیده وحی و چیستی آن ابتدا باید روش بحث مشخص شود. و آن اینکه آیا اساسا ماده آن قابل توجیه عقلی هست یا نه؟ وحی در ذات و ساختار خود امری خارق العاده است که دارای متولی و صاحب است بنابراین باید برای فهم آن به صاحب آن رجوع شود و سخن او را جویا شد. اگر در تفسیری توجهی به صاحب و متولی آن نشود امری ابتر خواهد بود .
 وقتی به قرآن کریم رجوع می کنیم می بینیم که برای پیامبر اکرم (ص)، در آن نقش فاعلی قائل نشده و جان آن حضرت را تنها نقش قرآن دانسته است. بر این اساس این سخن فلاسفه که الفاظ قرآن را حاصل نفس نبی می دانند، مورد قبول نیست و خلاف ظواهر قرآن کریم است.
 برخی از مواردی که در آنها ظاهر قرآن گویای آن است که قرآن چه از نظر معنا و چه لفظ از ناحیه خدای متعال به پیامبر اکرم (ص) نازل شده و ایشان در هر دو بخش دریافت کننده بوده اند از این قرار است :
  1. سوره شعرا ، 192 « وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ » ظاهر این آیه می رساند که قرآن از نظر لفظ و معنا از جانب خداوند است.
  2. سوره شعرا ، 193 195 « نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ (193) عَلى‌ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ (194) بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبينٍ » در این آیات بیان شده است که قرآن کریم به زبان عربی به آن حضرت تحویل داده شده است.
  3. سوره یوسف ، 2 « إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ » ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم، شايد شما درك كنيد(و بينديشيد)!
  4. سوره رعد ، 37 « وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِيًّا وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا واقٍ »
  5. سوره شوری، 7 « وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‌ وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فيهِ فَريقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَريقٌ فِي السَّعيرِ » مخاطب وحی، نفس قدسی پیامبر اکرم (ص) است و آنچه دریافت کرده به صورت عربی بوده است.
  6. سوره قیامه ، 16-19 « لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ (16) إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ (17) فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ (18) ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ »
 مرحوم علامه طباطبایی در ذیل آیه 192 سوره شعرا بیان داشته اند که قرآن کریم از جهت لفظ و معنا از ناحیه خدای متعال نازل شده است: « و الضمير في «نَزَلَ بِهِ» للقرآن بما أنه كلام مؤلف من ألفاظ لها معانيها الحقة فإن ألفاظ القرآن نازلة من عنده تعالى كما أن معانيها نازلة من عنده على ما هو ظاهر قوله: «فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ» : القيامة: 18، و قوله: «تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ»: آل عمران: 108، الجاثية: 6، إلى غير ذلك.»
 
 در میان فلاسفه مرحوم میرداماد عبارات خوبی در این زمینه دارند. ایشان در کتاب قبسات فرموده اند : آنچه عقل فعال در وحی به پیامبر القاء می کند الفاظ منظم و تفصیل داده شده است. « و حقيقة الايحاء و الوحى، مخاطبة العقل الفعّال للنفس الناطقة بألفاظ منظّمة مسموعة مفصّلة. و له انحاء مختلفة و مراتب متفاوتة، بحسب اختلاف درجات النفس فى اطوارها و احوالها المختلفة» [1]
 


[1] القبسات ، میر محمد باقر داماد، ص 402 ، ط : انتشارات دانشگاه تهران

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo