< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 67

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: دیدگاه فلاسفه اسلامی در تفسیر وحی
 در جلسه گذشته دیدگاه فلاسفه در مورد وحی بیان شد . آنان معتقد بودند که پیامبر آنگاه که با عالم عقل و جبرئیل ارتباط بر قرار می کند و وحی را دریافت می نماید، صرفا نقش قابلی دارد. اما بعد از آن این حقیقت بی صورت در دستگاه متخیله او صورت می یابد. اما این دیدگاه ناتمام است . چند نکته در مورد دیدگاه فلاسفه قابل توجه است :
 نکته اول :
 آنچه در تبیین فلاسفه از وحی نبوت مورد توجه قرار گرفته، وحی بواسطه ملک است، در حالی که با توجه به آیات قرآن و روایات، وحی به انبیاء همیشه بواسطه موجود عقلی و ملک وحی نبوده است. بلکه گاه بی واسطه به آنها وحی می شود است . لذا تصویر فلاسفه، همه موارد را تبیین نمی کند و جامع اطراف نیست. قرآن کریم در سوره شوری می فرماید : « وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ » [1] و شايسته هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب، يا رسولى مى‌فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحى مى‌كند؛ چرا كه او بلندمقام و حكيم است!. براساس آیه شریفه یکی از اقسام وحی ، وحی بدون واسطه است.
 در دفاع از فلاسفه می توان گفت: گر چه آنان در تبیین وحی به عقل فعال توجه کرده اند اما سخن و نظریه آنها می تواند وحی بی واسطه را نیز شامل شود. از نظر فلاسفه، پیامبر در مرتبه اول دریافت کننده وحی است. حال این دریافت ممکن است بدون واسطه باشد یا با واسطه ملک . « وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ » [2] به يقين اين قرآن از سوى حكيم و دانايى بر تو القا مى‌شود. در کلام مرحوم صدرالمتالهین ارتباط بی واسطه برای نبی نیز آمده بود . ایشان فرمودند پیامبر اکرم (ص) در مقام « قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‌ » [3] با حقیقت ربوبی اتصال پیدا می کند و حقایق الهی را دریافت می کند . این مقامی است که حتی ملک وحی نیز طاقت حضور در آن را ندارد. « فَلَمَّا بَلَغَ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى فَانْتَهَى إِلَى الْحُجُبِ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ تَقَدَّمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَيْسَ لِي أَنْ أَجُوزَ هَذَا الْمَكَانَ وَ لَوْ دَنَوْتُ‌ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ‌» [4] حقایق عالم فعل الله است و در قوس نزول نفس پیغمبر در نزدیک ترین حالت به ذات الهی است، یعنی او بالاترین وجود امکانی را دارد.
 نکته دوم :
 از نظر فلاسفه ( مشاء و اشراق و صدرالمتالهین ) پس از مرتبه تلقی و دریافت وحی، در مرتبه مثالی، قوای باطنی پیغمبر از قبیل قوه خیال، حس مشترک در آن دخالت کرده و آن حقیقت کلی را تفصیل می دهد. آنان می گویند: بعد از اینکه پیامبر در مرتبه عالم عقل، حقایق بی صورت را دریافت نمود، این حقایق توسط قوای او صورت دار می شود. فلاسفه برای نفس پیامبر در این مرحله نقش فاعلی قائل هستند. اما این مطلب با آنچه در روایات آمده است سازگاری ندارد. برای تحلیل وحی نمی توان تنها به مبانی عقلی اکتفا نمود بلکه باید آیات و روایات را نیز مورد نظر قرار داد . آنچه در روایات فرق بین رسول و نبی و محدث بیان شده است این است که رسول، جبرئیل را می بیند و در مقابل او قرار می گیرد.
 البته این اشکال بر مرحوم صدرا وارد نیست زیرا ایشان معتقد بودند آغاز این تمثل قوه خیال یا متخیله است. بعد از این حقیقت به مرحله پایین تر یعنی حس مشترک می رسد و از آنجا به هوای خارج سرایت می کند در نتیجه پیامبر شخصی را می بیند که در مقابل او ایستاده است . ( حس مشترک مانند یک مخزن می باشد که از راههایی ، صورت هایی به آنجا ریخته می شود . گاه این صورت از دنیای خارج وارد می شود و گاه از درون فرد می آید . مرحوم صدرا این مطلب را در شرح اصول کافی، ج 2، ص 448 و نیز حکمت متعالیه ، ج 7 ، ص 27 و 28 آورده است .
 در حکمت متعالیه چنین آمده است « إذا اتصلت الروح النبوية بعالمهم عالم الوحي الرباني كأن يسمع كلام الله و هو إعلام الحقائق بالمكالمة الحقيقية و هي الإفاضة و الاستفاضة في مقام قاب قوسين أو أدنى و هو مقام القرب و مقعد الصدق و معدن الوحي و الإلهام و هو الكلام الحقيقي كما مر و كذلك إذا عاشر النبي ص الملائكة الأعلين يسمع صريف أقلامهم و إلقاء كلامهم و كلامهم كلام الله النازل في محال معرفتهم و هي ذواتهم و عقولهم لكونهم في مقام القرب و قد حكى النبي ص عن نفسه كما روى ليلة المعراج أنه بلغ إلى مقام كان يسمع فيه صريف أقلام الملائكة ثم إذا نزل إلى ساحة الملكوت السماوي يتمثل له صورة ما عقلها و شاهدها في لوح نفسه الواقعة في عالم الألواح القدرية السماوية ثم يتعدى منه الأثر إلى الظاهر - و حينئذ يقع للحواس شبه دهش و نوم لما علمت من أن الروح القدسية لضبطها الجانبين- تستعمل المشاعر الحسية لكن لا في الأعراض الحيوانية بل في سبيل سلوك الرب سبحان» [5]
 نکته سوم :
 آنچه از سخن فلاسفه فهمیده می شود این است که تفصیلی شدن حقایق وحیانی و در قالب لفظ در آمدن آنها، توسط نفس نبی صورت می گیرد. پیامبر در این بخش نقش فاعلی دارد. وی حقایقی که از عالم عقول و توسط عقل فعال دریافت می کند ، توسط قوای باطنی ایشان به باذن الله به صورت تفصیلی در می آید. اما این سخن مورد نقد است و آنچه از آیات و روایات استفاده می شود این است که قرآن کریم با همین الفاظ و به صورت عربی از جانب خداوند بر قلب پیامبر اکرم (ص) نازل شده است. « وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ (192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ (193) عَلى‌ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ (194) بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبينٍ (195) » [6]
 مرحوم علامه طباطبایی در اینجا می فرماید: این آیات گویای آن است که قرآن به صورت کلام مؤلف و تفصیلی از جانب خداوند نازل شده است.
 «و الضمير في «نَزَلَ بِهِ» للقرآن بما أنه كلام مؤلف من ألفاظ لها معانيها الحقة فإن ألفاظ القرآن نازلة من عنده تعالى كما أن معانيها نازلة من عنده على ما هو ظاهر قوله: «فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ» : القيامة: 18، و قوله: «تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ»: آل عمران: 108، الجاثية: 6، إلى غير ذلك.
 فلا يعبأ بقول من قال: إن الذي نزل به الروح الأمين إنما هو معاني القرآن الكريم ثم النبي ص كان يعبر عنها بما يطابقها و يحكيها من الألفاظ بلسان عربي.
 و أسخف منه قول من قال: إن القرآن بلفظه و معناه من منشئات النبي ص ألقته مرتبة من نفسه الشريفة تسمى الروح الأمين إلى مرتبة منها تسمى القلب.» [7] ضمير در" نزل به" به قرآن برمى‌گردد، بدان جهت كه كلامى است تركيب شده از الفاظى، و البته آن الفاظ هم داراى معانى حقه‌اى است، نه اينكه به قول بعضى «4» از مفسرين آنچه جبرئيل آورده تنها معانى قرآن بوده باشد و رسول خدا (ص) آن معانى را در قالب الفاظ ريخته باشد، البته الفاظى كه درست آن معانى را حكايت كند.
 زيرا همانطور كه معانى از ناحيه خدا نازل شده، الفاظ هم از آن ناحيه نازل شده است، به شهادت آيات زير كه به روشنى اين معنا را مى‌رسانند، از آن جمله فرموده: " فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ" «1» و نيز فرموده:" تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ" «2» و نيز آياتى ديگر، و پر واضح است كه الفاظ، خواندنى و تلاوت كردنى است نه معانى.
 بى‌پايه‌تر از قولى كه نقل كرديم، قول كسى است كه گفته: قرآن، هم به الفاظش و هم به معنايش از منشآت رسول خدا (ص) بوده، كه آن را يك مرحله از قلب آن جناب، كه نام آن مرحله روح الامين است، القاء كرده به مرحله ديگر نفس كه نامش قلب است.
 نکته : فرق بین حدیث قدسی و آیات قرآن در این است که هر چند هر دو دو لفظا و معنا از جانب خداوند وارد شده است اما یکی به نحو اعجاز است و دیگری بدون صبغه اعجاز.
 نکته چهارم :
 مرحوم صدرا فومود: حالت دهشت و غشی که به حضرت رسول (ص) رخ می داد به خاطر اتصال او با ملک وحی بود اما این سخن ناتمام است زیرا همان طور که در روایت امام صادق (ع) آمده است این حالت آنگاه بر حضرت روی می داد که در نزول وحی هیچ واسطه ای میان او و خدای متعال نبود. و الا زمانی که جبرئیل به محضر آن حضرت می آمد مانند عبدی می نشست و اجازه می گرفت .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] شوری ، 51
[2] نمل ، 6
[3] نجم ، 9
[4] بحار ، ج18 ، ص 382
[5] حکمه متعالیه ، ج7، ص26 و 27
[6] شعراء ، 192-195
[7] المیزان ، ج15 ، ص 317

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo