< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 62

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : دیدگاه فلاسفه اسلامی در تفسیر وحی
 دیدگاه فلاسفه در مورد نفس انسان
 حاصل آنچه در جلسه گذشته درباره دیدگاه فلاسفه در مورد نفس بیان شد این بود که نفس انسان دارای سه مرتبه نفس نباتی ، حیوانی و انسانی است . از آن نظر که در مرتبه نفس نباتی است، قوای نفس نباتی را دارد و از آن نظر که واجد نفس حیوانی است واجد قوای حیوانیه است.( هم ادراکیه و هم فعلیه) .
 انسان پنج قوه ظاهری و پنج قوه باطنی حیوان را دارد و علاوه بر اینها واجد عقل است. همین عقل است که ما به الامتیاز انسان از نبات و حیوان است. انسان بر اساس این قوه ، واقعیت هایی را که در اختیار او نیست ( قوه عقل نظری) و نیز اموری که در اختیار اوست را درک می کند ( قوه عقل عملی).
 نفس انسان با توجه به قوای ادراکیه ای که دارد (اعم از ادراک کلیات و جزئیات)، حقایق و معارف و علوم را که بدست می آورد.
 جوهر مفارق ، مفیض صور علمی
 در اینجا فلاسفه براساس اصل علیت که هیچ پدیده ای بدون علت نیست ، بدنبال آن بوده اند که مفیض این ادراکات به انسان کیست؟ مبدء فاعلی ادراکات انسان اعم از جزئی و کلی چیست؟
 قطعا بنا بر دیدگاه توحیدی ، گفته می شود که همه چیز به مشیت الهی است اما از آنجا که خدای متعال عالم را بر اساس نظام اسباب و مسببات خلق نموده است ، سخن در واسطه این فیض است . مرحوم علامه در این باره در کتاب بدایه و نهایه ، بحث منظم و پیرایش شده را آورده اند. ایشان در مرحله یازدهم که درباره علم و عالم و معلوم است، در فصل هفتم ( فی مفیض هذه الصور ) می فرماید: ادراکات دو گونه است: ادراکات کلی و ادراکات جزئی. مفیض صور ادراکات کلی، جوهر مفارق است که جسمانی و عرض نیست بلکه موجودی مجرد است و نزد او همه صور کلی وجود دارد. آن موجود، همه ادراکات کلیه را به نحو بسیط دارد. این مرتبه وجودی را خداوند به او اعطا نموده است.
 مفیض این صور نمی تواند خود نفس باشد، همچنین امر مادی نیز نمی تواند باشد بلکه مفیض این صور، موجودی مجرد است.
 مرحوم علامه می فرماید « مفيض الصور العقلية الكلية جوهر عقلي مفارق للمادة عنده جميع الصور العقلية الكلية وذلك لما تقدم أن هذه الصور العلمية مجردة من المادة مفاضة للنفس فلها مفيض ومفيضها أما هو النفس تفعلها وتقبلها معا وإما أمر خارج مادي أو مجرد. أما كون النفس هي المفيضة لها الفاعلة لها فمحال لاستلزامه كون الشي‌ء الواحد فاعلا وقابلا معا وقد تقدم بطلانه وأما كون المفيض أمرا ماديا فيبطله أن المادي أضعف وجودا من المجرد فيمتنع أن يكون فاعلا لها والفاعل أقوى وجودا من الفعل على أن فعل العلل المادية مشروط بالوضع ولا وضع لمجرد. فتعين أن المفيض لهذه الصور العقلية جوهر مجرد عقلي هو أقرب العقول المجردة من الجوهر المستفيض فيه جميع الصور العقلية المعقولة عقلا إجماليا تتحد معه النفس المستعدة للتعقل على قدر استعدادها فتستفيض منه ما تستعد له من الصور العقلية. فإن قلت هب أن الصور العلمية الكلية بإفاضة الجوهر المفارق لما تقدم من البرهان لكن ما هو السبب لنسبة الجميع إلى عقل واحد شخصي هلا أسندوها إلى عقول كثيرة مختلفة الماهيات بنسبة كل واحد من الصور إلى جوهر مفارق غير ما ينسب إليه أو بنسبة كل فريق من الصور إلى عقل غير ما ينسب إليه فريق آخر. » [1]
 نکته قابل ذکر آنکه فلاسفه برای اثبات عالم عقل، تنها از وجود افلاک استفاده نکرده اند بلکه از راه نفس و علم نیز به اثبات عالم عقل پرداخته اند.
 نظیر همین بحث که در ادراکات کلی بیان شد، در ادراکات جزئی نیز جاری است . منتها با این فرق که مفیض صور جزئیه، جوهر مفارق مثالی است. ( مفیض صور کلی که مجرد عقلی است را روح القدس و یا جبرائیل گویند و مفیض صور جزئی که جوهر مفارق مثالی است را برزخ گویند)
 علم از بالا افاضه شده و زمینی نیست و نقش نفس در آن گیرندگی است. فاعل این صور ، همه این صور را به نحو اجمالی و بسیط داراست.
 نکته : علم، فی نفسه کمال است و هیچ گونه ضرری ندارد. بله در صورتی که عالم خباثت درونی داشته باشد باعث ضرر به علم است. به همین خاطر است که درباره فراگیری علوم برای افراد گوناگون اختلاف است. فرا گیری برخی علوم برای برخی حرام و برای برخی واجب است . « الْعِلْمُ‌ نُورٌ يَقْذِفُهُ‌ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء » [2] نکته دیگر اینکه بکار بردن علم غیر از خود علم و بحث دیگری است.
 حاصل اینکه از دیدگاه فلاسفه که لب لبابش را علامه در نهایه آورده است ، انسان که واجد ادراکات است، خودش نمی تواند فاعل آنها باشد . موجود مادی نیز نمی تواند آنها را به او بدهد زیرا علت باید اقوی از معلول باشد درحالی که علم مجرد است . پس فاعل آنها موجودی مجرد است . فاعل این صور ، عرض نیز نمی تواند باشد زیرا خود علوم عرض هستند و علت و معلول هم ردیف هم نمی توانند باشند.
 علامه در مرحله دوازدهم که راجع به ذات و صفات و افعال الهی سخن می گوید، عالم عقول و عالم مثال را توضیح داده اند . در آنجا بیان فرموده اند که عالم امکان دارای سه مرتبه است: مرتبه عقل، مرتبه مثال و مرتبه ماده. عالم مثال، ماده و حرکت هم ندارد اما آثار ماده مثل شکل و بعد و کیف و کم را دارد.
 ربط بحث نفس شناسی با مساله نبوت
 از آنجا که نبی دارای قوای ادراکی کلی و جزئی است و علوم و حقایق از عالم بالا به او می رسد لذا پس شناخت این عوالم برای نبوت لازم است.
 عالم عقل در دیدگاه فلاسفه توسط برهان های متعددی اثبات شده است. یکی از آنها راه نفس و ادراکات اوست. مفیض صور علمیه اعم از کلی و علم ، موجود مجرد است.
 براساس دیدگاه توحیدی مبدء عالم یکی بیش نیست: « قل هو الله احد، الله صمد، لم یلد و لم یولد، و لم یکن له کفوا احد » خدای متعال نه همتایی دارد و نه ترکیبی. او دارای جزء نیست ، نه جزء خارجی و نه جزء وهمی و نه جزء عقلی. در اینجا سوال می شود که عالم موجودات که عالم کثرات است چگونه با آن وجود واحد بسیط مرتبط می شود ؟ ربط میان وحدت و کثرت چیست؟ اینجاست که فلاسفه به اعتقاد عقلی تمسک کرده اند و گفته اند محال است از واحد من جمیع الجهات، کثیر صادر شود. زیرا بین علت و معلول باید سنخیت برقرار باشد و الا هر چیزی می تواند از هر چیز دیگری صادر شود. سخن در قدرت و توانایی این امر نیست بلکه سخن در محال بودن آن است . آنان گفته اند خداوند همه وجودات را آفریده است منتها یکی را بی واسطه و بقیه را با واسطه خلق نموده است .آنچه اولین صادر از خدای متعال است، عقل اول است. عقل اول هر چند موجودی دارای وحدت است اما کثرت هایی مانند ماهیت برای او عارض می شود. او حداقل دارای سه حیثیت است : وجود، وجوب و ماهیت.
 تا اینجا دو راه برای برای اثبات عالم عقول بیان شد .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد
 


[1] نهایه الحکمه ،‌ص249
[2] مصباح الشریعه ، ص 16

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo