< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 29

بسم الله الرحمن الرحیم

 فرق نبی، رسول و محدث
 تفاوت بین نبی و رسول
 عدم تفاوت بین نبی و رسول در آیات
 حاصل بحث گذشته این شد که با توجه به آیات قرآن در باب نبوت ورسالت ما نمی توانیم آن فرقی را که گفته شده بپذیریم یعنی فرق بگذاریم مابین نبی و رسول از این جهت که رسول آن پیامبری است که مامور به ابلاغ معارف و احکام الهی است و نبی چنین ماموریتی را ندارد. این فرق را که گفتیم نمی شود پذیرفت و چنانکه مرحوم علامه طباطبایی هم آن را نقل کرده و دلائل عقلی و نقلی آن را بیان کرده. و اما فرقی هم که ایشان فرموده بودند که رسول و نبی در اصل ابلاغ معارف و احکام الهی به مردم مشترکند اما رسول آن پیامبری است که یک مسئولیت و ماموریت ویژه ای داشته که وقتی که آن ماموریت را ابلاغ می کرد اولا حجت بر مردم تمام می شد و ثانیا اگر با او مخالفت می کردند مستوجب عذاب و عقوبت الهیی در دنیا می شدند و هلاک می شدند. سه آیه ایشان استشهاد کرده اندبرای اثبات این مطلب همان طور که ملاحظه شد این آیات وافی به قرض و مقصود ایشان نیست بنابراین با توجه به مباحث قبلی تا اینجا اگر ما باشیم و آیات قرآن کریم نمی توانیم ما بین نبی و رسول از این دو جهتی که گفته شد و بر می گردد به ماموریت و مسئولیت فرقی قائل بشویم و لذا به نظر می آید که اگراز نظر قرآن کریم به این مسئله نگاه کنیم سخن درست همان است که مرحوم علامه طبزسی فرموده که صاحب مجمع البیان می باشد. ایشان در تفسیر آیه 52 سوره حشر «و ما ارسلنا من قبلک...»می فرمایند: چرا در اینجا دو واژه نبی و رسول به طور جداگانه به کار رفته؟ می فرماید انما ذکر لفظین لاختلاف فاعلتهما . مفهوم رسول یعنی کسی که خدا او را فرستاده، یعنی نازل از شان فرستاده شدن،جنبه مرسل بودن را بیان می کند. این واژه رسول به این شان نظر دارد که مرسل است. نبی را چرا به کار برده است؟ چون نبی به کسی گفته می شود که دارای رفعت و در جه عظیم باشد به خاطر همان که مرسل است .نبی این رفعت و عظمت را به جنبه رسالت بر می گرداند به همان گونه که در آیه هم به ترتیب آمده « و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی » یعنی نبی کسی است که مقام بزرگ دارد. چرا مقام بزرگ دارد؟ چون رسول است وفرستاده خداست پس رفعت مقام دارد.
 شاهد بر این مطلب که این دو گروه نیستند بلکه دو شان از انبیاء است یعنی همه انبیاء الهی هم مرسل بودند و هم نبی بودند به این اعتبار که آنها فرستادگان خدا بودند، رسول تعبیر شده « و ما ارسلنا من قبلک من رسول.» همه پیامبران قبل از پیغمبر اسلام را شامل می شود و همه انبیاء الهی قبل از پیامبر گرامی اسلام دارای مقام عظیم بودند و نبی بودند پس اینکه در آیه شریفه نبی و رسول آمده نمی خواهد دو گروه را معرفی کند چرا که انبیاء دو گروه جدا نیستند، بلکه دو شان از طبقه انبیاء را معرفی می کند.انبیاء در بین بشر یک طبقه ای هستند ممتاز. انبیاء و غیر انبیاء و عموم انبیاء لهم شان رساله ، لهم شان نبوه . «و کل فضلنا علی العالمین » همه آنها رفعت مقام داشتند و از دیگر انسانها برتر بودند. این فرمایش آقای طبرسی است و بعد هم شاهد می آورد ومی فرماید: در همین قرآن کریم در باره پیامبر عظیم الشان اسلام گاهی تعبیر شده است به یا ایها النبی و گاهی به یا ایها الرسول.این دو شان است نه دو شخص. ( مجمع البیان جلد 7 و 8 صفحه 91 ذیل آیه مبارکه52 سوره حج )
 پس اگر این مطلب را از نظر قرآن کریم مطالعه کنیم تنها آیه ای که آقایان به آن استناد می کنند همین آیه سوره حج است که می گویند گویی دو گروه هستند، در صورتی که از قرآن چنین چیزی استفاده نمی شود با توجه به این دو جنبه ای که عرض کردیم که ماموریت ویژه داشته باشند.
 تفاوت بین نبی و رسول در روایات
 آیا می شود این مطلب را از نظر روایات به همین کیفیت با آن برخورد کنیم و بگوییم لا فرق بین انبیاء و رسل به حسب مصداق یا نه؟
 بر اساس روایات فرق وجود دارد یعنی در بین پیامبران الهی یک عده ای بودند که اینها عنوان نبی و عده ای عنوان رسول بر آنها اطلاق شده. مستفاد از قرآن این است که لا فرق. از نظر روایات بر حسب مصداق فرق وجود دارد.
 جمع بین روایات وقرآن
 ما چگونه می توانیم جمع بکنیم به اینکه روایات نمی تواند معارض قرآن باشد این بستگی به این دارد که ببینیم وجه فرق در روایات چیست؟ اگر آنچه در روایات آمده فرق برگردد به ماموریت و مسولیت و غایت وغرض تعارض به وجود می آید اما اگر جهت فرق چیز دیگری است به این دو مطلبی که گفته شد که یک عده، پیامهای الهی را مامورند برسانند ویک عده این ماموریت را ندارند. یک عده اتمام حجت بر آنها می شود و یک عده به واسطه آنها اتمام حجت نمی شود به اینها بر نمی گردد و روایات فرق را به این دو جنبه لا فرق از نظر قرآن بر نمی گردد.
  در روایات تفاوت به غرض و مسولیت نیست بلکه فرق به چگونگی ارتباط پیامبران الهی با عالم ربوبی بر می گردد. یک عده در خواب فرشته را می دیدند و در بیداری نمی دیدند که روایات به آنها اطلاق نبی می کند و آنهایی که ملک وحی را فقط در عالم خواب می دیدند آن می شود رسول. مثل پیامبر اسلام و حضرت ابراهیم.
 برای رسیدن به جواب هم از آیات و هم روایات استفاده می کنیم.آیات که از آن استفاده می شود لا فرق به لحاظ ماموریت و مسولیت، غایت و غرض است و روایات با آن کاری ندارد.روایات که می گوید فرق وجود دارد نحوه ارتباط را بیان می کند و آیات هم نسبت به این قضیه کاری ندارد فقط کلی گفته و مصداق مشخص نکرده.
 روایات آمده و گفته به آنهایی که نحوه ارتباطشان این است که «یری فی المنام و یسمع الصوت و لایعاین فی الملک» در بیداری نمی بیند پس آن نبی است و آن که هم یری فی المنام و هم یسمع الصوت و یعاین الملک آن رسول است.
 حالا این گونه فرق گذاشتن چه فایده ای دارد؟ نکته ای هم دارد؟ سوری است یا تفاوت لفظی است؟ یا اینکه واقعا نکته ای در آن است؟
 از این روایات استفاده می شود که این نحوه تفاوت در ارتباط بر می گردد به درجه و مقامات انبیاء که تفاضل است در بین انبیاء. یعنی اگر ما همان کتاب کافی باب سوم که در مورد فرق بین محدث و نبی و رسول بود را بر گردیم به باب قبلی آن یعنی باب طبقات انبیاء ورسل است که چهار دسته کرده و همه شراح کافی این گونه فهمیدند که به نظر من هم این درست است (مرحوم فیض، مرحوم ملاصدرا، مرحوم ملاصالح، مرحوم مجلسی )همه وقتی به احادیث طبقات انبیاء رسیدند و این را شرح کردند مرحوم آقای شعرانی درحواشی شرح ملاصالح، همه استنباطشان این است که این درجات را بیان می کند تا می رسد به کسی که هم یری فی المنام وهم یسمع الصوت و هم یعاین الملک که آن می شود رسول که می گویند این برترین است.
 پس بنابراین این نحوه تفاوت در نحوه ارتباط بی وجه هم نیست و این علامت رمز و نشانه است از اینکه انبیاء در تفاوت وجودیشان تفاوتهایی با هم دارند. قرآن کریم این مطلب را کلی بیان کرده و روایات هم این را تبیین کرده است.
 روایات در مورد طبقات انبیاء
 1.حدیث اول باب دوم کتاب حجه . فَنَبِيٌّ مُنْبِئٌ فِي نَفْسِهِ لَا يَعْدُو غَيْرَهُ
 2. وَ نَبِيٌّ يَرَى فِي النَّوْمِ وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لَا يُعَايِنُ فِي الْيَقَظَةِ وَ لَمْ يُبْعَثْ إِلَى أَحَدٍ
 3.ونبی یری فی منامه و یسمع الصوت و یعاین الملک وقد ارسل علی طائفه قل او اکثروا و علیه امام
 4. والذی یری فی منامه و یسمع الصوت ویعلین فی الیقضة وهو امام مثل اولی العزم . این به اعتبار اینکه صاحب شریعت است امام است چون هر پیغمبری که بعد از او بیاید تابع شریعت او است. تمام انبیاء تابع او بودند چون او امام است.
 نکته:
 نکته مهم اینجاست که در قسم اول و دوم می فرماید نبی برای خودش است نه دیگران و فرق اولی و دومی در کیفیت ارتباط است نه در نحوه اینکه مبعوث به احدی نیست. در نحوه ارتباط در اولی مطلق نفرموده اما دردومی می فرماید «ولا یعاینه» معلوم می شود که اولی از این یک درجه پایین تر است. فرق اولی با دومی در غایت و غرض نمی شود و فقط در کیفیت ارتباط است.
 سوال این است که این روایت بر خلاف حرف شماست. شما اثبات کردید که هر کس از جانب خدا به عنوان نبی مبعوث شده مامور ابلاغ هم بوده. این یعنی چه که می فرماید: لَا يَعْدُو غَيْرَهُ ، منبأ فی نفسه، لم یبعث علی احد؟ این چه پیغمبری است که هم پیغمبر است و هم لم یبعث علی احد؟
 ادله عقلی، ادله قرآنیه مفادش این است که اگر نبی واقعا نبی است به همان معنای اعتقادی « آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ » [1] نمی شود که هم نبی باشد و هم مامور به ابلاغ نباشد. این تنا قض دارد . پس معنا ینبأ در اینجا چیست؟
  مرحوم صدر المتالهین یک نکته ای دارند و آن جور که گره را باز می کنند دیگران باز نکرده اند . ایشان می فرماید: این قسم اول که نبی منبا فی ... مراد از نبوت چیزی است که امروزه به آن می گوییم «الولایه» یعنی «الاولیا». ما یک گروه از صلحا داریم به نام اولیا و یک گروه هم به نام صلحا و این دو غیر از هم هستند. اولیا اعم از انبیاء هستند. اولیا یا محدثین انسانهای صالحی همچون مادر حضرت موسی، لقمان وسلمان هستند که ظرف دلشان ظرفیت آن را دارد که یک حقایقی به آنها الهام شود.
 عبارت ایشان می فرمایند: «الاولى درجة نبى منبى‌ء فى نفسه، اى جائته النبوة اى الاعلام و الالهام من اللّه عز و جل لا يعدو غيرها، اى لا يتجاوز غير درجة النبوة كالرسالة و نحوها او لا يتجاوز نبوته غير نفسه فلا يكون مرسلا الى غيره.» [2]
 این نبوت همان الهام و اعلام از طرف خداست. این شخص ظرف دلش آمادگی دارد این الهامات را دریافت کند و از آن کسانی نیست که مبعوث شده باشد و این درجه اولیا است.
 
 فرق الهام و وحی
 ما گفتیم فرق بین الهام و وحی این است که هر دو منشاء رحمانی دارد اما در وحی سبب را می داند ( در منام باشد یا یقضه)می داند که ملک است. اما در بحث اولیا که بحث الهام باشد توجه به اینکه ملک است ندارد و می داند که یک حقیقت الهی است. قبل از بعثت پیامبر اسلام اسم ولی اطلاق نمی شده و به همه نبی گفته می شده چه آنهایی که مصطلحا نبی هستند چه آنهایی که ظرف دلشان قابل القائات الهی واعلامات غیبی است و نبی را تقسیم می کردند و می گفتند نبی که مبعوث است و نبی که مبعوث نیست. اگر نبوت به این معنا باشد قابل تقسیم است. این معنای اصطلاحی نبوت نیست،بلکه این معنای لغوی آن است. ان نبوتی که تشریع و رسالت نیست این می شود ولایت و فقط اسمشان فرق می کند. آن می شود نبی و این می شود رسول و در معنا هیچ فرقی با هم ندارند.
 قبل از پیامبر گرامی اسلام عنوان نبی بر همه اطلاق می شده و طبعا یک عده از نبی ها آنهایی هستند که اصطلاحی نمی شود که معنای اصطلاحی آن انبیاء مرسل است.استعدادهای بشر در ترقی و تکامل بوده پس امت پیامبر اسلام باید از امتهای قبلی برتر باشد و قرآن هم این مطلب را در سوره البقرة آیه 143 بیان می فرماید:
 «لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيدا» پس در این امت باید افرادی باشند که نبی نیستند اما درجه و مقام نبی را داردند.
 از پیامبر روایت شده که فرمودند:در بین بندگان خدا افرادی هستند که نبی نیستند اماانبیاء به مقام آنها غبطه می خورند. این که پیغمبر ما خاتم انبیاء است شریعت، نبوت اصطلاحیه بسته شده ولی باب ولایت و باب الهامات، الصادقه، والانزارات باز است این همان است که در روایات هم داریم که رویای صادقه و امثال اینها است.
 با این بیان ایشان مسئله حل می شود که این «نبیّ منبا فی نفسه» معنی اصطلاحی نیست و نمی تواند معنای اصطلاحی باشد. برای اینکه معنی ندارد که این شخص را برگزیند اما مأمور به ابلاغ نکرده باشد.
 اما حدیث دوم که می فرماید نبی هست و مبعوث نشده است مرحوم صدرا آن را تطبیق می کند بر دوران قبل از رسالت انبیا یعنی مثل پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله که تا چهل سالگی نبی بودند اما مبعوث نشده بودند. و این حرف مرحوم صدرا حرف درستی است.
 از این دوقسم یعنی ولی و نبی قبل از رسالتشان که بگذریم بقیه می شوند رسول منتهی رسولان یعنی آنان که مأموریت دارند، دو قسم اند یک عده آنهایی که صاحب شریعت اند ویک عده هم آنان که صاحب شریعت نیستند. یعنی رسولی که امام است (آنکه شریعت دارد) و رسولی که امام نیست(آنکه شریعت ندارد و تابع شریعت دیگری است)
  پس این چهار قسم که گفتیم درجات انبیا را بیان می کند . قسم اولش نبی اصطلاحی نیست و قسم دومش نبی اصطلاحی است اما هنوز قبل از د وران رسالتش است و دارد آماده می شود و قسم سوم و چهارم رسالت دارند اما یک امام است و یکی از آنها امام نیستند و صاحب شریعت نیست.
 نکته ای از مرحوم شعرانی
 ایشان جمله اول را که می فرماید« نبی منبأ فی نفسیه لا یعدو غیرها...» مراد از نبی منبیء ا زنفسش یعنی کسی که امر و نهی هم به او توجه پیدا می کند اما مأمور به هدایت دیگران نیست اما صدرا می فرمود یک آدم از اولیای الهی است که حقایق غیبی به او الهام می شود اما اینکه این حقایق غیبیه امر یا نهی است یا نیست . چیزی نگفته است . اما مرحوم شعرانی می فرماید: آن منبیء فی نفسه لا یعدو غیرها » باز حامل و پذیرای امرو نهی هست. یعنی ایشان می خواهد بگوید نبوت بدون امر و نهی معنی ندارد.
 یعنی اگرالهام وحی است همان الهام است و ربطی به نبوت ندارد اما اگر چیزی الهام بشود که مضمون و محتوایش باید و نباید باشد(ولو به شخص خود نبی باشد).
 فرق نبوت و ولایت در بیان مرحوم شعرانی
 می شود گفت که آنجا که مقوله ولایت است آنچه دریافت می کند این نست که کاری را انجام بده یا انجام نده اما اگر مقوله مقوله امر و نهی شد می شود نبوت و حال که شد نبوت ، طبقاتی دارد یعنی یا مأمور نیست یا هست و اگر مأمور است یا شریعت دارد یا ندارد. [3]
 والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
 


[1] . بقره /285
[2] . شرح اصول الكافي، ج‌2، ص: 423
[3] . صفحه 109 جلد اول شرح ملا صالح مازندرانی

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo