< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 12

بسم الله الرحمن الرحیم

 ویژگی وحی نبوت از حیث مدلول ومضمون آن
 
 بحث در این بود که از نظر محتوا و مدلول وحی ببینیم چه چیزی از اختصاصات انبیا بوده است یا خیر؟
 در آیه ی 86 انعام نبوتی که به انبیاء داده شده به چه معناست؟ در این آیه به تعدادی از انبیا اشاره شده است و فرموده است: « أُولئِكَ الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرينَ » [1]
 معلوم می شود انبیاء الهی از این سه موهبت یعنی کتاب و حکمتو نبوت برخوردار بودند. گفتیم علامه در تعریف نبوت فرمودند: نبوت حالتی است الهی که در نفس نبی حاصل می شود ودر پرتو این حالت انباء غیبی (معارف و احکام الهی)را دریافت می کند و توسط این معارف به داوری می پردازد. پس نبوت عطیه ای است در نفس پیامبر.
 
 نبوت امری اختصاصی یا عمومی
 
 نبوت با این بیان ،در اینکه همه ی انبیاءی الهی، اعم از اولوالعزم و غیر آن، دراینکه از این موهبت و مقام برخوردار بوده اند جای سخنی نیست و جامع الافراد است. واما سوال این است که : آیا این حالت، مانع الاغیار هم هست و اختصاص به انبیاء دارد که در این صورت وحی نبوت یکی از شاخصه هایش که آن را ممتاز می سازد این است که از طریق آن وحی ، مقام نبوت یعنی این کمال نفسانی و موهبت به پیامبران اعطا می شود بنابر این وحی نبوت ویژ ه است چون بار وحی و مضمون ومدلول آن این مقام است یعنی اینکه نفس نبی از کمالی و حالتی وجودی برخوردار می شود که با عالم بالا ارتباط پیدا کند و صلاحیت پیدا می کند که اخبار آسمانی وغیبی را دریافت کند؟
 اگر نبوت را به همین معنای اخیر درنظر بگیریم و کتاب و حکم را جدای از نبوت بدانیم، خود نبوت بما هی حالة اختصاصیة ،چنین حالتی اختصاصی نیست.(نه اینکه نبوت با مجموعه ای که با آن همراه است، بلکه منظور ما این حالت قدسی و الهی غیبی است) غیر از انبیاء نیز ممکن است از چنین حالت و کمال نفسانی بر خوردار باشند.
 البته این انباء غیبی چیست؟ این بحث دیگری است که (در بحث کتاب بیان خواهیم کرد).
 اگر همان حالت وصف نفسانی غیبی الهی را درنظر بگیریم این همان بحث سابق است که گفتیم آیا نبی از حیث قابلی خصوصیتی دارد که او را از غیر نبی ممتاز می کند ؟ گفته شد علامه فرمودند: ملاک این ویژگی هدایت بی واسطه بشری است و غیر نبی هم می تواند بی واسطه از اخبار غیبی و معارف آن مطلع شود(مراد از بی واسطه، بی واسطه بشری است).
 نسبت نبوت در این آیه، با کتاب و حکم، عینیت نیست زیرا در این صورت می شود تکرار. بلکه مراد از هر کلام امر خاص است. به نظر می رسد آنطور که برخی مفسرین گفته اند وحی منشأ و خواستگاه حکم و کتاب است یعنی چون مقام نبوت دارند می توانند کتاب را دریافت کنند. مثل اینکه به کس مأموریت می دهتد که چند کار را انجام بدهد مثلا عزل و نسب می کند و اما می گویند او نیابت از مقام ریاست جمهوری دارد و این دو را که پشت سر هم می آورند معنایش این می شود که یعنی چون نیابت از رئیس جمهور دارد میتواند عزل ونست کند و... د رما نحن فیه هم چون این حالت و عطیه قدسی را دارند می توانند مهبط کتاب الهی قرار گیرند و حکم داشته باشند. اما این ارتباط با عالم غیب مخصوص آنهاست؟ گفته می شود خیر.
 
 نکته:
 
 برخی مواقع می گوییم که مقام نبوت اختصاص به انبیا دار د مرادمان این است که همه این مسائل از جمله کتاب و حکمت هم دارد اما الان که می گوییم اختصاص ندارد ، جدای از کتاب و حکمت منظرمان است.
 
 مواردی که پیامبر نیستند اما نبوت به معنای مذکور را دارند
 
 قرآن بیان می دارد که عده ای با اینکه از انبیاء نبوده اند اما از اخبار غیبی مطلع بوده اند: جریان حضرت خضر(بر مبنای اینکه اورا نبی ندانیم)، جریان حضرت سلیمان و آوردن تخت او، جریان حضرت مریم. در روایات هم داریم، اصل تحدیث ومحدث بودن(ملائکه با آنها سخن می گفتند و مطالب را از آن ها فرا می گرفتند). این در منابع اهل سنت هم آمده است که کسانی بودند که با ملائکه تکلم می کردند اما پیامبر هم نبودند و یکی از مصادیق آن عمر است و تصریح هم کرده اند.
 
 غلو درمنابع اهل سنت
 
  اینکه می گویند شیعیان درباره ی اهل بیت غلو می کنند چون شیعیان می گویند اینان از اخبار غیبی مطلع هستند، در حالی که اهل سنت درباره ی خلیفه ی دوم بیشتر از آن چه درباره ی حضرت امیر(علیه السلام) گفته شده از این مطالب دارند. کتاب الموافقات از شاطبی، دو جلد است که آنجاهایی را بیان کرده است که وحی، مطابق خواست عمر آمده است نه مطابق خواست پیامبر. بنابر این مقام عمر از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله بالاتر است.
 این به خاطر این است که از اول جو را بر علیه شیعه مسموم کردند و عمده این کار در زمان معاویه صورت گرفت. ابن ابی الحدیدمی گوید یک نفر رامعاویه پیدا کرد و گفت پانصد هزار دینار یا درهم به تو می دهم که این حدیث را از پیامبر جعل کنی که آیه « ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد» در شأن ابن ملجم مرادی نازل شده است. و صدر آیه وهو ... در شأن علی نازل شده است.
 از محدثینی که در مدح شمشیر ابن ملجم شعر گفته در صحیح بخاری آدم معتبری است اما امام صادق علیه السلام معتبر نیست و از ایشان روایت نقل نکرده است.
 در آن زمان شخصی را گرفتند به خاطر اینکه نامش « علی » بود اما او به دفاع برخواست و گفت شما نام من را اشتباه می خوانید ، نام من « عُلَی » است نه « علی ». ببینید این بوده است جو آن روز اما حالا می گویند اگر ائمه با خلفا بد بودند چرا نام بچه ایشان را عمر و ابوبکر و عثمان می گذاشتند. پس در جواب اینکه عده ای می گویند اهل بیت نام فرزندان خود را ابوبکر و عمر می گذاشتند و این نشان دهنده ی غیر دشمنی بوده است. اولا چنین مشکلی بوده، ثانیا مگر این اسامی از ابوبکر شروع شده، بلکه این ها از قبل بوده است.
 
 تقیه
 
 در باره ی تقیه می گویند شما از کجا می گویید تقیه در اسلام هست. می گوییم آیه در قرآن است در جریان عمار که می خواستند او را بکشند و اظهار کفر کرد و بعد خدمت پیامبر رسید و ناراحت بود، آیه آمد،« مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إيمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإيمانِ» [2]
  هر كس پس از ايمان آوردن خود، به خدا كفر ورزد [عذابى سخت خواهد داشت‌] مگر آن كس كه مجبور شده و[لى‌] قلبش به ايمان اطمينان دارد ».
  پیامبر (ص) فرمودند: اگر باز چنین شد باز کفر بگو، مانعی ندارد، تا قلب مطمئن با ایمان است شخص از ایمان خارج نمی شود. گفته شد این در مقابل کفر است که می گوییم، ملاک کفر نیست بلکه معیار ظلم است.
 
 مراد از کتاب چیست؟
 
 مرحوم علامه طباطبایی در جلد هفتم المیزان بحث مهمی دارند که کتاب و حکم را بیان کرده اند و حاصلش این است که : کتاب معنای متعارفش عبارت است از آن نوشته ای که معانی در آن ثبت و ضبط شود اما در وضع الالفاظ برای معانی به خصوصیت مصادیقش نیست بلکه ملاک اغراض است . بنابر این بکار بردن میزان و کتاب و ... که مصادق خاصی دارد این مصداق ها خصوصیت ندارد بلکه غرض آنها در معنایش مهم است . پس اگر لفظ را در آن معنایی بکار بردیم که مصداقش غیر از مصداق اولیه است آیا می شود خلاف ظاهر یا خیر . این مطلب اینجا به در د می خورد.
  اگر غرض از وضع لفظ ملاک باشد هر چه مصداق زیر مجموعه اش بیاید ولو مصداق جدید باشد، خلاف ظاهر نیست.مثلا میزان اگر «مایوزن به» شد،بنابر این هر چه وسیله سنجش باشد به معنای حقیقی اش می شود میزان و لو علم «منطق » باشد.
 طبق این معیار هر چه ثبت المعانی در او باشد به او می گویند کتاب و کاربدش حقیقی است. اگر مجموعه معنی ذهنی باشد می گوییم کتابی که من در ذهن دارم یعنی معانی مضبوط در ذهنم.
 به همین معنا هم در قرآن بکار رفته است و در قرآن به شرایع آسمانی گفته شده است کتاب« انزل معهم الکتاب» مگر این شرایع یک مجموعه نوشته شده ای بود که به آن بگویندکتاب.تنها پیامبری که گفته شده نوشته هایی از غیب به او رسیده است حضرت موسی است که الواح به ایشان رسید غیراز ایشان را دلیل نداریم که شرایع الهی به صورت مکتوب بوده باشد.
 ودر قرآن کتاب سه کاربرد کلی دارد:یکی کتاب منصوب به خداوند وآن فعل الله است یعنی کتاب تکوین.دیگری کتابی که به انبیاء نسبت داده شده و سوم کتاب اعمال به معنای ضبط اعمال است.
 
 اقوال در مراد از کتاب
 
 در اینکه مراد از کتاب در «و انزل معهم الکتاب »، آیه ی 213بقره و اینکه در اینجا فرمود:«اتینا معم الکتاب» چیست؟
 در اینجا معمولا چهار قول است.
  عده ای از مفسرین گفته اند یعنی همه ی انبیاء دارای کتاب بوده اند.
  فخر رازی می گوید:
 «قال القاضي: ظاهر هذه الآية يدل على أنه لا نبي إلا معه كتاب منزل فيه بيان الحق طال ذلك الكتاب أم قصر و دون ذلك الكتاب أو لم يدون و كان ذلك الكتاب معجزا أو لم يكن كذلك، لأن كون الكتاب منزلا معهم لا يقتضي شيئا من ذلك.» [3] ظاهر آیه این است که هیچ پیغمبری نبوده مگر اینکه همراه او کتاب بوده است. فرقی نمی کند کتاب بزرگی بوده یا کوچک ، کتاب مدونی باشد مثل کتاب حضرت موسی علیه السلام یا خیر واین کتاب معجره باشد یا خیر چون«انزل معهم الکتاب» خصوصیت هیچکدام را اقتضا ندارد. این قول در تفسیر المنار ج2ص284 ذیل همین آیه 213 بقره و همچنین در تفسیر المراقی ج2ص123 که سایه به سایه المنار است.
 نظریات دیگر را درجلسه بعد بیان خواهیم کرد. انشاءالله.
 
 «والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»


[1] . انعام / 84- 89
[2] . النحل / 106
[3] . مفاتيح الغيب ج‌6 375 [سورة البقرة(2): آية 213]

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo