< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 9

بسم الله الرحمن الرحیم

 ویژگی وحی نبوت
 
 قبلا گفتیم اگر خواستیم وحی نبوت را از حیث قابلی بسنجیم باید قائل به تفصیل شویم. نسبت به کسانی که امت پیامبران بودند از حیث قابلی ویژگی وحی نبوت این است که برای امت پیامبر، جایگاه وشخصیت پیامبران نسبت به آن ها برتری داشته است، لذا وحی مخصوص انبیاء از این جهت که مقام و مرتبه وجودی آن ها ما فوق پیروان و امت آن ها بوده شکی نیست. یعنی می توان گفت که ملک ویژگی وحی نبوت که وحی مربوط به انبیاء است این است که شخصیت آن انبیاء نسبت به قومشان شخصیتی ممتاز بوده است .
 برتری انبیاء بر همگان یا بر قوم خود
 
 اما آیا به طور کلی انبیاء درطول تاریخ درمقابل غیر انبیاء برتری داشته اند؟ لذا وحی آن ها به خاطر این ویژگی برتری داشته است؟
 با توجه به اینکه ملاک افضلیت در قرآن، بهره بردن از هدایت بی واسطه شمرده شده است و تنها آنان بی واسطه هدایت شده اند، پس آن ها برتری به کل دارند.اما اگر ما دلیل داشته باشیم که عده ای برتری داشته اند به خاطر این ویژگی(یعنی آن ها هم از هدایت بی واسطه بهره گرفته اند)، دیگر نمی توان گفت انبیاء بر همگان برتری دارند.
 نمونه ی این افراد معصومین هستند و ما دلیل داریم که این ها از هدایت بی واسطه بر خوردار بوده اند.این برتر بودن انبیاء را به آن ها از این جهت نمی توان گفت ،زیرا ملاک را هر دو دارند.پس به تساوی رسیدیم.
 
 برتری دیگران بر انبیاء
 
  آیا می توان گفت معصومین از انبیاء برتر هستند؟ اگر دلیل داشته باشیم، می شود و امکان دارد. زیرا منع عقلی وشرعی ندارد که کسی برتر از انبیاء باشد.
 
 دلایل خاص بر برتری امام علی و برخی معصومین علیهم السلام بر انبیاء
 
 مثلا درمورد حضرت امیر(ع) روایت هست و دلیل داریم که آیه مباهله امام علی را نفس پیامبر میداند و پیامبر (ص) فرمود: «علی نفسی» ودر اینجا عینیت که نیست بلکه یعنی به منزله ی عینیت شخصیه پیامبر اکرم (ص) است و چون حضرت رسول بر همه ی انبیاء برتری دارند پس حضرت امیر هم به سایر انبیاء برتری دارند.
 همچنین است حدیث طیر مشوی(طیر پرنده)«اعطنی بخیر خلقک یعطی معی»از پیامبر(ص)،که در المستدرک حاکم نیشابوری فضایل صحابه ج3 ص 141 و 142ح4650و 4651 آمده یا احادیث تشبیه که حضرت امیر(ع) با انبیاء مقایسه شده اند.در بعضی تعابیر آمده :«اگر کسی می خواهد به آدم بنگرد در علمش، به ابراهیم در حکمتش،... به شخصی که الان وارد می شود (امام علی علیه السلام ) بنگرد» مرحوم میرحامد حسین هندی در ج19 کتاب نفحات الانوار فی خلاصة عبقات الانوار که خلاصه عبقات الانوار مرحوم میر حامد حسین است و آقای آیت الله میلانی نوشته اند، بحث مفصلی را مطرح فرمودند.
 اما در مورد سایر ائمه چگونه است؟درباره ی حضرت زهرا(س) که آمده،رضا وغضب او ،رضا وغضب الهی شمرده شده یا کفایت حضرت زهرا(س) برای حضرت امیر(ع) که در حدیث آمده که اگر حضرت امیر(ع) نبود هم کفوی برای ایشان پیدا نمی شد. درباره ی حضرت ولی عصر(عج) نیز آمده ،از کسانی که پشت سر ایشان نماز می خواند حضرت عیسی (ع) است ،که این خود نشان دهنده ی برتری حضرت بر حضرت عیسی که پیامبر الوالعزم می باشد، است.
 پس از جهت عقلی امکان پذیر است،از جهت مصادیق باید به ادله رجوع کرد.(ما مانند اهل تصوف قائل نیستیم که دایره ی برتری ولایت به نبوت بسیار وسیع است.اینان فله ای سخن گفته اند. در ادبیات اهل عرفان این مسائل بسیار وسیع و بی دلیل مطرح شده است.آن ها باب ولایت را عرض عریضی دانسته اند وآنها خودشان را بالاتر از انبیا هم دانسته اند، اما ما تنها می توانیم در مواردی که دلیل قطعی داریم چنین سخن بگوییم. انبیاء برگزیده شده اند، آن ها «اجتبیناهم» و«فضلناهم» هستند لذا کسی را هم نمی توان برتر دانست.
 سروش که نظریه ی بسط تجربه ی نبوی را مطرح کرده است، ریشه اش همین است و می گوید؛ من مقلد فقیهان نیستم بلکه مقلد عرفا هستم. او همین مساله را گرفته است. اولا در این مسایل نباید تقلید کرد بلکه باید صاحب نظر بود. ثانیا به کدام دلیل گفته شده از عرفا یا فلاسفه تقلید کنیم، بر تقلید ازفقها دلیل داریم. بنا براین ملاک برتری قابلی هم می تواند ملاک برتری باشد وهم نه.
 پس اگر دلیل داشتیم بر این که کسانی از انبیا بالاتر هستند مثل اهلبیت علیهم السلام ، می پذیریم اما اینکه هرکس بیاید بگوید من از شریعت گذشته ام و به طریقت رسیدم و من بالاتر هستم این حرف بی اساسی است. و ادعاهای
 عجیب و غریبی است .
 
 جنبه غایی
 
 غایت ارسال انبیاء
 
 هشت غایت وغرض در آیات هست که از اغراض بعثت انبیاء است. ما باید ببینیم که آیا این ها اختصاصی است یا نه؟ یعنی ببینید آیا می شود بگوییم وحی نبوت ویژگیش به خاطر اغراض نبوت است یا خیر؟
 1- ابلاغ رسالت های الهی ورساندن آیات الهی به مردم(پیام رسانی): «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً * إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً *لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى كُلَّ شَيْ‌ءٍ عَدَداً *» [1]
  داناى نهان است، و كسى را بر غيب خود آگاه نمى‌كند،
  جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد، كه [در اين صورت‌] براى او از پيش رو و از پشت سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت،
  تا معلوم بدارد كه پيامهاى پروردگار خود را رسانيده‌اند؛ و [خدا] بدانچه نزد ايشان است احاطه دارد و هر چيزى را به عدد شماره كرده است.
  ابلاغ رسالت یکی از اهداف رسالت است.(آیا این ویژگی انحصاری انبیاء است؟)
 همچنین آیه ی «وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى‌ حَتَّى يَبْعَثَ في‌ أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرى‌ إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ» [2]
  و پروردگار تو [هرگز] ويرانگر شهرها نبوده است تا [پيشتر] در مركز آنها پيامبرى برانگيزد كه آيات ما را بر ايشان بخواند، و ما شهرها را -تا مردمشان ستمگر نباشند- ويران‌كننده نبوده‌ايم.،بیان آیات تشریعی به مردم.(تلاوت در قرآن به آیات تکوینی مربوط نمی شود.)
 مقصود از ایات در اینجا آیات تشریعیه است. و این به قرینه یتلوا است چون تلاوت به آیات تکوینه مربوط نمی شود و بیشتر به آیات تشریعیه مربوط می شود.
 آیه ی دیگر هم آیه شریفه:«یتلوا علیهم آیاته» [3]
 2- دعوت به توحید و پرستش خد ای یکتا و اجتناب از طاغوت
 «وَ لَقَدْ بَعَثْنا في‌ كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ » [4]
  و در حقيقت، در ميان هر امتى فرستاده‌اى برانگيختيم [تا بگويد:] «خدا را بپرستيد و از طاغوت [فريبگر] بپرهيزيد.» پس، از ايشان كسى است كه خدا [او را] هدايت كرده، و از ايشان كسى است كه گمراهى بر او سزاوار است. بنابراين در زمين بگرديد و ببينيد فرجام تكذيب‌كنندگان چگونه بوده است.
 3- تزکیه وتربیت افراد:"
 «يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ» [5]
 و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد.
 تزکیه از نیازهای عمومی افراد جامعه است. این تعبیر را درمورد نبوت عامه پیدا نکردیم اما در مورد نبوت حضرت رسول صلی الله علیه وآله به کرار داریم. اما به نظر می رسد که اولا این ویژگی خاص نبی اسلام نیست ودرثانی از نیازهای عمومی مردم است و این غیر از این است که ایشان بفرمایند :« انی بعثت لاتم مکارم الاخلاق» یعنی اصل مباحث اخلاقی را همه پیامبران داشته اند اما اتمام و به حد کمال رساندنش از اختصاصات من است.
 4- تعلیم وتبیین معارف واحکام الهی
 غیر از رساندن پیام، تفسیر و تبیین پیام هم شان دیگری برای پیامبر است:«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» [6]
 و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى، و اميد كه آنان بينديشند«ویعلمهم الکتاب والحکمه» که قبلا گفتیم نیز ناظر به همین مطلب است.
 
 حکمت چیست؟
 
 اما کتاب و حکمت چیست؟ متاسفانه در اینجا روایت نیست و مفسرین هم هر کسی به نظر خودش چیزی گفته است و لذا جستجو گر عطشش بر طرف نمی شود. برخی از اقوال در این حکمت بدیهی البطلان است مثل آنکه می گوید حکمت یعنی سنت یا اینکه نوریست که در قلوب وارد می شود و انسانها را به سوی حقیقت سوق میدهد . البته ما این اقوال را ذکر نکردیم. اما اقوال شاخص عبارتند از:
 
 اقوال
 
  مرحوم طبرسی در مجمع البیان گفته حکمت همان کتاب آسمانی است. و چیز جدیدی نیست آیه ی 113 نساء می فرماید:«وانزل الله علیک الکتاب والحکمه وعلمک ما لم تکن تعلم»،عده ای گفته اند حکمت در اینجا همان کتاب است. گفته اند اگر قرآن هم کتاب وهم حکمت را آورده است به این خاطراست که این دو وصف است از یک چیز، شاهدش هم «یس والقران الحکیم »است، زیرا حکمت و کتاب از اوصاف قرآن است.کتاب یعنی مجموعه ای از معارف که بعد مطرح می شود.
  عده ای گفته اند حکمت امر ویژه ای است. علامه می گوید: کتاب در قرآن کاربردهای آن ، عبارت است از احکامی که اختلافات بر اساس آن برداشته می شود و فیصله داده میشود،«و انزل معهم الکتاب لیحکم بینهم فیما اختلفوا فیه»،اما حکمت معارفی غیر از این حوزه هست مثل معارف دینی و اعتقادی واخلاق و... بنابر این وقتی می فرماید و انزل معهم الکتاب و الحکمة یعنی نازل کرد به همراه آنها آنچه که مبنای در اختلافات است (احکام اجتماعیه درمورد معاملات و معاشرات و...) و هم مطالبی که خارج از این حوزه هاست مثلا در حوزه اخلاق و اعتقادات و ...» [7]
 
 
 «والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


[1] . جن / 26 - 28
[2] . قصص/59
[3] . آل عمران/164 وجمعه/2
[4] . نحل/36
[5] . آل‌عمران / 164و جمعه/ 2
[6] . نحل/44
[7] . المیزان ج5 ص80 و ج 19 ص 265

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo