< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله نوری

96/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سهام مقدره فی کتاب الله/حساب

آیات ارث در قران کریم را یک بار دیگر می خوانیم:

آیه 11 از سوره نساء: ﴿يُوصيکُمُ اللَّهُ في‌ أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَيْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصي‌ بِها أَوْ دَيْنٍ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَريضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَليماً حَکيماً﴾[1] .

آیه 12 از سوره نساء: ﴿وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ يَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصينَ بِها أَوْ دَيْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ يَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَيْنٍ وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ يُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصي‌ بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَليمٌ﴾[2] .

آیه 176 از سوره نساء: ﴿يَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ يُفْتيکُمْ فِي الْکَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ وَ هُوَ يَرِثُها إِنْ لَمْ يَکُنْ لَها وَلَدٌ فَإِنْ کانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَکَ وَ إِنْ کانُوا إِخْوَةً رِجالاً وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَکُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَيْ‌ءٍ عَليمٌ﴾[3] .

مقداری از کلام صاحب جواهر را خواندیم تا تسلط بیشتری پیدا کنیم و مطلب روشن شود و بعد به سراغ حساب برویم منتهی چند مطلب در اینجا قابل ذکر است:

اول اینکه اگر در میان ورثه ذوفرض نباشد (خود فروض مذکور در قران شش تا بودند: ثلث، ثلثان، سدس، نصف، ربع و ثمن منتهی کسانی که از این فروض ارث می برند پانزده نفر می باشند) مثل اعمام و اخوال یا مثل اجداد که ذوفرض نیستند یعنی در قران فرضی برای آنها ذکر نشد، در اینصورت اینها بالقرابة ارث می برند یعنی با توجه به روایاتی که داریم ارث می برند و برای تقسیم اصل مسئله به عدد رئوس آنهاست مثلا یک نفری از دنیا رفته و پنج عمو دارد یا اینکه از دنیا رفته و پنج پسر دارد خب در اینصورت مال به پنج قسمت تقسیم می شود اما اگر مثلا دو عمو و دو عمه دارد در اینجا عمو طبق "للذکر مثل حظ الاُنثیین" دو برابر عمه ارث می برد یا مثلا اگر پنج عمو و پنج عمه داشته باشد مال به 15 سهم تقسیم می شود و 10 سهم برای اعمام و پنج سهم برای عمه ها می باشد علی أیِّ حال در هر موردی که ذوفرض نباشند تقسیم به عدد رئوس آنها می باشد.

دوم اینکه گاهی ترکه برای ذوفرض است و دقیقا به قدر سهام آنها می باشد بدون کسر مثل اینکه زنی از دنیا رفته و اولاد ندارد که در اینصورت زوج نصف می برد و اخت واحده أبوینی یا اخت واحده أبی نیز نصف می برند.

خب و اما کلام جواهر را می خوانیم تا مطلب روشن شود، صاحب جواهر اینطور می فرماید:«وعلى كل حال فالفروض الستة المذكورة(وهی الثلث والثلثان والسدس والنصف والربع والثمن) إما أن يقع في المسألة واحد منها(فروض ستة) أو اثنان فصاعدا، فإن لم يقع فيها إلا واحد فالمخرج المأخوذ من ذلك الكسر هو أصل المسألة(یعنی فقط یک فرض بر داریم مثلا فقط زنِ میت به تنهایی به عنوان فرض بر وجود دارد و میت فرزندی ندارد لذا سهم زن ربع می باشد البته میت از طبقات دیگر وارث دارد مثلا اعمام و اخوال هستند منتهی به عنوان فرض بر در قران کریم ذکر نشده اند که در این صورت ترکه به چهار قسمت تقسیم می شود و سهم زن یعنی یک چهارم داده می شود و بعد سه چهارم باقیمانده بین بقیه که سهم مفروض در قران کریم ندارند طبق قاعده ای که بعدا عرض خواهیم کرد تقسیم می شود)، فالنصف من اثنين، والثلث من ثلاثة، والربع من أربعة ، وعلى هذا القياس»[4] .

ادامه کلام صاحب جواهر: «وإن وقع فيها اثنان فصاعدا(یعنی دو فرض بر داریم) فان كانا من مخرج واحد، كالثلثين(إخوه أبوینی) والثلث(إخوه اُمی)، فالثلاثة أصل المسألة(به این دو مخرج متماثلین گفته می شود لذا یکی از آنها را أخذ می کنیم و همان اصل مسئله می شود).

وإن كانا مختلفي المخرج أخذنا المخرجين ونظرنا فيهما ، فإن كانا متداخلين كما إذا اجتمع الثمن(زوجه اگر زوج فرزند داشته باشد) والنصف(بنت واحده)، أو السدس(مادر میت در صورت وجود إخوه حاجب) والنصف(بنت واحده)، فأكثر المخرجين أصل المسألة(که به این دو مخرج متداخلین گفته می شود)، وهو الثمانية في الأولى والستة في الثانية.

وإن كانا متوافقين كما إذا اجتمع السدس والربع في مثل زوجة(که چون میت فرزند ندارد ربع می برد) و واحد من كلالة الأم(که سدس می برد)، أو زوج(که چون زن اولاد دارد ربع می برد) وأحد الأبوين مع ابن(که سدس می برد)، ضربت وفق أحد المخرجين في جميع الآخر، فالمجتمع هو أصل المسألة، ففي المثال تضرب ثلاثة في أربعة أو اثنين في ستة يبلغ اثني عشر(ربع مخرجش 4 است تقسیم بر 2 می شود 2 و ضرب در 6 می شود 12 و سدس مخرجش 6 است تقسیم بر 2 می شود 3 و ضرب در 4 می شود 12)، فهو أصل المسألة، ولو اجتمع الثمن والسدس، كزوجة(که چون فرزند هست ثمن می برد) وأحد الأبوين مع ابن(که چون فرزند هست سدس می برد)، فأصل الفريضة‌ أربعة وعشرون ، لأن الثمانية توافق الستة بالنصف فتضرب نصف إحداهما بالأخرى(ثمن مخرجش 8 است و سدس مخرجش 6 است که متوافقین هستند و هر دو بر 2 قابل قسمت هستند لذا 8 تقسیم بر 2 می شود 4 و ضرب در 6 می شود 24 و 6 تقسیم بر 2 می شود 3 و ضرب در 8 می شود 24)، وهكذا»[5] .

بنابراین ما امروز متماثلین و متداخلین و متوافقین را با آن مقدمه و همراه با مثال عرض کردیم، بحث را مطالعه کنید تا بقیه را فردا إن شاء الله بیان کنیم...


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo