< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله نوری

96/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: موجبات الإرث/نسب

درباره مسئله تلقیح صناعی که قبلا بحث کردیم یکی از آقایان نوشته ای دارد و اینطور نوشته اند که بالاخره مطلب برای ما روشن نشد زیرا آنچه که حرام است زنا می باشد و تلقیح صناعی زنا نیست، اما آن چیزی که به نظر ما رسید این بود که دو چیز حرام است؛ اول زنا و دوم قرار دادن نطفه مرد اجنبی در رحم زن دیگر، بعلاوه ما عرض کردیم اگر ادله حرمت نیز تمام نباشد ما در شبهات بدویه ی آنچه که مربوط به اموال و فروج و دماء است نیز احتیاط می کنیم و نمی توانیم در این امور ثلاثه به برائت رجوع کنیم و حتی این مطلب یعنی قرار گرفتن چیزی در رحم زن که از شوهرش نباشد در ارتکاز متشرعه یک امر مستنکر بحساب می آید و در واقع خداوند متعال برای رحم زن یک حصاری قرار داده و فقط دخالت در آن حصار در شأن زوج و شوهر می باشد و غیر از این را عرف متشرعه استنکار می کند و همین استنکار أقلا برای ما شک ایجاد می کند و در صورت شک نیز عرض کردیم که احتیاط می کنیم.

خب و اما عرض کردیم که خداوند متعال در قران کریم شش فرض برای افراد مختلف ذکر کرده:

1-نصف،

2-ربع،

3-ثمن،

4-ثلثان،

5-ثلث،

6-سدس.

اول نصف: "(فالنصف لأربعة: الزوج مع عدم الولد) للزوجة )وإن نزل) سواء كان منه أم من غيره. (والبنت) الواحدة. (والأخت للأبوين والأخت للأب) مع فقد أخت الأبوين (إذا لم يكن ذكر) في الموضعين"[1] .

نصف در قران کریم:

اول: ﴿وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ يَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ[2] .

دوم: ﴿وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ[3] .

سوم: ﴿فِي الْکَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ وَ هُوَ يَرِثُها إِنْ لَمْ يَکُنْ لَها وَلَدٌ[4] .

دوم ربع: "(والربع لاثنين: الزوج مع الولد) للزوجة وإن نزل. (والزوجة) وإن تعددت (مع عدمه (للزوج"[5] .

ربع در قران کریم:

اول: ﴿فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصينَ بِها أَوْ دَيْنٍ[6] .

دوم: ﴿وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ يَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ[7] .

سوم ثمن: "(والثمن لقبيل واحد) وهو (الزوجة وإن تعددت مع الولد) وإن نزل"[8] .

ثمن در قران کریم:

﴿فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَيْنٍ[9] .

چهارم ثلثان: ")والثلثان لثلاثة: البنتين فصاعدا. والأختين لأبوين فصاعدا. والأختين للأب) - مع فقد المتقرب بالأبوين – فصاعدا ) كذلک) إذا لم يكن ذكر في الموضعين"[10] .

ثلثان در قران کریم:

اول: ﴿فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ[11] .

دوم: ﴿ فَإِنْ کانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَکَ[12] .

پنجم ثلث: "(والثلث لقبيلين: للأم مع عدم من يحجبها) من الولد والإخوة (وللأخوين، أو الأختين، أو للأخ والأخت فصاعدا من جهتها) ولو قال: للاثنين فصاعدا من ولد الأم ذكورا أم إناثا أم بالتفريق كان أجمع"[13] .

ثلث در قران کریم:

اول: ﴿فَإِنْ لَمْ يَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ[14] .

دوم: ﴿ فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصي‌ بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ[15] .

ششم سدس: "(والسدس لثلاثة: للأب مع الولد) ذكرا كان أم أنثى وإن حصل له مع ذلك زيادة بالرد، فإنها بالقرابة، لا بالفرض (وللأم معه) أي مع الولد، وكذا مع الحاجب من الإخوة (وللواحد من كلالة الأم) أي أولادها"[16] .

سدس در قران کریم:

اول:﴿ وَ لِأَبَوَيْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ[17] .

دوم: ﴿فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ[18] .

سوم: ﴿وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ يُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ[19] .

در شرایع و شرح لمعه اول طبقات و بعد سهام و فروض و اهل آنها را ذکر کرده کرده اند و در آخر کتاب فرموده اند خاتمةٌ فی الحساب و جواهر نیز تبعاً لشرایع همینطور بحث کرده منتهی مسالک که شرح شرایع است یک مطلبی را در بین مطرح کرده و اینطور فرموده که فقهاء ما وقتی از ارث بحث می کنند اول ارث و بعد سهام و بعد اهالی سهام را مطرح می کنند و بعد در آخر کتاب می گویند حساب چیست در حالی که خوب است حساب در اول کتاب مطرح شود زیرا تمام مسائلی که مطرح شده بر اساس حساب می باشد و این حرف درستی می باشد بنابراین ما باید حساب را مطرح کنیم.

تمام موارد مذکور بر اساس کسر متعارف می باشد نه کسر اعشار که این دو با هم فرق دارند، در کسر اعشار حساب ده ده می باشد و ممیز می گذاریم مثلا می گوئیم 2/10 و 02/10 و 002/10 و همینطور پیش می رویم اما در کسر متعارف اینطور است که مثلا دو نفر یک سیب دارند و می خواهند با هم نصف کنند که نصف را ما می نویسیم یعنی عدد 1 را می نویسیم و زیرش یک خط افقی قرار می دهیم و بعد عدد 2 را زیر خط می نویسیم که عدد بالایی می شود صورت و عدد پایین خط می شود مخرج و این کلاً می شود کسر متعارف، حالا در لغت عرب از یک تا ده برای اینها اسم گذاشته اند مثلا نصف و ثلث و ربع وغیرهم اما در فارسی اسم ندارند بلکه می گویند یک دوم یا سه چهارم و امثال ذلک.

خب و اما حالا بحث در این است که اگر در جایی چند نفر سهام مختلفی ببرند مثلا یکی ثلث و یکی نصف و دیگری سدس چگونه باید محاسبه کنیم؟ بنابراین خیلی لازم است که ما به این حساب ها و کسرها تسلط داشته باشیم، و اما همان طور که عرض کردیم صاحب جواهر تبعاً لشرایع از صفحه 330 به بعد از جلد 39 جواهر 43 جلدی این بحث را مطرح کرده.

اما نسبت مخرج این کسرها چهار صورت دارد؛ متباینین یا متداخلین یا متماثلین یا متوافقین می باشند.

بنابراین ما باید به حساب و ریاضی مسلط باشیم تا بتوانیم این کسرهای متعارفی را به خوبی محسابه کنیم إن شاء الله تعالی... .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo