< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله نوری

96/06/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اهمیت ارث در روایات

در بحث دیروز چند حدیث از پیغمبر صلوات الله علیه و آله درباره ارث خواندیم که فرمودند بعد از من به زودی تبدل و تغیّری در مسئله ارث بوجود خواهد آمد و از این موضوع اظهار تاسف می کردند و ما نباید از این به زودی که حضرت فرموده به سادگی بگذریم و عبور کنیم، دو خبر از شیخ در مبسوط خواندیم و عرض کردیم که این دو خبر در جلد 6 سنن بیهقی نیز ذکر شده اند.

بحث ما در جلد 13 مسالک طبع جدید و جلد 14 ریاض طبع جدید و جلد 39 جواهر طبع جدید مطرح شده است و فقهاء ما نیز این دو حدیث را ذکر کرده اند و اما بحث در توجیه و معنای این دو خبر است که حضرت فرمودند به زودگی تبدل و تغیّری در ارث بوجود خواهد آمد منظور چیست؟ منظور فتنه هائی بود که بوجود آمد، بعد از پیغمبر اولین چیزی که در آن تبدل و تغیّر بوجود آمد همین مسئله ارث بود، حضرت امیر علیه السلام در خطبه شقشقیه می فرماید :﴿فَصَبَرْتُ وَفِي الْعَيْنِ قَذًى، وَفِي الْحَلْقِ شَجاً، أَرَى تُرَاثِي نَهْباً[1] ، این خطبه شقشقیه نشان می دهد که حضرت امیر علیه السلام تا آخر عمر شریفشان ناراحتی داشتند منتهی بخاطر مصالح اسلام صبر می کردند برخی از مغرضین گفتند این خطبه و حتی خود نهج البلاغه را سید رضی جعل کرده و از کلمات خود سید رضی می باشد! اما علامه امینی رضوان الله علیه در الغدیر از 26 کتاب از کتب اهل سنت که قبل از تولد سید رضی نوشته شده خطبه شقشقیه را نقل می کند، علی أیِّ حال لازم است برای روشن شدن احادیث مذکور کلمات اهل بیت علیهم السلام را بخوانیم.

در کلمات اهل بیت علیهم السلام روایاتی وجود دارد که صاحب وسائل نیز آنها را در جلد 17 وسائل 20 جلدی در باب 3 از ابواب موجبات الإرث ذکر کرده و عنوان باب این است:"وجوب جبر الوالي الناس على الفرائض الصحيحة" .

خبر اول:﴿محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه جميعا، عن ابن أبي عمير، عن هشام بن سالم، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: لا يستقيم الناس على الفرائض(152 مسئله در ارث) والطلاق(102 مسئله در طلاق) إلا بالسيف[2] .

خبر با دو نصفه سندی که کلینی ذکر کرده و به هم پیوند داده سنداً صحیح است بلکه در اعلی درجه صحت قرار دارد.

خبر دوم:﴿وعن حميد بن زياد، عن الحسن بن محمد بن سماعة، عن بعض أصحابه عن إبراهيم بن محمد بن إسماعيل، عن درست بن أبي منصور، عن معمر بن يحيى، عن أبي جعفر عليه السلام قال: لا تقوم الفرائض والطلاق إلا بالسيف[3] .

سند حدیث: حُمید بن زیاد از اساتید کلینی و مهم است، حسن بن محمد بن سماعة واقفی است ولی ثقه می باشد، عن بعض اصحابه خبر را مرسل به ابهام واسطه می کند، ابراهیم بن محمد بن اسماعیل توثیق نشده، دُرُست بن أبی منصور کلمه فارسی هست که به عربی برده و اسم این شخص می باشد که موثق هم می باشد، معمر بن یحیی نیز ثقه می باشد.

خبر سوم:﴿وعن علي بن إبراهيم، عن محمد بن عيسى، عن يحيى الحلبي، عن شعيب الحداد، عن بريد الصانع [يزيد الصائغ] قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن النساء هل يرثن رباعا؟(جمع ربع است و ربع به غیر منقول مثل باغ و خانه گفته می شود)فقال: لا ولكن يرثن قيمة البناء قال: فقلت: فان الناس لا يرضون بهذا قال: فقال: إذا ولينا فلم يرض الناس بذلك ضربناهم بالسوط فإن لم يستقيموا ضربناهم بالسيف[4] .

تا شعیب الحداد سند خوب است اما برید الصانع توثیق نشده.این بحث زمانی بوجود آمد که آن دو نفر(پدر عایشه و پدر حفصه)را بردند در خانه پیغمبر و کنار حضرت دفن کردند با اینکه ما می گوئیم زن از اصل خانه ارث نمی برد خب حالا چطور می شود این مطلب را درست کرد؟! حالا بعدا بیشتر توضیح خواهیم داد.وقتی که خواستند حضرت مجتبی علیه السلام را دفن کنند عایشه سوار بغل(استر) شد آمد و گفت نمی گذارم او را در خانه پیغمبر دفن کنید، ابن عباس به او گفت: "تجملت تبغلت و لو عشت تفیلت / لك التسع من الثمن و فى الكل تصرفت" یعنی اى عایشه روزى سوار شتر شدى(جمل) ، روز دیگرى هم قاطر سوارى شدی ، اگر بمانى ، سوار فیل هم خواهى شد! تو از هشت یك ارث خانه پیغمبر، یك نهم مى برى ، ولى همه را تصرف كردى!، قران فرموده اگر میت ولدی داشته باشد یک هشتم از مالش برای همسرش است و شکی نیست که پیغمبر فاطمه زهراء سلام الله علیها را داشته لذا عایشه فقط یک هشتم ارث می برد و از طرفی پیغمبر نه همسر داشت لذا باید یک هشتم را بین نه نفر تقسیم کنند که می شود 72 سهم و عایشه اگر درست بگوید یک هفتادو دوم از خانه پیغمبر سهم دارد و خانه حضرت نیز بسیار کوچک بوده و طبق این تقسیم مذکور عایشه و حفصه سهم بسیار کوچکی از خانه پیغمبر داشته اند اما چندین متر را گرفته و پدرانشان را در آنجا دفن کرده اند! و از طرفی عایشه از دفن امام مجتبی علیه السلام در خانه پیغمبر جلوگیری کرد البته خود امام مجتبی علیه السلام وصیت کرده بود که خونریزی نشود.

در تتمه مطلب خبری را از بحار نقل می کنیم، خبر این است:﴿اقول: قال السيد في كتاب الفصول : أخبرني الشيخ أدا الله عزه مرسلا قال : مر الفضال بن الحسن بن فضال الكوفی(از اصحاب بزرگ امام صادق و ائمه علیهم السلام بوده که بسیار حاضر جواب بوده)بأبي حنيفة وهو في جمع كثير يملي عليهم شيئا من فقهه وحديثه ، فقال لصاحب كان معه : والله لا أبرح أو أخجل أباحنيفة ، قال صاحبه : إن أباحنيفة ممن قد علت حاله وظهرت حجته ، قال : مه هل رأيت حجة كافر علت على مؤمن؟ ثم دنا منه فسلم عليه فرد ورد القوم السلام بأجمعهم ، فقال : يا أباحنيفة رحمك الله إن لي أخا يقول : إن خيرالناس بعد رسول الله علي بن أبي طالب ، وأنا أقول : إن أبابكر خير الناس وبعده عمر ، فما تقول أنت رحمك الله؟ فأطرق مليا ثم رفع رأسه فقال : كفى بمكانهما من رسول الله كرما وفخرا ، أما علمت أنهما ضجيعاه في قبره ، فأي حجة أوضح لك من هذه؟ فقال له فضال : إني قد قلت ذلك لاخي ، فقال : والله لئن كان الموضع لرسول الله دونهما فقد ظلما بدفنهما في موضع ليس لهما فيه حق ، وإن كان الموضع لهما فوهباه لرسول الله فقد أساآ وما أحسا إذرجعا في هبتهما ونكثا عهدهما ، فأطرق أبوحنيفة ساعة ثم قال له : لم يكن له ولا لهما خاصة ، ولكنهما نظرا في حق عائشة وحفصة فاستحقا الدفن في ذلك الموضع بحقوق ابنتيهما ، فقال له فضال قدقلت له ذلك فقال : أنت تعلم أن النبي مات عن تسع حشايا ، ونظرنا فإذا لكل واحدة منهن تسع الثمن ، ثم نظرنا في تسع الثمن فإذا هو شبر في شبر فكيف يستحق الرجلان أكثر من ذلك؟ وبعد فما بال حفصة وعائشه ترثان رسول الله وفاطمة بنته تمنع الميراث؟ فقال أبوحنيفة : ياقوم نحوه عني فإنه والله رافضي خبيث[5] .

اینها شواهدی بودند بر این مطلب که متاسفانه بعد از پیغمبر صلوات الله علیه و آله چقدر در مسئله ارث تبدل و تغیّر بوجود آوردند.بحث دیگری که بعدا توضیح خواهیم داد این است که قران و پیغمبر و اسلام تحول عظیمی در مسئله ارث بوجود آوردند زیرا در روم و یونان و میان اعراب ارث به این کیفیت نبود بلکه ارث را به رئیس قبیله می دادند و به زنها و بچه ها ارث نمی دادند که بعدا مطالبی را در این رابطه به عرض خواهیم رساند إن شاء الله تعالی... .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo