< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله نوری

کتاب الوقف

96/01/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: لو جعل علوّ داره مسجدا/وقف بر اولاد/شرایط موقوف/کتاب الوقف

یکی از مسائلی که در مفتاح الکرامة ذکر شده این است که:«قوله: "و لو جعل علوّ داره(طبقه بالا)مسجداً دون السفل أو بالعکس أو جعل وسط داره و لم یذکر الاستطراق جاز"(از جهت عموماتی که در باب وقف داریم اشکالی ندارد)کما صرّح بذلک کلّه فی "التذکرة و التحریر و جامع المقاصد...الی آخر کلامه»[1] .

مسئله "علو و سفل" در جاهای متعددی از فقه مطرح شده، مثلا الان سوال می کنند جائی به عنوان مسجد وقف شده و بعد هیئت امناء یا افرادی فکر می کنند که طبقه پائینش را به عنوان دستشوئی استفاده کنند یا در طبقه بالا مرکزی تشکیل بدهند، ظاهر این مطلب اینطور است که وقتی شخصی مالک زمینی است و آن را برای مسجد وقف می کند بالا و پائینش نیز تا اندازه ای که مالک حق دارد جزء مسجد می باشد حالا اگر در بالا و یا پائین چیزی که با احترام مسجد منافات دارد بعدا بسازند اشکال دارد، بله اگر واقف حین وقف تفکیک قائل شود و بگوید مثلا طبقه زیر زمین دستشوئی باشد یا طبقه بالا برای چیز دیگری استفاده شود اشکالی ندارد.

مطلب دیگر اینکه اگر انسان مالک جائی باشد از بالا و پائین تا چه حدی مالک می باشد؟ از نظر عرف از بالا و پائین به اندازه ای که عرفا مالکیت شخص محفوظ باشد و منافی با حق او نباشد مالک است اما بیشتر از این دیگر مالک نیست بلکه جزء انفال می باشد و اختیارش در زمان غیبت به دست حاکم شرع و ولی فقیه می باشد مثلا هواپیمائی از آسمان رد می شود و ما نمی توانیم بگوئیم راضی نیستم از آسمان خانه من رد بشود یا رد نشود علی أیِّ حال مسئله "علو و سفل" در جای جای فقه ما مطرح است و باید به آن توجه داشته باشیم.

مسئله دیگری که در مفتاح الکرامه ذکر شده این است که:«قوله: "و إذا وقف علی أولاده اشترک البنون و البنات و الخناثی، و لا تدخل الحفَدة(نوه)علی رأی"، أمّا اشتراک البنون و البنات فهو ضروری، و کذلک الخناثی، لأنّها أولاد قطعاً کما فی "التنقیح و جامع المقاصد" و یدخلن فی المنسوبین إلی أب کالهاشمیة و بنی هاشم و لا یدخلن فی البنین و لا البنات، فلو وقف علی البنین لم تدخل البنات و لا الخناثی، و لو وقف علی البنات لم یدخل البنون و لا الخناثی بلا خلاف من أحد فی الصورتین...الی آخر کلامه»[2] .

معلوم است که بنون و بنات جزء اولاد هستند ولی خنثی معلوم نیست که زن است یا مرد بلکه یک طبیعت ثالثه ای می باشد لذا در فقه احکام خاصی برای خنثی ذکر شده مثلا در ارث سهم خاصی برای آن ذکر شده به این صورت که اگر پسر باشد 12 سهم و اگر دختر باشد 6 سهم دارد اینها را با هم جمع می کنیم می شود 18 و بعد نصف این مقدار یعنی 9 سهم را به خنثی می دهیم، خب حالا باید ببینیم آیا وقف نیز همین طور است یا نه؟ یک راه دیگر قرعه است و شاید بهترین راه همین قرعه باشد، حالا این مسئله خیلی مهم نیست لذا رد می شویم و وارد مسئله دیگری می شویم.

خب و اما در مورد دخول نوه یعنی اولاد اولاد در اولاد صاحب مفتاح الکرامه اقوال زیادی را مطرح کرده و اینطور فرموده:«قوله: "و لا تدخل الحفَدة علی رأی" هو خیرة أبی علی فیما حکی و المبسوط و الجامع و الشرائع و التذکرة و الإرشاد و شرحه لولده والإیضاح و غایة المراد و التنقیح و إیضاح النافع و جامع المقاصد و الروض و المسالک و الروض، و إلیه یرجع کلام المختلف و هو الظاهر من الوسیلة. و فی المسالک و الکفایة أنّه مذهب الأکثر.

و فی الریاض أنّه المشهور. و اختیر فی المقنعة و الکافی و النهایة و المهذّب و السرائر و النافع فی بعض نسخه و اللمعة و کذا التحریر أنّها تدخل. و فی الکفایة الأولی الرجوع إلی عرف القائل و القرائن. و فصّل فی المختل بوجود القرائن و عدمها و هو یرجع إلی الأوّل.

حجّة الأوّلین(نوه داخل در اولاد نیست)أنّ ولد الولد غیر مفهوم من إطلاق الولد، و لهذا یصحّ سلبه عنه فیقال فی ولد الولد لیس ولدی بل ولد ولدی، و أنّه یلزم الاشتراک و المجاز خیر منه.

و حجّة القول الآخر(نوه داخل در اولاد است)أنّه قد استعمل الأولاد فیما یشمل أولادهم استعمالًا شائعاً و شرعاً کقوله عزّ و جلّ: "یٰا بَنِی آدَمَ" ، "یٰا بَنِی إِسْرٰائِیلَ" ، "یُوصِیکُمُ اللّٰهُ فِی أَوْلٰادِکُم "، و الإجماع علی تحریم حلیلة ولد الولد ذکراً کان أو انثی من قوله سبحانه و تعالی: "وَ حَلٰائِلُ أَبْنٰائِکُمُ" و قوله صلی الله علیه و آله: "لا تُزرموا ابنی"، یعنی الحسن علیه السلام، إلی غیر ذلک، و اجیب عن ذلک بأنّه مجاز لدلیل من خارج»[3] .

صاحب مفتاح الکرامه خودش قائل است که ولد ولد نیز جزء اولاد می باشد و برای این مطلب روایاتی را نیز ذکر کرده که یکی از آن روایات این خبر است:«و قد قال مولانا الصادق علیه السلام فی خبر عابد الأحمسیّ- لمّا قال له: السلام علیک یا ابن رسول اللّٰه:- إی و اللّٰه، إنّا وُلده ما نحن بذوی قرابته»[4] .

أحمسی توثیق نشده.

بنیه امیه برای اینکه اهل بیت علیهم السلام را بکوبند و تضعیف کنند می گفتند اینها فرزندان فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند و فرزند دختر نیز جزء اولاد محسوب نمی شوند لذا ائمه علیهم السلام اولاد پیغمبر صلوات الله علیه و آله نیستند فلذا ائمه علیهم السلام به این سیاست بنی امیه عنایت داشتند و برای همین در این خبر امام صادق علیه اسلام به این شخص اینطور فرموده.

صاحب مفتاح الکرامه خبر دیگری نقل کرده که در آن نیز اینطور گفته شده:«و قال مولانا الباقر علیه السلام فی خبر أبی الجارود لُاعطینّکها من کتاب اللّٰه عزّ و جلّ أنّهما- یعنی الحسن و الحسین علیهما السلام- من صلب رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله لا یردّها إلّا کافر من حیث قال اللّٰه عزّ و جلّ: "حرمت علیکم امهاتکم" إلی قوله: "و حلائل أبنائکم الّذین من أصلابکم" فسلهم یا أبا الجارود هل کان محلّ لرسول اللّٰه صلی الله علیه و آله نکاح حلیلتهما ... الحدیث»[5] .

باز در خبر دیگری اینطور نقل شده:«و قال هارون الرشید فی الخبر- الّذی تضمّن مجیئهم إلی قبر النبیّ صلی الله علیه و آله و قول مولانا الکاظم علیه السلام: السلام علیک یا أباه- أشهد أنّه أبوه حقّاً»[6] .

هارون الرشید وقتی به مدینه آمد در ظاهر امام کاظم علیه السلام را احترام کرد ولی ترتیبی داد تا حضرت را به بغداد تبعید کنند، با هم کنار قبر پیغمبر آمدند امام کاظم علیه السلام فرمودند:"السلام علیک یا أباه" در این لحظه هارون الرشید عصبانی و دگرگون شد و گفت یعنی شما اولاد پیغمبر هستید؟ و بعد خودش گفت السلام علیک یا عماه یعنی این پیغمبر عموی من است، امام کاظم علیه السلام فرمودند اگر همین پیغمبر دخترت را بخواهد به او می دهی؟ هارون الرشید گفت بله می دهم و افتخار هم می کنم، حضرت فرمودند ولی من نمی توانم دخترم را به پیغمبر بدهم زیرا دختر من به پیغمبر محرم است، هارون الرشید محکوم شد.

صاحب مفتاح الکرامه از این قبیل روایات نقل کرده و بالاخره نتیجه گرفته که اولاد هم شامل اولاد بلاواسطه و هم شامل اولاد مع الواسطه می شود.

بقیه بحث بماند برای بعد إن شاء الله تعالی... .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo