< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

94/02/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جهاد تحت عنوان امر به معروف/اقسام جهاد/ولایة الفقیه
بحثمان با توفیق پروردگار در جهاد با عنوان امر به معروف و نهی از منکر بود یعنی گاهی از اوقات امر به معروف و نهی از منکر اقتضاء می کند در برابر کسانی که منکر هستند جهاد کرد، مطالبی به عرضتان رسید و در تتمه ی بحث مطالب فراوان است و یکی از مطالب این است که در قرآن مجید در سوره اعراف از آیه 162 تا 166 یک داستانی ذکر شده:﴿وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتي‌ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتيهِمْ حيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتيهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا يَفْسُقُونَ[1]که مر بوط به بنی اسرائیل است، خداوند متعال در بنی اسرائیل مقرر کرده بود که روز شنبه تعطیل باشد و چون تعطیل بود خداوند یک امتحانی برای آنها قرار داده بود که در آن روز ماهی نگیرند ولی ماهی های فراوانی روی سطح آب می آمدند و در روز یکشنبه دیگر ماهی ها وجود نداشتند، بنی اسرائیل نقشه کشیدند و انشعاباتی از آب دریا ایجاد کردند و آنها را به حوض هائی هدایت کردند تا ماهی ها از آن انشعابات وارد حوض چه ها بشوند بنابراین روز شنبه ماهی نمی گرفتند ولی آن انشعابات باز بودند و ماهی ها به داخل حوض ها می آمدند و راه برگشت هم نداشتند و بعد روز یکشنبه می آمدند و ماهی ها را می گرفتند، وقتی آنها چنین حیله ای زدند خداوند متعال آنها را عذاب کرد و آنها مسخ شدند :﴿فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ[2].
بنی اسرائیل سه دسته شدند؛ دسته ای همین حیله را زدند و دسته دیگر نهی از منکر می کردندو می گفتند کار شما نوعی صید ماهی و خلاف شرع است و شنبه شما از صید ماهی منع شده اید و دسته سوم گفتند مردم آزاد هستند و شما نباید به آنها کاری داشته باشید به قول معروف عیسی به دین خود و موسی به دین خود، و اما وقتی عذاب الهی نازل شد فقط دسته دوم که نهی از منکر می کردند سالم ماندند و دسته اول و سوم گرفتار عذاب الهی شدند.
استاد بزرگوار ما آیت الله طباطبائی اعلی الله مقامه در تفسیر المیزان جلد 8 صفحه 310 می فرماید این آیه دلالت دارد بر اینکه کسانی که نهی از منکر نمی کنند و یا سکوت می کنند و یا ناهی از منکر را ملامت می کنند در حکم مرتکبین منکر هستند، وظیفه این است که اگر نهی از منکر نمی کنید از منکر دوری کنید و خشم و غضب خود را به فاعل منکر نشان بدهید و حتی ایشان می فرماید از آن محل هجرت کنید پس اگر ظالمین ردع نشوند یا باید از آنها کناره گیری کنند و یا از آنجا هجرت کنند و إلا سنت الهی این است که عذاب نازل می شود و هم شامل ظالمین می شود و هم شامل کسانی که نهی از منکر نکردند و در تفسیر صافی نیز روایات فروانی در همین رابطه ذکر شده است.
بحث دیگر در مورد مسخ شدن و به شکل میمون در آمدن آنها می باشد، خداوند متعال هر چه را که مسخ کرده باقی نمانده و بعد از چند روز هلاک شده و اگر جانورانی به شکل آنها دیده می شود از نسل آنها نیستند بلکه فقط به شکل آنها می باشند علی أیِّ حال این آیه دلالت دراد بر اینکه نهی از منکر لازم و واجب است و کسانی که مرتکب منکر می شوند و کسانی که منکرین را نهی نمی کنند دچار عذاب الهی خواهند شد.
یکی از بحثهای مهم ما در امر به معروف و نهی از منکر این است که علماء وظیفه خاصی دارند و از جمله جاهائی که علماء با غیر علماء و خواص با غیر خواص فرق دارند همین جا می باشد یعنی در نهی از منکر علماء باید در صف اول باشند و خداوند از علماء پیمان گرفته که نباید در برابر ظلم ظالمین و مظلومیت مظلومین ساکت باشند و رورایات فراوانی نیز در این رابطه داریم و این مسئله در ارتکاز مردم نیز وجود دارد مثلاً گفته می شود در فلان شهر مردم شراب می خورند فوراً گفته می شود پس عالم آنجا چکار می کند و کلا اگر در نقطه ای فسق و فجور شود ذهن مردم اول به سراغ عالم آنجا می رود.
چند روایت به عنوان نمونه عرض می کنیم:
خبر اول:﴿وعنهم، عن سهل، عن ابن محبوب، عن خطاب بن محمد، عن الحارث بن المغيرة أن أبا عبد الله عليه السلام قال له: لأحملن ذنوب سفهائكم إلى علمائكم " إلى أن قال: " ما يمنعكم إذا بلغكم عن الرجل منكم ما تكرهون وما يدخل علينا به الأذى أن تأتوه فتؤنبوه وتعذلوه وتقولوا له قولا بليغا، قلت: جعلت فداك إذا لا يقبلون منا، قال: اهجروهم واجتنبوا مجالسهم.
ورواه ابن إدريس في (آخر السراير) نقلا من كتاب المشيخة للحسن بن محبوب، عن أبي محمد، عن الحارث بن المغيرة مثله.﴾[3].
سند حدیث: عنهم یعنی کافی عن عدة من اصحابنا، عن سهل بن زیاد که ما او را خوب می دانیم و سید بحر العلوم در الفوائد الرجالیة سعی کرده تا وثاقت سهل بن زیاد را درست کند و بعد فرموده ما با این کار هزاران خبر را از ضعیف بودن به وثاقت منتقل کردیم، عن حسن بن محبوب که از أجلای طبقه 5 است، عن خطاب بن محمد که توثیق نشده، عن حارث بن مغیره که از روات و فقهاء و علماء بزرگ بوده.
یستفاد من هذا الخبر که علماء در نهی از منکر وظیفه خاصی دارند و در ارتکاز متشرعه نیز همین وجود دارد.
خبر دوم:﴿وعن أبي بصير، عن أبي عبد الله عليه السلام في قول الله عز وجل: " أو كالذي مر على قرية وهي خاوية على عروشها " قال: إن الله بعث إلى بني إسرائيل نبيا يقال له: إرميا " إلى أن قال " فأوحى الله إليه أن قل لهم ان البيت بيت المقدس، والغرس بنو إسرائيل، عملوا بالمعاصي فلأسلطن عليهم في بلدهم من يسفك دماءهم ويأخذ أموالهم، فان بكوا إلي لم أرحم بكاءهم وإن دعوني لم أستجب دعاءهم ثم لأخربنها مأة عام، ثم لأعمرنها، فلما حدثهم اجتمع العلماء فقالوا: يا رسول الله ما ذنبنا نحن ولم نكن نعمل بعملهم؟ فعاود لنا ربك " إلى أن قال " ثم أوحى الله قل لهم: لأنكم رأيتم المنكر فلم تنكروه، فسلط الله عليهم بخت نصر فصنع بهم ما قد بلغك الحديث[4].
این خبر از تفسیر عیاشی نقل شده، عیاشی از علماء بسیار بزرگ بوده و اخبار زیادی نقل کرده منتهی روایات را نوعا مرسل نقل کرده و فقط آخرین راوی را ذکر کرده.
در عراق شهری بنام بابل بوده که بسیار مهم بوده و در آن شهر یک سلطان قدرتمندی بنام بخت نصر بوده که وقتی بنی اسرائیل آن کار را کردند بخت نصر آمد و شهرهای آنها را خراب کرد و مردم را اسیر کرد و به بابل برد، و این دلالت دارد بر اینکه وقتی آنها مرتکب گناه می شدند علماء سکوت کرده بودند لذا شاهد بر این است که علماء وظیفه خاصی دربرابر منکر دارند.
بقیه بحث بماند برای فردا إن شاء الله تعالی... .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo