< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

94/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جهاد تحت عنوان امر به معروف/اقسام جهاد/ولایة الفقیه
بحثمان در انواع جهاد بود، تعدد انواع جهاد برای این است که اگر در یک نوع از آن خدشه شود انواع دیگر مصون هستند و تعدد دلیل برای آن است که اگر بعضی از أدله مخدوش شوند أدله دیگر سرجای خود باقی هستند و بحث ما نیز فعلاً در جهاد با عنوان امر به معروف و نهی از منکر می باشد.
انسان یک موجود اجتماعی است یعنی انسان ها باید با هم تشریک مساعی کنند و به هم کمک کنند تا یک جامعه انسانی را برقرار بسازند و این معنی "الانسان مدنیٌ بالطبع" می باشد بعلاوه در اسلام قوانینی وجود دارد که حاکی از عنایت به اجتماع هستند مثل تأکید بر نماز جماعت و جمعه و عید و حج و امثال ذلک و روایات فراوانی نیز درباره توجه به اجتماع داریم مِن جمله:﴿من أصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم﴾ و در اصول کافی نیز بابی منعقد شده تحت عنوان اهتمام به امور مسلمین، بنابراین از این جهت مسلمانان موظف به امر به معروف و نهی از منکر هستند یعنی این یک وظیفه اجتماعی و واجب کفائی می باشد یعنی بر آنها واجب است تا اجتماعی سالم و کامل بوجود بیاورند، می توان گفت که منکر مثل میکروب یک مرضی است که اگر در یک نقطه ای بوجود بیاید همه وظیفه دارند جلوی شیوع آن را بگیرند و اگر کوتاهی کنند و مرض وسعت پیدا کند همه مسئول خواهند بود و یا منکر مثل حریق است که فورا باید آن را خاموش کنند و اگر بنشینند و تماشا کنند ممکن است حریق به یک شهر آشیب و ضرر برساند.
گاهی از اوقات امر به معروف و نهی از منکر با گفتن صورت می گیرد اما گاهی باید حرکتی صورت بگیرد که این مورد بحث ماست.
خوب و اما در روایاتمان اخباری داریم که از آنها جهاد با عنوان امر به معروف و نهی از منکر استفاده می شود که به برخی از آنها اشاره می کنیم، صاحب وسائل اخباری را در باب 2 و 3 از ابواب امر و نهی برای وجوب امر به معروف و نهی از منکر ذکر کرده:
خبر اول: ﴿وعنهم، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن بعض أصحابنا، عن بشر بن عبد الله عن أبي عصمة قاضي مرو، عن أبي جعفر عليه السلام قال: يكون في آخر الزمان قوم ينبع فيهم قوم مُراؤن فينفرون " ينفرون " وينسكون حُدثاء سُفهاء لا يوجبون أمرا بمعروف، ولا نهيا عن منكر إلا إذا أمنوا الضرر، يطلبون لأنفسهم الرخص والمعاذير " إلى أن قال: " هنالك يتم غضب الله عليهم فيعمهم بعقابه الحديث[1].
سند حدیث: عنهم یعنی کلینی عن عدة من أصحابنا که عرض کردیم خود کلینی از طبقه 9 است و عدة از طبقه 8 هستند و در اواخر جامع الروات اسامی آنها ذکر شده، عن احمد بن محمدبن خالد که از ثقات و از طبقه 7 است، عن بعض اصحابنا که می شود مرسل به ابهام واسطه، عن بشر بن عبدالله که توثیق نشده، عن أبی عصمة قاضی مرو که این هم توثیق نشده، خبر سنداً ضعیف است اما مورد عمل اصحاب می باشد لذا ضعفش جبران می شود.
أبی عصمة قاضی مرو خبر دیگری نقل کرده که خبر اول باب سوم می باشد، صاحب وسائل در دو باب نقل کرده ولی در واقع این دو خبر یک خبر می باشند و اینطور نیست که این شخص دو بار از امام سوال کرده باشد و یا دو بار نقل کرده باشد و حالا خبر اول از باب سوم را بخوانیم مشخص می شود.
خبر دوم: ﴿محمد بن يعقوب، عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن بعض أصحابنا، عن بشر بن عبد الله، عن أبي عصمة قاضي مرو، عن جابر، عن أبي جعفر عليه السلام (في حديث) قال: فأنكروا بقلوبكم، والفظوا بألسنتكم، وصكوا(بکوبید)بها جباههم ولا تخافوا في الله لومة لائم، فان اتعظوا والى الحق رجعوا فلا سبيل عليهم إنما السبيل على الذين يظلمون الناس ويبغون في الأرض بغير الحق أولئك لهم عذاب أليم، هنالك فجاهدوهم بأبدانكم وابغضوهم بقلوبكم غير طالبين سلطانا، ولا باغين مالا ولا مرتدين بالظلم ظفرا حتى يفيؤوا إلى أمر الله ويمضوا على طاعته[2].
سند حدیث: سند همان است فقط در خبر قبلی خود أبی عصمة از حضرت باقر علیه السلام نقل می کرد ولی در اینجا أبی عصمة عن جابر نقل می کند، ما دو تا جابر داریم یکی جابر بن عبدالله انصاری و دیگری جابر بن یزید جعفی که هر دوی آنها خوب هستند.
این خبر دلالت دارد بر وجوب جهاد با عنوان امر به معروف و نهی از منکر.
خبر سوم: ﴿ محمد بن الحسن قال: قال أمير المؤمنين عليه السلام: من ترك انكار المنكر بقلبه ولسانه " ويده خ " فهو ميت بين الاحياء، في كلام هذا ختامه[3].
خبر چهارم: ﴿ قال: وروى ابن جرير الطبري في تاريخه عن عبد الرحمن بن أبي ليلي الفقيه قال: إني سمعت عليا عليه السلام يقول يوم لقينا أهل الشام: أيها المؤمنون إنه من رأى عدوانا يعمل به ومنكرا يدعى إليه فأنكره بقلبه فقد سلم وبرئ، ومن أنكره بلسانه فقد أجر، وهو أفضل من صاحبه، ومن أنكره بالسيف لتكون كلمة الله العليا وكلمة الظالمين السفلى فذلك الذي أصاب سبيل الهدى، وقام على الطريق، ونور في قلبه اليقين[4].
خبر پنجم: ﴿ الإمام الحسن بن علي العسكري عليه السلام في تفسيره عن آبائه، عن النبي صلى الله عليه وآله في حديث قال: لقد أوحى الله إلى جبرئيل وأمره أن يخسف ببلد يشتمل على الكفار والفجار، فقال جبرئيل: يا رب أخسف بهم إلا بفلان الزاهد ليعرف ماذا يأمره الله فيه، فقال: اخسف بفلان قبلهم، فسأل ربه فقال: يا رب عرفني لم ذلك وهو زاهد عابد، قال: مكنت له وأقدرته فهو لا يأمر بالمعروف، ولا ينهى عن المنكر، وكان يتوفر على حبهم في غضبي، فقالوا: يا رسول الله فكيف بنا ونحن لا نقدر على انكار ما نشاهده من منكر؟ فقال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: لتأمرن بالمعروف، ولتنهن عن المنكر، أو ليعمنكم عذاب الله، ثم قال: من رأى منكم منكرا فلينكر بيده إن استطاع، فإن لم يستطع فبلسانه، فإن لم يستطع فبقلبه فحسبه أن يعلم الله من قلبه أنه لذلك كاره[5].
نتیجه: برای ما ثابت شد که یکی از اقسامی که برای جهاد ذکر شده جهاد با عنوان امر به معروف و نهی از منکر می باشد منتهی مراتب دارد، اول به قلب است که شخص از دیدن منکر ناراحت شود، دوم به لسان است که تذکر داده شود و صحبت کند و سوم به ید(بکار بردن قدرت)است که در اینجا باز بحث دیگری بوجود می آید که آیا در اسلام امر به معروف و نهی از منکر به ید کار همه هست یا نه که خب مسلماً اینطور نیست زیرا حرج و مرج لازم می آید و بر خلاف انتظام خواهد بود فلذا فقهاء ما فرموده اند این مرتبه کار امام و یا نائب او یعنی فقیه می باشد پس این بحث از این جهت به ولایت فقیه منتهی می شود و صاحب جواهر نیز در جلد 21 جواهر این بحث را با نقل اقوال و أدله و بسیار جامع و مفصل مطرح کرده که عرض خواهیم کرد.
بقیه بحث بماند برای فردا إن شاء الله تعالی... .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo