< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

93/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احادیث مرابطه/ولایة الفقیه
بحث دیروز ما درباره موضوع ولایت ناتمام ماند، عرض کردیم با توجه به آیات قرآن و أدله و فرهنگ اهل بیت علیهم السلام حکومت در اسلام با چند چیز توأم است؛ یکی با ولایت و امامت و دیگر با مسئله هدایت، یعنی خداوند متعال همان طور که رسالت را برای افراد خاصی جعل کرده:﴿الله اعلم حیث یجعل رسالته[1] امامت را نیز برای افراد خاصی جعل کرده است:﴿إنی جاعلک للناس اماما[2]بنابراین معلوم می شود دو منصب نبوت و امامت مجعول خداوند هستند.
مطلب دیگر اینکه خداوند متعال سه چیز را برای ولایت و امامتی که جعل کرده توأم قرار داده؛ امامت یعنی رهبری و مدیریت جامعه از جمیع جهات که توأم است با ولایت اهل بیت علیهم السلام که یک جایگاه خاصی دارند و خداوند آن را جعل کرده است بعلاوه طبق حدیث ثقلین هدایت و ولایت و حکومت برای اهل بیت علیهم السلام قرار داده شده، حکومت به معنای مدیریت سیاسی جامعه توأم قرار داده شده با ولایتی که یک مقام و منصب الهی ذو ابعاد می باشد، حالا جریاناتی در صحنه ی مجامع اسلامی بوجود آمد که اینها از هم جدا شدند حکومت را بنی امیه و بنی عباس و امثال آنها قبضه کردند و از ولایت اهل بیت علیهم السلام جدا کردند و این ادامه داشت تا زمان ما که حکومت به دودمان پهلوی رسیده بود، و اما برای هدایت نیز خودشان محدثین و فقهائی امثال ابوهریره ها درست کردند و در نتیجه حنبلی و حنفی و مالکی و شافعی بوجود آمد که همگی از اهل بیت علیهم السلام جدا هستند و همچنین با ولایت اهل بیت علیهم السلام نیز مخالفت و مبارزه کردند و تمام حضرات معصومین علیهم السلام را به شهادت رساندند، خداوند متعال ولایت و حکومت و هدایت را در اهل بیت علیهم السلام متمرکز کرده بود ولی دستهای مستکبران و جباران و ظالمان اینها را از هم جدا کردند که این مسائل آثار و مفاسد بسیار نامطلوبی برای مسلمین داشت و افراد بسیاری در این راه شهید شدند و اولین قربانی این راه حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهراء سلام الله علیها می باشد، البته علماء بزرگ شیعه در این راه با چند وسیله خواستند حق را بیان کنند؛ اول از راه مناظرات و تشکیل مجامع و مجالس که شیخ مفید در این راه تلاش های بسیاری کرد و امام زمان علیه السلام نیز سه توقیع برای ایشان نوشتند و یا علامه حلی در مجلس سلطان خدابنده مناظره کرد و یا مناظره شیخ صدوق در بغداد خلاصه اینکه یکی از راهها مناظره بود، دوم از راه قلم و کتابت که در این راه کتابهای بسیاری مثل عبقات الانوار و المراجعات و معالم المدرستین و الغدیر و امثال ذلک نوشته شد، سوم راه شهادت و خون بود که بسیار تاثیر گذار بود میثم تمارها و کمیل بن زیاد نخعی ها و امثالهما در این راه به شهادت رسیدند و فاطمه زهراء سلام الله علیها اولین قربانی این راه می باشد.
حضرت زهراء سلام الله علیها یک خطبه ی جامع و جالب و فصیح و بلیغ دارند که مطالب بسیار مهم و مفیدی در آن ذکر شده، حضرت در بخشی از فرمایشاتشان می فرمایند:﴿طاعتنا نظاما للملّة و امامتنا اماناً للفرقة و الجهاد عز الاسلام﴾ در زبان عربی نظام به نخ تسبیح که دانه ها را به هم مرتبط کرده گفته می شود و در واقع نظام یک قدرتی است که شتات و متفرقات مربوط به یک موضوع را جمع می کند و از تشتت و تفرق آنها جلوگیری می کند بنابراین طاعت اهل بیت علیهم السلام ملت را با هم پیوند می دهد و هریک را در جای خودش قرار می دهد و امامت اهل بیت علیهم السلام از تفرق جلوگیری می کند و بعد برای نگه داری اینها جهاد به عنوان عز اسلام قرار داده شده.
مطلب دیگر اینکه در جلد اول اصول کافی بعد از ذکر روایات توحید وارد بحث نبوت و امامت می شود و باب اول این است که:«باب الاضطرار إلی الحجة» یعنی ضروری ترین نیاز بشر وجود حجت است، اولین کسی که خداوند خلق کرده امام است و آخرین کسی که قبض روح خواهد کرد امام است، اگر دو نفر در روی زمین باشد یک نفر از آنها باید امام باشد فلذا رهبری و امامت در اسلام اهمیت بسیاری دارد و در قرآن کریم نیز این مطلب ذکر شده است، یکی از تفاسیر ما تفسیر برهان است که از نظر ذکر روایت عالی ترین تفسیر ما می باشد، 12 هزار روایت در آن ذکر شده و سعی شده سند آنها نیز ذکر شود، علی أیِّ حال در جای جای قرآن کریم در مورد اهل بیت علیهم السلام آیاتی داریم و تعابیری مثل صراط مستقیم و حبل الله و خیر کثیر و امثالهم در مورد آنها بکار رفته است بنابراین ضروری ترین نیاز بشر وجود حجت و امام می باشد.
اهل بیت علیهم السلام خودشان افرادی را برای مناظره تربیت می کردند که یکی از آنها هشام می باشد نقل شده در مجلسی امام صادق علیه السلام به هشام فرمود شنیده ام شما به بصره رفتی و مناظره ای انجام دادی؟ عرض کرد بله، حضرت فرمودند دلم می خواهد برای من بیان کنی که چجور بحث کرده ای اما هشام گفت یابن رسول الله من در حضور شما نمی توانم و زبانم کارائی لازم را ندارد که بیان کنم حضرت فرمودند بگو، گفت من وارد بصره شدم و دیدم عمربن عبید معتزلی نشسته و مجلس بزرگی تشکیل شده و جمعیت بسیاری جمع شده اند و مردم سوالاتی می پرسند و او بر اساس مذهب معتزله جواب می دهد، مردم سوالتشان را پرسیدند و مجلس کم کم خلوت شد تا اینکه من جلو رفتم و گفتم من سوالی دارم، به او گفتم آیا تو چشم داری؟ گفت بله چشمم اجسام را می بیند و فاصله ها را درک می کند، گفتم آیا گوش داری؟ گفت بله با آن صداها را می شنوم، گفتم آیا ذائقه داری؟ گفت بله با آن طعم غذاها را می چشم، خلاصه سوالاتی از او پرسیدم و بعد گفتم اگر ما در تشخیص این موارد شک کنیم و ندانیم کدامش برای مفید است و کدامش مضر است باید چه کنیم؟ گفت خداوند در وجود ما یک عقلی قرار داده تا انسان را از خطاها حفظ کند، گفتم وقتی خداوند متعال در وجود انسان عقل را به عنوان امام و راهنما قرار داده تا حواس انسان اشتباه نکنند آیا خداوند برای جامعه بشری که پر از خطا و اشتباه است امام و راهنما قرار نداده؟ تا این حرف را زدم به من گفت تو هشام بن حکم و یا از شاگردان او نیستی؟ اهل کجا هستی؟ گفتم اهل کوفه ام، گفت والله تو هشام هستی و بعد روبه جمعیت کرد و گفت من جوابی برای کلام او ندارم آیا کسی جوابی دارد؟ هیچ کس نتوانست جواب بدهد، امام صادق علیه السلام فرمود "والله هذه مکتوبةٌ فی صحف ابراهیم و موسی" اینطور که تو بحث کردی در صحف براهیم و موسی بیان شده است.
علامه حلی در شرح تجرید از سه راه برای اثبات امامت وارد شده؛ اول اینکه امام باید افضل باشد و بعد 30 موضوع در افضلیت امیرالمؤمنین علیه السلام ذکر کرده، دوم اینکه امام باید معصوم باشد و سوم اینکه اما باید منصوص باشد، خلاصه اینکه خطبه حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها برای ما اهمیت بسیار زیادی دارد و ما باید توجه زیادی به آن داشته باشیم.
بقیه بحث بماند برای جلسه بعد إن شاء الله تعالی... .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo