< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

93/12/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احادیث مرابطه/ولایة الفقیه
بحثمان در مسئله "رباط" بود عرض کردیم روایات فراوانی در فضیلت مرزبانی داریم که در باب 6و7 از ابواب جهادالعدو ذکر شده اند منتهی چونکه در زمان بنی امیه و بنی عباس بوده و آنها از جهاد به نفع خودشان استفاده می کردند گاهاً ائمه نهی کرده اند زیرا آنها برای وسعت قلمروی حکومتشان جهاد می کردند نه فی سبیل الله اما در روایات دیگر فضیلت بسیار بالائی برای رباط ذکر شده است.
عرض کردیم صاحب جواهر در صفحه 28 از جلد 21 جواهر 43 جلدی از شرایع نقل می کند که رباط مستحب است و بعد خودش ایشان هم استحباب رباط را اختیار می کند و میفرماید فاضلان و شهیدان نیز قائل به استحباب رباط هستند و همچنین ایشان تمسک به اصل برائت نیز می کند با اینکه ما گفتیم رباط از شئون جهاد است لذا کسی که جهاد در دست اوست "لا جهاد إلا مع امام العادل" باید تکلیف را معیَّن کند، سپس بحث به اینجا کشیده شد که گاهی مرزداری مربوط به مرزهای خاکی و آبی و هوائی است که حفظ آن از شئون جهادگران و نظامیان می باشد اما گاهی مرزها مربوط به امور فرهنگی و سیاسی و اقتصادی است که همواره دشمنان به دنبال نفوذ به این مرزها هستند لذا حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل کردیم که در آن حضرت فرمودند:"علماء شيعتنا مرابطون بالثغر الذي يلي إبليس وعفاريته" بنابراین بحث رباط و مرزبانی و شناخت مرزها و مرزبانان بسیار مهم می باشد.
متأسفانه نفوذ فرهنگی بسیار بسیار بالاست لذا امام رضوان الله علیه در صحیفه نور مباحث فراوانی در باب نفوذ فرهنگی غرب دارد و تصریح می کند اینکه ما می گوئیم فقیه ولایت دارد هر فقیهی را نمی گوئیم اگر فقیه اعلم علماء هم باشد ولی از اوضاع زمانه و اوضاع جهان و نقشه های دشمنان آگاهی نداشته باشد ولایت ندارد وما که می گوئیم ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است آن فقیهی را می گوئیم که کاملاً آگاه به اوضاع زمان و جهان و نقشه های دشمن باشد و راه جلوگیری از آنها را بداند خلاصه اینکه در صحیفه نور و دفتر تبیان مطالب فراوانی در این رابطه ذکر شده.
در مورد نفوذ فرهنگی باید عرض کنیم که قرن هاست که فرهنگ غرب در میان مسلمانان نفوذ کرده و علتش هم این است که متاسفانه هم استبداد داخلی و هم استکبار خارجی نوعاً مسلمانان را عقب مانده نگه داشته اند لذا مسلمانان ناچار شده اند برای تحصیل علم دانشجویان خودشان را به غرب بفرستند و این یک مصیبت بسیار بزرگ است زیرا آنها هیچوقت از ما جلوتر نبودند و در واقع مسلمانان بنیانگذار بسیاری از علوم بودند، آن وقتی که اروپا و امریکا غرق در جهالت بود ویک دانشمند بنام ویک کتابخانه و یا حوزه علمیه ای در میان آنها وجود نداشت اسلام آمد و تشویق به علم و فرهنگ کرد و تمدن بسیار عظیمی بوجود آورد و آنها هرچی دارند از اسلام گرفته اند و شاهد بزرگ ما این است که در کتابهائی که مربوط به برخی از علوم مثل حساب و هندسه و ریاضیات و جغرافیا و هیئت وفیزیک و شیمی هستند وما آنها را از اروپا گرفته ایم برخی از اصطلاحات داخل آنها عربی هستند که دلالت دارند بر اینکه پدید آورندگان آنها مسلمان بوده اند چراکه زبان اسلام و قرآن عربی بوده منتهی بعدها در جنگ های سلیبی همین علوم را از مسلمانان گرفتند و بردند، وقتی این علوم در اختیار مسلمانان بود با خدا بود و کلاً در اسلام همه چیز با خدا توأم است و چیز سکولار نداریم اما آنها علوم را از ما گرفتند و علت فاعلی که همان خداست را از آنها حذف کردند و بعد همان علوم سکولار شده ی بدون خدا را به خود ما بازگرداندند وما چونکه عقب افتاده بودیم فکر کردیم علوم جدید هستند و از طرفی نیز مسلمانان برای تحصیلات به اروپا و آمریکا می رفتند و علوم سکولار به آنها عرضه می شد و از طرفی مسلمانان را شستشوی مغزی می دادند و آنها را نسبت به خدا و دین و روحانیت بی عقیده و بی اعتماد می کردند و سپس به عنوان تحصیلکرده و روشنفکر سکولار و دست نشانده و سرسپرده غرب بر می گشتند و از همین طریق فرهنگ غرب نفوذ می کرد.
سوال: علت عقب ماندگی مسلمانان چه بود؟
پاسخ استاد حفظه الله: استبداد داخلی و استکبار خارجی و عقب مانده نگه داشتن مسلمانان.
پیغمبر صلوات الله علیه و آله وسلم 13 سال در مکه برای بنیان گذاری اسلام و تثبیت اسلام و احکام آن تبلیغ کردند و بدون جهاد و جنگ تلاش کردند تا مردم را از نظر اخلاق و اعتقاد و ایمان آماده کنند و بعد به مدینه آمدند و ناچار جهاد نیز بوجود آمد، حضرت حکومتی تأسیس کردند و عمده مطلب نیز همین بود که مسلمانان باید یک حکومت قدرتمندی داشته باشند لذا حضرت حکومتی تأسیس کردند و به ایران و روم و 30 مملکت نامه نوشتند و آنها را به اسلام دعوت کردند تا یک قدرت جهانی بوجود بیاید، سپس برای تعقیب همین موضوع یعنی حکومت حضرت امیر علیه السلام را به عنوان جانشین خوشان معیَّن کردند ولی خب جریانی در داخل اسلام بوجود آمد و نگذاشتند که این مسیر دوام پیدا کند، حضرت امیر علیه السلام را که قطب و محور بود و همه این را می دانستند کنار زدند، و علتشم این بود که منافقان فراوان و همچنین قدرتمندانی مثل روم و ایران در فکر بودند که وقتی پیغمبر از دنیا رفت اسلام را نابود کنند، حالا در چنین جریانی حضرت امیر علیه السلام چه کار باید کند، اگر دست به شمشیر ببرد و بجنگد اسلام از داخل ضعیف می شود و دشمنان خارجی که در کمین بودند هجوم می آورند و اسلام را به طور کلی از بین می برند لذا حضرت ناچار برای حفظ اسلام 25 سال از خلافت کناره گیری کرد و در آن 5 سالی که حکومت در دست حضرت بود نیز سه جنگ بوجود آوردند تا اینکه حضرت به شهادت رسیدند، سپس حضرت مجتبی علیه السلام به امامت رسیدند منتهی از طرفی مردم آمادگی جهاد و یاری امام را نداشتند و از طرف دیگر شیطان بزرگی مثل معاویه نیز سرکار آمده است، پیغمبر حکومت را با ولایت توأم قرار داد اما معاویه آمد و حکومت را از ولایت جدا کرد لذا حضرت امیر و فرزندانش علیهم السلام که ولایت داشتند را کنار زد و حکومت را در دست گرفت و بر خلاف پیغمبر و حضرت امیر علیهما السلام و به تقلید از ساسانیان و قیاصره روم یک حکومت کاخ نشینی و تجملات و تشریفات بوجود آورد و بعد بنی امیه قدرت پیدا کردند و کلاً ائمه علیهم السلام را کنار زدند و تمام ائمه در مبارزه با حکومت بنی امیه و بنی عباس که حکومتی منهای ولایت بود به شهادت رسیدند، امام رضوان الله علیه در اول وصیت نامه اش می فرماید ما افتخار می کنیم که امامان ما همگی در راه مبارزه با حکومت های فاسد به شهادت رسیده اند، پنج تا از ائمه ما را بنی امیه و شش تا از آنها را بنی عباس شهید کردند و امام عصر علیه السلام که غائب شدند، بعد از آنها غزنویان سرکار آمدند و تمام علماء و شیعیان را کنار زدند فقط در این بین مدت زمان کوتاهی در زمان حکومت آل بویه که به آنها دیلمیان می گویند شیعه نفسی کشیده و کلینی و صدوق و شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی آمدند و شیعه قدرتی پیدا کرد و بعد سلجوقیان سرکار آمدند و دوباره شیعه را کوبیدند و بعد نیز مغول آمدند و بعد تیموریان و صفویه و افشاریه و زندیه و قاجاریه و پهلوی سرکار آمدند و خلاصه آن مسیری که در اسلام مشخص شده بود که حکومت با ولایت توأم باشد قرن ها کنار رفت و از آن طرف نیز استکبار و سلطه گران با قدرت زیاد بر مسلمانان مسلط شدند و سلاطین ایران نیز زیر سلطه آنها قرار گرفتند و تابع آنها شدند و طوری انحطاط بوجود آمد که مسلمانان کلاً از لحاظ فرهنگ و سیاست و اقتصاد و تمامی امور تحت سلطه ی غرب و شرق قرار گرفتند و ما را عقب نگه داشتند، ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه سفرهایی به غرب داشتند و میرفتند تا از آنها الگو بگیرند برای اداره مملکت، در سفرنامه مظفرالدین شاه نوشته شده اگر روسیه به ما چهل وار نفروشد ما برای مردگانمان کفن نداریم یعنی تا این حد ما عقب مانده بودیم! و تمام اینها نتیجه ی جدا شدن حکومت از ولایت بوده که باعث شده جهاد و مرزبانی از بین برود و فرهنگ و سیاست و اقتصادِ غرب و شرق به ما تحمیل شود و سلطه گران جهانی و مستکبرین فرهنگ و سیاست و اقتصاد ما را قبضه کنند، خب در چنین زمانی خداوند یک فقیه فرزانه خوش فکر عارف حماسه آفرین قهرمان جهاد گر و فریاد گر آگاه به زمانه مثل امام رضوان الله علیه قیام کرد در زمانی که در کشور ما و کلاً فرهنگ و سیاست و اقتصاد و همه چیز مال غربی هاست و بعلاوه صهیونیسم نیز نفوذ دارد و عربستان و قطر و بحرین امثال ذلک نیز تحت سیطره و فرمان آنها هستند، منتهی الان دنیا در وضعی است که مستضعفان و محرومان بیدار شده اند و این بیداری مستکبران را به وحشت انداخته است زیرا آنها می ترسند که همه امت اسلام مثل ایران با هم متحد شوند و استکبار را از بین ببرند لذا به این فکر افتادند که نفت و گاز و پولهایشان را خرج کنند و گروههائی امثال داعش و بوکو حرام درست کنند و به جان امت اسلام بیاندازند، الان ببینید در عراق و سوریه و یمن و پاکستان و دیگر کشورهای اسلامی چه خبر است، اما خداوند متعال واقعا به ایران و به این انقلاب لطف دارد زیرا هشت سال جنگ را مردم پشت سرگذاشتند و الان از نظر قدرت نظامی و جهادی در سطح بسیار بالائی هستیم و اگر اینطور نبود هدف تمام دشمنان ایران بود منتهی همین قدرت مانع آنها می شود و ما امیدواریم مسلمانان با توجه به این مسائل که عرض شد به اوج اعلای قدرت برسند إن شاء الله تعالی... .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo