< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

93/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احادیث حج/ولایة الفقیه
عرض کردیم روایاتمان در ابواب مختلف فقه همان طور که متعرض بیان احکام الهی هستند متعرض بیان یک مجری احکام به عنوان والی و امام و حاکم نیز شده اند و این دلیل بر آن است که اسلام به دو چیز عنایت داشته؛ اول بیان احکام و قوانین و دوم بیان امام ورهبری که مبیِّن و حافظ و مجری احکام و قوانین باشد و در حقیقت سه شأن بیان و حفظ و اجراء احکام و قوانین الهی برای امام و رهبر وجود دارد.
ما از روایات مذکور می فهمیم که ولایت فقیه باید باشد زیرا همیشه پیغمبر و یا امام علیهما السلام در همه زمان ها و مکان ها نیستند لذا نائب و قائم مقام آنها یعنی فقیه عادل باید همیشه وجود داشته باشد از طرفی "عدمه منا" حرف صحیحی نیست زیرا ما باعث غیبت امام عصر علیه السلام نشدیم لذا ما نیازمندیم احتیاجاتمان توسط یک رهبر تأمین شود.
روایات مربوط به حج را عرض می کردیم، در اینجا دو مطلب را بیان کردیم:
مطلب اول اینکه همیشه از طرف پیغمبر و ائمه علیهم السلام وقتی که قدرت داشتند یک نائب و امیر برای حج معیَّن می شد تا مردم را در اجتماع عظیم حج مدیریت کند، مسعودی در آخر کتاب "مروج الذهب" اسامی اُمراء حج از حین فتح مکه تا سال 335 که زمان خود مسعودی است ذکر کرده است و این دلیل بر این است که مقرَّر شده بوده که هرسال برای حج یک امیر مشخص شود تا اینکه هم حجاج را مدیریت کند و هم احکام شرع را معیَّن کند و حتی در روایاتمان هست که اگر در رؤیت هلال و به تبع آن در روزهای ماه ذی الحجه اختلاف شد شما از اهل سنت تبعیت کنید و اعمال حج را انجام بدهید تا اینکه اختلاف بوجود نیاید.
مطلب دوم این است که امام رضوان الله علیه یک ابتکاری بوجود آوردند و فرمودند لازم است هرسال در موسم حج برائت از کفار و مشرکین نیز اعلام شود یعنی همان طور که حجاج به اعمال خودشان می پردازند در اجتماعاتشان اعلام برائت نیز کنند.
ما معتقدیم که باید نظرهای امام رضوان الله علیه با أدله وارد فقه وحوزه های علمیه شود تا تحول بوجود بیاید و یکی از آن نظرات همین برائت از مشکرین در حج می باشد.
در سوره توبه که حتی بدون بسم الله شروع شده و مخاطبش مشکرین هستند اینطور ذکر شده:﴿وَ أَذانٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَریءٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَ بَشِّرِ الَّذینَ کَفَرُوا بِعَذاب أَلیم[1]، خلاصه اینکه مسئله برائت از مشرکین بسیار مهم است و آیت الله طباطبائی نیز در تفسیر المیزان 22 صفحه در این رابطه مطلب نوشته اند.
بحث برائت از مشرکین یک بحث تفسیری و قرآنی است منتهی اهل تسنن بحث را به کلام و تاریخ برده اند، آن طور که مفسرین ما می گویند آیه دلالت دارد بر اینکه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بعد از فتح مکه در سال نهم در ایام حج به ابوبکر فرمودند که به مکه برود و در موسم حج همین آیات سوره توبه را برای مردم بخواند، ابوبکر به طرف مکه حرکت کرد و چندین میل دور شده بود که حضرت امیر علیه السلام با سرعت خود را به او رساندند و فرمودند این مأموریت به من داه شده است زیرا جبرئیل از جانب خداوند آمده و فرموده:﴿لا یؤدیها إلا أنت أو رجلٌ منک﴾ یعنی این برائت را باید خود پیغمبر أداء کند "أو رجلٌ منک" و چون جبرئیل اینطور گفت پیغمبر من را فرستادند، ابوبکر ناراحت شد و برگشت خدمت پیغمبر آمد و گفت آیا من خلافی کردم که این جریان پیش آمد؟ حضرت فرمودند نه خلافی نشده فقط چونکه جبرئیل آمد و گفت:﴿لا یؤدیها إلا أنت أو رجلٌ منک﴾ من نیز علی علیه السلام را فرستادم و در این رابطه روایات فراوانی داریم، علی أیِّ حال اهل تسنن نمی توانند بشینند و نظاره گر اثبات فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت به ابوبکر باشند، البته ما أدله محکمی بر این مطلب داریم و به این صورت استدلال می کنیم که؛ اولاً تقدیم مفضول بر فاضل عقلاً قبیح است و ثابت کردیم که علیٌ علیه السلام أفضل است، ثانیاً از راه نص و ثالثاً از راه عصمت پیش آمدیم، اما آنها مطالب را تحریف کرده و در کتابهایشان سعی کرده اند تا خلافت ابوبکر را ثابت کنند، مثلاً در صحیح بخاری حدیثی را از قول محمد بن حنفیه نقل می کنند که اینطور گفته:محمدبن حنفیه سأل أباه یا أبتا مَن افضل الناس بعد النبی؟ قال: ابوبکر، قال ثم؟ قال: عمر، قال ثم؟ قال: عثمان، قال فأنت؟ قال: أنا کأحد من الناس، علی أیِّ حال آیت الله طباطبائی می فرمایند مسئله تفسیری است اما اهل سنت بحث را به کلام و تاریخ برده اند و مسئله را اینطور درست کرده اند که ابوبکر امیر الحاج بود و به حج رفت و علی علیه السلام فقط از طرف پیغمبر مأمور شد که بیاید و آن آیات را برای مردم بخواند، پس بحث بسیار مهم است لذا باید به تفاسیر مراجعه و مطالعه کنید، بنابراین بحث ما در این است که پیغمبر صلوات الله علیه و آله برای حج امیر معیَّن می کردند و این مسئله ادامه داشته فلذا در زمان غیبت امام نیز باید شخصی به عنوان امیر الحاج وجود داشته باشد که همان فقیه عادل می باشد.
بقیه بحث بماند برای روز شنبه إن شاء الله تعالی... .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo