< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الصوم

92/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : بحثٌ فی الاجازة/بیع فضولی/فی شرائط المتعاقدین
 
 « وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیّامِ اللّهِ » [1] روز عرفه و عید قربان را که از أیام الله و بسیار بزرگ و با عظمت هستند گرامی می داریم .
 بحثمان در این بود که در قسم سوم معامله ی فضولی گاهی ممکن است مالک اصیل به این صورت اجازه دهد که در بیع مثمن و در شراء ثمن متعلق به خود شخص فضول باشد .
  شیخ اعظم انصاری فرمودند این مطلب از کلام شیخ مشایخنا یعنی شیخ جعفر کاشف الغطاء نیز استفاده می شود ، ایشان دو توجیه برای کلام شیخ مشایخنا ذکر کردند ، توجیه دوم این بود که : « (الثاني) : أنّه لا دليل على اشتراط كون أحد العوضين ملكاً للعاقد في انتقال بدله إليه، بل يكفي أن يكون مأذوناً في بيعه لنفسه أو الشراء به، فلو قال: (بِع هذا لنفسك) أو (اشتر لك بهذا) ملك الثمن في الصورة الأُولى بانتقال المبيع عن مالكه إلى المشتري، و كذا ملك المثمن في الصورة الثانية ، و يتفرّع عليه : أنّه لو اتّفق بعد ذلك فسخ المعاوضة رجع الملك إلى مالكه ، دون العاقد » [2] .
 محصل کلام این است که لازم نیست حتما مثمن داخل ملک کسی شود که ثمن از ملکش خارج شده است و بالعکس .
 بنده وقتی درباره موضوعی مطالعه می کنم تمام کتب مربوط به آن موضوع را نگاه می کنم و یادداشت برداری می کنم ، در اینجا ( یعنی در معنای بیع ) فقهاء ما افترقوا علی طائفتین :
 الطائفة الاولی :
 شیخ اعظم انصاری در مکاسب ، آیت الله خوئی در مصباح الفقاهة [3] و امام رضوان الله علیه در کتاب البیع [4] ، می فرمایند :
 یُعتبر فی حقیقة البیع اینکه داخل شود مثمن در ملک کسی که خرج عنه الثمن و همچنین داخل شود ثمن در ملک کسی که خرج عنه المثمن .
 الطائفة الثانیة :
 محقق ایروانی در حاشیه ی مکاسب ، محقق اصفهانی در حاشیه ی مکاسب ، مرحوم جزائری در هدی الطالب [5]
  ، سید فقیه یزدی در حاشیه ی مکاسب [6] ، مرحوم سید عبدالأعلی سبزواری در مهذَّب الأحکام [7] و سید مصطفی خمینی در کتاب البیع [8] خلافاً لوالده رحمة الله علیهما ، می فرمایند :
 بیع یعنی مطلق معاوضه و دادو ستد حالا عوض و معوَّض هر چیزی که می خواهد باشد و همچنین لازم نیست معوَّض داخل ملک کسی شود که عوض از ملکش خارج شده و بالعکس .
 خوب و اما قبلاً نیز عرض کردیم که برخی کلمات در فقه وجود دارند مثل : «وطن» «غنا» «صعید» «غنمتم» و غیرهم که فهمیدن معنای آنها کمک بسیار بزرگی به ما می کند ، مثلا ما در کتاب الخمس خلافاً للجمهور که قائلند «غنمتم» فقط شامل غنائم جنگی است گفته ایم که «غنمتم» به معنای مطلق فوائد مکتسبه می باشد لذا به امثال ارث ، مهریه ، دیه و هبة چونکه از فوائد مکتسبه نیستند خمس تعلق نمی گیرد .
  عرض کردیم از سه راه می توانیم به معنای لغاتی که در فقه ذکر شده پی ببریم : اول اینکه به لغویین مراجعه کنیم که وقتی مراجعه کردیم دیدیم در قاموس و غیر آن به هر فائده ی مکتسبه ای غنیمت گفته شده است . دوم اینکه باید به آیات قرآن مراجعه کنیم که در قرآن کریم در چندجا این کلمه با مشتقاتش در همین معنی یعنی فوائد مکتسبه استعمال شده است . سوم اینکه وقتی به روایات مراجعه می کنیم می بینیم که کلمه غنیمت در معنای بسیار وسیعی استعمال شده است .
 خوب و اما برای فهم معنای بیع نیز باید همین راه را طی کنیم لذا ما وقتی که به لغت و آیات و روایات و ادبیات عرب مراجعه می کنیم می بینیم که بیع دارای معنای بسیار وسیعی می باشد .
 بیع در لغت : در قاموس بیع همین طور معنی شده : « أخذ شیءٍ و اعطاء شیءٍ فی قباله » .
 بیع در ادبیات عرب : در اشعاری که عمر بن سعد قبل از اجابت درخواست ورود به صحنه ی کربلاء خواند گفته شده : « ألا إنما الدنیا بخیر معجّل و ما عاقل باع الوجود بدین » .
 کمیت بن زید أسدی شعری در مورد یوم غدیر دارد که در بخشی از آن گفته : « و یوم الدوح دوح غدیر خم / أبان له الولایة لو أطیعا / و لکن الرجال تبایعوها / فلم أر مثلها خطرا مبیعا » .
 بیع در روایات : در برخی روایت ذکر شده : « باع دینه بدنیاه » .
 بیع در قرآن کریم : در سوره توبه گفته شده : « إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ » [9] .
 نتیجه ی بحث :
 ما خلافاً لشیخ انصاری و امام و آیت الله خوئی رحمة الله علیهم أجمعین قائلیم که بیع دارای یک معنای بسیار وسیعی می باشد لذا در مانحن فیه اگر مالک اصیل بیع و یا شراء را برای خود شخص فضول اجازه کند صحیح است زیرا همان طور که عرض شد در بیع معتبر نیست که مثمن داخل ملک کسی شود که ثمن از ملکش خارج شده و بالعکس .
 شیخ اعظم انصاری در مکاسب برای اثبات مدعای خودش به کلمات برخی از فقهاء مثل علامه و شیخ طوسی استدلال می کند منتهی ما عرض می کنیم تمام این بزرگواران معنای بیع را از ابتدا خیلی ضیق و تنگ گرفته اند در حالی که اینطور نیست بلکه بیع معنای بسیار وسیعی دارد ، بقیه ی بحث بماند برای جلسه بعد إن شاء الله تعالی ... .
 


[1] ابراهیم/سوره14، آیه5
[2] کتاب المکاسب، الشیخ الانصاری، ج3، ص385، ط کنگره.
[3] مصباح الفقاهة، السید ابوالقاسم الخوئی، ج2، ص748.
[4] کتاب البیع، السید روح الله الخمینی، ج2، ص200، ط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام.
[5] جزائری، هدی الطالب فی شرح المکاسب، ج4، ص585، ط مؤسسه دارالکتاب.
[6] حاشیة المکاسب، سید محمد کاظم طباطبائی، جلد2، ص142.
[7] مهذب الاحکام، سید عبدالاعلی سبزواری، ج16، ط مؤسسه المنار.
[8] کتاب البیع، السید مصطفی الخمینی، ج2، ص92، ط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام.
[9] توبه/سوره9، آیه111

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo