< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

91/11/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : بلوغ فی شرائط المتعاقدین
 
 در بحث اعتبار بلوغ به عنوان یکی از شروط متعاقدین برخی از فقهاء ما من جمله سیدفقیه یزدی و محقق نائینی و آیت الله خوئی در پایان بحث به مناسبتی بحث های دیگری را درباره صبی مطرح کرده اند که تعرّض به آنها بسیار خوب است ، مباحثی نظیر اسلام صبی ، عبادات صبی که آیا تمرین است یا اینکه از طرف شارع امر دارد و مستحب می باشد؟ ، طلاق صبی ، وصیت صبی ، تدبیر صبی ، عتق صبی ، حیازت مباحات توسط صبی ، حق سبق ، احیاء اموات و امثال این بحث ها .
  یک بحث بسیار مهمی که درباره صبی وجود دارد آن است که اگر صبی ممیّز قبل از بلوغ اسلام بیاورد آیا اسلامش قبول است یا نه؟ و آیا بین احکام عقلیه و احکام فرعیه ی شرعیه فرقی می باشد یانه؟ مقدس اردبیلی در مجمع الفائدة والبرهان فرموده که در احکام شرعیه ی فرعیه بلوغ شرط است ولی در اصول عقلیه مثل توحید و عدل و نبوت و امامت و معاد ، بلوغ شرط نیست لذا اگر صبی ممیِّز قبل از بلوغ احکام عقلیه را درک کند و ایمان بیاورد اسلام او مقبول است و بعد ایشان به اسلام آوردن امیرالمؤمنین(ع) در 10 سالگی اشاره کرده و فرموده ائمه(ع) استثناء نیستند بلکه این یکی از افتخارات ما می باشد .
  محقق نائینی نیز در ص 365 از جلد اول منیة الطالب مثل مقدس اردبیلی فرموده بین احکام فرعیه و احکام عقلیه فرق می باشد و در احکام عقلیه نظر و فکر و اندیشه ملاک است لذا اگر کسی قبل از بلوغ احکام عقلیه را درک کند و بفهمد و بعد اسلام بیاورد اسلامش مقبول است و بعد ایشان در ادامه کلامشان درباره اسلام امیرالمؤمنین(ع) در 10 سالگی می فرماید : « و بهذا نفتخر علی مخالفینا بأنَّ علیٍ علیه الصلاة والسلام أوّل القوم اسلاماً و أقدمهم ایماناً » .
  صاحب جواهر در جلد 38 ص 181 در بحث لقطة متعرض این بحث ( اسلام قبل از بلوغ ) شده و فرموده : « المسألة الخامسة : الملقوط في دار الإسلام يحكم بإسلامه و لو ملكها أهل الكفر إذا كان فيها مسلم، نظرا إلى الاحتمال و إن بعد، تغليبا لحكم الإسلام الذي يعلو و لا يعلى عليه . و إن لم يكن فيها مسلم فهو رق ، و كذا إن وجد في دار الحرب و لا مستوطن هناك من المسلمين و ذلك لأن الإسلام إما أن يحصل مباشرة أو تبعا ، فالأول من البالغ العاقل بأن يظهره بالشهادتين إن لم يكن أخرس و إلا فبالاشارة المفهمة .
 و ما عن خلاف الشيخ- من الحكم بإسلام المراهق، فان ارتد بعد ذلك حكم بارتداده ، و إن لم يتب قتل، بل في الدروس أنه قريب- مناف لمعلومية اعتبار البلوغ في التكليف نصا و فتوى ، و سلب عبارته و فعله قبله إلا ما خرج بالدليل كوصيته .
 و ما أرسله في الخلاف- من رواية أصحابنا أن الصبي إذا بلغ عشرا أقيمت عليه الحدود التامة و اقتص منه و تنفذ وصيته و عتقه- لا جابر له، بل أعرض عنه الأصحاب ، كالمرسل عنه { كل مولود يولد على الفطرة حتى يكون أبواه هما اللذان يهودانه و ينصرانه و يمجسانه حتى يعبر عنه بلسانه فاما شاكرا و إما كفورا } مضافا إلى إجمال دلالته .
 و أما قبول إسلام علي(علیه السلام) قبل البلوغ فهو من خواصه و خواص أولاده المعصومين (عليهم السلام) و أمثالهم ، كيحيى و عيسى (عليهما السلام) و الحجة صاحب الأمر روحي له الفداء .
 و من الغريب ما في مجمع البرهان { من أن الحكم بإسلام غير المراهق غير بعيد ، لعموم «من قال : لا إله إلا الله محمد رسول الله فهو مسلم» و «قاتلوهم حتى يقولوا: لا إله إلا الله» و أمثاله كثيرة ، و أنهم إذا قدروا على الاستدلال و فهموا أدلة وجود الواجب و التوحيد و ما يتوقف عليه وجوب المعرفة و النظر يمكن أن يجب عليهم ذلك ، لأن دليل وجوب المعرفة عقلي ، و لا استثناء في الأدلة العقلية ، فلا يبعد تكليفهم ، بل يمكن أن يجب ذلك ، و إذا وجب صح ، كما أنه يلزم من صحته وجوبه- ثم حكى عن بعض العلماء التصريح بأن الواجبات الأصولية العقلية تجب على الطفل قبل بلوغه دون الفرعية- و الظاهر أن ضابطه القدرة على الفهم و الاستدلال على وجه مقنع } .
 إذ لا يخفى عليك ما فيه من كونه كالاجتهاد في مقابلة المقطوع به‌ نصا و فتوى من رفع القلم عن الصبي حتى يبلغ ، و لعلنا نقول بلزوم الإقرار عليه مع فرض وصوله إلى الواقع ، إلا أن ذلك لا ينافي عدم جريان الأحكام عليه ، و ليس فيه تخصيص للدليل العقلي ، كما هو واضح » ، این کلام صاحب جواهر بود که به عرضتان رسید اما به نظر ما حق با مقدس اردبیلی می باشد .
  یک کتاب بسیارخوب داریم به نام « المناظرات » که در آن دو مناظره از مأمون ذکر شده که یکی از آنها مناظره با علماء عامه در اثبات برتری و حقانیت اهل بیت(علیهم السلام) می باشد ، مأمون از لحاظ علم و درک شیعه بوده وخودش می گفته که من شیعه بودن را از پدرم آموختم و پدرم به من میگفت که حق با اهل بیت است ولی به آنها ظلم می کرد ، منتهی ما عرض می کنیم که علم غیر از ایمان است ، بعضی ها علم و درک دارند ولی ایمان ندارند و کلاً در وجود انسان دو کانون یکی عقل و درک و دیگری احساس وجود دارد که اگر این دو کانون با هم متحّد شوند ایمان بوجود می آید .
  استاد بزرگوار ما آیت الله طباطبائی أعلی الله مقامه در تفسیرالمیزان در تفسیر آیات سوره مؤمنون می فرماید بین علم و ایمان فرق وجود دارد اگر انسان به چیزی علم داشته باشد و بعد قلبش نیز آن را بپذیرد در اینصورت به آن چیز ایمان قلبی آورده و آن را پذیرفته و نسبت به آن تسلیم قلبی شده ، در فارسی نیز ما دو تعبیر فکر و دل به کار می بریم که این دو نیز با هم فرق دارند ، بنابراین ما دو کانون داریم یکی کانون درک و فکر و استدلال و عقل است و دیگری کانون محبت و احساس و دل است که وقتی این دو کانون با هم توأم شوند ایمان بوجود می آید ... إلی آخر کلام علامه طباطبائی در تفسیرالمیزان .
  در جلد 2 عیون اخبار رضا علیه السلام نیز یکی از مناظرات مأمون به طور مفصّل ذکر شده و بعد ذکر شده که به امام رضا علیه السلام خبر دادند که مأمون مجالس مناظره ای در حقانیّت شما برپا می کند ، حضرت در جواب فرمودند : « به کلام مأمون مغرور نشوید زیرا او قاتل من است » ، علی أیُّ حالٍ مأمون در مناظراتش با علماء عامه به آنها گفت که امیرالمؤمنین علیه السلام اول الناس اسلاماً و ایماناً می باشد ، آنها در جوابش گفتند چون غیر بالغ بوده اسلام و ایمانش ارزشی ندارد ، مأمون به آنها گفت آیا علی(ع) به پیشنهاد پیغمبر(ص) ایمان و اسلام آورد یا خودش ایمان آورد؟ گفتند خوب پیغمبر(ص) او را دعوت به اسلام کرد ، مأمون گفت آیا پیغمبر(ص) به امر خدا این کار را کرده یا نه؟ گفتند به امر خداوند بوده ، مأمون گفت وقتی که خداوند پیغمبرش را امر کرده که مردم را به اسلام دعوت کند مسلماً به یک چیز با ارزش و خصیصه کمالی دعوت کرده نه به یک چیز بی ارزش ، پس کسی که دعوت پیغمبر(ص) را که به امر خدا بوده قبول کرده خیلی کار با ارزش و بزرگی کرده چونکه خیلی ها دعوت پیغمبر(ص) را نپذیرفتند ، خلاصه اینکه مأمون با این استدلال برعلماء عامه غلبه پیدا کرد ، علی أیُّ حالٍ بحث اسلام صبی قبل از بلوغ یکی از مباحث مهمی است که فقهاء ما مطرح کرده اند که ما به کلام صاحب جواهر و مقدس اردیبلی در این رابطه اشاره کردیم و عرض کردیم که به نظر ما حق با مقدس اردبیلی می باشد .
  آیت الله خوئی نیز از ص 511 تا ص 517 از جلد 2 مصباح الفقاهة می فرماید حق با مقدس اردبیلی است و بعد کلام صاحب جواهر را رد می کند .
  سید فقیه یزدی نیز در ص 9 از جلد 2 حاشیه ای که برمکاسب دارد کلام مقدس اردبیلی را قبول می کند و کلام صاحب جواهر را رد می کند .
  بقیه بحث بماند برای جلسه بعد إن شاء الله تعالی ... .
 
 
 
 والحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo