< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الصوم

90/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم قضاء روزه بر کافری که مسلمان شده است

 بحث در وجوب قضاء است که چه کسانی اگر در ماه رمضان روزه را نگیرند باید آن را قضا کنند.

 قبلا گفتیم که غیر بالغ و صبی نباید قضا کند و همچنین کسی که مجنون و یا بی هوش است.

 حال بحث در این است که فردی است که مسلمان شده است و قبلا کافر بوده در زمان کفر، روزه هایی را که نگرفته است حال بعد از اسلام آیا باید آن روزها را قضا کند یا نه.

بحثی که در اینجا مطرح است این است که آیا کفار مکلف به فروع هستند یا نه؟ آیا یقینا به اصول مکلف هستند و لازم است عقلا در شناخت خدا و توحید و نبوت و امامت و معاد اقدام کنند و اگر خلاف آن عمل کنند معاقب می باشند.

 اما در فروع چه؟

 مشهور بلکه مجمع علیه این است که آنها به فروع هم مکلف هستند و صاحب جواهر ج 17 ص 264 در بحث صوم کافر می فرماید: الرابع من يصح منه الصوم، و هو العاقل المسلم، فلا يصح صوم الكافر إجماعا و إن وجب عليه بناء على خطابه بالفروع كما هو المعروف عندنا.

 علامه در منتهی ج 9 ص 203 می فرمایند: مسألة: و الإسلام شرط في صحّة الصوم، لا في وجوبه.... و أمّا عدم اشتراطه في الوجوب فلما تقدّم من أنّ الكفّار مخاطبون بفروع العبادات ... و هذا مذهب علمائنا أجمع.

 ولی آیة الله خویی در مستند قائل است که به فروع مخاطب نیستند.

 به نظر ما آنها مکلف به فروع هستند هر چند عبارات قرآن با (یا ایها الذین آمنوا) و امثال آن تعبیر می کند.

گفته شده است که کفار مکلف به فروع نیستند زیرا آنها قدرت بر انجام این واجبات ندارند از این و تکلیف هم بر آن ندارند زیرا شرط صحت روزه و سایر عبادیات این است که فرد مسلمان باشد و کسی مسلمان نیست قدرت شرعی بر انجام آنها را ندارد.

 جواب آن این است که الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار. یعنی او هر چند قدرت شرعی بر انجام عبادیات ندارد ولی او چون با اختیار خودش کفر را انتخاب کرده است از این رو با اختیار، این قدرت را از خود سلب کرده است و این در حکم انجام ندادن اختیاری است و معاقب می باشد. مانند کسی که با نردبان وارد پشت بام شده است و هنگامی که بالا رفت نردبان را انداخت. او قدرت پایین آمدن را ندارد ولی این قدرت را خودش با اختیار از خودش سلب کرد از این رو معاقب می تواند باشد.

 اگر چنین باشد همان طور که اگر مسلمانی در ماه رمضان روزه نگیرد که واجب است آن را قضا کند، کافر هم بعد از مسلمان شدن باید آن روزها را قضا نماید.

 تا اینجا مطابق قواعد اولیه بود که گفتیم کفار هم باید بعد از مسلمان شدن روزه را قضا کنند.

قاعدۀ بعدی قاعدۀ جَبّ است که عبارت است از (الاسلام یجب ما قبله) یعنی اسلام ما قبل خود را می برد به این معنا که مسلمان شدن موجب می شود تکالیف الهی که در حال کفر داشته است همه از بین برود.

 این حدیث به این مضمون در روایات ما نیست ولی در روایات اهل سنت به وفور وجود دارد. از این رو آیة الله خویی در مستند عروة قائل است که این قانون برای ما ثابت نیست.

گفته شده است که آیۀ 28 سورۀ انفال (قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ) دلالت بر قاعدۀ جب دارد.

 لکن شان نزول آیه از این قرار است که کفار در زمان کفر مسلمانان را اذیت و آزار می کردند. خداوند در این آیه به آنها می فرماید: که اگر شما مسلمان شویم ما هم گذشتۀ شما را به شما می بخشیم و شما را به خاطر آن مجازات نمی کنیم.

 واضح است که این آیه مربوط به حق الناس است و پیامبر اکرم (ص) به دلیل ولایتی که دارد آنها را بخشیده است. ولی به شکل کلی قاعدۀ جب، حق الناس را شامل نمی شود و فقط حق الله را مرتفع می سازد.

 به هر حال در ما نحن فیه روایات متعددی داریم که دلالت دارد بر اینکه اسلام موجب رفع ما قبل می شود.

 وسائل ج 7 باب 22 از ابواب احکام شهر رمضان ص 238 باب: بَابُ أَنَّ مَنْ أَسْلَمَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ يَجِبْ عَلَيْهِ قَضَاءُ مَا فَاتَهُ قَبْلَ الْإِسْلَامِ وَ لَا الْيَوْمِ الَّذِي أَسْلَمَ فِيهِ إِلَّا أَنْ يُسْلِمَ قَبْلَ الْفَجْرِ

 صاحب وسائل در این بحث حتی این بحث که اگر سنی شیعه شود را هم ذکر کرده است ولی ما این بحث در جای دیگر بحث می کنیم و اکنون فقط به مسلمان شدن می پردازیم.

 حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ (کلینی از طبقۀ نهم) عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ (نام او یحیی) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى (از اجلاء روات و از طبقۀ ششم) عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ (ثقة عین و از روات طبقۀ پنجم) قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْمٍ أَسْلَمُوا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ- وَ قَدْ مَضَى مِنْهُ أَيَّامٌ هَلْ عَلَيْهِمْ أَنْ يَصُومُوا مَا مَضَى مِنْهُ- أَوْ يَوْمَهُمُ الَّذِي أَسْلَمُوا فِيهِ- فَقَالَ لَيْسَ عَلَيْهِمْ قَضَاءٌ وَ لَا يَوْمُهُمُ الَّذِي أَسْلَمُوا فِيهِ إِلَّا أَنْ يَكُونُوا أَسْلَمُوا قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْر.

 بعد صاحب وسائل اضافه می کند: وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى مِثْلَهُ

 سند صدوق و شیخ به صفوان صحیح است.

 دلالت این روایت صریح و روشن است و تصریح می کند که حتی روزۀ همان روز هم اگر بعد از طلوع فجر باشد لازم نیست.

 حدیث 2: کلینی عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ أَسْلَمَ فِي النِّصْفِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ- مَا عَلَيْهِ مِنْ صِيَامِهِ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِلَّا مَا أَسْلَمَ فِيهِ.

 هر وقت حماد از حلبی نقل می کند، او حماد بن عثمان است نه حماد بن عیسی

 حدیث 3: وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ مُرْسَلًا إِلَّا أَنَّهُ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ أَنْ يَصُومَ إِلَّا مَا أَسْلَمَ فِيهِ- وَ لَيْسَ عَلَيْهِ أَنْ يَقْضِيَ مَا مَضَى مِنْهُ.

 صدوق در من لا یحضر روایت مرسل بسیار زیادی نقل می کند. از کتاب او که شش که حاوی شش هزار روایت است فقط چهار هزار روایت مستند است.

 حدیث 4: وَ عَنْهُ (کلینی) عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ عَلِيّاً ع كَانَ يَقُولُ فِي رَجُلٍ أَسْلَمَ فِي نِصْفِ شَهْرِ رَمَضَان إِنَّهُ لَيْسَ عَلَيْهِ إِلَّا مَا يَسْتَقْبِلُ.

 در مورد هارون بن مسلم بحث است که آیا او شیعۀ امامی است یا زیدیۀ بطریة. آنها کسانی هستند که قائل به خلافت ابو بکر و عمر هستند ولی برای عثمان خلافتی قائل نیستند و بعد به خلاف امیر مؤمنین و بعد امام حسن و امام حسین و بعد زید.

 آیة الله خوئی در مستند العروة این حدیث را موثقه می داند. از این رو معلوم می شود که هارون را سنی می داند ولی به روایت او می شود عمل کرد. اما ایشان در معجم رجال حدیث قائل است که در رجال دو هارون بن مسلم است، یکی زیدی است که در زمان امام باقر علیه السلام بود و دیگری شیعه می باشد که در زمان امام صادق علیه السلام می زیسته بعد اضافه می کند آنی که از مسعده نقل می کند هارون شیعه است. (با این توضیح حدیث مزبور صحیح می باشد هر چند کلام آیة الله خوئیی در دو کتاب فوق با هم متناقض است.)

 به هر حال در متن حدیث عبارت (کان یقول) دلالت بر این دارد که امام علیه السلام این جمله را مکررا ذکر می فرمود.

حدیث مخالف:

 حدیث 5: بِإِسْنَادِهِ (شیخ طوسی) عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَسْلَمَ بَعْدَ مَا دَخَلَ شَهْرُ رَمَضَانَ أَيَّامٌ فَقَالَ لِيَقْضِ مَا فَاتَهُ.

 این روایت می فرماید: که باید ما فات را قضا کند ولی چون این خبر مورد عمل فقها نیست ناچاریم که این خبر را بر استحباب حمل کنیم. همان طور که صاحب وسائل می فرماید: أَقُولُ: حَمَلَهُ الشَّيْخُ عَلَى كَوْنِ الْفَوَاتِ بَعْدَ الْإِسْلَامِ وَ يُمْكِنُ حَمْلُهُ عَلَى الْمُرْتَدِّ إِذَا أَسْلَمَ أَوْ عَلَى الِاسْتِحْبَابِ.

بنابراین کافر اگر مسلمان شد قضای روزه بر او واجب نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo