< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الصوم

89/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم روزه ی مسافر که به مقصد رسیده است

 گفتیم صاحب عروة در مسئله ی اول چهار موضوع را بیان کرده.

 مسأله ی اول این بود که اگر کسی در وطن خود بود و قبل از ظهر مسافرت کرد واجب است که روزه را افطار کند ولی اگر مسافرتش بعد از ظهر باشد واجب است که روزه را نگه دارد.

 بعد صاحب عروة اضافه می کند: و إذا كان مسافرا و حضر بلده أو بلدا يعزم على الإقامة فيه عشرة أيام فإن كان قبل الزوال و لم يتناول المفطر وجب عليه الصوم و إن كان بعده أو تناول فلا و إن استحب له الإمساك بقية النهار

 یعنی اگر کسی مسافر است و می خواهد به وطن خودش یا به جایی که تصمیم دارد در آنجا ده روز بماند، او اگر پیش از ظهر به مقصد برسد و در بین راه روزه را افطار نکرده باشد واجب است که روزه اش را نگه دارد (هر چند در بین راه می توانست روزه را افطار کند). بله اگر بعد از ظهر به مقصد برسد و یا اگر قبل از ظهر است در بین راه روزه را افطار کرده باشد واجب نیست که روزه را نگه دارد هر چند نگه داشتن روزه در این حال هم مستحب است.

دلیل بر اینکه اگر قبل از ظهر به مقصد برسد و روزه را افطار نکرده باشد باشد روزه را نگه دارد:

 وسائل ج 7 ص 135 باب 6 از ابواب من یصح منه الصوم

 حدیث 4: عَنْهُمْ (کلینی من عدة من اصحابنا) عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ (او محل حرف است ولی ما او را خوب می دانیم) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ (ابی نصر بزنطی) قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ قَدِمَ مِنْ سَفَرٍ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَمْ يَطْعَمْ شَيْئاً قَبْلَ الزَّوَالِ قَالَ يَصُومُ. دلالت این روایت واضح است و جمله ی خبریه (يَصُومُ) در مقام انشاء است یعنی باید روزه اش را بگیرد.

 حدیث 6: بِإِسْنَادِهِ (شیخ طوسی) عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ (واقفی و ثقه است) عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ (یحیی بن قاسم): قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَقْدَمُ مِنْ سَفَرٍ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ إِنْ قَدِمَ قَبْلَ زَوَالِ الشَّمْسِ فَعَلَيْهِ صِيَامُ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ يَعْتَدُّ بِهِ در این روایات هم تصریح شده است که باید روزه بگیرد.

 حدیث 5: (کلینی) عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ (یونس بن عبد الرحمان) فِي حَدِيثٍ قَالَ قَالَ فِي الْمُسَافِرِ يَدْخُلُ أَهْلَهُ (وارد بر اهل خودش و شهر خودش شد) وَ هُوَ جُنُبٌ قَبْلَ الزَّوَالِ‌ وَ لَمْ يَكُنْ أَكَلَ فَعَلَيْهِ أَنْ يُتِمَّ صَوْمَهُ وَ لَا قَضَاءَ عَلَيْهِ يَعْنِي إِذَا كَانَتْ جَنَابَتُهُ مِنِ احْتِلَامٍ روایت مقطوعه است زیرا اسم امام در آن برده نشده است. ولی می توان گفت که از عبارت قال قال استفاده می شود که یونس می گوید که امام می فرماید... بله نام امام علیه السلام ذکر نشده است که مضر نیست. خصوصا که صاحب وسائل بعد می فرماید: و رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع اسناد صدوق به یونس هم صحیح است.به هر حال فرد مزبور در خواب محتلم شده است و به شهر خودش وارد شده است. احتلام موجب بطلان روزه نیست و فرد هم قبل از زوال به مقصد رسیده است و باید روزه را بگیرد.

اما روایات داله بر اینکه در سفر می تواند روزه را افطار کند:

 حدیث 7: عَنْهُ (شیخ طوسی از یونس) عَنْ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ (توثیق نشده است) عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى (واقفی است) عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ كَيْفَ يَصْنَعُ إِذَا أَرَادَ السَّفَرَ إِلَى أَنْ قَالَ إِنْ قَدِمَ بَعْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ أَفْطَرَ وَ لَا يَأْكُلْ ظَاهِراً وَ إِنْ قَدِمَ مِنْ سَفَرِهِ قَبْلَ زَوَالِ الشَّمْسِ فَعَلَيْهِ صِيَامُ ذَلِكَ الْيَوْمِ إِنْ شَاءَسند روایت ضعیف است ولی به عمل فقهاء جبران می شود زیرا معیار در نظر ما بناء عقلاء و حصول اطمینان است و وقتی جل فقهاء عمل کرده باشد اطمینان به مفاد روایت حاصل می شود.

 امام علیه السلام در آخر روایت فوق می فرماید: (إِنْ شَاءَ) که ظاهر آن این است که اگر خواست می تواند روزه نگیرد ولی از آنجا که کسی به این قائل نیست ما آن را حمل به سفر می کنیم یعنی در سفر می تواند روزه را بگیرد و می تواند بخورد.

 حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ فَإِذَا دَخَلَ أَرْضاً قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ وَ هُوَ يُرِيدُ الْإِقَامَةَ بِهَا فَعَلَيْهِ صَوْمُ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ إِنْ دَخَلَ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَلَا صِيَامَ عَلَيْهِ وَ إِنْ شَاءَ صَامَ صاحب وسائل هم این دو روایت را توجیه کرده است و در ذیل روایت فوق می گوید: اقولُ: الْمُرَادُ لَهُ الْإِفْطَارُ قَبْلَ الْقُدُومِ لَا بَعْدَهُ لِمَا يَأْتِي‌

 به هر حال حدیث دوم موضوع را مشخص می کند:

 حدیث 2: َ بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يُقْبِلُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ مِنْ سَفَرٍ حَتَّى يَرَى أَنَّهُ‌ سَيَدْخُلُ أَهْلَهُ ضَحْوَةً أَوِ ارْتِفَاعَ النَّهَارِ قَالَ إِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ وَ هُوَ خَارِجٌ لَمْ يَدْخُلْ فَهُوَ بِالْخِيَارِ إِنْ شَاءَ صَامَ وَ إِنْ شَاءَ أَفْطَرَ در این روایت تصریح شده است که اگر فجر شود و فرد هنوز وارد شهر نشده باشد اگر بخواهد می تواند روزه را بخورد و اگر بخواهد می تواند افطار نکند و وقتی وارد شهر شد روزه را ادامه دهد.

شرح نهج البلاغه: امام علیه السلام در نهج البلاغه خطبه ی 93 می فرماید: أَمَّا بَعْدَ حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةاین خطبه در شرح آیة الله خوئی ج 7 ص 69 و در ابن ابی الحدید ج 7 ص 44، فی ظلال ج 2 ص 52 و ابن میثم ج 2 ص 383 شرح شده است.

 امام علیه السلام در ابتدا می فرماید: من چشم فتنه را کور کردم و کسی به جز من نمی توانست چنین کند.

 علت آن هم این است که تا قبل، مسلمانان با کفاری مانند روم و ایران جهاد می کردند ولی در خلافت امام علیه السلام در طول پنج سال کفار جنگ را به داخل اسلام کشیدند. در جنگ جمل امام با کسانی وارد جنگ شد که در آنها عایشه و طلحه و زبیر وجود داشتند. در جنگ صفین هم معاویه پیراهن خونین عثمان را آورد و عده ای را فریب داد و سوم اینکه خوارج نهروان که انسان هایی ظاهر الصلاح و مقدس بودند با امام وارد جنگ شدند. فقط امام علیه السلام می توانست این فتنه ها را در هم بشکند.

 بعد امام علیه السلام می فرماید: فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْ‌ءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا (کسی که بانگ می زند و تبلیغات می کند) وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا (از پشت سر سوق می دهد) وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا (محل فرود آمدن سواره ها) وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً...

 علامه در امینی می گوید: اهل سنت یکی از طعنه هایی که به شیعیان می گیرند این است می گویند اینها قائلند که امامانشان علم غیب دارند. بعد ایشان بحث مفصلی را در این مورد مطرح می کند دیگر اینکه می گویند شیعیان قائلند که امامانشان طی الارض دارند و اینکه وقتی سلمان از دنیا رفت امیر مؤمنان علیه السلام شبانه از مدینه به مدائن رفت و سلمان را غسل داد و به خاک سپرد. سوم اینکه می گویند شیعیان برای امیر مؤمنان علیه السلام قائل به رد الشمس هستند و اینکه سر امیر مؤمنان علیه السلام بر سر پیامبر اکرم (ص) بود و خورشید غروب کرد و امام علیه السلام نمی خواست که پیامبر را بیدار کند و بعد که رسول خدا (ص) بیدار شد خورشید را برگرداند و در فقط فریضه نماز را خواندند. بعد علامه از اینها در ج 5 ص 52 جواب داده است و می فرماید: علم غیب فی الجمله چیز عجیبی نیست و نه تنها پیغمبر و امام علیه السلام بلکه مؤمنان هم به غیب علم دارند. در قرآن می خوانیم: الذین یؤمنون بالغیب. ایمان به غیب به معنای علم به غیب است. غیب چیزی است که از نظر ما مستور است حال گاه از آینده است و گاه چیزی است که الآن هم وجود دارد ولی از ما مخفی است.

 از طرف دیگر علم غیبی داریم که به نحو ذاتی مخصوص خداست و خداوند می فرماید: و ما کان الله لیطلعکم علی الغیب و لکن یجتبی من رسله من یشاء ما هم قائل نیستیم که کسی غیر از خداوند علم غیب ذاتی ازلی داشته باشد ولی خداوند افراد خاصی را از این علم آگاه می کند. همان طور که در همین آیه ذکر شده است. در آیه ی دیگر هم می خوانیم: ذلک من انباء الغیب نوحیه الیک.

 همچنین در آیه ی ششم از سوره ی جن می خوانیم: عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‌ غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى‌ مِنْ رَسُول‌بعد می فرماید: همچنین در قرآن آمده است که حضرت عیسی مردم را از غیب باخبر می کرد: وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ

 بعد به سراغ مواردی می رود که علمای عامه از غیب خبر داده اند و موارد مختلفی را نقضا ذکر می کند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo