< فهرست دروس

درس خارج فقه آيت‌الله حسین نوری‌همدانی

88/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : فی النیّة – فی قصد التعیین

 

فصل اول کتاب الصوم در عروة به این صورت آغاز می شود : « یجب فی الصوم القصد إلیه مع القربة والإخلاص کسائر العبادات » در صوم اول چیزی که لازم است نیت می باشد ، در تمام عبادات نیت لازم است واگر فعل بدون نیت واقع شود عبادت نمی باشد مثلاً سفر حج باید با نیت انجام شود چون سفر زیاد داریم ویا مثلاً افعال نماز باید با نیت انجام شود تا عبادت بحساب بیاید وتنها خم و راست شدن بدون نیت ، نماز بحساب نمی آید خلاصه نیت هر فعلی ماهیت آن را مشخص می کند منتهی عبادات ما دو نوع می باشند، یک نوع متمحض در فعل است مثل نماز که اقوال وافعال خاصی است ویا مثل حج که دارای افعال خاصی می باشد، و نوع دیگر از عبادات آنهایی هستند که امساک وکف وترک در آنها مطلوب می باشد، فرق صوم با عبادت های دیگر در همین است که در عبادت های دیگر از مکلف افعالی صادر می شود که آن فعل آن عبادت را مجسم می کند اما در صوم مقصود تروک است یعنی یک امر عدمی مقصود می باشد ، پس یک وقت مکلف امر وجودی را انجام می دهد مثل نماز ویک وقت مکلف امر عدمی را انجام می دهد مثل صوم یا تروک حج یا تروک اعتکاف ، در آنجایی که امر وجودی وافعال مقصود است مطلب روشن است یعنی آن فعل را به قصد آن عبادت انجام می دهد مثلاً اگر فعل مرکب است هر جزء از اجزای آن مرکب را به قصد آن مرکب انجام می دهد واگر بسیط است که یک چیز می باشد مثلاً رکوع را به قصد رکوع نماز انجام می دهد وسجده را هم به همین صورت وهکذا ، بنابراین هر فعلی از افعال آن عبادت توأم و مقارن با نیت است اگر چنین نباشد آن عبادت محقق نشده است .

در مانحن فیه که مقصود ترک وامساک می باشد آیا لازم است که هر جزئی از اجزاء مقارن با نیت باشد یا نه؟ چون گاهی انسان غفلت دارد یا مثلاً خوابش می برد در عین حالی که تارک هم می باشد ، پس باید در صوم که یک امر عدمی است بگوئیم که صوم با عبادات دیگر فرق دارد یعنی باید بگوئیم که درمثل صوم باید ترک با نیت انجام بشود اما لازم نیست که نیت مقارن باشد مثلاً اگر در شب نیت کرد که فردا را روزه بگیرد ولی سحر بیدار نشد وتا فردا غروب خوابید روزه اش درست است همان اول شب که نیت کرده کافیست ودیگر لازم نیست که نیت مقارن با ترک باشد، پس ترکی که از روی نیت انجام بگیرد کافیست ولازم نیست که مقارن با نیت باشد ، چون می بینیم که شارع مقدس در حالی که انسان غفلت از صوم داشته ویا خواب باشد هم حکم به صحت صوم انسان غافل ونائم کرده، پس در اینجا باید بگوئیم که «لو التفت لترک» ویا بگوئیم «لوقدر لترک» چون گاهی اصلاً انسان قدرت ندارد مثلاً نه مأکولی ونه مشروبی در دسترسش نیست ، پس باید بگوییم اگر قدرتی پیدا کرد وإلتفاتی هم پیدا کرد همین کافی است.

بنابراین تفاوت بین صوم و غیره این است که در غیر صم در افعال باید هر جزئی از اجزاء و هر قولی از اقوال مقارن با نیت باشد وإلا صحیح نمی باشد اما در صوم لازم نیست که آن شخص در جمیع آنات که از سحر شروع می شود ودر غروب تمام می شود مقارناً للنیة ترک کند بلکه « لو التفت لترک و لو قدر لترک» یعنی باید مفطرات را ترک کند ولو شأناً و ولو بنحو قضیه شرطیه ، در تروک حج هم همین طور است چون گاهی غفلت دارد ویا گاهی متمکن نیست اما :« لو إلتفت لترک» که همین مقدار کافی است و در اعتکاف هم به همین صورت می باشد یعنی « لو إلتفت لترک» وهذا هوالفرق بین الأمور الوجودیة والامور العدمیة وبین الصوم و غیر الصوم .

بنابراین منظور از « القصد إلیه» در عبارت صاحب عروة معلوم شد به اینکه قصد در صوم یعنی «لو إلتفت لأمسک ولو قدر لأمسک».

بحث بعدی که در کلام صاحب عروة آمده این است « مع القربة » می باشد یعنی در صوم قصد قربت لازم است چون صوم از عبادات است و درلزوم قصد قربت در عبادات هم شکی نیست، یعنی باید برای خداوند انجام بگیرد وبه حساب او گذاشته شود وانتساب به خداوند داشته باشد، دلیل قصد قربة هم ارتکاز متشرعه و مسلمانان می باشد یعنی ارتکاز آنان حاکی از این است که قصد قربت لازم است و این مطلب در نزد شرع معتبر بوده.

آیت الله خوئی در مسند العروة درباره اعتبار نیت یک مطلبی را ذکر کرده اند و فرموده اند که شکی نیست که صوم از عبادات است و در آن قصد قربت و اخلاص لازم است و دلیل اعتبار قصد قربت علاوه بر ارتکاز متشرعه و مسلمانان ( که دلیل ما هم همین بود) یک سری نصوص و روایاتی است که داریم مثل « بنی الاسلام علی الخمس الصلوة والزکوة والصوم والحج والولایة » که این روایت اولین خبر از جلد اول وسائل می باشد که از أبی جعفر (علیه السلام) نقل شده که این پنج چیز را در آنجا ذکر کرده ، منتهی در خبر دوم زراره می پرسد که : « قلت فأیّ من ذلک أفضل ؟ قال الولایة لأنها دلیل علیهـن و مفتاحهنّ » خلاصه آقای خوئی از این قبیل روایات ، اعتبار قربت را استفاده کرده اند و فرموده اند چیزی که اسلام بر آن بنا شده واساس اسلام است باید جزء عبادات باشد و قصد قربت در آن معتبر باشد مخصوصاً که اینها با ولایت مقارن هستند و چیزی که پایه واساس اسلام است مثل ولایة باید از عبادات باشد و قصد قربت در آن معتبر باشد.

به نظر بنده اعتبار قصد قربت از این روایات استفاده نمی شود چون بعد از آنکه قصد قربت در آنها مسلم شده است سپس در روایت می گوید که آنها پایه اسلام هستند و در واقع این روایت در مقام بیان اهمیت این پنج چیز می باشد یعنی آنها به قدری اهمیت دارند که پایه واساس اسلام می باشند ، و در دلیل دیگری ثابت شده که آنها از عبادات هستند و ما عبادت بودن آنها را از این روایات نمی فهمیم.

بنابراین بحث ما در صغری و عبادت بودن است واین روایات می خواهند بگویند بعد از اینکه اینها جزء عبادات هستند به قدری اهمیت دارند که پایه واساس اسلام شمرده شده اند، پس به نظر بنده برای مانحن فیه استدلال به این روایات درست نیست.

تا به حال دو مطلب از عبارت صاحب عروة معلوم شد اول « یجب فی الصوم القصد إلیه» دوم «مع القربة» ومطلب سوم این است « والإخلاص کسائر العبادات » : که مشخص است یعنی اگر صوم همراه با ریا باشد صحیح نیست مثل سائر عبادات. ( اشکال وپاسخ استاد ) اتفاقاً فرمایش شما مؤید حرف ماست ، اساس اسلام بر امر توسلی بنا نشده بلکه اساس اسلام بر امر عبادت بنا شده ولی عباداتی که عبادیت آنها قبلاً ثابت شده واین روایات در مقام بیان اهمیت آنها واینکه آنها اساس وپایه اسلام هستند می باشند.

صاحب عروة در ادامه می فرمایند « ولایجب الإخطار بل یکفی الداعی» ، نکته دیگر این است که در نیت قصد و قصد قربت لازم است اما اخطار یعنی خطور دادن از ذهن وگذراندن نیت از ذهن لازم نیست چون آن چیزی که لازم است انگیزه می باشد یعنی انگیزه وداعی انسان باید خداوند متعال باشد به طوری که اگر از او بپرسند که چه چیزی بجا می آوری وبرای چه کسی بجا می آوری؟ بگوید برای خداوند متعال ، همین کافی است ودیگر خطور در ذهن لازم نیست.

صاحب عروة در ادامه می فرمایند : « ویعتبر فیما عدا شهر رمضان حتی الواجب المعیُّن أیضاً القصد إلی نوعه من الکفارة أو القضاء أوالنذر مطلقاً کان أو مقیداً بزمان معین ، من غیر فرق بین الصوم الواجب والمندوب أیضاً یعتبر تعیین نوعه من کونه صوم أیام البیض مثلاً ، أو غیرها من الأیام المخصوصة » صاحب عروة می فرمایند که علاوه بر قصد أصل وماهیت صوم وقصد قربت ، تعیین نوع صوم هم لازم می باشد چون صوم انواعی دارد، گاهی صوم کفاره است وگاهی صوم نذر است وگاهی صوم أدا وگاهی صوم قضا می باشد، که در این جاها علاوه بر اینکه قصد صوم و قصد قربت کرده باید همچنین نوع صوم را نیز قصد کند ومعین کند که مثلاً این صومی که می خواهم بگیرم صوم کفاره است یا صوم قضا ویا أدا است ویا اینکه صوم نذر می باشد، صاحب عروة می فرمایند که حتی در صوم مندوب هم تعیین نوع صوم معتبر ولازم می باشد مثلاً اگر می خواهد در ایام البیض یا در روز عید غدیر ویا عید مبعث که روزه ثواب دارد روزه بگیرد باید قصد تعیین نوع روزه را در هر کدام از آنها بکند.

صاحب عروة در ادامه بحثشان می فرمایند : « فلا یجزی القصد إلی الصوم مع القربة من دون تعیین النوع»: یعنی اگر قصد صوم بکند وقصد قربت هم بکند ولی نوع صوم را معین نکند کافی نمی باشد، « من غیر فرق بین ما إذا کان ما فی ذمُّته متعداً أومتعدداً» حتی در صورت اتحاد هم فقط یک روز روزه برگردنش است آن هم روزه نذر معین می باشد، مثلاً اگر روز جمعه بدون قصد روزه بگیرد درست نیست بلکه باید نیت روزه ای که نذر معین است را بکند. در این جا بحث مفصلی صورت گرفته و محشین هم اکثراً حاشیه دارند، مطلب بر می گردد به اینکه ما در اینجا دو جور تعیین داریم ؛ یکی اینکه تعیین از جهت زمان نیست که در اینجاها باید قصد تعیین کند یعنی باید در جاهایی که به نوع بر می گردد و نوع هم بین انواعی و اصنافی متساوی می باشد در اینجاها تعیین کننده قصد است و روزه قصد تعین پیدا نمی کند .

پس در خیلی از جاها قصد تعیین کننده است مثلاً فرض کنید کسی وارد این مجلس شد و شما قیام کردید، این قیام به قصد تعظیم می شود تعظیم وإلا اگر قیام کردید تا اینکه مثلاً کتاب خودتان را از آن طرف بردارید تعظیم به حساب نمی آید، مثل روزه نذری و روزه قضا وکفاره که چون صورت عمل واحد است فقط با قصد، تعیًّن پیدا می کند، پس کسی که مثلاً می خواهد صوم کفاره بگیرد « صیام شهرین متتابعین » باید نیت کند و قصد تعیین کند چون بدون آن صوم کفاره محقق نمی شود ویا مثلاً در روزه نذری و یا روزه أدا یا روزه قضا وهکذا که در اینجاها زمان صلاحیت هر دو را دارد، بنابراین در جایی که نوع باشد وتعین نوع به قصد باشد شکی وجود ندارد که باید قصد نوع کند وکسی هم خلافی ندارد، أما اگر تعین نوع نیست بلکه مربوط به زمان است در اینجاها لازم است که آنچه که مکلُّف اتیان می کند با آنچه که آمر خواسته با هم منطبق باشند، به عبارت دیگر : یعتبر فی الإمتثال أن یکون ما أتی به المأمور با ما أمر به الآمر با همدیگر مطابق باشند. مثالی عرض می کنم تا کلام صاحب عروة مشخص بشود، فرض کنید مثلاً یکی از علماء به شخص عامی گفت که شما فردا را روزه بگیر چون ثواب دارد ، آن شخص هم گرفت و بعداً معلوم شد که آن روز أیام البیض بوده ویا مثلاً 27 رجب بوده ویا روز عید غدیرو... بوده صاحب عروة می فرمایند که در اینجاها باید در همان زمان مشخص وبا قصد روزه همان أیام روزه بگیرد مثلاً در ایام البیض با قصد روزه أیام البیض روزه بگیرد تا عنوان روزه أیام البیض محقق شود فلذا اگر به این قصد روزه نگرفت چه از روی جهل وچه اینکه مثلاً عوام بود ومتوجه نبود، روزه أیام البیض ویا 27 رجب و یا عید غدیرو... محسوب نمی شود وثواب هم به او نمی دهند، بر خلاف نظر صاحب عروة در حاشیه عروة أعلام فراوانی از جمله بنده حاشیه دارم که اگر شخصی روزه گرفت و روزه اش منطبق با هر کدام از این ایام خاص شد کافی است چون ما می خواهیم آنچه که آمر در نظر گرفته با آنچه که مأمور انجام داده با هم منطبق باشند که در اینجاها منطبق شده و همین انطباق قهری کافی است تا اینکه ثواب آن روزهای خاص را داشته باشد و ما هم غیر از این را نمی خواهیم یعنی برای ما فقط انطباق ما أمر به الآمر با ما أتی به المأمور کافی است بنابرین در اینجا این اشکال به کلام صاحب عروة وارد است. ...

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo