< فهرست دروس

درس خارج فقه آيت‌الله حسین نوری‌همدانی

88/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : رؤیت هلال

 

در بحث هلال ديشب در روزنامه کيهان ص6 مطلبی نوشته بود که با بحث ما مرتبط است، نمی دانم نويسنده آن چه کسی بوده علی أیّ حال چند مطلب در آنجا ذکر شده بود، يکی اينکه اختلاف در اول ماه باعث سردرگمی مسلمانان می شود، بعلاوه ملتهای ديگر هم ما را مذمّت می کنند که در ميان مسلمانان يک چنين مسئله ای هنوز روشن نيست وباعث موضع گيری های متفاوت واختلاف شده است، اين يک مطلبی بود که خيلی از آن ابراز نگرانی شده بود.

دوم اينکه مسئله استهلال وماه يک مسئله اجتهادی وتقليدی نيست بلکه از موضوعات است ودر موضوعات هم تشخيص موضوع با خود مردم است چنانکه در ساير موضوعات هم مرجع دخالت نمی کند، مثلا مرجع می گويد که غسل بايد با آب مطلق صورت بگيرد أما بيان اينکه اين آب مطلق است يا مضاف است ديگر شأن مرجع نيست وتمام موضوعات از اين قبيل است، مرجع حکم را می گويد وتشخيص موضوعات موکول به عرف و مردم است بنابراين مرجع نبايد دخالتی در تشخيص وتبيين موضوعات برای مردم بکند .

بنابراين چون در همه جا تشخيص موضوع با عرف و مردم است در اينجا هم مسئله اين است که واجب است مکلفين در روز اول رمضان روزه بگيرند و حرام است که روز عيد فطر بگيرند، اما تشخيص اول رمضان وعيد فطر ومسائل مربوط به هلال از موضوعات هستند و فقيه نبايد در موضوعات دخالت بکند و تشخيص وتبيين اين موضوعات شأن فقيه نيست. مطلب سوم اينکه استهلال اصلاً واجب نيست ودر اينجا کلمات بعضی از فقها را نقل کرده وبه قول خودش لازم نيست مردم استهلال کنند و در اين فکر باشند که اول ماه است يا آخر ماه واول شعبان است يا اول رمضان ويا اول شوال . مطلب ديگر اين است که اگر کسی ماه را ديد واجب نيست به ديگران بگويد بلکه بايد هرچه که وظيفه خودش است با رؤيت هلال به آن عمل کند.

خلاصه از اين قبيل مطالب در روزنامه کيهان بيان شده بود وچون مردم اين روزنامه ها را می خوانند واز طرفی هم اين مطالب با بحث ما مرتبط است فلذا ما بايد متوجه باشيم وبدانيم که نظر فقها وروايات ما درباره اين مطالب چيست. در جواب مطالبی که نقل شد ما از آخر شروع می کنيم ، امادر مسئله استهلال بايد عرض کنيم که از اول مردم مسلمان و متشرعه در اول رمضان برای به دست آوردن اول ماه مواظبت داشتند و بعد بالخصوص برای به دست آوردن شب عيد فطر و روز عيد فطر، اصلاً در يک مقطعی بود که در بين مسلمانان تفحص برای به دست آوردن آنها را لازم می دانستند فلذا ما نمی توانيم در اينجا بگوييم که مسئله رؤيت مستحب است و واجب نيست، بلکه بايد بگوييم واجب است که مردم برای انجام تکليف خود تحقيق وتفحص بکنند که مبادا به حرام بيفتند ومبادا واجبی را ترک کنند، چون روزه در ماه رمضان واجب است ودر عيد فطر حرام است.

پس اين مطلب ثابت است که از اول سيره و دعو مسلمانان بر اين جاری بوده که تفحص می کردند فلذا ما اين راقبول نداريم که تحقيق و تفحص واجب نيست ، چون بالاخره اين يک حکم تکليفی مقدمی است.

اما بعد اينکه گفته شده که اين مسئله اجتهادی وتقليدی نيست، بايد عرض کنيم که بعضی از مسائل هستند که ولو از موضوعات هستند اما چون درباره آنها رواياتی وجود دارد وفقهای ماهم درباره اش کار کرده اند فلذا مسئله تقليدی به شمار می رود، مثل بحث وطن که از موضوعات است اما مثلاً اينکه در وطن نماز تمام است ويا احکام ديگر مربوط به وطن که زياد هم می باشند اينها تقليدی هستند، بنابراين بحث وطن ويا غنا ويا صعيد در بحث تيمّم و خلاصه هر موضوعی که فقهای ما در آن بحث کرده اند و لغويين هم در آن اختلاف نظر دارند، شأن فقيه است که در آن موضوعات نظر بدهد . به عنوان مثال بايد عرض کنم که مثلاً در بحث وطن حضرت امام رضوان الله عليه وبسياری از ديگر فقهای ما قصد تأبيد و أبديت را شرط دانسته اند و آن يعنی اينکه انسان قصد داشته باشد که إلی الأبد در آنجا بماند، اما بعض ديگر از فقها گفته اند که قصد تأبيد وأبديّت لازم نيست بلکه همين قدر که انسان خود را در آنجا مسافر نبيند کافی است، زيرا مسافر است که نمازش شکسته است و روزه برايش واجب نيست ، حالا اگر کسی قصد اينکه تا آخر عمرش در جايي بماند را ندارد همين قدر که خود را در آنجا مسافر نبيند کافی است، و ما هم همين را اختيار کرده ايم ، بنابراين اينها موضوعاتی هستند که انسان بايد از مرجع خود در آنها تقليد کند. باز به عنوان مثال عرض می کنم اينکه در بحث تيمّم آمده : فتيمّموا صعيداً طيباً : آيا صعيد به مطلق وجه الارض اطلاق می شود يا اينکه مراد از صعيد خاک است وتيمّم به سنگ و ... صحيح نمی باشد واز قبيل اين موضوعات.

بنابراين نمی توان گفت هر چيزی که موضوع حکم است شأن فقيه نيست که در آن بحث کند. پس در نتيجه هر موضوعی که درباره آن لغويين اختلاف دارند وهر موضوعی که درباره آن روايات مختلف داريم شأن فقيه است که در آن بحث بکند. بالاخره بنده می خواهم عرض کنم که اين مسئله، مسئله ای است که به روزنامه ها کشيده شده ودرباره آن بحث زياد است وأما ما در بحثمان نتيجه گرفتيم که ماه بايد از محاق در بيايد ومتشکل به شکل هلال بشود، منتهی شارع رؤيت را ميزان قرار داده يعنی مردم بايد ببينند وعلم نجوم وتظنّی ورأی و... کافی نيست وما هم گفتيم که چه رؤيت خود شخص باشد وچه دو نفر شاهد عادل بگويند که ديده شده ويا اينکه شياع باشد که البته درباره شياع امروزبحث خواهيم کرد.

بحث ديگر اين است که حالا رؤيت شما ، يا شهادت دو شاهد عادل به رؤيت ويا تحصيل شياع هر کدام که باشد آيا اختلاف افق در اينجا تأثير دارد يا نه؟ يعنی فقط برای جاهايي که وحدت افق دارند هلال ماه ثابت است يا اينکه نه برای تمام سکنه کره زمين ثابت است. به نظر ما اختلاف افق مؤثر نيست واگر ثابت شد که تشکل به شکل هلال حاصل شده و از محاق خارج شده در اين صورت برای نصف سکنه کره زمين که در شب باهم مشترک هستند اول ماه ثابت است. اما بحث خودمان؛ در کتاب وسائل الشيعه در باب 12 دربارة شياع بحث کرده، ما ديدن خود شخص و ديدن شاهدان عدلين را بيان رديم واما در مورد شياع امروز بحث می کنيم . اخبار 4و5و6 و7 از باب 12 ص211 از جلد 7 وسائل 20جلدی مربوط به شياع می باشند .

اما خبر چهارم : وباسناده ،عن محمدبن احمدبن داوود ، عن محمدبن علی بن الفضل ، وعلی بن محمدبن يعقوب عن علی بن الحسن، عن معمّربن خلاد ، عن معاويه بن وهب ، عن عبدالحميد الأزدی قال: قلت لأبی عبدالله(عليه السلام): أکون فی الجبل فی القريه فيها خمس مأه من النّاس فقال : إذا کان کذلک فصم لصيامهم وأفطر لفطرهم : در روايت افراد مجهولی وجود دارند ولی با اين حال روايت مورد عمل اصحاب بوده است ، واما در روايت آمده است که من در يک روستايي زندگی می کنم که 500 نفر در آن ساکن می باشند، در جواب گفته شده : قال : إذا کان کذلک فصم لصيامهم وأفطر لفطرهم . در اينجا شياعی مد نظر ماست که مفيد علم باشد ويکی از روايتهايي که برشياع دلالت دارد همين خبر است.

اما خبر پنجم : وباسناده عن علی بن الحسن الفضّال ، عن أبيه،عن محمدبن سنان ،عن أبی الجارودو زيادبن المنذر العبدي قال:سمعت أبا جعفر محمدبن علی(عليه السلام) يقول: صم حين يصوم الناس ، وأفطر حين يفطر النّاس، فان الله عزوجل جعل الأهله مواقيت : محمدبن سنان را ما خوب می دانيم وعلاوه بر ما عده ديگری هم آن را خوب می دانند اما أبی جارود وثاقتش ثابت نيست . در اين روايت آمده است که وقتی همه روزه گرفتند تو هم روزه بگير و وقتی همه افطار کردند و خوردند تو هم بخور ، قطعاً اين روايت برشياع دلالت دارد. خلاصه اخبار مذکور از اين باب دلالت دارند بر اينکه شياع هم يکی از راههای ثبوت هلال است .

پس تا به حال سه راه را ما عرض کرديم : ديدن خود شخص ويا شهادت شاهد عادل بر رؤيت ويا اينکه ثبوت هلال به واسطه شياع باشد، اما باز عرض می کنم که بحث مهم در اينجا اين است که اگر رؤيت در يک نقطه ای حاصل شد آيا وحدت افق اعتبار دارد يانه؟ که اين را بحث خواهيم کرد تا اينکه مسئله روشن شود إن شاء الله.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo