< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

88/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: تفاوت جنگهای معمولی با جهاد
 
 بعد از بيان اقسام و انواع جهاد الان با توفيق پروردگار متعال بحث در تفاوت جنگهاي معمولي بشر با جهاد است. هر چند در هر دو برخورد نظامي وجود دارد. ولي بعضي ها فکر مي کنند که جهاد با جنگ آنقدرها تفاوت ندارد. وقتي که جهاد گفته مي شود. در نظر آنها برخوردي تبادر مي کند به ذهن آنها که کشتار و تخريب و ايجاد مشکلات و از اين قبيل. پس تفاوتي بين جهاد و جنگ وجود ندارد. از اين جهت بحث مهم ما اين است که تفاوت ميان جهاد و جنگ از چه جهت است. از چند جهت تفاوت وجود دارد :
 اول اينکه <لَا جِهَادَ إِلَّا مَعَ الْإِمَام العادِل> . کسي که همراه است و سرپرست و اجرا کننده ي موضوع جهاد است, پيغمبر يا امام معصوم يا کسي که قائم مقام آنها باشد. آن هم همراه مجاهدين است. همراه لشکر و سپاه است. قدم به قدم با راهنمايي پيغمبر معصوم يا امام معصوم يا کسي که قائم مقام آنهاست, و اين خيلي مهم است که در کليه مراحل يک نفر کسي که از لحاظ علم و فقاهت و عصمت یا قائم مقام عصمت همراه باشد. اين اولين گام است. که ما شيعه ها اين طور قائليم که خوانديم در برابر اهل تسنن که آنها جهاد را با هر پيشوايي <بَرّاً كَانَ أَوْ فَاجِراً> جايز مي دانند. ولي ما مي گوييم نه جهاد، آن جهاد اسلامي بايد با راهنمايي و رهبري پيغمبر يا امام يا قائم مقام آنها باشد.
  دوم مسئله ي هدف است. ما اقسام جهاد که عرض کرديم هدف روشن شد. انگيزه و هدف خيلي مسئله است. در قسم اول اين بود که هدف نجات مستضعفان است از زير سيطره ي مستکبران و اين کار را کسي مي تواند انجام بدهد که از درد مستضعفان، از مشکلات آنها خبر داشته باشد. که باز استضعاف چند نوع است. درک کرده باشد. استضعاف فکري و فرهنگي، يک نوع از استضعاف است. که مستکبران به وجود آورده اند براي مستضعفان. دوم استضعاف سياسي. سوم استضعاف اقتصادي.تا به استضعاف نظامي، همه ي اينها را اين مجاهدين درک کرده اند. با همه ي اين جريان ها آشنا هستند. يعني آن تلخي و رنج مستضعفان را درک کرده اند براي نجات مستضعفان از چنگال مستکبران اين نوع دوم جهاد بود. که امام (رضوان الله عليه) در کلماتشان در صحيفه ي نور بارها تکرار دارند که هدف ما نجات مستضعفان از چنگال و سيطره ي مستکبران است. که ما هم اين را نوع اول حساب کرديم. وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ که اين نوع اول به اين هدف انجام مي گرفت. نوع دوم هدف جهاد در برابر سلاطين و جباران است. که اينها در طول تاريخ بندگان خدا را به استعباد و استکبار و استثمار کشيدند. که نمونه ي بارز اينها سيد الشهداء 7 <مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّه> تا آخر <ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَه> بنابراين دوم، در برابر جباران روزگار و سلاطين ظالم و ستمکاران. و اين خيلي مهم است. علما هم وظيفه ي مهمي دارند. <مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا يَقِرُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُوم> خلاصه اين موضوع، موضوع مهمي است. جباراني که هميشه براي ظلمهاي خودشان توجيهاتي داشتند. يک نمونه اي را در بحار ديدم. در بحار جلد 71 صفحه 296. دارد که هارون الرشيد موقعي که آمد به مدينه <حینما اراد ان یاخذ الامام الکاظم > آمده به مدينه و حضرت کاظم را مي خواهد بگيرد و ببرد زندان، حبس. <عند قبر النبي قال بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ أَمْرٍ عَزَمْتُ عَلَيْهِ> آمده و مي خواهد که حضرت موسي بن جعفر را برنامه بدهد که ببرند مي گويد که آمدم پيش پيغمبر <بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ أَمْرٍ عَزَمْتُ عَلَيْهِ وَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ آخُذَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ فَأَحْبِسَهُ لِأَنِّي قَدْ خَشِيتُ أَنْ يُلْقِيَ بَيْنَ أُمَّتِكَ حَرْباً تُسْفَكُ فِيهَا دِمَاؤُهُمْ> حضرت موسي بن جعفر را مي خواهد بگيرد و ببرد, اين جور مي گويد. اينها سراغ معلول مي روند. آن علت کار را در نظر نمي گيرند. خلاصه نوع دوم هدف در جهاد جهاد با ظالمان و جباران که کارهاي خودشان را به اين ترتيب توجيه مي کنند و ظلم مي کنند.
  سوم، هدف، تحقق معروف يا ازاله ي منکر است. که از رواياتي که خوانديم استفاده کرديم. گاهي از اوقات ايجاد يک معروفي، محقق ساختن يک معروفي و ازاله ي منکر احتياج به جهاد دارد. تنها کراهت و تنفر قلبي و گفتار لساني کافي نيست. <فَجَاهِدُوهُمْ بِأَبْدَانِكُمْ وَ صُكُّوا بِهَا جِبَاهَهُم> از حضرت صادق خوانديم. اين هم قسم سوم با اين هدف. اين هم حتي يک روايتي آن روز گفته بوديم, يادم افتاد. در کتاب امر به معروف که خودم داشتم. <قال رسول الله ص أفضل الجهاد كلمة حق عند سلطان جائر يقتل عليه> "يقتل عليه" دارد اين. افضل جهاد اين است که انسان روياروي سلطان جائر بايستد و حرفش را بزند. در همين راه هم کشته شود. مجمع البيان جلد 2 صفحه 422. اين هم نوع سوم بود.
 نوع چهارم وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَة يک نوع از قتال در برابر فتنه اي که به وجود مي آورند. گفتيم فتنه اين است که ظاهرش يک پرده اي از حقيقت, فريبنده به آن مي پوشانند. ولي باطنش فساد است و بطلان است و اينها. الان مثلاً فتنه ي وهابي ها خودش فتنه اي است واقعاً. يکي از مشکلات و مصيبتهاي عالم اسلام فتنه وهابي گري است. سلفي گري است. اين واقعاً يک فتنه اي است. متأسفانه مکه و مدينه و حجاز که مرکزي است براي عبادت و اينها در اختيار اينهاست و روز به روز هم ما کارهاي آنها را مي شنويم که چه کار انجام مي دهند. قسم چهارم در برابر فتنه هايي که به وجود مي آورند.
 پنجم، جهاد در برابر پيمان شکناني است که وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا في‌ دينِكُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُون که چند جا خوانديم. اين هم به اين قصد بايد انجام بگيرد. جهاد در برابر پيمان شکناني که چند روز بحث کرديم, چون گفتيم که در دنياي امروز معاهدات بين المللي، کنوانسيون ها، آتش بس ها و امثال اينها همه زير اين انجام مي گيرد. براي خاطر اين پيمان مي بندند. پيمان خودشان را مي شکنند. أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُ آن آيه اول که خواندم اين بود وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا في‌ دينِكُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُون اينها انواعي است که ما عرض کرديم. در کتاب فقهي اينها نيست. نبوده.
 ششم، براي اجراي عدالت لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز از اين آيه گفتيم استفاده مي شود به اينکه يکي از راههاي جهاد، موضوعات و موارد جهاد قيام براي اجراي عدالت است.
 اينها اقسامي بود که ما با استفاده از آيات قرآن و روايات تاريخ عرض کرديم. دوتا، سه تا هم که در کتاب فقها است. يکي جهاد براي دعوت به اسلام است. اينها را بحث کرديم و باز هم بحث مي کنيم. يکي جهاد با موضوع دفاع. دفاع است که دشمن وقتي وارد شد و غلبه پيدا کرد، براي دفاع. بالاخره يکي هم جهاد بغاة است. کساني که در برابر يک حکومت حقه قيام کنند و زير بار نروند و از اين باب بوده جنگ صفين. که جنگ صفين در رابطه با اميرالمؤمنين بود. اين جهاد بغاة است و اينها.
  حضرت امير وقتي در بصره آمدند ديگه به عنوان جدل صحبت کردند. آنها را گفتند که طلحه و زبير خوانديم که پيمان شکن بودند. ولي واقعش بغاتند. منتها از آن راه گفته که آن راه را که آيه قران است و همه قبول دارند. اينها که ما مي گوييم اينها مانعة الجمع نيستند. اينها منع الخلو هستند. که ما 9 قسم گفتيم. ممکن است در يک جا دو تا، سه تا از اينها جمع شوند. اين 9 تا که ما عرض کرديم خدمت شما در انواع جهاد، اينها مانعة الجمع نيستند. به طور منع الخلو هستند. نه منفصله ي حقيقيه است و نه مانعة الجمع. قضیه ي منع الخلو است که از يکي از اينها جهاد خالي نيست. باز هم تکرار کنم. ما نه قسم جهاد گفتيم. کتب فقها سه قسم داشتند. فقط دعوت به اسلام بود و دفاع بود و بغاة. اما آن که ما اضافه کرديم. شش تا بود و با اين سه تا مي شود نه تا. اول جهاد براي نجات مستضعفان از زير سيطره ي مستکبران به آن ترتيب که عرض شد. دوم جهاد با سلاطين و ظالمان و جباران که در رأس اينها قيام سيد الشهداء در اين راستا است. قيام زيد است. قيام شهداي فخ است. مشروطه ي ما و قيام امام (رضوان الله تعالي عليه) همه از اين باب است. اين دوم است. در برابر جباران و ظالمان و ستمکاران. سوم جهاد براي رفع فتنه.َ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَة. چهارم جهاد براي تحقق معروف و ازاله ي منکر. پنجم جهاد در برابر پيمان شکنان. ششم براي اجراي عدل. شش تا را ما از آيات قرآن و احاديث و تاريخ استفاده کرديم بر جهاد افزوديم. آن سه تا در کتب فقها هست که جهاد براي دعوت به اسلام. يکي هم جهاد به معني دفاع. و ديگر جهاد با بغاة.
 ما الان تفاوت جنگ و جهاد را داريم بحث مي کنيم. بنابراين در جهاد اول همان موضوع اين بود که پيغمبر است يا امام معصوم يا قائم مقامش. اولين شرطش اين است که به همراه او گام برداريم. به عرصه ي جهاد قدم بگذاريم. دومش هدف است. اين نه چيزي که عرض کرديم هدف است. در تمام اينها في سبيل الله. در قرآن کريم در 21 جا در کلمه ي جهاد و قتال في سبيل الله است. کساني که در اين راه گام برمي دارند, انگيزه اي جز خدا ندارند. سلطه طلبي، توسعه ي مملکت، جاه و مال و اينها هيچ در بين نبايد باشد. اگر باشد آن جهاد نيست. جهاد في سبيل الله يک شرطش اين است که في سبيل الله باشد. من آيات را اينجا نوشتم. در قرآن کريم مراجعه مي کنيم مثلا به "معجم الفهرس" کلمه ي "سبيل"، "سبيله" چند جا ذکر شده. براي نمونه. وَ قاتِلُوا في‌ سَبيلِ اللَّه در دو جاي قرآن است مثلاً.  وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في‌ سَبيلِ اللَّهِ أَمْوات، لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في‌ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتا، إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في‌ سَبيلِ اللَّه، فَلْيُقاتِلْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يَشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ وَ مَنْ يُقاتِلْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً، بالاخره يُجاهِدُونَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ از اين قبيل. انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في‌ سَبيلِ اللَّهَ يُقاتِلُونَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُون 21 جاي قرآن اين کلمه تکرار شده که جهاد بايد في سبيل الله باشد. إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في‌ سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوص خلاصه قرآن اين طور مي گويد. الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ في‌ سَبيلِ الطَّاغُوتِ اين اصلاً دو جبهه مي کند.
  ما بايد اين دو جبهه را فرقش را بدانيم. قتال في سبيل الطاغوت داريم. افکار طاغوتي، نقشه ي طاغوتي، انديشه ي طاغوتي اگر در بين باشد. سلطه و سلطه طلبي و کشورگشايي و فلان و فلان اينها سبيل طاغوت است. اما سبيل الله يعني اعلاي کلمه ي حق. فقط بخواهيم که دين خداوند حاکم باشد. والسلام. اين آيه، آيه ي 76 از سوره ي نساء است. الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في‌ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ في‌ سَبيلِ الطَّاغُوتِ بنابراين ما داريم تفاوت جنگ را با جهاد عرض مي کنيم. اول همراه بودن با امام معصوم است يا قائم مقام امام. دوم آن نه چيزي که گفتيم هدف آن نه چيز باشد. منتها في سبيل الله. سوم، اوصاف مجاهدين. براي مجاهدين اوصاف فراواني هست. قبل از اينکه حرکت کند براي جهاد، بايد اوصاف مجاهدين را بسازند. يک چيزهايي ساختن است. بايد يک دستگاهي باشد، يک قدرتي باشد. مجاهدين را بسازد که بشوند  التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ بايد اين ساخته شود قبلاً. اين قبيل افراد بايد حرکت کنند. کساني عمل آنها، حرکت آنها، گاهي باعث هدايت مي شود و اصلاً جنگي به وجود نمي آيد. اين است که اوصاف مجاهدين بسيار بسيار مهم است که موضوع چهارم بود. پنجم، کيفيت قتال. کيفيت قتال هم خيلي فرق دارد. اول همراه بودن پيشوا و رهبر معصوم يا قائم مقام او. دوم هدف. في سبيل الله را ما جزء هدف قرار داديم. که مستقل حساب کرديم. تفاوت ديگه اين بود که اوصاف مجاهدين. اينها را الان فهرست داريم مي گوييم بعد بحث خواهيم کرد. اوصاف مجاهدين خيلي مهم است. که تنها آلات و ابزار جنگي که مجاهدین همراه دارند کافي نيست. آن روحيه و آن ايمان و اخلاص و تقوا و آن درک و فرهنگ مجاهدين خيلي مهم است که عرض مي کنيم. آخرين مطلب تفاوت در کيفيت رزم و جهاد و قتال است. اين خيلي مهم است. دشمنان اسلام, _کفار_ هر نوع وسيله اي را که باعث غلبه شود به کار مي برند. هر نوع آلات و ابزار باشد. سلاحهاي هسته اي باشد. هر چي باشد مثلاً. اما اسلام اين جور نمي گويد. کيفيت قتالش خيلي فرق دارد با آنها. پس بنابراين براي جهاد بايد به همه اينها توجه شود تا جهاد، جهاد مشروع و اسلامي باشد.
 ما در رواياتمان داريم که ائمه : تأسف مي خوردند از اين که جهاد در زمان بني اميه و خلفا خراب شده. آنها ضايع کرده بودند. شرايط را مراعات نمي کردند. لشکر فراهم مي کردند. لشکر مي کشيدند. براي کشورگشايي و سلطه طلبي و گرفتن مال و پول از مردم به عنوان غنائم و اينها. چند تاروايت هست که يکي را الان مي خوانيم. اين در صفحه 6 جلد 11 وسائل. در باب اول است. خبر هشتم باب اول است. خبر هشتم از باب اول از ابواب جهاد عدو. صفحه 6 از جلد 11 وسائل 20 جلدي. <و عَنهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى> يعني کليني <عَن مُحَمَّدِ بنِ يحيي أبو جَعفَر عَطارِ قُمي> عنه برمي گردد به آن. چون خبر قبلش از اين است. <کُلِيني عَن مُحَمَّدِ بنِ يحيي أبو جَعفَر عَطارِ قُمي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى> اين چهره ها را مي شناسيم. <عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ> از طبقه ي پنجم از اجلاي رواة ثقاة است. منتها <عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ> اين مرسل است. به ابهام واسطه. <قَالَ كَتَبَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام> حضرت باقر <فِي رِسَالَةٍ إِلَى بَعْضِ خُلَفَاءِ بَنِي أُمَيَّةَ> امام باقر نامه نوشته به خلفاي بني اميه در موردي که شما جهاد را ضايع کرديد. خراب کرديد. اينطور فرموده. معلوم مي شود اين خبر، خبر مفصلي بوده که مطاعن و مثالب بني اميه ذکر مي شده. اينجا يکي را ذکر کرده که تضييع جهاد است. آخر هم يکي دارد که تضييع حج است. که امام فرمودند حج بي برائت حج نيست. آخرش هم حج دارد. <قَالَ كَتَبَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام فِي رِسَالَةٍ إِلَى بَعْضِ خُلَفَاءِ بَنِي أُمَيَّةَ وَ مِنْ ذَلِكَ مَا ضَيَّعَ الْجِهَادَ> از جمله مثالب بني اميه اين است که جهاد را ضايع کردند. <الَّذِي فَضَّلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْأَعْمَالِ> خداوند جهاد را بر تمام اعمال برتري بخشيده. <وَ فَضَّلَ عَامِلَهُ عَلَى الْعُمَّالِ تَفْضِيلًا> و کساني که جهادگرند خدا آنها را بر تمام عمل ها فضيلت داد. <فِي الدَّرَجَاتِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ الرَّحْمَةِ لِأَنَّهُ ظَهَرَ بِهِ الدِّينُ> به واسطه ي جهاد دين ظاهر مي شود. <وَ بِهِ يُدْفَعُ عَنِ الدِّينِ وَ بِهِ اشْتَرَى اللَّهُ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِالْجَنَّةِ> به واسطه ي جهاد است که خداوند جان و مال مسلمانها را خريده. در برابر بهشتي که به آنها داده. <بَيْعاً مُفْلِحاً مُنْجِحاً اشْتَرَطَ عَلَيْهِمْ فِيهِ حِفْظَ الْحُدُودِ> و خداوند با آنها شرط کرده که حدود را حفظ کنند. همين آيه اي که گفتيم. آيه ي 112 از سوره ي توبه است.  التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ هشت شرط است. که بايد مجاهد اين را داشته باشد. <وَ أَوَّلُ ذَلِكَ الدُّعَاءُ إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ طَاعَةِ الْعِبَادِ> اولين شرطش اين است که بايد اينها دعوت کنند مردم را که با آنها جنگ مي کنند به طاعت پروردگار که از طاعت عباد دست بردارند و به "طَاعَةِ اللَّهِ" تسليم باشند.
  در آن کتاب جهاد بنده دارم که در جنگ قادسيه که مسلمانها با ايران انجام مي دادند آن پيشواي آنها مثل اينکه آن وقتها پيشوا، سعد بن ابي وقاص بود. آن را خواست و سلطان ايران با او صحبت کرد که شما براي چه آمديد. شما مردمي بوديد که دچار فقر و فلاکت، کشورهاي ديگر به شما ترحم مي کردند. حالا شما آمديد براي اينکه با ما بجنگيد. چون عربستان و حجاز زير سيطره ي روم بود و ايران بود و اينها. بعضي از شعراي ما هم در اينجا اشتباهاتي دارند. حالا ما نمي خواهيم بپردازيم. اگر مي خواهيد بدانيد که جهاد با جنگ چقدر فرق دارد. شاهنامه ي فردوسي را مطالعه کنيد. شاهنامه ي فردوسي همه اش جنگ است. رزم است. همه اش تکيه بر گرز است و شمشير است و اين جور چيزها. اين جنگ است. کسي که مي خواهد بداند جنگ معنايش چيست, اين است. مي گويد: <اگر چرخ گردنده اختر کشد/ و هر اختري لشکري برکشد/ به گرز گران بشکنم لشکرت/ پراکنده سازم به هر کشورت> خوب اين جوري بود. جنگهايي که فردوسي مجسم مي کند، این طور است ديگر. مي گويد <به روز نبرد آن يل ارجمند/ به تيغ و به تير و به گرز و کمند/ بريد و دريد و شکست و ببست/ يلان را سر و سينه و پاي و دست> به بنده مي گويند شما شعر زياد حفظ هستيد. شايد 50 سال قبل ديدم ولي در ذهنم مانده. ببين چه جور مي گويد <به روز نبرد آن يل ارجمند/ به تيغ و به تير و به گرز و کمند/ بريد و دريد و شکست و ببست/ يلان را سر و سينه و پاي و دست/ زسم ستوران در آن پهن دشت/ زمين گشت شش، آسمان گشت هشت> کسي اگر بخواهد بداند واقعاً جنگ چيه, بايد فردوسي را مطالعه کند. اما اسلام جنگ نمي گويد. جهاد مي گويد. تکيه گاه اسلام بيشتر به روحيه، درک و فرهنگ مجاهدين است. به آن هدف و مقدمات با کيفيت قتال که عرض مي کنيم. حالا آن را که مي خواستم بگويم در همان شاهنامه ي فردوسي است. <ز شير شتر خوردن و سوسمار/ عرب را به جايي رسيده است کار/ که تاج کيان را کند آرزو/ تفو بر تو اي چرخ گردان تفو> خيال مي کند اين عربها که آمدند شير شتر مي خوردند و حالا هر چه مي خوردند، آمدند به جنگ. نه اينها تحول به وجود آمده. روحيه ي اينها، فکر اينها، فرهنگ اينها. <ز شير شتر خوردن سوسمار/ عرب را به جايي رسيده است کار/ که تاج کيان را کند آرزو/ تفو بر تو اي چرخ گردان تفو> اين را مي خواستم بگويم. سلطان, سعد بن ابي وقاص را خواست که فرمانده سپاه بود. گفت شما براي چه آمديد؟ شما مردم اينطوري بوديد. گفت <اِنّا> ما آمديم. <لنخرجکم من عبادة العباد الي عبادة الله> ما آمديم شما را از بندگي بندگان خارج کنيم و شما را به بندگي خدا دعوت کنيم. شما را بنده ي خدا کنيم. اينطوري گفت.
  اينجا حضرت باقر مي گويد که بني اميه جهاد را ضايع کردند. <وَ أَوَّلُ ذَلِكَ الدُّعَاءُ إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ طَاعَةِ الْعِبَادِ> اولين شرط جهاد اين است که مردم را از طاعت عباد خارج کنند و دعوت کنند مردم را به طاعت خداوند. <وَ إِلَى عِبَادَةِ اللَّهِ مِنْ عِبَادَةِ الْعِبَادِ> مردم را دعوت به عبادت الله از عبادت عباد. <وَ إِلَى وَلَايَةِ اللَّهِ مِنْ وَلَايَةِ الْعِبَادِ فَمَنْ دُعِيَ إِلَى الْجِزْيَةِ> زمان بني اميه اين طور بود. مي رفتند جزيه مي گرفتند از اهل کتاب. به همان جزيه دلشان خوش بود که يک مالياتي مي گرفتند و اينها. هدف اين نبود که دين اسلام رونق پيدا کند. حضرت باقر مي فرمايد اينطور اينها جهاد را ضايع کرده بودند. اين روايت مفصل است. آخرش دارد که <وَ ذَهَبَ الْحَجُّ فَضُيِّعَ> حج هم همين طور است. ضايع شده بود. حج هم اين همه جمعيت جمع مي شود. مسئله ي برائت که امام مي فرمايند مسئله ي مهمي است در ميان آن جمعيت. آن فرهنگ اسلام اعلان شد خيلي مهم است. <وَ افْتَقَرَ النَّاسُ> اين طور چيزها. <فَمَنْ أَعْوَجُ مِمَّنْ عَوَّجَ هَذَا> حضرت مي فرمايند چه کسي "أَعْوَجُ " کج رو تر است از کسي که دين را معوج کرده. <وَ مَنْ أَقْوَمُ مِمَّنْ أَقَامَ هَذَا> و چه کسي مستقيم تر از کس است که دين را استقامت بدهد و قوام ببخشد. اين بحث امروز بود. بقيه ان شاء الله براي فردا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo