< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

87/12/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جهاد
 
 بحث در اين بود که اگر دشمنان با قتال و وضع نظامي به کشور و بيضه اسلام حمله کنند، يا ايها الذين امنوا قاتلوا في سبيل الله الذين يقاتلونکم؛ اينجا وظيفه در برابر حمله نظامي دفاع نظامي است و به همان ترتيب که عرض شد صورت مي گيرد. اما استيلاء فرهنگي، اقتصادي، سياسي که اينها بعداً به وجود آمده، در برابر اينها اسلام چه برنامه اي دارد؟
  در اينجا بايد توجه کنيم که اسلام هميشه سعي کرده با تنظيم برنامه هايي عزت مسلمانان را حفظ کند. جهاد <آخر الدواء الکيّ> مي باشد. جهاد آخرين مرحله برخورد با دشمن است و الا اگر آن برنامه هاي لازم صورت بگيرد کمتر اتفاق مي افتد که جهادي صورت بگيرد. ما بيانمان در اين مورد بود: راه هايي که اسلام غير از جهاد قتالي براي جلوگيري از استيلاء در نظر گرفته است، چه سياسي، فرهنگي يا اقتصادي. يکي از اين راه ها قاعده "نفي السبيل" بود که عرض شد. دوم اينکه قرآن خيلي تکرار و تشديد دارد به اينکه غرب گرايي، يهود و نصاري گرايي و دشمن گرايي در ميان مسلمانان نباشد. چون تولي کفار به هر شکلي که باشد باعث مي شود که مسلمانان سنگرهاي خود را از دست بدهند و يکي از سنگرها همين است که با دشمنان طوري برخورد کنند که آنها ميداني براي نفوذ پيدا نکنند. ولي اگر اين تولي به وجود بيايد راه تسلط دشمن هموار مي شود و دشمن از لحاظ سياسي يا فرهنگي يا اقتصادي بر کشور تسلط پيدا مي کند. کساني که سنگر خود را از دست مي دهند و سنگر را به دست دشمن مي سپارند اينها بايد تبري داشته باشند، برائت داشته باشند. اما اينها تبري و برائت را کنار گذاشته اند و آمدند تولي و گرايش به دشمن را پيش گرفتند. مسلم است راه نفوذ دشمن باز مي شود و اين استيلاء ها به وجود مي آيد. عرض کرديم که آيات در اين زمينه زياد است. اما مطلبي که ديروز عرض شد اين بود که اگر قرآن با اين شدت ما را از ارتباط با کفار نهي مي کند خوب! دنيا دنيايي است که همه مسلمان نييستند و ما بايد ارتباط داشته باشيم با دول کفر و کفار، از اين جهت جواب اين مطلب چيست؟ امروز بحث ما با توفيق پروردگار درباره همين موضوع است.
  اسلام نمي گويد که شما با کفار ارتباطي نداشته باشيد, اسلام نهي از تولي مي کند. در سوره ممتحنه _که سوره 60 قرآن کريم است_ اول سوره اين طور آغاز مي شود: يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا عدوي و عدوکم اولياء. گفتيم که شأن نزول هم اين است که پيغمبر اکرم صلوات الله عليه قصد فتح مکه را داشتند که اين فتح خيلي مهم بود و مکه پايگاه توحيد بسيار مهمي بود و نبايد در دست مشرکين باشد از اين جهت اين کار لازم بود که صورت بگيرد. اما پيغمبر صلوات الله عليه قصد داشتند که اين پايگاه را بدون خونريزي و قتال تسلط کنند و به دست بياورند از اين جهت سفر به مکه و آماده کردن مردم براي فتح مکه را پنهان مي داشتند. اما يک نفر مي خواست که دشمنان را با نامه باخبر کند که پيغمبر صلوات الله عليه از طريق جبرئيل امين با خبر شدند. به همين دليل پيغمبر صلوات الله عليه حضرت امير را با جمعي فرستادند و نامه را از آن شخص گرفتند تا اين مطلب مخفي بماند. اول سوره به اين صورت آغاز مي شود و مي فرمايند: شما نامه مي نويسيد براي دشمن خدا و پيغمبر خودتان و شما اين را در نظر بگيريد که آنها أخرجوکم من ديارکم اين ظلم ها را درباره شما انجام دادند و شما اين را بايد بدانيد که آنها با شما همراه نيستند و اگر به شما غلبه کنند, ان يثقفوکم خون شما را خواهند ريخت و بر شما تسلط پيدا خواهند کرد. اول اين تذکرات است ولي بعداً به دليل اينکه اسلام دين سلم است و دين اخوت است و اسلام مي خواهد که مردم را به اسلام و اخوت و رحمت دعوت کند و در زير پرچم اسلام همه در محيط اخوت و صفا زندگي کنند, منتهي بعضي در برابر اسلام عناد و لجاجت به خرج مي دهند که اسلام با آنها به گونه ديگري برخورد مي کند. اما نظر اوليه اسلام که دين سلم و صفا و محبت و مودت و اخوت است و مي خواهد که بر اساس عدالت و صفا و مودت در ميان مردم رفتار شود. به همين دليل در همين سوره آياتي در همين مورد آمده که اين آيات لا ينهکم الله عن الذين لم يقاتلوکم في الدين و لم يخرجوکم من ديارکم ان تبروهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين ما مي گوييم که دشمنان را دوست نداشته باشيد، تابع آنها نباشيد، آنها را ولي اتخاذ نکنيد؛ ولي نمي گوييم که با آنها رفتار و ارتباط نداشته باشيد. در سوره ممتحنه خداوند متعال آياتي درباره ارتباط با کفار دارد. در اول سوره هم لا تتخذوا عدوي و عدوکم اولياء مي باشد. آنها فکر نکنند اسلام مي خواهد به همه به نظر عداوت نگاه کند، با همه با برخورد قتالي برخورد کند، نه اين طور نيست. در اينجا از آيه هفتم شروع مي شود لا ينهکم الله عن الذين لم يقاتلوکم في الدين و لم يخرجوکم من ديارکم ان تبروهم خداوند نهي نمي کند به کساني که نسبت به دين شما با شما قتال ندارند، قتال به هر شکلي که باشد ما بايد جواب دهيم. قتال به شکل برخورد نظامي يا به شکلي که الان غرب دارد مثلا کاريکاتورهاي موهن، ايجاد سلمان رشدي، خلاصه اگر آنها برخورد قتالي يا مغرضانه داشته باشند بله بايد مقابله کرد. اما کساني که لم يقاتلوکم في الدين با دين شما کار ندارند که امام (رضوان الله عليه) فرمودند: اگر در برابر دين ما بايستند ما در برابر دنياي آنها مي ايستيم، اما کساني که لم يقاتلوکم في الدين و لم يخرجوکم من ديارکم چون در صدر اسلام اهل مکه مهاجرين را از خانه هايشان خارج کردند که پيامبر هم ناچار شدند که مکه را ترک کنند. آنها اخراج کردند پيغمبر و ياران پيغمبر را از مکه. مثل همان اشغالگران اسرائيل که مردم فلسطين را اخراج کردند. اين سرزمين مال مردم فلسطين بوده آنها به خاطر اينکه دشمن يک پايگاهي در قلب کشورهاي اسلامي داشته باشد، از اين جهت بعد از جنگ جهاني اول، استکبار اين کشور و دولت اسرائيل را ايجاد کرد و کم کم اسرائيل را در آنجا پر و بال و قدرت داد و عده زيادي از فلسطيني ها را أخرجوهم من ديارهم و هنوز آواره اند در لبنان و سوريه و کشورهاي ديگر و آنهايي را هم که توانستند کشتند. در اينجا اسلام ساکت نيست. در مکه هم همين طور بود. در مکه آنها نکشتند. ولي عده اي را مثل سميه و پدر عمار را با شکنجه کشتند. کساني را که تازه اسلام آورده بودند يا مي کشتند يا از مکه اخراج مي کردند. اما لا ينهکم الله عن الذين لم يقاتلوکم في الدين و لم يخرجوکم من ديارکم ان تبروهم بَرّ، يبَرُّ نيکي و احسان است. علاوه ير اينکه با آنها برخورد و قتال نداشته باشيد اصلاً تبروهم با آنها برّ و احسان کنيد. و تقسطوا اليهم. با آنها با عدالت رفتار کنيد. ان الله يحب المقسطين. بعد از آن انما ينهکم الله عن الذين قاتلوکم في الدين و اخرجوکم من ديارکم بله کساني که درباره دين شما با شما قتال انجام دادند و شما را از خانه هايتان خارج کردند، و ظاهروا علي اخراجکم و کمک کردند به اخراج شما از خانه هايتان <ينهکم ان تولوهم>. ما از تولي نهي مي کنيم. تولي را عرض کرديم که ما ولايت بعضي از آنها را بپذيريم که آنها ولي ما باشند، بر ما تسلط پيدا کنند به هر نحوي. شاهد بزرگ اين مطلب را گفتيم که در سوره مائده است از آيه 51 شروع مي شود تا آيه 55_56. اول شروع مي کند به اين که يهود و نصاري را اولياء خودتان اتخاذ نکنيد لا تتخذوا اليهود و النصاري اولياء بعضهم اولياء بعض بعد مي گويد انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزکاة و هم راکعون وليّ شما خداست و پيغمبر خدا و حضرت علي که در حال رکوع صدقه دادند. و من يتول الله و رسوله و الذين آمنوا فانّ حزب الله هم الغالبون در اين آيه خيلي روشن مي شود که تولي که قرآن نهي مي کند اين است که مسلمانان سلطه پذير باشند، آنها را بر خودشان مسلط کنند.
 قبل از انقلاب غرب گرايي افتخار بود و کساني که توجه به غرب داشتند و خود باخته در برابر غرب بودند، عقيده شان اين بود که ما بايد مثل غربي ها باشيم، به آنها روشنفکر مي گفتند و به مثل ماها مرتجع مي گفتند. چند قرن در بين مسلمان ها اين تفکر حاکم بود که ما عقب مانده هستيم و راه پيشرفت ما اين است که زير بار آنها قرار بگيريم و در هر کاري به آنها مراجعه کنيم. طبيب نداشتيم، بايد براي معالجه به آنجا برويم. اسم هايمان را با اسمهاي آنها اسم بگذاريم. شهرها را و کوچه ها را و افراد را. خلاصه طوري شيفته و فريفته غرب شده بودند که تنها راه پيشرفت را زير بار غرب قرار گرفتن و سلطه پذير بودن مي دانستند و قرآن اين را نهي مي کند. طبيعت آنها زياده خواهي است. آنها خوي استکباري دارند، مي خواهند تمام کارها را قبضه کنند تا اذهان و فکرها را عوض کنند، اقتصاد را عوض کنند تا ما محتاج آنها باشيم، سياست را عوض کنند تا تدبير و اداره امور ما از طرف آنها باشد و ما تحت اداره آنها زندگي کنيم. اين استيلاء سياسي و فرهنگي و اقتصادي بود اسلام ما را از اين نهي مي کند. اما از اينکه ارتباط داشته باشيم با دُوَلي که کاري با دين ما ندارند نهي نکرده است. اما الان غرب با دين ما کار دارند. آمريکا که معلوم است، آلمان، فرانسه، هلند، انگلستان با پر و بال دادن به صهيونيست ها و اسرائيل. اينها به جنگ اسلام آمده اند. هلند با آن کاريکاتورهاي موهن. خلاصه کساني که در راه دين با ما دشمني دارند ما در برابرشان ساکت نيستيم. ولي کساني که لم يقاتلوکم في الدين و لم يخرجوکم من ديارکم أن تبروهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين احسان و نيکي کنيد. انما ينهکم الله عن الذين قاتلوکم في الدين و اخرجوکم من ديارکم و ظاهروا علي اخراجکم ان تولوهم اسلام تولي را نهي مي کند. و من يتولهم فالئک هم الظالمون کساني که تولي کنند راه آنها را هموار کردند و آنها نفوذ پيدا مي کنند. وقتي که نفوذ پيدا کردند و راهشان هموار شد معلوم است پشت سرش هم استيلاء فرهنگي است، هم سياسي، هم اقتصادي و ذلت مسلمان هاست و عزت کفار و خدا اينها را نمي پسندد. اينها در سوره ممتحنه بود.
  ما درباره يهود قبلا صحبت کرده بوديم که در قرآن آيات زيادي بر عليه يهود است که هيچ کتابي مانند قرآن پرونده يهود را افشا نکرده است فبما نقضهم ميثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسية، فبما نقضهم ميثاقهم و کفرهم بايات الله و قتلهم الانبياء، و قولهم علي مريم بهتانا عظيما. امثال اين آيات قرآن زياد است و لذا آنها گاهي قرآن را چاپ مي کنند و در همين اواخر هم همين کار را کردند و آيات قرآن را که بر ذمّ يهود است را از قرآن حذف مي کنند و قرآن را به اين صورت چاپ مي کنند و به کشورهاي ديگر مي فرستند. در اسرائيل آيات مربوط به انتقاد يهود را که زياد است برمي دارند و قرآن را چاپ مي کنند. چون نمي توانند در برابر قرآن جبهه بگيرند. چون قرآن سند محکمي است و پرونده اينها را به اين طور فاش کرده است.
 تلفن کردند که وکيل يهودي هاي ايران در مجلس شوراي اسلامي مي خواهد براي ملاقات بنده بيايد. ايشان به همراه يکي از وکلاي قم آمدند. يا آقاي بنايي بود يا آشتياني، به من گفتند که ايشان علت آمدنشان اين است که شنيدند شما آياتي از قرآن درباره يهود گفتيد، آمده که از شما گله اي بکند که چرا شما اين طور گفتيد؟! ايشان آمدند منزل و مطلب خودشان را بيان کردند و بنده همين آيات سوره ممتحنه را برايشان خواندم و گفتم که ما حرفمان با يهود و نصاري و صهيونيست است که خوي استکباري دارند و در برابر دين ما ايستادند و ظلم و جنايت مي کنند. ولي شما که در کشور ما هستيد و تابع دولت ما هستيد ما با شما غرضي نداريم. ان تبروهم و تقسطوا اليهم قانع شد و رفت.
 خلاصه اين مطلب را بايد توجه کنيم که قرآن نمي خواهد بگويد که در برابر کفار هميشه جبهه مخالف بگيريم. کفار با هم فرق دارند؛ آنهايي که با دين ما کار دارند، در برابر دنيايشان ما مي ايستيم؛ به هر شکلي که با دين ما کار داشته باشند. مثلا در صدر اسلام، پيغمبر که جبهه اسلام را تقويت کرد و دعوت خود را آغاز کرد روم در برابر اسلام ايستاد. قاصد پيغمبر9 که به روم رفت آن را کشتند و جنگ موته پيش آمد. در آنجا پيغمبر9 فهميد که آنها دارند تدارک مي بينند که به اسلام حمله کنند و اسلام نوپا را از بين ببرد. از طرفي در ايران نامه پيغمبر9 را پاره کرد و نوشت به آن شخصي که در يمن تابع سلطنت ايران بود که پيغمبر9 اسم خود را قبل از اسم من نوشته و چند تا مأمور بفرست که او را بکشند و سرش را بياورند. بنابراين پيغمبر9 که ديد ايران به اين ترتيب و روم به اين ترتيب است براي پيشگيري جهاد کردند. خلاصه منظور ما اين است که بايد توجه کنيد که در برابر کفار هميشه مخالف باشيم، از تولي نهي مي کند. ولي لا ينهکم الله عن الذين لم يقاتلوکم في الدين و لم يخرجوکم من ديارکم أن تبروهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين، انما ينهکم الله عن الذين قاتلوکم في الدين و اخرجوکم من ديارکم و ظاهروا علي اخراجکم ان تولوهم و من يتولهم فالئک هم الظالمون. اين سوره در همين مورد مطالب بسيار جالبي دارد. بعد مي رود سراغ حضرت ابراهيم و کفار که ما کاري نداريم. آيات اين سوره مربوط به مشرکين مکه بود که ابوسفيان در رأس آنها بود و مسلمانان قصد حمله و فتح مکه را داشتند. مسلمان ها از اين جهت که در مکه خويشاوند داشتند ناراحت بودند. ولي آيه آمد که لا تتخذوا عدوي و عدوکم اولياء. اگر آنها برگردند به طرف اسلام ما با آنها مخالف نيستيم. اين است که اين گونه فرمودند: عسي الله ان يحعل بينکم و بين الذين عاديتم منهم مودة. وقتي که خداوند عسي الله مي فرمايند، اميد است که يک مطلبي در آينده محقق شود. بالاخره وقتي که پيغمبر9 رفت و مکه را فتح کرد خيلي هايشان مسلمان شدند و دوباره مودت برقرار شد. عسي الله ان يحعل بينکم و بين الذين عاديتم منهم مودة. خداوند شما را اميدوار مي کند به اينکه ميان شما و مشرکين در مکه مودت برقرار شود. والله قديرٌ. خداوند قدرت دارد که اين کار را انجام دهد. والله غفورٌ رحيم. اگر آنها از کفرشان برگردند و مسلمان شوند دوباره مودت ما بين شما و آنها برقرار خواهد شد. اما سوره را ختم مي کند به همان مطلب اول. آخرش اين است: يا ايها الذين آمنوا لا تتولوا قوماً غضب الله عليهم قد يئسوا من الاخرة کما يئس الکفار من اصحاب القبور.
 باز تأکيد مي کنيم، اول سوره گفتيم آخر سوره هم مي گوييم، منظور قرآن کريم اين است که تولي نباشد. تولي يعني دوست داشتن، گرايش به آنها، با ديد محبت به آنها نگريستن و در برابر آنها شيفته و فريفته بودن. چون اين نظر باعث مي شود که شما زير سلطه قرار بگيريد و آنها بر شما تسلط پيدا کنند. آنها کساني نيستند که رحم و انصاف داشته باشند. خوي سلطه گري و استکبار در آنها وجود دارد. آنها به خاطر اين که از شما استفاده کنند و شما را زير سيطره خود قرار دهند اول فرهنگ شما را عوض مي کنند. فرهنگ خيلي مهم است. بعد اقتصاد شما، تمام منابع ثروت شما را قبضه مي کنند. شما عقب مانده مي شويد. بايد کار کنيد، زحمت بکشيد. آنها در علم و صنعت پيشرفت مي کنند و شما بايد در اقتصاد زير سيطره آنها باشيد. کم کم وقتي که به آنها خوشبين شديد مي گوييد ما بلد نيستيم کار کنيم. قبلا به اين صورت بود. در هر کاري که در ايران بود مي گفتند که کارشناس مي خواهيم. کارشناس کيست؟! بايد از آمريکا و اروپا بياوريم. حتي يک راه آهن مي خواستند درست کنند, جاده را آسفالت کنند، برق بکشند, در تمام اينها بايد مراجعه مي کرديم به آنها و از آنها کارشناس مي آورديم. وقتي که انقلاب پيروز شد 60 هزار مستشار نظامي آمريکا در ايران بود. اينها براي چه آمده بودند؟! يعني اصلا ما نظامي گري بلد نيستيم؛ سرهنگ و سرتيپ آنها بودند و بقيه ايراني ها زير دست بودند؛ به طوري در بين ما خود کم بيني ايجاد کرده بودند که ما طبيب نداشتيم و از پاکستان و بنگلادش و هندوستان طبيب مي آورديم. طوري ما را عقب مانده نگه داشته بودند که همه نيازهايمان زير نظر آنها بود.
  امام (رضوان الله عليه) فرمودند: من که در اروپا بودم در نوفل لوشاتو وقتي جوان هاي ايراني براي ملاقات من مي آمدند, جوان ها مي گفتند: آن درسي که در اروپا به ما مي دهند غير از درس خودشان است. همان اروپا و آمريکا به خودي هايشان يک درسي مي دادند که در رتبه بالا قرار بگيرند. ولي به جوانان مسلمان که رفته بودند درسي مي دادند که پايين تر باشند. اين مطلب در دفتر تبيان هم است. خوي آنها اين است. خوي زياده خواهي و استکبار اين طور است. براي همين است که تأکيد قرآن به اين است. حتي اگر کسي مريض مي شد _حتي مريضي هاي عادي_ براي معالجه بايد به اروپا مي رفت. کسي که مي خواست دندان بکشد بايد به اروپا مي رفت. تبري همان برائت و بيزاري است که بعدا بحث خواهيم کرد که امام (رضوان الله عليه) عنايت داشتند که حجِ بي برائت حج نيست و در حج بايد برائت داشته باشيم. يعني بايد در حج آشکار کنيم که شما با دين ما کار داريد، ما هم با دنياي شما کار داريم. برائت از شما مي جوييم. اين بايد هميشه زنده باشد. در آخر سوره مي فرمايد: يا ايها الذين آمنوا لا تتولوا قوماً غضب الله عليهم به قومي که خداوند بر آنها غضب کرده _تأکيد در اول سوره و آخر سوره که_ نسبت به آنها تولي نداشته باشيد. حالا غضب الله عليهم کيست؟ در قرآن کريم در جاهاي متعددي غضب نسبت به يهود است. مثلا در سوره بقره و ضُرِبَت عليهم الذلّة و المسکنة. ذلت و مسکنت مانند سکه اي که بزنند بر روي فلز بر يهود زده شد. اينها هميشه ذليلند. الان هم آمريکا اينها را نگه داشته است. در چند روز قبل در مصر که حسني مبارک جلسه ترتيب داده بود از 80 مملکت دعوت کرد غير از حماس و فتح که زير بغل اسرائيل را بگيرند. چون ديدند که اسرائيل در غزه دارد شکست مي خورد و به اسرائيل کمک کنند به عنوان صلح بين اعراب و اسرائيل. اينها اين طور است که هميشه ذليلند و بايد کسي زير بغلشان را بگيرد، اگر نه سقوط مي کنند. ضَربت عليهم الذلة و المسکنة و بآؤُ بغضب من الله. اين آيه 61 سوره بقره است. بعد آيه 90 سوره بقره: فباؤُ بغضب علي غضب. آيه 112 سوره آل عمران: ضربت عليهم الذلة اين ما ثقفوا الا بحبل من الله و حبل من الناس. آيه 152 سور ه اعراف: ان الذين اتخذوا العجل سينالهم غضب من ربهم. اين هم باز يهود که گوساله را به عنوان معبود اتخاذ کردند. هل انبئکم بشر من ذلک مثوبة عند الله. در اينجا آيات قبلش درباره يهود مطالبي دارد. يهود به ما ايراد مي گرفتند که شما ايمان آورديد هل تنقمون منا. بدتر از اين، اين است که اينها من لعنه الله و غضب عليه و جعل منهم القردة و الخنازير و عبد الطاغوت. خداوند لعنتشان کرده، بر آنها غضب کرده از آنها قرده (ميمون) قرار داده. اين مال جريان يوم السبت است. در قرآن است که به آنها گفته شده بود از طرف پروردگار که در روز شنبه شکار ماهي نکنند. بالاخره حيله اي درست کردند و خداوند در برابر حيله آنها براي شکار ماهي آنها را مسخ کرد. کونوا قردة خاسئين. به شکل ميمون مسخ شدند. چه کساني خنازير مي باشند؟ بعضي مفسرين مثل تفسير صافي دارد که خنازير هم از آنها بود. به دو شکل مسخ شدند؛ به شکل ميمون و خنزير. در تفسير صافي است که خنازير کساني بودند که از حضرت عيسي بودند که گفتند مائده اي از آسمان نازل کن. بعد حضرت عيسي فرمودند نازل مي کنيم؛ ولي اگر بخوريد و کفران نعمت کنيد بعدا چنين و چنان خواهد شد. مائده نازل شد و عده اي خوردند و کفران نعمت کردند و آنها را خداوند متعال مثل خنزير مسخ کرد. من لعنه الله و غضب عليه و جعل منهم القردة و الخنازير و عبد الطاغوت. طاغوت مثل همان عجل و گوساله است که يهود پرستش کردند. اين آيه 60 سوره مائده، سوره پنجم قرآن کريم. ببينيد چند جاي قرآن خداوند غضب بر يهود را، صهيونيست ها را ذکر کرده. در آخر سوره متحنه هم داريم لا تتولوا قوما غضب الله عليهم در نماز هم که غير المغضوب عليهم که مي گوييم روايت داريم که يکي از مصاديق کامل آن يهود است.
  گفتيم که تولي غير از ارتباط است. ارتباط اشکالي ندارد. داد و ستد و رفت و آمد اشکالي ندارد. الان در مملکت ما سفراي زيادي از کفار داريم. ما در آنجا سفير داريم. تولي با معامله فرق دارد. اگر نداشته باشيم دنيا پيش نمي رود. دنيا به هم مربوط است. ما که نمي توانيم در يک محيط دربسته زندگي کنيم. اما شيفته آنها نباشيم. سابقا اين شعر را مي گفتند:
 ايراني ار بسان اروپائيان نشد ايران زمين، زمين اروپا نمي شود
 مي گفتند ايراني بايد بسان اروپايي شود. يعني مثل آنها حرف بزنيد، مثل آنها غذا بخوريد، مثل آنها لباس بپوشيد. قرآن اين را نهي مي کند. غرب گرايي و گرايش به آنها و گفتيم که قرآن مي گويد به الله و رسول خدا گرايش پيدا کنيد. اما در آن زمان به جاي گرايش به اينها آمريکا را کشورهاي اروپايي را مثل بت مي پرستيدند. اما معامله ورفت و آمد و داد و ستد اشکالي ندارد. لا تتولوا قوماً غضب الله عليهم قد يئسوا من الاخرة کما يئس الکفار من اصحاب القبور. آنهايي که از آخرت مأيوس شدند يعني کفاري که ايمان ندارند به خدا و رسول خدا9 با اينکه پيغمبر9 را مي شناختند ولي باز هم ايمان نياوردند، مي دانستند که در آخرت عذاب دارند.
 
 
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo