< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

87/12/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جهاد
 
 بحث ما با توفيق پروردگار متعال، در کتاب جهاد درباره‌ي دفاع بود يعني اگر يک کشور اسلامي، يک مجتمع اسلامي، مرکز اسلامي، از طرف دشمنان اسلام، مورد تهاجم قرار گيرد بر مسلمان‌ها لازم است که دفاع کنند «وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ » که آيه‌ي صد و نود از سوره‌ي بقره بود و اين دفاع، که يک نوع از جهاد با جهادهاي ديگر فرق داشت يکي اين که در اين جا شکي نيست که حضور امام و يا نماينده‌ي امام هم لازم نيست بر مردم مسلمان لازم است که، پير و جوان و زن و مرد براي دفاع برخيزند و دفاع کنند صاحب جواهر، در جلد بيست و يکم، صفحه‌ي نوزده متعرض شده و ايشان مي‌گويد: « کتاباً‌ سنتاً اجماعاً عقلا» هر مرکز اسلامي، هر مملکت اسلامي که از طرف دشمن مورد تهاجم نظامي قرار بگيرد، لازم است که مسلمان‌ها قيام کنند همه‌ي مسلمان ها، منتها الأقرب فالأقرب گاهي ممکن است همه‌ي مسلمان‌ها لازم باشد که از بيضه‌ي اسلام، از مرکز اسلام و از مجتمع اسلام دفاع کنند و در اين جا حضور امام و نايب امام هم شرط نيست و آن جهاد معمولي، از زن‌ها و فلان و فلان برداشته شده است اما اين جا زن و مرد و پير و جوان لازم است که براي دفاع برخيزند و دفاع کنند، اين را با توفيق پروردگار انجام داديم، عرض کرديم که در کتب فقهاء، همين مسئله‌ي نظامي، تهاجم نظامي مورد بحث قرار گرفته، که اگر يک دشمني با سپاه و لشکر حرکت کرد و بخواهد اشغال کرد و متعرض شد چه بايد کرد؟ اما چند نوع تهاجم هم وجود دارد که آن‌ها بر حسب زمان که مقتضي نبوده در کتب فقهاء بحث نشده است تهاجم فرهنگي، تهاجم سياسي، تهاجم اقتصادي، يعني دولت‌هاي استکباري و ظالمين، بعداً متوجه شده‌اند که تهاجم نظامي خيلي خرج و مخارج و دردسر دارد بهتر آن است که يک راه ديگري پيش بگيرند که هم فائده و منافع تسخير و سلطه بر يک مملکت داشته باشند و مخارج کمتر، عايدات بيشتر، با آن تهاجم فرهنگي است اگر بتوانند فرهنگ يک ملت را عوض کنند آن ملت خودش خوب وابسته شود به آن ملت ديگر و آن مهاجم بتواند سياست يک ملت را تغيير دهند و قبضه کنند خوب اين ملتي که سياست آن قبضه شده تابع آن ملتي خواهد شد که، آن دولتي که سياست اين‌ها را تغيير داده است و همين گونه اقتصاد، از اين جهت سه تا تهاجم به وجود آمده که در کتب فقهاي ما نيست، تهاجم فرهنگي، تهاجم سياسي، تهاجم اقتصادي، از طرفي هم خوب در حوزه‌ي علميه‌ي قم که در اين زمان در کتاب جهاد بحث مي‌شود لازم است اين مباحث هم خوب مطرح شود براي خاطر اين که فقه ما يک فقه پويايي است و در هر زمان پاسخگوي احتياجاتي است و اسلام يک ديني در سطح بسيار بالايي است اگر در همه‌ي زمان‌ها يک تطبق «وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ» (آل عمران، 139)، «الإسلام يعلو و لا يعلي عليه»، خوب اين بايد مفروض باشد بنابراين پس لازم است که درباره‌ي تهاجم فرهنگي، و سياسي و اقتصادي هم در حوزه‌ي علميه‌ي قم با توفيق پروردگار با مطالعه يش ما که بحثي است که تا به حال بحث نشده است ما بايد فکر کنيم خودمان بر اساس کتاب و سنت دلائلي براي اين موضوع به وجود بيايد و بحث کنيم، يعني بايد بحث شود.
 تنها کسي که متعرض شده است امام (رضوان الله عليه) است اصل مسئله را گفتيم امام در تحرير، فصلي به نام دفاع دارند جهاد و دفاع، در آن جا ده مسئله ايشان ذکر کرده‌اند که در کتب ديگر، وجود ندارد. اين ده مسئله بر مي‌گردد به همين سه تا که عرض کردم، تهاجم غير از نظامي که گفتند، تهاجم فرهنگي و سياسي و اقتصادي، اول معنا کنيم تهاجم فرهنگي آن است که قدرت‌هاي بزرگ و استکباري سعي کنند فرهنگ ملتي را عوض کنند و تابع فرهنگ خودشان کنند، هر ملتي يک فرهنگي دارد حتي کمونيست و سوسياليستي، فرهنگشان انکار خدا بود و اين گونه مسائل بود بالأخره فرهنگ يعني آن چه که به فکر و انديشه و عقيده‌ي مردم فرهنگ محسوب مي‌شود. گاوپرست‌ها خودشان فرهنگي دارند بر اساس فرهنگ خودشان گاو را مقدس و محترم مي‌شمارند و هکذا، خوب فرهنگ‌ها خيلي متفاوت است غرب خودش يک فرهنگي دارد آن فرهنگ آن ها، فرهنگ اومانيسم است يعني انسان محور و مدار است خدا و دين و اين‌ها را گذاشته‌اند کنار، گفتند اين انسان است و خواسته‌هاي انسان است و دولتي ترتيب دهيم بر اساس خواسته‌ي انسان ها، رأي انسان ها، اسم آن هم مي‌شود ليبرال دمکراسي مثلاً که اين خودش يک فرهنگي است آن‌ها ديگر با خدا و آخرت و اين‌ها کار ندارند آن‌ها مي‌گويند انسان هر چه بخواهد حتي با کليساهاي خودشان هم الآن کار ندارند با پاپ‌هاي خودشان هم يک احترامي است، اساساً در انجيل آن‌ها چيزي به نام سياست و فرهنگ و اقتصاد وجود ندارد خلاصه، از اين جا سعي کرده‌اند براي اين که فرهنگ ملت‌ها را تغيير دهند و تابع فرهنگ خودشان کنند وقتي يک ملتي فرهنگ خود را از دست داد مثل درختي که ريشه‌ي خود را از دست داده است آن را ديگر هر کجا بکاريم بکشيم مي‌شود کاشت ديگر، فرهنگي را وقتي از دست داد اين تابع فرهنگ آن ملت مطلوب خودش مي‌شود يک خودباختگي و شيفتگي و وابستگي و آن فرهنگ مطلوب خود را پيدا مي‌کند هر کجا باشد يک نوکري است در حقيقت، سرخورده‌اي است هر کجا باشد تابع شما کار خواهد کرد سعي کردند به اين که، فرهنگ بسياري از کشورهاي اسلامي را اين گونه کند قبل از انقلاب ايران ما همين گونه بود، همه جا وابسته بود به غرب، حتي کتاب‌هاي دانشگاهي ما، ؟؟؟ اسلام را هم به حساب آن‌ها نوشته بودند مي‌گفتند گاليله و ؟؟؟ بود که حرکت زمين را کشف کرد و حال آن که در روايات و قرآن ما خوب نهج البلاغه دلايل فراوان هست و هکذا مسائل ديگري که شايد هم گفته باشم. اين مي‌شود تهاجم فرهنگي، هر کس که تابع آن‌ها بود روشنفکر و منور الفکر و اين‌ها و هر کس تابع نبود مرتجع و عقب مانده و اکثريت هم آن‌ها بودند، ؟؟؟ کليدي هم دست آن‌ها بود و يک اقليتي هم تابع نشده بودند اما کاري از آن‌ها بر نمي‌آمد، تهاجم سياسي آن است که مديريت کارها را به دست آن‌ها باشد يعني مثلاً فرض کنيد که وزرا و وکلا و اساتيد دانشگاه‌ها و بالاترها، تابع آن‌ها هستند سياست را آن‌ها ورق مي‌زنند و معين مي‌کنند بقيه‌ي مردم تابعيت و تبعيت دارند اين مي‌شود تهاجم سياسي گفتيم قبلاً فراماسون‌هايي اشخاصي که مي‌رفتند براي خواندن درس به غرب، شستشوي مغزي داده مي‌شدند فکرشان عوض مي‌شد و بر مي‌گشتند اما دست نشانده‌ي آن‌ها هستند شما مي‌خواهيد براي مجلس، انتخاباتي انجام دهيد اين گونه نيست که آن‌ها بگويند که چه کسي بايد انتخاب شود و هکذا، اين تهاجم سياسي آن‌ها بود امام از يک دل دردمندي اين مسائل را ذکر کرده‌اند آشنايي با اوضاع زمان همين است تهاجم اقتصادي همين بود که آن‌ها منابع اقتصادي ما را قبضه کرده بودند، معادن و اين‌ها هر چه بود مي‌شکافتند و مي‌بردند، پنبه را از ما مي‌خريدند به قيمت ارزان، ولي لباس مي‌کردند فاستوني و لباس‌هاي ديگري به قيمت خيلي گران ما مي‌خريديم چون خود ما انقدر عقب مانده بوديم صنعتي نداشتيم، در اين کتاب سفرنامه‌ي مظفرالدين شاه، نوشته که اگر روسيه به ما چلوار ندهد براي مردگانمان کفن نداريم انقدر از لحاظ اقتصادي عقب مانده بودند آن يک تهاجم اقتصادي است پس بنابراين سه نوع تهاجم فرهنگي، اقتصادي، سياسي. گاهي هر سه توأم بودند با هم و گاهي منفک بودند، خلاصه آن ده تا مسئله‌ي امام (رضوان الله تعالي عليه) مربوط به اين موضوع در کتاب دفاع، که ايشان فرمودند به اين که بايد و لازم است بر مسلمانان که اولاً اعتراض کنند از اين که هيچ وقت تحت سلطه‌ي آن‌ها نه نظامي، نه سياسي، نه فرهنگي، نه اقتصادي قرار نگيرند و همه بايد با يکديگر متحد باشند و سلطه را نپذيرند و قيام کنند.
 ؟؟؟ـ آن بحث ديگري است خلاصه آن بحث ديگري است اول مي‌فرمايند به اين که بايد بيدار باشند و اين ها، بعد اگر به وجود آمد خوب بايد چه کار کنند؟ اگر عقدي، پيماني بسته شده است بايد لغو کنند و به هم بزنند و اگر عقد و پيمان نيست هر نوع رابطه‌اي که اقتضاء مي‌کند آن‌ها سلطه پيدا کنند در برابر آن رابطه قيام کنند آن رابطه را قطع کنند اين ده مسئله‌اي که در دفاع هست اما مدارد مطالعه مي‌کنيد، حالا بحث ما با توفيق پروردگار در همين جا است مي‌خواهيم ببينيم که اسلام از چه راهي در برابر سلطه‌ي فرهنگي، سياسي و اقتصادي به ما راه نشان داده بله، اسلام چون يک دين بسيار جامع و کاملي است اگر يک وقت هم اين جريان به وجود آمده براي خاطر اين است که آن سنگرهاي اسلام را ما از دست داديم، بلکه هر قشوني که سنگر خود را از دست دهد سنگرش به دست دشمن بيافتد، دشمن مملکت را تسخير کند، ما سنگرها را بايد بشناسيم بحث ما در آن سنگرها و در اصولي است که با توجه به آن اصول، نه تنها رفع بلکه دفع است چون رفع يعني اعدام الشيء بعد وجوده، دفع يعني اعدام الشيء قبل وجوده، اسلام مباني و اصول و سنگرهايي دارد با توجه به آن مباني اصلاً دفع است يعني طوري اسلام فرصت نمي‌دهد ميدان نمي‌دهد که دشمني بتواند فرهنگ مسلمان‌ها را قبضه کند يا سياست آن را و يا اقتصاد آن را، منتها چون مسلمانان سنگرهاي خودشان را از دست داده‌اند و ؟؟؟‌ را نکرده‌اند تحت تأثير سلطه‌ي فرهنگي، اقتصادي و سياسي قرار گرفته‌اند خوب يکي از آن‌ها را با توفير خداوند قبل از محرم، بحث کرديم. قبل از ماه صفر قبل از دهه‌ي آخر صفر، آن قاعده‌ي نفي سبيل بود آيه‌ي صد و چهل و يک از سوره‌ي نساء، «وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً» اين قاعده را بحث کرديم، اين قاعده مي‌گويد تمام راه‌هايي که ممکن است از آن راه‌ها کافر، در مسلمان تسلط پيدا کند آن راه‌ها از نظر اسلام مشروعيت ندارد هم تکليفاً حرام است هم از لحاظ حکم وضعي اگر عقودي چيزي پيماني به وجود آمده باطل است اين را بحث کرديم ادله‌اي که ا قتضاء مي‌کرد گفتيم که آيت الله علامه‌ي بجنوردي هم در جلد اول قواعد فقهيه مفصل بحث کرده پس يکي از راه‌هايي که جلوي سلطه را مي‌گيرد قاعده‌ي نفي سبيل است که از اين آيه، براي روايت ديگري هم استفاده کرديم، اين اول بود، دوم آياتي که در قرآن کريم وجود دارد و نهي مي‌کند تشديد مي‌کند تأکيد مي‌کند از تولي کفّار اين آيات خيلي زياد است که مي‌گويد شما کفّار را تولي نکنيد با خيلي شدّت و چند تا بحث است اول شناخت دشمنان، دوم نهي از تولي آن‌ها که تولي را معنا مي‌کند سوم خطر و ضررهايي که قرآن ذکر مي‌کند تا مسلمانان خطر و مفاسد تولي کفار را بدانند.
 ـ ؟؟؟ : بله اول شناخت دشمنان اسلام است، خيلي من دوست دارم هر کجا مطلب روشن نشد شما بفرماييد که ما تکرار کنيم يا هرکجا که اشکالي هست اشکال بعد از مطالعه و صحيح ما استقبال مي‌کنيم بله اين جا مي‌شود مطلب را چند قسم، چند بعد بحث کرد اول اين که قرآن دشمنان اسلام را براي ما ذکر مي‌کند دوم کيدها و مکرهاي آن‌ها را براي ما ذکر مي‌کند، با يک عبارت‌هايي که «قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الآيَاتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ» (آل عمران، 118) اگر شما تعقل و تفکرتان سست است و ما آيات را در اين مورد به شما بگوييم مواظب باشيد خيلي، سوم راه رهايي از اين کيدها و مکرها قرآن نشان مي‌دهد که شما سنگر خودتان را اگر حفظ کنيد از اين راه هم دشمنان نمي‌توانند سلطه‌اي بر شما به هيچ نحو پيدا کنند بحث بسيار مهم قرآني است هر هچند بعضي فکر مي‌کنند که بحث قرآني که ما داريم بحث فقهي ما مي‌خواهيم، چه فقهي از فقه قرآن بالاتر مي‌شود باشد؟ خوب بنابراين، آيت الله طباطبايي (أعلي الله مقامه) در چند جاي قرآن،‌ تفسير الميزان، با تعبير بسياري اين مطلب را ذکر کرده‌اند که در قرآن کريم هيچ جا نسبت به دو چيز فقط، اين تشديد و تأکيد نيست، يکي امر تولي کفار که مي‌گويد از همين راه است که اسلام سعيد و مسلمان‌ها ضعيف شده‌اند يکي هم ايشان مي‌گويند ربا، ديگر زنا و شرب خمر و اين‌ها هيچ کدام اين تأکيد را ندارد، بنده قرآن هم همراه آورده ام که بعضي جاها اگر لازم بود از روي قرآن بخوانيم، بنابراين چند بحث اينجا لازم است انجام بگيرد بحث اول معرفي دشمنان اسلام است آن‌ها هميشه دام‌هايي داشته‌اند و آن‌ها خيلي هم در کار خودشان مقاوم هستند که خداوند مي‌گويد: «وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» (بقره، 120) هيچ وقت در فکر اين نباشيد که آن‌ها را از خودتان راضي کنيد يهود و نصارا، تا شما از اسلام صرفنظر نکنيد تا با آن‌ها نشويد آن‌ها راضي از شما نخواهند شد خوب بنابراين، اول مربوط به معرفي دشمنان اسلام است بله قرآن کريم سه تا دشمن براي ما معرفي مي‌کند اول اين است که «إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُواْ لَكُمْ عَدُوًّا مُّبِينًا» (نساء، 101) تمام کفار بدون استثنا با شما دشمن آشکار است آيه‌ي 101 از سوره‌ي نساء، سوره‌ي چهارم قرآن کريم، «إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُواْ لَكُمْ عَدُوًّا مُّبِينًا» دوم «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ» (مائده، 82) اين صهيونيست‌ها که يهود خاصي هستند اين‌ها شايد منظور باشد. اين‌ها خودشان را يک تافته‌ي جدا بافته مي‌دانند اين‌ها نژاد خاصي خودشان را مي‌دانند نژاد برتر و بالاتر مي‌دانند بقيه‌ي مردم را نژاد پايين تر مي‌دانند و حتي قائل هستند «نحن اولياء الله و أحباؤه» اين‌ها مي‌گويند اولياء خدا ما هستيم ما بايد غلبه پيدا کنيم کشتن انسان‌ها برايشان يک چيز عادي است و مشروعيت دارد، تا غلبه پيدا کنيم بر کل جهان اين‌ها «أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ» آيه‌ي هشتاد و دو از سوره‌ي مائده است، سوره‌ي پنجم قرآن. سوم، در سوره‌ي شصت و سوم قرآن است که سوره‌ي منافقون است بعد از سوره‌ي جمعه، درباره‌ي منافقون «عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ» (منافقون، 4) منافق يعني کسي که ظاهر آن غير از باطن او و زبان او غير از عمل او باشد خلاصه، اين کساني که برخوردهاي دو گانه دارند خلاصه، کساني ممکن است يک نفر کافر باشد و هم منافق باشد اين‌ها ؟؟؟ الجمع نيستند خلاصه «هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ» منافقين عدو هستند آيه‌ي چهارم از سوره‌ي المنافقون سوره‌ي شصت و سوم قرآن مجيد است. خوب اين‌ها دشمنان اسلام هستند شکي نداريم، حالا ببينيم بعد از اين که فهميديم دشمنان اسلام، در قرآن مجيد نهي از تولي اين‌ها هست تا برسيم به نقشه‌هاي آن ها، آيات فراوان است درباره‌ي تولي، حالا براي نمونه ملاحظه کنيد که «لاَّ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ» (آل عمران، 28) هرگز مؤمنين، کفار را اولياء اتخاذ نکنند يعني مؤمنين با مؤمنين با يکديگر ولايت داشته باشند اما هرگز مؤمنين کافرين را، آيه‌ي بيست و هشت از سوره‌ي آل عمران است. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء» (ممتحنه، آيه 1) اين آيه از آيات سوره‌ي ممتحنه است سوره‌ي ممتحنه سوره‌ي شصتم سوره‌ي قرآن است اصلاً از اول اين گونه است « بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء» شأن نزول آيه اين است که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌خواستند که مکه را فتح کنند، فتح مکه بسيار مهم است از مکه اخراج شدند مرکز بت‌ها آن جاست خانه‌ي کعبه بت خانه شده است و مشرکين که از دشمنان بسيار سرسخت اسلام بودند آن آيه‌اي که خوانديم يک جمله دارد که لازم نبود بخوانم، اين است که «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُواْ» (مائده، 82) پشت سرش اين است مشرکين هم دشمن سرسخت اسلام بودند منتها پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در جنگ‌ها گاهي مي‌خواست فتح کند بدون درگيري اين خيلي مهم است فتح بدون درگيري، بدون جنگ يکي از آن‌ها مکه بود، پيغمبر اگر به مکه مي‌فهميدند مي‌خواهد به مکه بيايند لشکري درست مي‌کردند برخوردي مي‌کردند و خون‌هايي ريخته مي‌شد، اما پيغمبر مي‌خواست که سري اين کار را انجام دهد،‌ اين بود که پيغمبر قصد کرد که مکه را فتح کند ولي هيچ چيز نمي‌گفت و کسي نفهمد، تا اين که خبر نرسد. در مدينه بعضي فهميدند فاصله زياد است هفتاد هشتاد فرسح است، يک مردي به نام حاطب بن ابي طلحه، که در فقيه المقال هم اسم آن هست آدم بالأخره منافق شد آخرش، حاطب بن ابي طلحه يک نامه‌اي نوشت به مردم مکه به بعضي از بستگاني که آن جا داشت که پيغمبر قصد لشکر آوردن به مکه را دارد خبر بده، خوب اين خبر به آن جا مي‌رسيد و فوراً اين خبر شايع مي‌شد و مردم مکه مي‌فهميدند و تمام مشرکين بودند ديگر، ابوسفيان و اين‌ها بودند ديگر، اين حاطب بن ابي طلحه براي اين که نفهمد اين را داد به يک زني، ننوشته به زن خودش به يک زني، گفت شما اين را مي‌بريد به مردم مکه مي‌رسانيد، آن زن حرکت کرد که نامه را برساند، جبرئيل امين نازل شد به پيغمبر جريان را گفت، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به حضرت اميرالمؤمنين و زبير و چند نفر گفت يک زني در فلان جا دارد مي‌رود، شما تعقيب کنيد آن نامه را از او بگيريد بياوريد، خود زن را هم برگردانيد اين‌ها رفتند و رسيدند به يک زن، آن محل خاخ بود، در خاخ پيدا کرده بودند رسيدند به آن زن، گفتند نامه‌اي همراه داري، انکار کرد هر چه اصرار کردند انکار کردند زبير و يکي دو نفر گفتند که مي‌گويد ندارم، حضرت اميرالمؤمنين گفت خدا گفته دارد، پيغمبر گفته دارد، اين مي‌گويد ندارم؟ شمشير کشيد گفت اگر نامه را ندهي با اين شمشير مي‌کشمت، زن گفت پس برويد کنار، زن از ميان اين زلف سرش نامه را در آورد نامه را داد، افرادي از مکه که پيغمبر قصد لشکرکشي به مکه را دارد زن را آوردند و نامه را آوردند، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آن شخص را خواست گفت چرا اين کار را کردي؟ گفت: من در مکه قوم و خويش دارم آن‌ها به من احسان و خدمت کرده‌اند من هم خواستم خدمتي به آن‌ها انجام داده باشم و اين سوره نازل شد «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء» چند آيه از سوره که آن حتي نقشه‌ي آن‌ها را نشان مي‌دهد اين، اين سوره، سوره‌ي شصتم از قرآن کريم است بله «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ» شما مي‌خواهيد به آن‌ها مودت کنيد با اضافه است «تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ» شما به آن‌ها مودت و محبت خودتان را به آن‌ها اظهار مي‌کنيد حالا نمي‌دانست اين‌ها «وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءكُم مِّنَ الْحَقِّ» اين‌ها کافر هستند حق و قرآن آمد،‌اي اهل مکه همه‌ي آن‌ها انکار کردند و قبول نکردند «يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ» پيغمبر را و شما را از مکه اخراج کردند آن قدر به شما سخت گرفتند شما به ناچار از مکه هجرت کرديد به مدينه، «أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ» براي خاطر اين که شما ايمان آورده بوديد، شما را از مکه اخراج کردند و در مدينه هستيد «إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي» يک مقدار ؟؟؟‌ است مطلب، عدو خدا و عدو مرا محبت نکنيد اگر شما مجاهد هستيد «وَابْتِغَاء مَرْضَاتِي» اگر مي‌خواهيد خشنودي ما را جلب کنيد نبايد با عدو و عدوکم ارتباط پيدا کنيد و نامه بنويسيد و اين‌ها «تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ» شما سري و مخفيانه محبت به آن‌ها اظهار مي‌کنيد اين نامه را مخفيانه به آن‌ها مي‌داديد «وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ» و حالا من علم خدا هستم و من مي‌دانم که شما مخفيانه چه کار مي‌کنيد؟‌ «وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ» کسي که با دشمنان اسلام، اين گونه ارتباط پيدا کند اين راه راست را پشت سر گذاشته و گمراه کرده، «إِن يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاء» شما اين دشمن را نمي‌شناسيد، اگر دشمنان قدرت پيدا کنند آن‌ها دشمنان شما هستند «وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ» اين‌ها اگر قدرت پيدا کنند شما را نابود مي‌کنند مقصود اين آيه بود، «إِن يَثْقَفُوكُمْ» اگر آن‌ها غلبه پيدا کنند بر شما، اين پرده از آن نقشه‌هاي دشمن، بر نمي‌دارد دشمن هميشه در فکر ضربه زدن به شماست، اگر قدرت پيدا کنند «كُونُوا لَكُمْ أَعْدَاء وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ» اين‌ها اگر قدرت پيدا کنند دست‌هاي خودشان را به سوي شما به عنوان عدوان و تعدي دراز مي‌کنند «وَأَلْسِنَتَهُم بِالسُّوءِ» اين‌ها حتي زبان‌هاي خودشان را به سمت شما مي‌گشايند «وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ» آن‌ها دوست دارند که شما کافر شويد و از اسلام صرفنظر کنيد.
 خوب بالأخره اين قبيل آيات قرآن دارد ما بحث مان در شناسايي دشمن و چه معلوم و مودت آن‌ها را مي‌گوييم آيات فراوان، حالا همه را نمي‌خواهيم بخوانيم خودتان مراجعه کنيد به معجم المفرس قرآن کريم که براي فؤاد عبدالباقي است کلمه‌ي ولا يبدوا کلمه‌ي ولا يلي، اولياء و اين‌ها را «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء» (مائده، 51) ببين «وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» هر کس از شما يهود و نصارا را دوست داشت آن خودش ديگر جزء شما نيست جزء آن‌ها است اين با شدت عمل است بله، «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ آبَاءكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاء إَنِ اسْتَحَبُّواْ الْكُفْرَ عَلَى الإِيمَانِ» (توبه، 23) آيات از اين قبيل زياد است «لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ» (مجادله، 22) کسي که ايمان به خدا دارد نمي‌شود که من حاد الله و رسوله، آن‌ها که به خدا و رسول کفر مي‌ورزند، چنين کسي را دوست داشته باشند «وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ» از اين قبيل آيات، آخرش هم فردا بحث مي‌کنيم يک کلمه دارد «مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاء كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ» (عنکبوت، 41) در سوره‌ي عنکبوت به همين نام ناميده شده مثل کساني است که خودشان را وابسته باشند به کفار در فکر جلب خشنودي و نارضايتي آن‌ها هستند مثل عنکبوت هستند، عنکبوت يک خانه‌ي بسيار ظريفي مي‌سازد ولي در مقابل گرما و سرما و باد هيچ مقاومتي ندارد شما اگر به اين کفار وابسته شويد بدانيد که هيچ براي شما فايده ندارند هيچ فايده‌اي ندارند مثل همان سيد حسن نصر الله گفت که اسرائيل مثل لانه‌ي عنکبوت است همان گونه ضعيف هستند بالأخره شما با خداوند توجه داشته باشيد و تولي کفّار. بقيه انشاءالله براي فردا.
 
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo