< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

87/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جهاد
 
 بحث در نوع دوم از جهاد یعنی دفاع بود ، اگر مملکتي ، شهري ، مرکزي که بيضه‌ي اسلام است مورد تهاجم قرار گيرد بر مسلمان‌ها لازم است که دفاع کنند و آن نقطه را از زير سلطه‌ي دشمن خارج کنند .
 صاحب جواهر تبعاً للشرايع در صفحه‌ي 14 و15 جلد 21 فرموده اند : « لا يکون جهاده » اين جهاد نيست ، شاه فرد جهاد به نظر اين ها ، آن جهادي است که مسلمانان خودشان حرکت کنند براي دعوت به اسلام و دشمن را دعوت به اسلام کنند، با مراتب اگر قبول نکردند جهاد کنند . صاحب جواهراول براي تقريب کلامشان از چند نفر نقل کرده که اين جهاد نيست .
  ثمره : گفتند ثمره در ترتب احکام جهاد است و چهار حکم ذکر کرده اند : اولاً اين که در جهاد صغار و خالي کردن صحنه و جبهه حرام است پس حکم « لا يکون جهاده » اين جا نيست ، اگر کسي در مقام دفاع سنگر را خالي کند کار حرامي نکرده . دوم در آن غنايمي است که ما بعداً عرض مي‌کنيم ترتيب تقسيم غنايم اينجا مي‌آيد يا نمي‌آيد . سوم در مورد حکم اسيرها . چهارم کسي که در جهاد کشته شود « لا يغسل و لا يکفن » غسل نمي‌دهند و کفن نمي‌کنند با همان لباسي که در جبهه‌ي جنگ داشته و شهيد شده دفنش مي‌کنند . صاحب جواهر اول براي تقريب کلام محقق و امثال آن گفت که بله اين از مصاق روايات و عباراتي که دال بر ترتيب آثار حکم جهاد است خارج است ، چون جهاد متعارف همين جهاد اولي هست که دعوت به اسلام باشد ، ولي بعداً برگشته به قیل و قال که اين گونه نيست براي خاطر اين که ادله‌اي که داله است بر وجوب جهاد در قرآن و روايات شامل اين هست و ادله‌ که شامل شد و موضوع محقق شد آن احکام آن هم هست ، يک حکم آن فرار حرام بود اينجا هم کسي که دفاع مي‌کند اگر سنگر را خالي و رها کند مرتکب کار حرامي شده است اما حکم غنايم و اسرا بعداً خواهد آمد . چهارم که « لا يغسل و لا يکفن » اين جا مي‌توانيم بگوييم ادله‌ دال است بر براینکه مجاهدي که « قتل في المعرکه » شهيد است و « لا يغسل و لا يکفن » اينجاست . به بعضي از روايات آن اشاره کرديم که روايات در باب 14 از ابواب غسل ميّت است ، در جلد 2 رسائل 20 جلدي صفحه‌ي 698 .
 روايات زيادي در آن باب هست که دال اند بر اینکه شهيدي که در معرکه مرده و مسلمان‌ها و کساني که با او در جنگ مشارک بودند او را درک کردند که هنوز رمق داشته شهید است و اگر بردند بيرون شهید نیست بلکه باید « يغسل و يکفن » اما اگر درک کردند که ديگر رمقي ندارد و کشته شده غسل و کفن ندارد .
 در اين باب روايات زياده کرده ، حديث هفتم ، عن أبان بن تغلب بيشتر هم از اين است ، سند آن هم خوب است ، خبر این است : « قال سئلت اباعبدالله (علیه السلام): عن الذي يقتل في سبيل الله أ يغسل و يکفن و يحنّط قال يدفن کما هو في ثيابه » پرسيده از کسي که « قتل في سبيل الله أ يغسل و يکفن و يحنّط قال يدفن کما هو في ثيابه إلا أن يکون به رمق » مگر اين که همرزمانش او را درک کنند که هنوز زنده است « و إن کان به رمق ثم مات يغسل و يکفن و يحنّط و يصلّي عليه » ، خوب حالا اگر کسي را که درک کردند احتمالاً زنده است بايد ببرند بيرون غسل و کفن و حنوط کنند « و يصلّي عليه إن رسول الله (ص) صلّي علي حمزة و کفّنه لأنّه کان قد جرد » نماز که بايد خوانده شود اما پيغمبر(ص) کفن زد چرا؟ چون لباس او را برده بودند چون طوري حمزه را شهيد کردند که لباس و هيچ چيزي نداشت بايد يک چيزي به دور او می پیچیدند اما پيغمبر(ص) حمزه را : « کفّنه لأنّه کان قد جرد » براي اين که حمزه مجرد شد يعني لباس او را برده بودند و عريان بود .
 خوب واما درخبر 9 از این باب گفته شده : « إلاّ أن يدرکه المسلمون و به رمق » اگر مسلمين او را درک کردند که هنوز زنده است در آن صورت بايد ببرند و وقتي مرد غسل و کفن اين‌ها را انجام بدهند .
 در خبر دوم قال الصدوق که پيامبر (ص) حنظله غسيل الملائکه را ، ( حنظله در جنگ احد شرکت کرد در همان شبي که فرداي آن جنگ احد واقع مي‌شد در آن شب ، شب زفاف اين حنظله بود آن شب زفاف ترتيب داده بود شنيد که منادي پيغمبر(ص) دارد اعلام مي‌کند براي شرکت در جنگ احد ، صبح خدمت پيغمبر(ص) رسيد درحالی که جُنُب بود و بالأخره در همان جنگ شهيد شد ) ، صدوق علیه الرحمه فرموده که پيغمبر (ص) فرمودند که اورا غسل ندهيد : « رأيت الملائکه بين السماء و الأرض تغسل حنظله بماء المزن في صحاف من فضه و کان يسمّي غسيل الملائکه » مزن يعني آبي که از ابر فرود مي‌آيد .
 خبر 4 از این باب این خبر است : « عن جعفر عن أبيه (عليهما السلام) : أن علياً لم يغسّل عمّار بن ياسر ولا هاشم بن عتبه و هو المرقال و دفنهما في ثيابهما » امیرالمومنین(ع)در جنگ صفين اين‌ها را غسل نداد . بحث ما چون در جهاد به عنوان دفاع است ذکر یک نکته خالی از وجه نیست ، در جهاد به عنوان دفاع عرض کردم که ، در ايران در قرن 13 هجري قمري که بوده که دفاع صورت گرفته ، در حمله‌ي روسيه به ايران . اولي از سال هزار و دويست و هجده قمري شروع مي‌شود تا سال هزار و بيست و هشت قمري که ده سال از آن طرف تجاوز و حمله‌ي نظامي و تسخير شهر‌هاي ايران از اين طرف هم، خوب مسلمان‌ها وظيفه‌ي خودشان را دانستند که اين شهرها را از چنگال دشمن خارج کنند، آن زمان مصادف بود و شاگردان بحرالعلوم و شاگردان وحيد بهبهاني، اين‌ها شاگردان فراوان و خيلي مبرّز داشتند، شيخ جعفر کاشف الغطاء، ملا مهدي نراقي، ملا احمد نراقي، صاحب رياض، ميرزاي قمي، اين‌ها سيد جواد آملي اين‌ها کساني هستند که در اين قرن مي‌زيسته‌اند و مواجه بودند با اين مشکل که مطرح مي‌کرد به اين که دشمن آمده، دشمن کافر، شهرها را مسخّر کرده و گرفته، خوب وظيفه‌ي خودشان مي‌دانستند که قيام کنند تا در سال هزار و دويست و سي، هم ميرزاي قمي از دنيا رفت و هم صاحب رياض از دنيا رفته اند،‌ هم شيخ جعفر کاشف از دنيا رفتند در آن دفعه‌ي اول اين‌ها حيات داشته‌اند و اين‌ها مردم را تشويق مي‌کردند و تبليغ مي‌کردند اما در دومي که هزار و دويست و چهل و يک، آغاز شد در آن دومي سيد محمد مجاهد شخصاً از عتبات آمده و حضور داشتند با چهل تا از مجتهدين بزرگ که يکي از آن‌ها حاج احمد نراقي بود امثال اين ها، شيد محمدتقي برقاني، اين‌ها بوده‌اند اين است که در هردوي اين‌ها مطالب فراواني در دفاع ما داريم، حالا ما اينجا چند فتوا را از ميرزاي قمي، از جامع الشتاء، سؤال شده ايشان جواب داده تا ببينيم که چه بوده و وظيفه چه بوده و چه دستور مي‌داده است، جامع الشتاء در چند جلد چاپ شده، سابقاً در دو جلد بود بسيار کتاب خوبي است ميرزاي قمي احاطه‌ي بسيار زيادي به فقه داشته و تنها هم جواب مسائل نيست، استدلال‌هايي دارد ذکر اخبار که حاکي از تتبع و اطلاعات ايشان است حتي بعضي از سوالات ادبي از ايشان مي‌شود و جواب مي‌دهند، مثلاً ثار الله چه معنايي مي‌دهد ثار به معناي خون نيست که خون خدا، ثار اول آن ثائر الله بوده ثائر به کسي مي‌گويند که انتقام گيرنده‌ي خون است يعني کسي که انتقام خونش خداست، در اثر کثرت استعمال، يعني شده ثار الله و الا ثار الله هست، و ثائر به کسي مي‌گويند که انتقام خون کسي گرفته باشد، اصلاً سؤالات ادبي و فلسفي و اخلاقي در جامع الشتاء خيلي زياد است که مطالعه‌ي آن لازم است، بله خلاصه اين است که در چند جلد چاپ اول آن، دو جلد قطور بود،‌ اما الآن در چند جلد اخيراً چاپ شده، در جلد اول جامع الشتات، طبع جديد، صفحه‌ي سيصد و هفتاد و هفت تا چهارصد و يک، از ايشان چند سؤال درباره‌ي دفاعي که آن روز مي‌بايست صورت بگيرد و مي‌گرفت، سؤال شده حالا از سوال و جواب معلوم مي‌شود که مطلب چه بوده؟ و نوشته‌اند که با توجه به سؤالات و جواب ها، آن روز معلوم مي‌شود که چه وضعي در ايران حاکم بوده اول سؤال اين است که در اين اوقات که طايفه‌ي منحوسه‌ي روسيه، به جمله‌ي ممالک محبوسه‌ي ايران و ساير بلاد مسلمانان همّت بر تسخير بلاد اسلام گماشته‌اند و مانع از اجراي احکام سيّده (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌باشند دفع ايشان شرعاً واجب و لازم است يا نه؟ سؤال مي‌کند واجب است دفن ايشان، جواب واجب است «علي أقربه الأقرب» در دفاع بايد کساني که نزديک تر هستند اول اين‌ها اقدام کنند و نتوانستند ديگران، نتوانستند همه‌ي مسلمانان، مثل الآن مردم فلسطين، خوب يک سرزميني است که کفار آن جا را اشغال کرده‌اند و لازم است بر ايشان که نشد همه‌ي مسلمانان لازم است شرکت کنند دفاع کنند و دشمن اشغالگر را از آن سرزمين بيرون کنند، بله خلاصه ايشان مي‌گويند بله واجب است «علي الأقرب فالأقرب» در هر طبقه الأقرب فالأقرب، اگر در بعضي از آن‌ها دفاع صورت بگيرد، بر کلّ آن‌ها واجب کفايي است، اگر احتياج به اجتماع همه هست واجب عيني است به همين ترتيب شرکت کنند و کمک کنند تا دشمن را از سرزمين اسلام بيرون کنند. دو اگر دفع روسيه حاصل نشود مگر به اتفاق جميع مسلمين، اين‌ها مسائلي است که امروزه ما هم با اين‌ها مواجه هستيم مثل اسرائيل و اين ها، افغانستان و عراق، اگر دفع روسيه حاصل نشود مگر به اتفاق جميع مسلمين، در اين صورت اجتماع همه لازم است بله، بر همه لازم است، سوم در صورتي که آن‌ها به قصد مال و عرض و اسر، اسر يعني اسير کردن، و قتل مسلمين و تسخير جميع بلاد اسلام آمده و جهاد و انکار با آن‌ها واجب شد، ثواب مجاهدين با مقاتلين در اين قتال، با ثواب مجاهدين به بين يدء الإمام تفاوت دارد يا نه؟ سؤال مي‌کند که ثواب اين مجاهدين با ثواب مجاهديني که بين يدء الإمام المعصوم جهاد مي‌کرده‌اند فرق دارد يا نه؟ سؤال مي‌کند که ثواب اين مجاهدين با مجاهديني که بين يدء الإمام المعصوم جهاد مي‌کرده‌اند فرق دارد يا نه؟ ايشان جواب مي‌دهد که کسي که با نيت قربت در اين دعوا کشته شود او را شهيد مي‌توان گفت يا نه؟ ايشان مي‌فرمايند جاي شکي نيست در صورتي که مقصود ايشان تغيير احکام اسلام و تبديل دين خدا و نحو و غارت مسلمين، قتال واجب است و في سبيل الله صادق است با نيت خالص هر کس شرکت کند همان ثواب را دارد، رواياتي ذکر مي‌کند که ما خوانده‌ايم در کتاب جهاد، يکي از آن‌ها اين است «فوق کلّ از امام صادق (علیه السلام) «فوق کلّ ذي برّ بَرّ» بر به شخص مي‌گويند جمع آن هم ابرار است ولي بِر به آن کار خوب مي‌گويند، بله «فوق کلّ ذي برّ بَر حتي يقتل في سبيل الله فإذا قتل في سبيل الله فليس فوقه برّ» اين‌ها روايتي است که قبلاً‌ خوانده ايم، پس فرق بين حضور امام و غيبت امام نيز اين ثواب هست، ممکن است گفته شود قتال در زمان غيبت امام افضل از زمان حضور آن است در زماني که امام غائب است و غيبت کند افضل است چرا؟ چون در حضور امام و ظهور معجز و تأثير نفس شريف امام، در مبادرت به امتثال حصول يقين، مدخليت تمام دارد در حضور امام ببينند حرف امام را بشنوند و معجزاتي ببينند از امام هر چه ببينند از امام آن اثر بيشتر دارد، اما کساني که در زمان غيبت بخواهند باشند، اين‌ها مدح شان از آن‌ها بيشتر است که ايشان مي‌گويند در روايات داريم کساني که پيغمبر و امام را نديده‌اند به همان سفيدي و سياهي ايمان آورده‌اند يعني به آن چه در کتاب نوشته شده، ايمان اين‌ها افضل است از ايمان کساني که در حضور امام يا پيغمبر بوده‌اند بنابراين ايشان مي‌گويند که کشته شدن در اين راه ثواب همان را دارد بلکه بالاتر است بله.
 خوب سؤال چهارم اين است که اگر رئيسي شريک بيايد و دستيت داشته باشد از بعد از خواندن اين‌ها جواب آقاي مجاهدي هم عرض مي‌کنيم که چطور بود که در آن زمان فقهاء بستيت چون نداشتند که از علت شکست اين بوده، مي‌گويند رئيس شرعي که بستيت داشته باشد ممکن نباشد، حالا در اين زمان، ما داريم دفاع مي‌کنيم اما خوب سرکرده‌ي ما و فرمانده‌ي ما که فقيه نيست جالب است اگر شخصي به اسم مجتهد جامع الشرايط، چون آن موقع گرداننده‌ي جهاد، به عهده‌ي سلطنت و فتحعلي شاه و اين‌ها بوده است ديگر، آن‌ها گرداننده بودند و اداره مي‌کردند حالا ايشان مي‌گويند که ما اگر بخواهيم با اذن مجتهد جامع الشرايط، اين کار را به عهده بگيرد چگونه است؟ شکي در جواز آن نيست اگر باعث ... يک حرفي هم دارد که کاشف الغطاء هم داشتند که بله بايد از مجتهد اجازه بگيريد نه از مجتهديني که وسواس باشند، لذا بعضي از مجتهدين در بعضي از زمان‌ها بودند که وسواس بوده‌اند جرأت اجازه‌ي جهاد را، نمي‌داده‌اند مي‌گفتند که خون ريخته مي‌شود و جواب آن را نمي‌توانيم دهيم از اين قبيل، ايشان هم مي‌گويند اگر مجتهد وسواس نباشد بايد اجازه بگيرند و شرکت کنند، بله خوب بالأخره مي‌گويند در اين زمان آيا شرط است اجازه‌ي مجتهد بگيرند يا شرط نيست در اين ها، اما بگيرند خوب بهتر است، ششم بر همه‌ي عالم مشخص است که کفره‌ي روسيه، دولت و مملکت و رياست دارد و لشکر کشي خيلي مجهزّ است و در قدرت ما نيست اسباب و اسلحه‌ي جنگ و توپ و تفنگ و علم و طبل و اين ها، آيا اين‌ها را از کجا فراهم کنيم؟ از زکوات که بدهکار هستيم، از وجوهات؟ مي‌گوييم بله، اين‌ها را از همان زکوات و وجوهات فراهم کنيد، اجازه مي‌دهد که از زکوات صف بکشند براي اين مسائل.
 آيا لازم است بر همه‌ي مردم که ؟؟؟ معونه‌ي خدا را در اين راه صرف کنند،‌ تا قدرت مالي و امکانات دفاعي به وجود بيايد؟ مي‌گويند بله واجب است آن پازل معونه، خمس در هر چه که اضافه بيايد خمس در آن واجب است، خمس را مي‌گويد ديگر، پازل معونه که براي خمس واجب است همه راه در اين راه صرف کنند، بله خيلي خوب است آيا زکوات را مي‌توان در اين راه صرف کرد؟ بله مي‌توان صرف کرد. بعد مي‌گويند به کساني که استنکاح کنند هم از حضور، آن‌ها را بخواهيم امر به معروف و نهي از منکر کنيم، بله اين از اعظم انواع معروف است، امر به معروف و نهي از منکر اين جا بسيار بسيار لازم است.
 آيا در اين صورت که مؤمنين اموال خود را صرف مستحبات مي‌کنند در دفع کفره اگر صبر کنند چگونه است؟ مي‌گويند اين اولي است اين از همه‌ي مستحبات اولي تر است، صرف مال براي دفع کفّار واجب است به هيچ وجه مستحبي مزاحم آن نيست، اگر غنيمت از کفره‌ي روسيه به دست بيايد اين چگونه است؟ ايشان مي‌گويند که هر چه از کفّار به دست آورديد اين براي خودتان است کلاً، بله اين گونه است، در اين نماز غصبي و اين‌ها فتواي ايشان است با اين که اين سفر، يک سفر طولاني است در اين گونه سفرهاي طولاني خوب ما معتقديم که سفر کسي که، کثير السفر است يا دائم السفر است،‌ اگر مقصد نزديک است دفعه‌ي اول قصد دوم و سوم به بعد تمام است، اگر مقصد دور است که چند روز بايد برود، همان سفر اول که يک روز رفت روز دوم به بعد، ايشان بيايد، آيا در ايام غيبت حکم مرابطه چگونه است؟ آن هم مي‌گويد بله درست است، حفظ صغور آن چه؟ آن هم مي‌گويد بله واجب است،‌ افرادي که آن جا هستند صغور را هم حفظ کنند، اگر کساني که در صغور هستند نتوانستند لازم را تقويت کنيم، تا صغرها و مرزها حفظ شود، حالا اين دقت يکي هم مجاهده با اين طايفه‌ي منحوسه مورد تعليم و تعلم است، انداختن توپ و تفنگ و ساير عدوات حربيه، بله تعليم و تعلم جايز است مباح است، ايشان مي‌گويند نخير در اين زمان واجب بر همه است که بروند تعليم و تعلّم توپ و تفنگ و به کار بردن اسلحه را واجب کرده‌اند و بروند ياد بگيرند، نخير عزيز من، تا اينکه اين آيه‌ي شريفه «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ» (انفال/60) بايد محقق شود.
 آيا بر کفار و اهل کتاب که در اين دعوا به ما کمک مي‌کنند آن‌ها جزء‌ مؤلفة القلوب ما هستند به آن‌ها زکات دهيم؟ هيچ اشکالي ندارد بله.
 سؤال مي‌کنند که آيا فرار از اين مجادله چگونه است؟ جواب مي‌دهد که بر هر کس که واجب است شرکت کند فرار حرام است و فرار جايز نيست. آيا در اين صورت که خوف هجوم و غلبه‌ي مشرکين بر بلاد مسلمين است و جواب مدافع و مجاهد به آن‌ها فوري است شرکت در جنگ فوري است از اين طرف، حج هم پيش آمده آن هم واجب فوري است، اينجا مي‌گويد اهمّ و مهم را بسنجيم اين واجب تر است اين را مقدم بدارند شرکت در جبهه‌ي جنگ را بر رفتن حج مقدم بدارند، مستحبي که هيچ عتبات و عاليات و اين ها، ولي اگر اين مزاحمت شد با حج، دو تا واجب است اهمّ و مهم است و اين مهم تر است.
 آيا اگر از اهل اسلام کساني با کفار هم داستان شده، و اختياراً کمک به ايشان مي‌کنند آن‌ها کشتن شان چگونه است؟ بعضي از مسلمانان جاسوس براي کفار بودند کشتن اين‌ها هم جايز است و هيچ اشکالي ندارد. بعد سؤال مي‌کند که اگر با آن‌ها ما برخورد کنيم اگر مسلمان‌ها را آورده‌اند در جلو قرار داده‌اند تترس به اين مي‌گويند يعني مسلمانان تُرس قرار داده‌اند يعني اگر حمله کنيم بايد عده‌اي از مسلمان‌هايي از زن و بچه‌ها را بکشيم، مي‌گويد اشکالي ندارد غير از اين راهي ممکن نيست کشتن مسلمان و زن و بچه به عنوان تُرس و تترس کردن اشکال ندارد. خلاصه فضيلت ثواب جهاد را خيلي زياد ذکر کرده است و کساني که حالا مي‌گويند در آن شهرها ساکن هستند و تحت سيطره‌ي روسيه است آن جا نمي‌توانند احکام خدا را عمل کنند و هجرت براي آن‌ها واجب است؟ بله يکي از بحث‌هايي که خواهد آمد هجرت است که پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «الهجرة باقية مادام الکفر باقيه» در هر شهري انسان باشد و نتواند به وظيفه‌اي انجام دهد در اروپا اگر هر جا باشد نتواند، واجب است هجرت کند ايشان مي‌گويد بله کساني که آن جا هستند بر آن‌ها واجب هستند «لا ؟؟؟ ‌الهجره حتي تطلع الشمس من مغربها» آن‌ها تفسير مي‌کنند به قيامت.
 بيست و چهارم در صورتي که پادشاه حکم مقرر فرمايد اين زمان فتحعلي شاه را مي‌گويد، به نحوي که انهار، پادشاهي شرف صدور يافته که اين کتابي که بعداً ما مي‌گوييم روضة الصفا را مطالعه بفرماييد در آن زمان که نوشته و اين‌ها خيلي تملق کردند به سرنوشت و حکومت، از علما هم فراوان بدگويي کرده‌اند اين‌ها حضور علما را در صحنه مخل خودشان مي‌دانستند از اين جهت مي‌گفتند که علما حضور پيدا نکنند راست است، محمد مجاهد به آن جريان آمده است ميرزاي قمي است بعداً آمد خيلي قدرت داشت مي‌گويد سلطان گفته‌اند که علماء شرکت نکنند اگر علماء شرکت کردند اشکالي ندارد آن وقت مي‌گويند به اين که شرکت کنيم، بايد لباس جندي بپوشيم، لباس جندي پوشيدن براي فقيه و عالم خيلي خوب است در ميدان جنگ فقيه لباس جندي بپوشد، خيلي خوب است چون حضرت امير، ديگر بالاتر از حضرت اميرالمؤمنين لباس جندي، لباس رزم مي‌پوشيد، بله خوب بالأخره بيست و پنجم هر گاه اين جهاد، احتياج به امر مجتهد باشد هر کس بتواند لايق و قابل بدانند مرخص و متصدي اين کار را بکنند، ايشان در جواب مي‌گويند به اين که ما دستي نداريم و قدرتي نداريم، کجاست آن بسط يدي از براي حاکم شهر که خراج را و زکوات را بگيرد و تجهيز سپاه کند، کجاست آن تمکن و سلطنت و مملکت؟ آن وقت آخرش نام حلوا بر زبان بندند/ نه چون حلواستي. يعني بستيت براي فقيه مثل حلواست، شيرين است اما نام حلوا بر زبان بردن نه چون حلواستي، ما با گفتن نام حلوا دهانمان شيرين نمي‌شود و قدرت نداريم. خوب اين‌ها فتاوايي بود که با مطالعه کردن معلوم مي‌شود که آن زمان چه بوده و بر مسلمانان چه مي‌گذشته؟ حالا جواب آقاي مجاهدي که قول داديم.
 عرضم که براي واضح شدن مطلب و اين که مطلب را جريان دفاع آن روز و اين هجمه و اين ها، يکي از کتاب‌هايي که بايد مراجعه شود، کتاب روضة الصفاست، روضة الصفاست ده جلد و فارسي است. بحث ما در جلد نهم روضة الصفاست، از صفحه‌ي سيصد و نود و هشت، دويست صفحه بايد مطالعه کنيد اين چون گفتم ديروز جواب آقاي مجاهدي، اين دويست صفحه را آقاي مجاهدي مطالعه کنند تا بدانند چه بوده و چه مي‌گذشته، ـ حالا براي فهم مطلب بخواهيد روشن شود در اعيان الشيعه، در حالات سيد محمد مجاهد ـ صحبت‌هاي متفرقه ـ خوب عرض کنم اين مواردي که ما گفتيم حالا به نظر بنده در اين جا علت شکست، اولاً که ديروز آقاي مجاهد گفتند که چرا شکست خورد ايران، بعضي جواب دادند که در جنگ احد هم پيغمبر شکست خورد، اين شکست خوردن دليل باطل بودن نيست، شکست دادن دليل حق نيست، بله امام فرمودند که ما مأمور هستيم به وظيفه نه به نتيجه، ما هشت سال جنگ مي‌کرديم تضمين نکرديم که حتماً غالب شويد، شما بايد جنگ کنيد حالا شکست بخوريد شهيد شويد، ما به وظيفه مأمور هستيم بله، اما چند نکته بايد عرض کنم اولاً اين که اين‌ها تتمه‌ي جدا کردن دين از سياست و سياست از دين، جدا کردن روحانيت از سياست و سياست از روحانيت است، علما در سياست حالا لشکر و نظام و اين‌ها در دست سلطنت بود و علما چيزي نداشتند خود علما شرکت کرده بودند به عنوان يک وظيفه و الا لشکر و تجهيزات و اين‌ها همه در اختيار سلاطين قاجاريه بود، دوم که خيلي مهم است فقدان روحيه‌ي جهادي، که جهاد کار ساده‌اي نيست .
 
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo