درس خارج فقه آیت الله نوری
کتاب الجهاد
87/11/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: جهاد
بحث در اقسام جهاد بود، فقهاي ما با توجه به برخي از آيات و تمسّک به آنها جهاد را به اقسامي که ذکر کرديم تقسيم کردند. جهاد با کفّار که کفّار هم دو قسم اند اهل کتاب و غير اهل کتاب، که جهاد با اينها متفاوت است و يا کساني که بغاة باشند و يا کساني که حمله کنند به مملکت اسلامي و در برابر آن حمله به عنوان دفاع به جهاد بپردازند، اين اقسامی بود که گفته بودند.
جهاد در لغتِ عرب به معني جهاد و کوشش است و هر جهد و کوششي که في سبيل الله باشد در قرآن جهاد ناميده شده است {تجاهدون باموالکم و أنفسکم} و امثال اين تعبيرات، هر کوشش و سعياي که براي اعلاي کلمه اسلام باشد براي تأمين عزّت و عظمت اسلام باشد اين جهاد است. بنابراين ما با توجه به سيرة پيغمبر(صلّی الله عليه وآله) و سيره اهل بيت(عليهم السلام) جهاد را منحصر به اقسامي که فقهاء فرموده بودند نميدانيم و نبايد بدانيم چون مواردي ميباشد که به آن جهاد گفته شده است ولي در اقسامي که فقهاء گفتهاند نميگنجد و شکّي هم نيست که آنها جهاد ميباشند مانند قيام سيدالشهداء(عليه السلام) يا قيام زيد بن عليبن الحسين(عليهما السلام) ويا قيام شهداء فخ و مانند آن، بنابراين ما جهاد را منحصر به آنچه فقهاء گفتهاند نميدانيم و شاه فرد جهاد هم همين جهادي است که در برابر ظلم و ظالمين و مستکبرين و کانونها و مراکزي که براي طغيان و فساد و براي جلوگيري از نشر اسلام بوجود ميآيد است، اينها يک مطالبي است که بايد به آنها توجه داشت، در زمان ما اول کسي که اين فکر را ايجاد کرد امام(رضوان الله عليه) بود، قبل از ايشان جهاد خيلي کمرنگ بود در نتيجه ی اينکه فقهاء جهاد را منحصر به آن چند صورت کرده بودند بعلاوه مشروط به اينکه بايد امام معصوم حضور داشته باشند و جهاد با حضورش يا با حضور نائب خاص او صورت بگيرد به طور کلي جهاد را از صحنه زندگي مسلمانها دور کرده بودند ولي امام (رضوان الله عليه) جهاد را به صحنه زندگي آوردند، الآن هم آن عزّت و عظمتي که براي اسلام و ايران و انقلاب ميبينيم در سايه همين است که ايشان جهاد را پررنگ کردند و فرهنگ جهاد و شهادت طلبي را پررنگ کردند و باعث شده که اسلام عظمت ديگري پيدا کند، در قرآن در بعضي از آيات است که از آنها استفاده ميشود که جهاد اعمّ است ولي فقهاء ما ذکر نکردند، يکي از آياتي که در قرآن کريم است اين که {و مالکم لاتقاتلون في سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان} اين از آيات سورة نساء است که چرا شما قتال نميکنيد در راه خدا؟! مستضعفين عطف به جاي الله است {و في سبيل الله في سبيل المستضعفين} و در راه نجات مستضعفين که در چنگال مستکبرين گرفتار شدهاند بايد شما مسلمانها قتال و جهاد کنيد و آنها را از چنگال مستکبرين نجات دهيد، آيه 171 به بعد در تفسير آيت الله طباطبايي جلد چهارم صفحه 447 در سورة نساء اين آيه را به آن ترتيبي که عرض کرديم معنا ميکند بعداً ايشان ميگويند که تعصّب به طور کلي در اسلام ممدوح نيست ولي به طور کلي هم مذموم نيست بعضي از تعصّبهاي باطل البته مذموم است امّا بعضي تعصّبها مثل تعصّب انسان درباره عِرض و ناموس خودش، دربارة عزّت و عظمت خودش لازم است، مستضعفين هم برادران شما هستند لااقل هم نوعان شما هستند شما بايستي اگر قدرت داريد قيام کنيد و مستضعفين را از چنگال مستکبرين نجات دهيد، يکي از بيانات امام که عرض ميکنيم همين است که جهاد يک نوعش قيام است که افردي از مسلمانان که قدرت دارند براي آزاد ساختن مستضعفين از زير سيطره ی مستکبرين قيام کنند، کلمات امام را بعداً ميخوانيم، در باب دوازده از ابواب جهاد عدوّ ما چند روايت خوانديم، از آنها فقهاء استفاده کرده بودند که جهاد واجب است ولي وجوبش مشروط به وجود امام معصوم است يا نائب خاص نه نائب عام، از اين جهت در زمان غيبت امام معصوم جهادي واجب نيست و اين خيلي جهاد را متوقف ميکند و کمرنگ ميکند، صاحب رياض (که قبلاً گفتيم) اينگونه گفتند که اجماع فقهاء بر اين است، ما اين را ردّ کرديم و گفتيم که شيخ مفيد مخالف بودند، صاحب رياض ادعاي اجماع ميکند که در زمان غيبت معصوم جهادي نيست خوب! جهاد که در ميان مردم نباشد مردم کمکم فنون نظامي را فراموش ميکنند، اين بحثها يک بحثهايي است که تا حدي تازگي دارد در حوزه، جهاد کردن تمرين ميخواهد آمادگي جسمي و فکري و روحي و اقتصادي از همه جهت ميخواهد ولي جهاد که تعطيل شد ديگر اينها وجود نخواهد داشت ملّت تقريباً يک ملّت ضعيف ميشود از هر طرف حمله به آنها خيلي آسان ميشود الآن که شما ميبينيد ايران از هر طرف دشمنان از آن حساب مي برند به اين دليل است که جهادي در آن صورت گرفته و مجاهديني تربيت شدند، عاشقان شهادت فراوان وجود دارند ميليونها نفر به اين ترتيب وجود دارند ديگر دشمن جرأت نميکند نه از راه هوا، نه دريا، نه زمين به طرف ايران کج نگاه کند ولی قرنهاي قبل اينطور نبوده است، خود صاحب رياض که اينطور ميگويد پسرش سيد محمد مجاهد گرفتار يک جهادي شد و شکست خورد چون در زمان سيد محمد مجاهد روسيه به ايران حمله کرد ايران در دو مرتبهاي که به جنگ روسيه رفت آنها 17 شهر ما را گرفتند و در هر دو ما شکست خورديم اولي به عهدنامه گلستان ختم شد و دومي به عهدنامه ترکمنچاي، بعد از دادن اين همه مضرّات و خسارتها و جانها و تلفات ما ناچار شديم تن به صلح بدهيم، سيد محمد مجاهد در دومين جنگ حاضر بود و حکم جهاد را هم صادر کرد ولي با آن مقدمات که نميشد به جنگ رفت مردم حاضر شدند ولي به دليل اينکه حکومت ايران حکومت ارباب و رعيّتي و خان خاني بود و اينکه استبداد قاجاري حاکم بود موفق نشدند، مردمِ مسلمان هميشه خوب بوده اند و هميشه با ما هستند اگر ما واقعاً آن طور که لازم است حرکت کنيم، اين جنگ در حدود 20 ماه طول کشيد که سيد محمّد مجاهد حرکت کرده بود از نجف و کربلا آمده بود به هر شهري که ميرفت با استقبال مردم رو به رو ميشد مردم ايران 20 ماه خسارت اين جنگ را تحمل کردند در آن روزها رساندن آذوقه به جبههها خيلي سخت بود 40 نفر مجتهد در رکاب ايشان بودند يکي حاج ملا احمد نراغي بود که هر کدام يک مرجعي بودند تمام طلاب حوزههاي علميه حرکت کردند در رکاب بودند شب ها در جبههها نماز جماعت برقرار بود و گفتن احاديث درباره جهاد، مسائل ديني و احکام و گرم کردن مردم، ولي چه بايد کرد؟! يک مملکتي است که چندين قرن حکمي از جهاد نبوده آمادگي نبوده، بالاخره درهر دو جنگ ايران شکست خورد، در دومين جنگ کاپيتاليسيون بوجود آمد که روسيه علاوه بر اينکه خسارت جنگي از ايران گرفت در حالی که او حمله کرده بود و شهرهاي ما را گرفته بود ولي ما بايد خسارت ميداديم و کاپيتاليسون به اين صورت بود که کساني که از کشور خارج در ايران هستند بايد مصونيت قضايي داشته باشند که هر کاري بکنند ايران حق محاکمه ندارد، بعلاوه وقتي که سيد محمد مجاهد از مرز روس و ايران برگشت، يکي از کارهايي که روسيه انجام داد اين بود که قبول کرد بعد از فتحعليشاه پسرش عباس ميرزا حاکم ايران باشد و سعي کردند شکستها را به گردن آخوندها بگذارند و به طوري اين تبليغات را انجام دادند که به هر شهري سيد محمد مجاهد قدم ميگذاشتند مردم کجاوهاش را سنگ باران ميکردند، آب دهان به سويش ميانداختند و به او و طلبهها بد ميگفتند، در کتاب روضة الصفا که فارسي است جريانش هست که اهانت به علماء فراوان است، با نعلين و عمامه رفته بودند به جنگ و شکست خورده بودند، از اين قبيل تعبيرات دارد، چرا اينجور شد؟! چونکه درقرنها فتوي داده شده که جهاد واجب نيست، نه آمادگي است، نه تجهيزاتي است، نه يادگرفتن فنون رزمي است، بعضي فتاوي را ميرزاي قمي در جامع الشتات دارد چون ايشان در آن زمان بوده و فتوی صادر کرده ولي پيشرفت نکرده است، در نتيجه جهاد بايد هميشه در صحنه مملکت اسلامي به عنوان يک موجود زنده، يک موجود تحرک بخش و عظمت آفرين، هميشه زنده و پابرجا باشد به همين دليل به نظر بنده ترک اين مسائل به اين ترتيب باعث ضرر و عقبماندگي زيادي براي مسلمانها شده است.
حالا دو سه کلمه از کلمات امام را ميخوانيم، ما 50 جلد دفتر تبيان داريم که کلمات امام را جمع کردند چند جلد از اين مربوط به جهاد است دفاع مقدس يک جلد است، سپاه پاسداران يک جلد است، ارتش يک جلد است، در دفتر تبيان شماره 24 امام ميفرمايند جنگ ما جنگ عقيده است و جغرافيا و مرز نمي شناسد ما به کساني که با عقيده ما هماهنگ نيستند ميجنيگيم، بنده نوشتهام ترسيم چنين افق وسيعي از حوزه ی جهاد که امام فرمودهاند براي عظمت اسلام بسيار مؤثر است، ايشان ميگويند دفاع از اسلام و مسلمين و مستضعفين، دفاع از حزب الله از نهضتِ کشوري اسلامي سرچشمه ميگيرد ما نبايد با جهاد خودمان آبروي اسلام و مسلمين را حفظ کنيم؟! و اين الگوگيري امام از سيرة نبوي و ائمه(عليهم السلام) سرچشمه گرفته است و احاطه زيادي بر تاريخ دارند، خود امام ميفرمايند که اگر يک ملتي بخواهد مقاومت کند براي يک حرف حقي، بايد از تاريخ اسلام استفاده کند، ببيند که در تاريخ اسلام چه گذشته و گذشته سرمشقي است براي آينده، اين در صحيفه امام جلد 21 صفحه 87 آمده است.
پيغمبر(صلّی الله عليه وآله) چند دفعه نامه نوشتند براي سلطان روم، در دفعه دوم آن شخص که نامه را ميبرد (آن وقتها روم طوري بود که اردن و سوريه و لبنان و فلسطين همه جزو قلمرو روم بودند) کشتند، پيغمبر براي اينکه آن شخص کشته شد لشکري فراهم کرد و جنگ موته در اين رابطه بوجود آمد، يک نفر کشته شده بود ولي پيغمبر براي نشان دادن قدرتشان يک لشکري ميفرستند يا در جنگ تبوک که دوباره با روم بود.
بنده نوشتهام اين پير فرزانه همواره در طول حيات خود در مبارزات انقلابی خود سيره پيغمبر و ائمة معصومين(عليهم السلام) را الگو قرار داده بود و ايشان نوشته است که با خداي خويش عهد کرديم که دنبالهرو امام خودمان سيد الشهداء(عليه السلام) باشيم. در جاي ديگر امام(رضوان الله عليه) در جلد 20 صحيفه نور صفحه 313 ميفرمايند که کدام فتنه و بليه بالاتر از اينکه دشمنان اسلام خصوصاً در اين زمان براي برچيدن اساس اسلام به بر پا کردن حکومتهايي مثل حکومت ستم شاهي و برگرداندن مستشاران غارتگرو بر باد دادن عزت و عظمت در کشورهايي مثل عراق و ايران دست به کاراند، بعد ميفرمايند {قاتلوهم حتّي لا تکون فتنة} بايد شما مسلمانها قتال کنيد تا فتنه و فساد را از زمين برداريد، باز ايشان در جلد 27 صحيفة نور صفحه 318 ميفرمايند که هيهات که خميني در برابر تجاوز ديو سيرتان و مشرکان و کافران به حريم قرآن و عترتِ رسول خدا ساکت و آرام بماند و يا نظارهگر صحنههاي ذلت و غارت مسلمانها باشد نبايد مسلمانها نظارهگر صحنههاي ذلت باشند من خون و جان ناقابل خويش را براي اداي واجب حق و دفاع از مسلمانها آماده نمودم و در انتظار فوز عظيم شهادتم، آخرين کلام ايشان، قدرتها و ابر قدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر من يکّه و تنها هم بمانم براي مبارزه با ظلم و کفر و شرک و بتپرستي به راه خود ادامه خواهم داد به ياري خدا در کنار بسيجيان اسلام اين پا برهنههاي مغصوبِ ديکتاتورها خواب راحت را از ديدگاه جهان خواران و سرسپردگاني که به ظلم و ستم خويش اصرار مينمايند سعي خواهم کرد. خلاصه اين جهاد و روحيه جهادی است و ما جهاد را اينگونه معنا می کنيم.
عرض کردم به اينکه در باب دوازدهم ازابواب جهاد عدوّ که تکيهگاه مهمّي بود که رواياتي داشتيم که جهاد واجب نيست الّا مع الامام در آن باب ما خوانديم که اگر يادتان باشد ده، دوازده روايت بود، اين روايات که صاحب جواهر هم داشتند جواهر جلد 21 صفحه 11 {لا خلاف بيننا و الاجماع بقسميه عليه يجب الجهاد بشرط وجود الامام(عليه السلام) و بسط يده أو من نصبه للجهاد} بعد آمدند در اين باب دوازدهم از ابواب جهاد عدوّ از وسائل جلد 11 صفحه 32 روايات را ذکر کردند رواياتي که ايشان ذکر کردند خبر يک، دو، سه، چهار، پنج، هفت، هشت و ده است براي آن مدّعاي خودشان. باب دوازده از ابواب جهاد عدوّ صفحه 32 از جلد 11 وسائل 20 جلدي، خبر اوّل باب که ضعيف هم بود خبر بشير دهّان که ما گفتيم بشير دهّان وثاقتش ثابت نيست اين روايت را با اين ضعف سند علامه در تذکرة، علامه در منتهي، صاحب رياض و مسالک همهشان ذکر کردند، روايت اين است {عن ابي عبدالله(عليه السلام) قال قلت له انّي رأيت في المنام انّي قلتُ لک أنّ القتال مع غير الامام المفترض طاعته حرامٌ مثل الميتة والدم و لحم الخنزير} ميگويد من در خواب ديدم که به شما ميگويم که قتال با غير امامي که طاعتش مفترض باشد حرام است، حرمتش مثل ميته است و دم است و لحم خنزير، {و قلتَ لي نعم هو کذلک} در خواب به شما گفتم و شما هم در خواب گفتيد هيمنطور است {قال ابوعبدالله(عليه السلام) هو کذلک هو کذلک} اين خبر دلالت دارد بر اينکه جهاد با غير امام مثل أکل ميته و أکل لحم خنزير است. ولي سندش ضعيف است اين را فقهاي ما ذکر کردهاند و خبرهاي ديگر که ما خوانديم، در اين باب خبر هشتم که سندش صحيح بود اينطور ميگفت بايد در جهاد در رکاب کسي بود که حکم خدا را اجرا کند، اين اعمّ است از امام و نائب امام و فقيه و غيره، اگر يادتان باشد آنجا ما اين روايات را بررسي کرديم، و آن که صحيح بود دلالت بر آنچه ميگفتند نداشت چون بعضي از اين روايات تعبير به امام دارند، بعضي امام عادل و بعضي امام معصوم، ولي در روايت ما امام معصوم نداريم، اولاً روايات دلالت نداشتند، دوم اينکه صاحب جواهر در آنجا گفت که اين روايات مخالف ولايت فقيه است چون ادّله دال بر ولايت فقيه، فقيه را جانشين امام ميداند در هر کاري، آنجا اشکال کرديم که اجماع نيست چون شيخ مفيد که کلماتش را ذکر کرديم ميگويد در زمان غيبت امام زمان فقهاء از راه امر به معروف و نهي از منکر بايد به جهاد قيام کنند، خوب از اين جهت ما اجماع را ردّ کرديم، حالا بحث ما اين است که اين روايت که در باب 12 می باشد و قبلاً بحث شده و آن خبر که ديروز خوانديم و ناتمام ماند، دلالت دارند بر اينکه امام لازم نيست و همينقدر که مردم تائبون و عابدون و سائحون و راکعون و ساجدون و ... باشند واين صفات را دارا باشند کفايت ميکند و بايد جهاد کنند. چطور شده که فقهاء آن روايات را ذکر ميکنند امّا اين روايات که ديروز ما خوانديم که از آنها استفاده ميشد که امامي لازم نيست و مردم مسلمان که احساس مسئوليت کنند بايد بروند و جهاد کنند را ذکر نکردند.