< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

87/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

  موضوع: جهاد
 
 فقهاي ما (رضوان الله عليهم) در کتاب جهاد ، جهاد را به سه قسم تقسيم مي کنند قسمت اول جهادي است که براي دعوت به اسلام صورت مي گيرد يعني آنقدر اسلام قدرت دارد که لشکري را تجهيز مي کند ، مجهز مي کند و حرکت مي کند براي دعوت به اسلام کفار را به اسلام دعوت مي کند به آن معنا که ديروز عرض کرديم نه براي اجبار کفار به قبول اسلام {لا اکراه في الدين} ولي براي رفع موانع و کساني که مانع هستند از اينکه اسلام لشکري را به جايي وارد کند سدي در راه نشر اسلام ايجاد کرده اند براي از ميان برداشتن آن سدها اين است که لشکري تجهيز مي کند و براي دعوت به اسلام جهاد انجام مي دهد اين يک نوع جهاد است به اين جهاد ابتدايي هم مي گوييم . نوع دوم جهادي است که که براي دفاع است يعني کفار به کشور اسلامي به بيضه اسلام حمله کرده اند ، براي اين که دفع حمله کفار را از مملکت اسلام و بيضه اسلام کنند به دفاع مي پردازند به اين جهاد دفاعي مي گوييم ، نوع سوم جهاد با بغاة است ، بغاة کساني هستند که در برابر حکومت اسلامي جبهه گرفته اند و مخالفت مي کنند و تن به حکومت اسلامي نمي دهند و براي اينکه آنها را از ميان بردارند با آنها جهاد مي کنند و به اين جهاد با بغاة مي گويند. بغاة جمع باغي است مانند قضاة جمع قاضي . جواهر هم در اينجا اشاره به اين سه مورد دارد ، اما صاحب جواهر مي فرمايد ، کسي که يک نفر است ، دفاع کند از مالش ، دفاع کند از نفسش ، دفاع کند از عرضش . اين يک نوع دفاع است ولي به بحث جهاد مربوط نيست ، اين را فقهاي ما در کتاب حدود ذکر کرده اند ، که اگر کسي خودش را در معرض کشته شدن مي بيند و از اين جهت از نفس خودش دفاع مي کند و يا اينکه عرض و ناموس خودش و يا مال خودش را در معرض خطر مي بيند و از آنها دفاع مي کند ، ايشان مي فرمايند اين در بحث جهاد داخل نيست . بعد از اين باز هم اقسام جهاد خواهد آمد اما فعلا بحث را شروع مي کند در {من يجب عليه الجهاد} امروز با توفيق پروردگار بحث بيشتر در اين است که به چه کس جهاد واجب است . گفته اند که جهاد واجب است بر شخص به چند شرط ، مطلب يکي است اما در بيان اين شروط با هم اختلاف دارند ، مثلا در رياض ، رياض شرح مختصر محقق است ، در رياض گفته 8 شرط ، در جواهر 5 شرط ، در بعضي کتاب ها 4 شرط است ، اين به خاطر آن است که ، چون در بالغ و عاقل بودن که شکي نيست ، يعني بلوغ و عقل شرط وجوب است ، بعضي به جاي اين دو گفته اند مکلف ، يعني به جاي عقل و بلوغ کلمه مکلف را گفته اند ، بالغ باشد ، عاقل باشد ، حرّ باشد ، حريت را همه شرط کرده اند و ديگر اينکه مذکر باشد يعني مؤنث نباشد ، در يک يک اينها بعدا بحث مي کنيم و ديگر اينکه صاحب جواهر دارد به تبع شرائع ، هم به کسرها نباشد با هاء هوز ، به پيرمرد ضعيف مي گويند ، بعضي آمده اند و يک کلمه گفته اند که جاي همه را مي گيرد ، عاجز نباشد ، يعني مريض نباشد { ليس علي الاعرج حرج ليس علي المريض حرج} ، پيرمرد نباشد و ...
 خلاصه عبارت ها در بيان اين مطلب متفاوت است ، حالا براي نمونه يکي دو مورد را عرض مي کنيم ، مثلا در جواهر جلد 21 که از صفحه چهارم شروع مي شود اينگونه مي گويد {و تمام القطر في الجهاد في ارکان اربعة الاول من يجب عليه الجهاد بالمعني الاول} يعني جهاد ابتدايي ، در جهاد دفاعي که اگر مملکت اسلامي مورد هجوم قرار بگيرد بايد دفاع کنند در آنجا زن و مرد و پير و جوان و مجنون و همه ، ديگر فرقي ندارند ، هر کس قدرت دارد بايد دفاع کند در آنجا اين شرطها نيست در جهاد دفاعي هر کس قدرت دارد بايد در حد جان خودش قيام کند و دفاع کند ، در جهاد ابتدايي که براي دعوت به اسلام لشکر اسلام حرکت مي کند ، {من يجب عليه الجهاد} چند تا شرط دارد الاول اين است که بايستي عاقل باشد بالغ باشد اما صاحب جواهر به جاي عاقل و بالغ گفته مکلف باشد که آن عقل و بلوغ را کلمه مکلف در بر ميگيرد ، حرّ باشد عبد نباشد ، ذکر ، مذکر باشد ، {غير همّ و لا معذور} همّ يعني پيرمرد ضعيف نباشد . معذور يعني اعرج نباشد اعمي نباشد اين قبيل چيزها ، بعد متفرع مي کند بر اينکه بر صبي واجب نيست ، بر مجنون واجب نيست {و نحوهما بلا خلاف اجد فيه و الاجماع بقسميه عليه} جهاد ابتدايي مشروط به اذن امام است باذن معصوم اگر قائل شديم به اينکه فقيه قائم مقام امام مي شود حتي در اين قسمت بعدا بحث مي کنيم ، شکي نيست که جهاد ابتدايي در نزد ما اماميه مشروط به اين است که در رأس امروا امور بايد پيغمبر باشد يا امام معصوم حالا اگر قائل باشيم که ولايت فقيه وسعت دارد شامل حتي اين مورد هم مي شود بله اين را بعدا بحث مي کنيم .
 عرض کنم که عبارت رياض ، بحث ما در جلد هفتم رياض است طبع جدید صفحه 442 قائل است به اينکه جهاد به معني اول {قتال کفار ابتدائا} بر اسلام ، 8 شرط گفته : بلوغ ، عقل ، حريت ، ذکورت ، {و ان لا يکون همه اي شيخا کبيرا} {و لا مقعدا} يعني کسي که زمين گير باشد يعني اعمي نباشد ، مريض نباشد مريضي که به واسطه آن مرض عجز از جهاد دارد {و هذه شروط ثمانيه} ، خلاصه اين بحث خيلي مهم نيست ، چون در معني همه متحد اند ، اما در تعبيرات متفاوت اند ، مثلا بعضي نوشته اند معذور نباشد و اين يک کلمه است ولي بعضي گفته اند مريض نباشد ، أعمي نباشد و ... اينها فرقي ندارند.
 حالا بايد يکي يکي مورد بررسي قرار دهيم ، اما اينکه بايستي صبي نباشد چون معلوم است که صبي غير بالغ است و غير بالغ حکم ندارد ، ما حديثي داريم که در وسائل الشيعه ، اولين ابواب آن که ابواب مقدمات الجمادات است ، در باب چهارم احاديثي ذکر کرده است ، باب اول اين ابعاد اين است که بدون ولايت هيچ عبادتي قبول نيست ، بدون عقيده به امامت و ولايت ائمه عليهم السلام هيچ عبادتي قبول نيست که در اين باب روايات فراواني ذکر کرده است .
 باب چهارم اين است که بر صبي و مجنون و ... چيزي واجب نيست ، وسائل 20 جلدي ، جلد اول ، صفحه 32 ، حديث 11 که براي نمونه مي خوانيم {قال اتي عمر امرئة مجنونة قد زنت} پيش عمر زن ديوانه اي را آوردند که زنا کرده بود {فأمر برجمها} عمر امر کرد به رجم آن زن چون ظاهرا شوهر داشته است {قال علي عليه السلام اما علمت ان القلم يرفع عن ثلاثة} حضرت امير المؤمنين به عمر گفتند سه طائفه قلم از آنها برداشته شده و تکليف ندارند {الصبي حتي يحتلم و عن المجنون حتي يضيق و عن النائم حتي يستيقض} ، صبي تا به حد احتلام و بلوغ برسد ، مجنون تا اينکه افاقه پيدا کند و عقل پيدا کند و نائم تا اينکه بيدار شود .
 دو گونه فقه داريم ، يکي فقه غير مقارن مانند جواهر ورياض و مالک و يکي هم فقه مقارن که اقوال عامه را با دليلشان و اقوال خاصه را با دلائلشان ذکر مي کند ، خلاف شيخ طوسي و منتهي و علامه و تذکره علامه و معتبر محقق از اين باب مي باشند . بحث ما در کتاب معتبر محقق نيست چون معتبر تمام فقه را نتوانسته است به آخر برساند ، اما در منتهي علامه جلد 14 بحث ما مي باشد (در چاپ جديد) ، و نيز در جلد 9 تذکره بحث جهاد مي باشد ، اين دو کتاب را مخصوصا بايد مطالعه کنيد.
 تذکره جلد 9 ، صفحه 11 ، در بحث بلوغ که آن را شرط و لازم مي داند ، مي گويد {قال ابن عمر (عبد اله بن عمر) عرضت علي رسول الله يوم احد} در زمان جنگ احد لشکر را بر پيغمبر صلوات الله عليه و آله عرضه کردند ، عبد الله بن عمر مي گويد من هم جزء لشکر بر پيغمبر صلوات الله عليه و آله عرضه شدم {و انا ابن اربع عشر} و من چهارده ساله بودم {و لم يجز لي في المقاتلة} پيغمبر صلوات الله عليه و آله اجازه ندادند ، اين روايت را بيشتر از کتب عامه نقل کرده اند ، خلاصه اينکه بلوغ شرط است ، در احکام وضعي بين بالغ و غير بالغ فرقي نيست ، مانند نجاست ، طهارت ، ضمان ، جنابت و امثال اينها. اگر بچه اي دست به چيز نجس بزند و دست او نجس مي شود و يا اگر کوزه اي را بشکند ضمان به گردش مي آيد ، ولي در احکام تکليفي فرق وجود دارد ، براي افرادي که غير بالغ اند تکليفي نيست ، اما براي بالغين تکليف مي باشد.
 بنابراين جهاد واجب است بر کسي که بالغ باشد اين اول ، دوم شرط بودن عقل است پس مجنون نبايد باشد ، سوم بحث حريت است ، اين را ما مورد بحث قرار نمي دهيم چون اين بحث در زمان ما مبتلا به نيست.
 در سوره توبه آيه 91 تا 92 ، که در اين سوره آياتي در مورد جنگ تبوک هست که آنها را خوانديم ، {ليس علي الضعفاء} کساني که مانند پيرمرد ضعيف هستند {و لا علي المرضي} مرضي جمع مريض است مانند قتلي جمع قتيل {و لا علي الذين لا يجدون ما ينفقون} و کساني که مي خواهند بروند ولي مرکب ندارند که بر آن سوار شود ، غذا ندارند و ... پيدا نمي کنند چيزي را تا براي مخارج راهشان خرج کنند ، {ليس حرج} بر اينها حرجي نيست و معاف هستند و رفتن آنها واجب نيست {اذا نصحوا لله و لرسوله} البته زماني که اينها دلشان مي خواهد که بروند ، نصحوا يعني خيرخواه بودن ، اينها خيرخواه اند و مطيع اند ، دلشان مي خواهد بروند ولي مخارج و وسائل راه را ندارند.
 {ما علي المحسنين من سبيل} بر کسي که محسن است سبيل نيست ، اين در فقه ما يک قاعده است ، قاعدة احسان ، يعني کساني که قصد احسان دارند تسلطي و راهي بر آنها نيست ، اين قاعده بسيار کاربرد دارد ، مثلا شما کسي را مي بينيد لباسش آتش گرفته است که اگر خاموش نکنيد بدنش مي سوزد ، شما مي رويد و يک قطعه از لباس او را قطع مي کنيد و دور مي اندازيد شما ضامن نيستيد ، چون شما محسن هستيد و قصد احسان داريد ، مانند اين موارد زياد پيش مي آيد که اگر انسان به قصد يک امر اهمي مانند حفظ جان و مال ، که حفظ آنها شرعا واجب است ، مرتکب يک امر گناهي شود مانند تصرف در مال غير و ... چيزي به گردن او نيست و اين به خاطر قاعده احسان مي باشد .
 {و لا علي الذين اذا ما اتوک لتحملهم قلت لا اجد ما احملکم عليه } اينجا خداوند به پيغمبر مي گويد بر عده اي حرج نيست و لازم نيست به جهاد بروند ، اول ضعفا را گفت ، بعد مرضي را گفت ، بعد کساني که خرج راه ندارند ، چهارم کساني که آمدند خدمت پيغمبر {لتحملهم} تا به آنها مرکب بدهد تا به جهاد بروند چون از مدينه تا تبوک 60 ، 70 فرسخ مي باشد . پيغمبر فرمودند من ندارم مرکبي تا به شما بدهم و سوار شويد بر آن ، {تولو ا و اعينهم تفيض من الدمع} اينها خيلي شوق داشتند که بروند ولي برگشتند در حالي که چشمشان اشک مي ريخت ، جهاد بر اينها واجب نيست چون اينها آمدند و اظهار کردند که ما شوق داريم که برويم ولي چون پيغمبر صلوات الله عليه و آله فرمود {لا اجد ما احملکم عليه} بر آنها حرجي نيست.
 سوره فتح ، سوره 48 قرآن ، {ليس علي الاعمي حرج و لا علي المريض حرج} اعرج کسي مي لنگد به گونه اي که نمي تواند در جهاد شرکت کند و نه لنگيدن مختصر . بنابراين از اين موارد استفاده مي شود که بر صبي ، مجنون ، کسي که اعرج و يا اعمي و يا مريض مي باشد و قدرت ندارد واجب نيست . اما کساني که پيرمردند ، چون پيرمرد مي باشند و ضعيف و ناتوان هستند نمي توانند بروند ، اگر پيري در آن اندازه اي باشد که نتواند برود بر او واجب نيست ، اما در همان تذکره و منتهي و ... هست که عمار ياسر 95 ساله بود که در جنگ شرکت کرد ، مانند حبيب بن مظاهر ، مسلم بن اوسجع و ... بنابراين گفته اند پيري به تنهايي دليل نيست ، اگر پيري در حدي است که قدرت حرکت ندارد و قدرت شرکت در جهاد ندارد در اين صورت جهاد واجب نيست اما اگر مثل عمار و ... باشد جهاد واجب است ، عمار گفت {اخصموني بثيابي فاني مخاصم} من مي خواهم با همين لباس خون آلود با آنها در روز قيامت مخاصمه کنم . بحث بنده در زن است ، به زن ها به چه دليلي واجب نباشد؟ مي بينيد در تمام آياتي که در مورد جهاد خوانديم مانند {اقيموا الصلاة} و ... مي باشند. چگونه بود که در مانند {اقيمو الصلاة} و ... گفتند که خطاب براي همه است چه مرد و چه زن ، ولي در مانند {قاتلوا} و {جاهدوا} و ... گفتند که بر زن ها واجب نيست ، آيا اين عام است و تخصيص خورده است و يا اصلا ذاتا شامل نيست.
 صاحب جواهر در کلماتش چند مطلب دارد ، اول ، اينکه خطابات للمذکرين است ، ما اينجا فقط نقل مي کنيم بعد بحث مي کنيم که درست است يا نه ، اينجا به نظر بنده خيلي جاي بحث مي باشد ، فقهاي ما و فقهاي عامه گفته اند بر زن واجب نيست ، مي خواهيم ببينيم به چه دليل بر زن واجب نيست؟
 صاحب جواهر اول مي گويد که اين خطابات قرآني مانند {قاتلوا} ، {جاهدوا} ، {خذوا حذرکم} و ... للمذکرين است و چون اينگونه اند شامل زن ها نمي شود ، حتي مي گويد که شامل خنثي مشکل هم نمي شود ، چون خطاب براي مذکرين است و خنثي را چون نمي دانيم که مرد است يا زن پس او را شامل نمي شوند ، چون ذکوريت شرط است.
 دليل دوم ، {لضعفهن} چون زن ضعيف است پس جهاد بر او واجب نيست ، به خاطر اينکه در جهاد قدرت لازم هست و زن ها آن قدرت را ندارند ، ولي عمده دليل اينها روايت است . روايت اين است ، باب 4 از ابواب جهاد عدو ، جلد 11 وسائل ، صفحه 7 خبر اول {محمد بن يعقوب کليني عن علي بن ابراهيم عن ابيه} اين چهره ها را مي شناسيد {عن ابي الجوزاء} اسمش منبه بن عبد الله است ، در معجم رجال حديث دارد که در 49 خبر در سند واقع است . (بنده خودم زماني تمام 21 جلد معجم رجال حديث را از اول تا آخر يادداشت برداشتم و آماري را که ذکر کرده نوشتم ، چون يکي از محسنات اين کتاب اين است که هر راوي چند خبر دارد آن را نوشته است يعني در چند سند واقع شده است را نوشته است اين آمار فقط در آنجا هست ، مثلا {علي بن ابراهيم وقع في ...} چند هزار حديث و ... ، بنده از اين موارد يادداشت برداشته ام چون ائمه عليه السلام فرموده اند {اعرفوا منازل الرجال علي قدر روايتهم عنا} شما موقعيت اشخاص را بر اساس روايت ما بشناسيد . مثلا صفوان بن يحيي با صفوان جمار ، هر دو صفوان مي باشند ولي صفوان جمار ، جمار بوده است ، گاهي خدمت ائمه مي رسيده و خبري مي پرسيده است او تعداد کمي روايت دارد ، اما صفوان بن يحيي صدها روايت دارد ، اگر زماني بين روايت صفوان يحيي و صفوان جمار تعارضي واقع شود ، روايت صفوان يحيي چون فقيه است و محدث بزرگي است رجحان دارد ، معجم رجال حديث جلد 18 ، صفحه 326 ، {اثبت وثاقة ابي الجوزاء} ، مي گويد نجاشي گفته است که او صحيح الحديث است ، علامه او را در خلاصه خودش توثيق کرده است ، {عن الحسين بن علوان} حسين بن علوان کلبي اين هم ثقه است ، در معجم رجال الحديث جلد 4 ، صفحه 383 بيان شده ، او طبق طبقه بندي ما ، طبقه پنجم است . {عن سعد بن طريف} در معجم رجال الحديث جلد 8 ، صفحه 69 وثاقت او را ثابت مي کند ، به او سعد اسکاف هم مي گويند . {عن الاصبغ بن نباته} که او از خواص اصحاب امير المؤمنين است و خيلي جليل القدر است ، وصيت حضرت علي عليه السلام به فرزندش امام حسن مجتبي عليه السلام از ايشان نقل شده است و از طبقه دوم است و شاگرد شاگرد پيغمبر و از اصحاب امير المومنين مي باشد ، خلاصه روايت از لحاظ سند صحيح است و در سند حديث بحثي نيست.
 از حضرت امير عليه السلام نقل مي کند {کتب الله الجهاد علي الرجال و النساء} خداوند جهاد را بر مرد و زن واجب کرده است ، {و جهاد الرجل ان يبذل ماله و نفسه حتي يقتل في سبيل الله} جهاد مرد آن است که جان و مال خودش را بذل کند تا اينکه کشته شود.
 جهاد المرأة (زن) چيست؟ {ان تصبر علي ما تري من اذي زوجها و غيرته} اينکه بر اذيت مرد صبر کند ، از شوهر چيزي ببيند که حاکي از غيرت مرد است و يا اينکه شوهر او اذيت کند ، اگر بر اينها صبر کند اين مي شود جهاد زن . بعضي از نسخه ها دارد {غيرته} ، بعضي دارد {عشيرته} و بعضي ديگر دارد {عيشرته} .
 اين روايت مورد اعتماد فقهاي ماست ، مانند صاحب جواهر و رياض و مالک و شيخ طوسي که اين مسئله را در خلاف ندارند ولي در مبسوط دارند . آيا اين روايت دليل مي شود بر اينکه زن از جهاد معاف است ؟ يعني اين روايت را مختص قرار دهيم براي ادله جهاد که تا به حال خوانديم و يا مانند صاحب جواهر بگويم خطابات ادله جهاد مذکر است و اصلا شامل زن نمي شود و يا نظر ديگري مي باشد ؟
 به نظر بنده اين مسئله در زمان ما مسئله مهمي است ، چون سابقا جنگ ها تن به تن بود و در ميدان جنگ بود ، در اين صورت شايد شرکت زن در چنين ميدان جنگي مشکل باشد ، از طرفي هم اگر زن مغلوب شود و مورد تجاوز قرار گيرد ، اين امر براي اسلام و لشکر اسلام سنگين است ، خلاصه در گذشته جنگ ها به اين ترتيب بود . اما در امروز سبک جنگ ها خيلي فرق کرده است ، زني در اتاقي نشسته و دست روي دکمه مي گذارد و موشکي را در چند کيلومتري پرتاب مي کند ، در حال حاضر جنگ ها ، جنگ تن به تن نيست ، الان جنگ هايي است که مهارت هاي صنعتي و جنگي و صنايع دفاعي و ... وجود دارد و سبک جنگ ها متفاوت شده است . آيا ما به همين روايت تکيه کنيم و بگوييم زن معاف است ؟ و يا نه .
 نه تنها فقهاي ما بلکه فقهاي عامه هم همين نظر را دارند ، مثلا کتاب المغني ، جلد 10 ، که براي عامه است صفحه 366 ، آنجا ايشان هم همينطور مي گويد که ذکورت شرط است . اما ما اين روايت را از حضرت امير عليه السلام ذکر کرديم و او خبر ديگري را ذکر مي کند . مي گويد {اما الذکورية فتشترط} شرط است که مذکر باشد {لما روت عايشه قال قلت لرسول الله صلوات الله عليه و آله هل علي النساء جهاد فقال صلوات الله عليه و آله جهاد لا قتال فيه الحج و العمرة} پيغمبر فرمودند جهاد براي زن هاست که در آن جنگ و درگيري نيست ، حج و عمرة .
 بحث ما در اين است که آيا اعتماد بر همين ادله مي توانيم بگوييم که به طور کلي بر زن ها جهاد مصطلح واجب نيست يا اينکه با توجه به آنچه که عرض شد جهاد فرق کرده است به نظر ديگري قائل شويم ، به علاوه که پيغمبر صلوات الله عليه و آله زن ها را در جهاد مي برده است . بنده در کتاب بانوان تعداد زيادي از زنان را ذکر کرده ام که در خدمت پيغمبر صلوات الله عليه و آله در جنگ احد و غير احد شرکت داشتند و پيغمبر هم تحسين مي کرده اند ، اين را مطالعه بفرماييد ، ان شاء الله فردا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo