< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

87/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جهاد
 
 بحث ما با توفيق پروردگار متعال درباره وجوب جهاد بود که چندين آيه، ده ها، آيه در قرآن مجيد دلالت بر وجوب جهاد دارد که ديروز تعدادي از آنها به عرض رسيد يکي از آياتي که در اين موضوع خوانده شد {يا ايها الذين امنوا خذوا حذرکم و انفروا ثباتا او انفروا جميعا و ان منکم} اين آيه که آيه 71 از سوره نساء سوره چهارم قرآن مجيد است در معنايش بايد بحث شود که منظور از آن چيست ؟ آيت الله طباطبائي (اعلي الله مقامه) در تفسير الميزان،جلد چهارم،صفحه 443 مي فرمايند آيه در موقعي نازل شد که مسلمان ها در شدت بودند ربع ثاني از ايام اقامت پيغمبر در مدينه بوده است تقسيم کردند مدت اقامت پيغمبر (ص)در مدين به چهار قسمت هر قسمتي دو سال نيم مي شود در ربع ثاني بعد از آنکه جنگ بدر و احد انجام شده يکي از محسنات بحث ما اين است که مربوط به جريانها قضايايي است که واقعيت پيدا کرده است وقرآن کريم براي تربيت افراد هر جرياني که واقع مي شد بعد قرآن آن واقعه را تحليل مي کرد هم قبل از آن دستور مي داد بعد تحليل مي کرد که نقاط قوت کدام بوده؟ و بايد نقاط قوت تقويت شود، نقاط ضعف کدام بوده ؟ بايد آنها بر طرف شود خودش خيلي مسئله است هر حادثه اي که به وقوع مي پيوندد افراد بعداً بنشينند وآن حادثه را تحليل کنند، در اين حادثه آن اهدافي که وجود داشت آيا آن اهداف به وقوع پيوست؟ در اين جرياني که واقع شد نقاط قوّت ما چه بود؟ آن راسرمشق قرار دهيم، آن را در جريان هاي بعد در مشابه اين جريان تقويت کنيم در اين جرياني که به وقوع پيوست، نقاط ضعف ما چه بود؟ که باعث اختلال در کار ما شد،ما بايد آن نقاط ضعف را بشناسيم وآن رابر طرف کنيم که ديگر بعد از اين دچار چنين جريان هاي نباشيم، قرآن کريم اينگونه است، جريان بدر واقع شد هم قبلش گفت هم بعدش گفت.درباره احد 60 آيه در قرآن وجود دارد که چقدر اين جريان، جرياني مهم بوده و نقطه ضعف عجيب بودآمد و پيغمبر اسلام نقشه اي کشيد ولي به آن نقشه عمل نشد و شکست خوردند و بعداً گفتگو بود که چرا ما شکست خورديم؟ ما همانها هستيم که در جنگ بدر پيروز شديم، قرآن مي فرمايد، {قل هو من عند انفسهم } اينها مي گويند چرا ما شکست خورديم؟ به آنها بگو اين از جانب خودتان بود، چون پيغمبر يک کمين گاهي را معين کرده بودند و فرمودند، شما در اينجا باشيد و اينجا را از دست ندهيد حبي اگرما غالب شديم و تا ديوار مدينه مدينه پيش رفتيم، شما اينجا را ترک نکنيد، در وسط جنگ آنها فکر کردند کار تمام شده وآن کمين گاه که محل تير اندازها بود از دست دادند، دشمن از آن طرف آمد و شکست خوردند. خلاصه اين خيلي مساله است که قرآن کريم در بحث جهاد همه جريان هايي که واقع شده را تحليل مي کند، نقاط قوت و ضعف را بيان مي کند، از اين جهت ما از نظر منابع خيلي قوي هستيم.
 ايت الله طباطبائي مي فرمايند که اين آيه {يا ايها الذين آمنوا خذوا حِذرکم } هر کجا خطاب يا ايها الذين آمنوا آمده يعني شما بر اساس ايمانتان مسئوليت دارد،گام برداشتيد وبايد برداريد و قضايا را از ديدگاه ايمان خودتان بايد بسنجيد و تحليل کنيد، ربعِ ثاني مدت اقامت پيامبر در مدينه است،جنگ بدر واقع شده است، جنگ اُحد هم واقع شده است،درجنگ بدر پيروز شدند و درجنگ اُحد شکست خوردند { و تلک الايام نداولها بين الناس } براساس اسباب وعلل. حالايک دستور کلي است {يا ايها الذين آمنوا خذوا حذرکم } ايشان مي فرمايند در زماني که اين آيه آمد مسلمان ها سخت در مضيقه و مشکل بودند از چند جهت ، يکي از جهت اينکه مشرکين عرب درنتيجه پيروزي آنها درجنگ اُحد به ظاهر خيلي قدرت پيدا کرده بودند و روحيه شان خيلي قوي شد، دربرابر روحيه مسلمان ها قدري ضعف پيدا کرد و از اين جهت مشرکين عرب به شدتِ عمل خودشان اميدوار شدند که بيشتر اعمال کنند.
 دوم اينکه منافقيني که درمدينه بودند و لحظه اي آرام نبودند، درجنگ اُحدپيغمبر که حرکت کرد تعدادي از همين قبيل افراد در لشکر بودند و فکر مي کردند که جنگ به وقوع نمي پيوندد ولي وقتي که ديدند که مي خواهد جنگ شود يک ثلث لشکر برگشتند، معلوم شد يک سوّم لشکر منافق بودند، منافقين هم آرام نبودند و کار شکني مي کردند و بعد هم که مسلمان ها شکست خوردند حربه اي به دست منافقان افتاد براي کار شکني بيشتر و تضعيف روحيه هاي بيشتر.
 سوم اينکه يهود هم آرام نبودند لحظه به لحظه مسلمان ها را تضعيف مي کردند و درتقويت منافقين و دشمنان مي کوشيدند، دريک چنين جرياني اين آيه نازل شده است.
 {يا ايها الذين امنوا خذوا حذرکم } صحبت در اين است که معناي {خذوا حذرکم} چيست؟ متاسفانه عادت کرديم درباره يک حديثي چند روز بحث کنيم مانند قاعده لا تعاد ولي اينکه اين آيه چه مي گويد عادت نبوده در حوزه ها دقت شود که چه مي خواهد بگويد؟ مفسرين ما نظر هاي متفاوتي دارند، آيت الله طباطبائي مي گويد حِذر و حَذر يک معنا دارد مانند مِثل ومَثل، يعني شما از آنچه که مي ترسيد احتراز کنيد.
 بعضي گفتند اين کنايه است در تفسير صافي مي گويد {تيقظوا و ستعدوا } تيقظوا يعني بيدار باشيد، {خذوا حذرکم} کنايه از اين است بيدار باشيد، در نتيجه غفلت شما اين جريان ها بوجود مي آيد،بيدار باشيد و آماده باشيد. مجمع البيان مي گويد اينجا مضاف حذف شده است و مضاف اليه جاي مضاف نشسته است واعراب مضاف را گرفته است وآن را منصوب مي خوانيم {حذوا آلةَ حذرکم} ، يعني انسان وقتي خوف دارد هميشه يک آلتي همراه دارد و اين کنايه از آن است که آن آلت ترس را که هميشه همراه داريد براي {دفع ما يخاف منه} مي باشد واين معني وسيعي دارد و بايد ببينيد که اين ترس و نگراني از چه جهتي است {يختلف باختلاف الحالات والاحوال و الامکنة والمقامات و الازمان} از هرچه که ترس داريد مواظب باشيد و آن را دفع کنيد، يعني آسيب ها را حساب کنيد، نقاط آسيب پذير را حساب کنيد و به گونه اي عمل کنيد که هر نقطه اي و هر موضوعي که احتمال دارد از آن آسيب بخوريد را پيش بيني کنيد و دفع کنيد.
 يکي از تفسيرهايي که خيلي خوب معنا مي کند منتهي اين تفسير تا سوره رعد بيشتر نيست، تفسير المنار است که براي محمد عبده مي باشد ، که در مصر شاگرد سيد رشيد رضا است که از آن به امام تعبير مي کند، سيد رشيد رضا شاگرد سيد جمال الدين اسد آبادي بوده، وسيد جمال الدين زماني که در مصر بوده تفسير مي گفته است و خيلي هم مهم بوده است و ايشان از لحاظ بيان و روشنفکري هم خيلي قوي بوده است. تفسير المنار 10 ، 12 جلد است و تفسير خيلي خوبي است فقط عيبش همين است که سني است و ولايت ندارد. در تفسير المنار جلد 5 ، صفحه 250 ، سه چهار صفحه درباره {خذوا حذرکم} بحث مي کند و مي گويد اگر به اين آيه عمل شود وضع مسلمان ها خيلي بهتر از اين بود که ما مي بينيم ، يعني تمام نقاط آسيب پذيري خود را بايد ببينيد و بايد بدانيم که دشمن ما چقدر قدرت دارد و ما در برابر او چقدر قدرت داريم، نقاط قوت و ضعف ما کجاست؟ نقاط قوت و ضعف دشمن کجاست؟
 کتاي است به نام نبرد هاي محمد(ص) که مطالعه آن در بحث جهاد براي ما خيلي مفيد است، ما اميدواريم اين بحث جهاد با همت شما فضلاء و بيان اين بنده حقير تبديل به کتابي شود که نشان دهنده نظر اسلام درباره جهاد و نقاط آسيب پذير و رفع آنها باشد.
 کتاب نبرد هاي محمد (ص) کتاب بسيار عجيبي است، نويسنده اش اصلا مسلمان نيست ولي آن را نوشته و خيلي عالي جنگ ها راتحليل کرده است. مي گويد در نقشه ريزي براي جنگ ها پيامبر نبوغ عجيبي داشته است و مي گويد سه چيز در جنگ مهم است ؛ اول، شناخت قدرت دشمن، ما بايد به يک وسيله اي قدرت و تجهيزات دشمن را بشناسيم، چون ما مي خواهيم جهاد کنيم و جهاد مساله اي کوچکي نيست! دوم، تمام قدرت و تجهيزات خودمان را از نظر نيرو، نفر و غيره نيز بشناسيم. سوم، آن نقطه ي جغرافيايي که جنگ در آنجا واقع مي شود، شناخت نقطه ي جغرافيايي دشمن و موقعيت خودمان، اينها همه را بايد بشناسيم. در اين کتاب ثابت مي کند که در تمام جنگ ها پيامبر اسلام با توجه به اين جهات نقشه هايي مي ريخته که مسلمانان با اينکه از نظر عِدّه و عُدّه کم بودند ولي نوعا غالب مي شدند، رد اين تفسير مي گويد {خذوا حذرکم } کنايه است، يعني مي گويد بيدار باشيد، نقاط آسيب پپذير را پيدا کنيد و در برابرآنها چاره انديشي کنيد، تجهيزاتي بدست بياوريد که از آسيب پذيري مصون بمانيد، خلاصه يک چنين معناي عامي در نظر گرفته {يا ايها الذين آمنوا خذوا حذرکم فنفروا ثبات أو انفروا جميعا } ثباتٍ جمع ثبة است يعني گروه . يا گروه گروه برويد يا همه با هم برويد، و در اين آيه مي گويد حِذرتان را حفظ کنيد بعد يا گروه گروه يا همه با هم برويد چون که مواقع فرق مي کند، اين آيه 71 از سوره نساء است.
 {و إنّ منکم لمن يبطّئنّ } بدانيد در ميان شما کساني هستند که در امر جهاد سستي ايجاد مي کنند، بنده ديروز عرض کردم که ما از اين آيه بايد از جهاتي بيدار باشيم چون تجهيزات جنگي با گذشت زمان فرق مي کند بنابراين بايد با آلات و ادوات حرب و طرز بکار بردن آنها علم داشته باشيم و اگر نداشته باشيم آسيب پذير مي شويم، قدم اول اين است که در برابردشمن ساکت و بي تفاوت نباشيم اين بي تفاوتي يکي از علائم عقب ماندگي است اين را که بنده مي نوشتم به ياد چند خطبه از نهج البلاغه افتادم، در کلام ششم نهج البلاغه {لما اشير عليه بان يتبع طلحه و زبير} حضرت اميرالمومنين شنيد طلحه وزبير که بيعت کردند، بيعت را شکستند و به بصره رفته و در بيت المال تصرف کردند و عايشه را نيز همراه خود بردند و او را همراه خود کردند و تمام مناسب ديني را تصرف کردند، موقع رفتن هم طلحه و زبير باي خداحافظي نزد امير المومنين آمدند و قبل از اينکه براي خدا حافظي بيايند، شب خدمت حضرت آمدند و گفتند ما که بيعت کرديم حالا مقام و منصبي مي خواهيم يکي گفت من حکومت کوفه مي خواهم و آن يکي من حکومت بصره مي خواهم، حضرت امير المومنين(ع) فرمودند، من کسي را که لايق نبينم به او حکومت نمي دهم، آنها از بيت المال سهم بيشتري خواستند، حضرت فورا چراغ را عوض کردند و چراغ ديگري آوردند، پرسيدند چرا؟ فرمودند شما مي خواستيد صحبت کنيد چون صحبت شما درباره بيت المال و جنگ بود اين چراغ اولي از بيت المال بود ما هرآنچه به مصلحت آن باشد مي توانيم از ان نور استفاده کنيم ولي چون موضوع شما موضوعي است که به مصلحت بيت المال نيست ما بايد چراغ را عوض کنيم و آنها فهميدند که با امير المو منين نمي توانند کنار بيايند اين بود که تصميم گرفتند به بصره بروند ودر آنجا جرياني در برابر حکومت اسلامي ايجاد کنند، عايشه هم با اينکه مخالف عثمان بود ولي کشته شدن عثمان را بهانه کرد و با آنها هم دست شد. موقع رفتن امدند پيش حضرت و خدا حافظي کردند و گفتند که مي خواهيم برويم به عمره(مکه)، مي خواستد به بصره بروند ولي گفتند به مکه مي خواهيم برويم، آمدند به عايشه را برداشتد و رفتند، حضرت فرمودند {لايريدان مکه بل يريدان الفتنه} اينها براي مکه نمي خواهند بروند بلکه براي فتنه مي روند، عرض کردند يا علي شما که مي دانيد چرا جلوي شان را نمي گيريد حضرت فرمودند قصاص قبل از جنايت جايز نيست و خلاف عدالت است ولي مي دانم که براي ايجاد فتنه مي روند. خلاصه به بصره رفتند و بيت المال را تصرف کردند و موکّل بيت المال را گرفتند و ريش و موي سرش را کَندند و بعضي را نيز کشتند خلاصه در اينجا {لما اُشير عليه بان يتبع طلحه و زبير} به امير المومنين گفته شد آنها رفته اند و اين کارها را انجام داده اند ولي شما ديگر تعقيب نکن، بگذار آنها بروند به بصره و هر کاري مي خواهند انجام بدهند {ولا يرسل لهم القتال} مصلت انديشان به حضرت امير المومنين گفتند، براي آنها نبايد ديگر جنگ اييجاد کرد. اين در کلام 6 نهج البلاغه است حضرت جواب مي دهند که {و الله لا اکون کالضَبع تنام علي طول اللدم حتي يصل اليها طالبها و يختلها راصدها } فرمودند به خدا قسم من مثل کفتار نمي باشم (کفتار يک حيوان است شبيه به گرگ، پاهاي جلو خيلي بلند و پاهاي عقب خيلي کوتاه، اين حيوان به طوري که نوشته اند از احمق ترين حيوان هاست از اين جهت صياد آن را خيلي زود شکار مي کند و کيفيت صيد صياد در اين حيوان به اين نحو است که وقتي حيوان در لانه خودش خوابيده صياد مي آيد جلوي لانه او و يک چيزي را به زمين مي کوبد اين حيوان از اين کوبيدن مانند لاي لاي که براي خوابيدن استفاده مي شود، خوشش مي آيد و خوابش مي گيرد آن وقت آن صياد وارد مي شود و آن حيوان را صيد مي کند) که اين حيوان به خواب مي رود بر اثر طول کوبيدن چيزي به چيزي، يا پا را به زمين کوبيدن يا تخته اي را به زمين کوبيدن، اين حيوان به جاي اينکه بگويد چه کسي آمده؟ خوشش آمدد به خواب مي رود، آن حيوان خوابش مي برد و طالبش به سراغش مي رود {و يختلها راصدها } راصد يعني شکارچي، حضرت فرمودند من اين طور نمي شوم،{ولکني اضرب بالمقبل الي الحق المدبر عنه}من کساني که مقبل به حق اند و حق را پذيرفته اند و از حق استقبال مي کنند آنها را دور خودم جمع مي کنم ولي مدبر حق را مي کوبم به وسيله مقبل، مدبر را مي کوبم.
 {و بالسامع المطيع العاصي المريب عبدا} به واسطه سامع مطيع، عاصي مريب را مي کوبم{حتي ياتي علي يومي} تا آخرين روز زندگي مشي و روش من همين است من به وسيله سامع مطيع و مقبل الي الحق، مدبر و مريب را مي کوبم و با او جهاد مي کنم اين دليلي است که امير المومنين خيلي عنايت دارند به اين که انسان نبايد در برابر جريان ها بي تفاوت و ساکت باشد بلکه بايد قيام کند و جهاد کند از اين قبيل کلمات در نهج البلاغه زياد است خطبه قبل را که ذکر کردم خدمت شما، کلام ششم بود .
 بنده زماني در همين جا در سال 53 و54 نهج البلاغه را بحث مي کرديم و اينجا از مردم پر مي شد آن وقت ها خيلي براي اين قبيل مطالب اشتياق بود مردم تازه بيدار شده بودند و در جهت حرکت امام(رحمة الله عليه) در حال فکر و تفکر بودند و البته اين براي ساواک خيلي سنگين بود جلوي آن را هم گرفتند، آن وقت که بنده بحث مي کردم چون همه نهج البلاغه را مطالعهلب اشتیاق بود کند به وسیله مقبل مدبر را میکوبمم کرده بودم در حاشيه نهج البلاغه نوشته بودم آن کلام ششم که خواندم در شرح خوئي جلد 3 ، صفحه 143 ، در شرح بحراني جلد اول، صفحه 280 ، شرح ابن ابي الحديد جلد اول، صفحه 223 و شرح في ضلال جلد اول صفحه 111 ، (چهار شرح براي نهج البلاغه است ، شرح خوئ بيش از 20 جلد، شرح بحراني 5 جلد، شرح ابن ابي الحديد 20 جلد وشرح في ضلال 4 جلد است ، اينها محور بحث ما بود) اما در کلام 191 نهج البلاغه آنجا که حضرت امير(ع) مي فرمايند {والله ما معاوية بادهي منّي و لکنه يغدر و يفجر} تعدادي از خطبه هاي نهج البلاغه وکلماتش درباره دفاع از تبليغات معاويه است چون معاويه تنها تهاجم رزمي نبود بلکه تهاجم تبليغي فراواني نيز نسبت به حضرت امير(ع) داشت مثلا در اين مورد حضرت امير(ع) فرمودند به والله معاويه از من زيرک تر نيست، بعضي ها مي گفتند امير المومنين سياست مدار نيست و معاويه سياست مدارتر است اين تقريبا تبليغاتي عليه امير المومنين بود، مي گفتند علي مرد جنگ است ولي مرد اداره مملکت و سياست نيست.
 ما دو جور سياست داريم يک سياست اسلامي داريم که اهل بيت {ساسة العباد} بودند، در زيارت جامعه کبيره مي خوانيم {السلام عليکم يا اهل النبوة ....و ساسة العباد} ساسة جمع سائس است مثل ساقة جمع سائق، اهل بيت(ع) سياست مداراني اسلامي هستند که دربرابر آن يک سياست غير اسلامي داريم که به آن سياست ماکياولي مي گويند ، ماکياول يک نفر ايتاليايي است که در قرن 16 يا 17 مي زيسته است سياست او چند پايه دارد مثل سياست بوش، سياست معاويه و امثال آنها، اينها سياستشان سياست غير اسلامي است، آمريکا را مي بينيم که ديروز خودش طالبان را در برابر انقلاب اسلامي به وجود آورد بعدکه طالبان قدرت گرفتند با طالبان جنگيد و به بهانه طالبان به افغانستان و عراق حمله کرد امروز دارد دوباره با طالبان صلح و آشتي مي کند اين يک سياست نيرنگ بازي و حقه بازي است البته اسلام از اين بيزار است اين سياست ماکياوليستي است، امير المومنين در اينجا مي خواهد بگويد سياست اسلامي اين است {والله ما معاوية بأدهي منّي ولکنّه يغدر و يفجر} ولي معاوية (غدر) با عهد شکني و پيمان شکني کار پيش مي برد و مرتکب گناه مي شود، ولي ما در سياستمان پيمان شکني نيست و گناه نيز نمي باشد حالا براي اينکه بحث ما يک بحث فقهي است صاحب جواهر در جلد 21 ، صفحه 79 همين کلام امير المومنين را، بحث (غدر) در بحث جهاد ذکر کرده است اين مطلب، مطلبِ خيلي مهمي است {و لو لا کراهية الغدر لکنت من أدهي الناس}راهیة الغدر والغدر و ا برای اینکه بحث ما یک بحث فقهی است صاحب جواهر در جلد 21 اگر غدر و پيمان شکني مکروه و ناپسند نبود من خودم از همه زيرک تر بودم و بلد بودم پيمان بشکنم، {ولکن کل غدرة فجرة و کل فجرة کفرة } ولکن هر پيمان شکني اي فجور است و هر فجوري کفر است ولکن دو گونه خوانده اند، غدَرَة و فجَرَة که صفت مشبّهة مي شود و در صورت غدرة وفجرة (عين الفعل ساکن) مصدر مي شود، ابن ابي الحديد نقل مي کند که امير المومنين در اينجا مطلب بسيار مهمي فرموده اند چون بر خيلي ها اين مطلب مشتبه بود که مي گفتند علي سياست مدار نيست حتي بر ابن سينا هم مشتبه بود اين واقعا خيلي عجيب است شيخ الرئيس ابن سينا در شفاء در بحث امامت و ولايت کلمه عجيبي دارد که مي گويد اگر يک نفر هم اعقل شد هم اعلم بايد آن نفر امام باشد اما اگر دو نفرباشند که يکي اعلم و يکي اعقل خوب است که خلافت را به اعقل بدهند و اعلم به او کمک کند {کما کانا يفعلان علي و عمر } او علي را اعلم و عمر را اعقل اعلام مي دارد اين خيلي عجيب است از ابن سينا! او خيال مي کرده است که علي سياست مدار نيست و عمر سياست مدار است آن وقت که در اينجا ما بحث ميکرديم نقاط ضعف و مطاعن عمر را زياد ذکر کرديم که آيت الله اميني هم در کتاب الغدير اين کلام را نقل نمي کند ولي در مطاعن عمر مطالب زيادي نوشته است. (ابن سينا سنّي است، البته بنده خدمت آيت الله طباطبائي(اعلي الله مقامه) که پنچ سال شاگرد ايشان بودم اين بحث را عرض کردم و خدمت ايشان رسيدم ايشان خيلي به فلسفه عنايت داشتند، گفتم که ابن سينا يک چنين مطلبي را گفته است اين مطلب چگونه قابل توجيه است؟ ايشان هم خواستند به وسيله همين تقيه توجيه کنند اما بالآخره يک مطلب بسيار بسيار مهمي است ولغزش بزرگي است و لغزش بزرگان هميشه بزرگ است).
 ابن ابي الحديد مي گويد {حتي اشتبه الامر علي ابن سينا } که حتي بر ابن سينا هم مشتبه بود که امام علي (ع) سياست مدار نيست، خوب حضرت امير المومنين از اين جهت از خودشان دفاع مي کنند، دفاع از اميرالمومنين زياد است {عجبا لابن النابغة! يزعم لأهل الشام أنّ في دعابة و أنّي إمروءٌ تلعابة أعافس و أمارس ! لقد قال باطلا و نطق آثما} آنجا است که دفاع مي کند در برابر عمروعاص که به مردم مي گفت علي شوخ طبع است (به گونه اي که علي جلف است ولايق خلافت نيست) امام علي( ع) با دلي پر درد مي گويد که {عجبا ابن النابغة} نابغة مادر عمروعاص است نابغة هم يک زن بد نام بوده است {يزعم لأهل الشام أنّ في دعابة} به مردم شام مي گويد که من دعابة دارم، شوخ طبعي دارم {وأنّي إمروءٌ تلعابة} من مرد جلف و شوخ طبع هستم {والله لقد قال باطلا ونطق آثما} ، ابن ابي الحديد مي گويد چگونه اين نسبت بي خود را به حضرت علي(ع) داده است؟ علي کي فرصت پيدا مي کرده غير از جهاد و زهد و تقوا و عبادت براي شوخ طبعي اينها بهتان هاي بود.
 حضرت علي(ع) مي فرمايند {والله ما استغفل بالمکيدة و لااستغمز بالشديدة} اين حرف ها تماما دروغ بود معاوية از من سياست مدار تر نيست و من در مقابل کيد ها و مکر ها غافل گير نمي شوم اين مناسبت دارد با آن ششم که گفتيم من هميشه بيدارم و مراقبم.
 
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo