< فهرست دروس

درس تفسیر استاد مصطفوی

93/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه 81 آل عمران در موضوع اهل بیت علیهم السلام
آیه 81 سوره آل عمران: «و اذ اخذ الله میثاق النبیین لما آتیتکم من کتاب و حکمه ثم جائکم رسول مصدق لما معکم لتومنن به و لتنصرنه قال اقررتم و اخذتم علی ذلکم اصری قالوا اقررنا قال فاشهدوا و انا معکم من الشاهدین».

ترجمه
ترجمه و دقت و تفسیر، اما ترجمه: وقتی که خدای متعال پیمان از پیامبران گرفت که شما را کتاب و حکمت دادیم آنگاه پیامبری که پس از شما آمد تصدیق کنید و ایمان به او و نصرت او را داشته باشید، بعد از آن که این اقرار را کردید و با پیمان کامل و محکم با ما بستید، گفتند: آری. این پیمان گویا پیمانی است که در عالم ذرّ منعقد شده است. آنگاه خدای متعال فرمود: شاهد باشید و شهادت بدهید و من هم با شما از جمع شاهدین هستم که این پیمان منعقد شد.

دقت در آیه
اما دقتی که در این آیه داشته باشیم، می بینیم خداوند یک میثاقی و عهدی گرفته اند و بعد از آن میثاق و عهد که از پیامبران گرفته اند، در ضمن این میثاق و پیمان این دو نکته است که ایمان به او و نصرت او. بعد که اقرار گرفت در عالم ذرّ و مطلب کامل شد. در این مسئله پیمان گرفتن توجه جلب می شود که این پیمان گرفتن به چه معنایی است و این میثاق چه میثاقی است. و بعد متعلق میثاق را هم از خود اجمالاً به دست می آوریم که میثاقی است که شما ایمان بیاورید و نصرت کنید. ایمان بیاورید و یاری کنید و پشتیبانی کنید. ما الان پس از فهم این قسمت از معنا باید حقیقت قضیه را پیدا کنیم که میثاق برای چه کسی بوده است و نسبت به چه ولی و نبی و وصی بوده است که خداوند میثاقی را گرفته است از انبیاء و منظور از «لتومنن به و لتنصرنه» چیست که مفاد میثاق است، میثاق بر این است که ایمان باشد و نصرت. این از متن فقط اهمیت را فهمیدیم و مفاد میثاق را فهمیدیم و باز هم صدر و ذیل آیه فهمیدیم که میثاق عالم ذرّ بوده و یک قرارداد در عالم تشریع نیست و قبل از خلقت بوده. از خود آیه استفاده شد که این واقعیت اجمالاً درمی آید یعنی قطعاً میثاقی است و مفاد میثاق هم ایمان و نصرت است و میثاق هم در عالم ذر، این سه تا نکته با دقت در متن استفاده می شود.

مراجعه به تفاسیر
اما محتوای کامل آن که میثاق با چه کسانی و درباره چه کسانی و ایمان و نصرت به چگونه، این نیاز دارد که مراجعه کنیم به تفاسیر. پس از فهم این نکات مراجعه می کنیم به تفسیر قمی که آمده است: «و اما قوله و اذ اخذ الله میثاق النبیین لما آتیتکم من کتاب و حکمه الی آخر قال الله اخذ میثاق نبیه»، منظور از این میثاق چه میثاقی است؟ خداوند پیمان گرفته است پیمان پیامبر خودش را «علی الانبیاء» یعنی از کل پیامبران دیگر پیمان گرفته است که «ان یومنوا به و ینصروه»، ایمان به پیامبر بیاورند و او را نصرت کنند و بعد هم «یخبروا اممهم بخبره[1]»، این معنای میثاق، هر پیامبری مثلاً در عالم ذر از حضرت عیسی پیمان گرفته شده است که امت خودت را به آمدن حضرت رسول اکرم مژده بدهید و آن پیامبر خاتم را هم به اش ایمان داشته باشید که خاتم النبیین است و هم نصرتش کنید. حالا نصرت او به دو گونه است: نصرتش بکنید امت خودتان را خبر بدهید که پیامبر خاتمی می آید و بعد از زبان حضرت عیسی، امت حضرت عیسی که با خبر باشند از قضیه بعثت رسول اعظم اسلام باید ایمان بیاورند به نبوت حضرت رسول اعظم و این نصرت به حساب می آید. این یک تفسیری که گفته شد. روایت دیگر حدثنی ابی یعنی ابراهیم بن هاشم عن ابن ابی عمیر عن ابن مسکان، سند صحیحه است، «عن ابی عبدالله علیه السلام قال ما بعث الله نبیا من لدن آدم فهلمّ جرا الا و یرجع الی الدنیا و ینصر امیرالمومنین علیه السلام». بنابراین میثاق این است که پیمان گرفته شده است از همه انبیاء که به دنیا برگردند و نصرت امیرالمومنین را داشته باشند. «و هو قوله لتومتنن به یعنی رسول الله و لتنصرنه یعنی امیرالمومنین علیه السلام ثم قال لهم فی الذرّ أأقررتم و اخذتم علی ذلکم اصری»، که این میثاق در عالم ذر بود. در تتمه می فرماید: «أفغیر الله یبغون» یعنی اگر این ایمان و نصرت را اختیار نکنید، از دین اسلام منحرف شده اید. و در تفسیر عیاشی: عن حبیب السجستانی «قال سألت اباجعفر علیه السلام عن قول الله و اذ اخذ الله میثاق النبیین»، در روایت مفصلی امام باقر سلام الله تعالی علیه فرمود: میثاق بوده است برای هر پیامبری به این مضمون که نسبت به پیامبر بعدی ایمان و نصرت داشته باشند. تا می رسد به این قسمت که مورد استشهاد ماست، می فرماید: «ولقد کذّبت امه عیسی بمحمد صلی الله علیه و آله و لم یومنوا به و لا نصره لمّا جائها الا القلیل منهم و لقد جحدت هذه الامه بما أخذ علیها رسول الله من المیثاق لعلی بن ابی طالب یوم اقامه للناس و نصبه لهم و دعاهم الی ولایته و طاعته فی حیاته[2]»، این میثاق ادامه داشته برای امت حضرت عیسی هم گفته شده بود و برای امت حضرت رسول منظور از میثاق میثاقی است که پیامبر اعلام کرده است و مربوط می شود به ولایت امیرالمومنین سلام الله تعالی علیه. و بعد روایت دیگر از بکیر از امام باقر: «ان الله اذا اخذ میثاق شیعتنا بالولایه لنا و هم ذرّ یوم اخذ المیثاق علی الذی بالاقرار له بالربوبیه و بالنبی محمد بالنبوه و عرض الله علی محمد و آله السلام ائمته الطیبین و هم اظله» تا اینکه فرمود: «خلق ارواح شیعتنا قبل ابدانهم و عرض علینا و عرّفهم رسول الله و علیا و نحن نعرفهم فی لحن القول». یک معرفتی است بین شیعیان و ائمه، اینکه گفته می شود ولایت اهل بیت توجیه علمی ندارد برای پیروانش، چرا آدم برای مولی جان می دهد؟ مولی که با چشم سر ندیده و دست آقا را نبوسیده چرا اینگونه جان می دهد؟ این تعهد از جای دیگر آمده، یک رابطه معرفتی است. «خلق ارواح شیعتنا قبل أبدانهم» و به ارواح شیعه این معرفت داده شده، «لا اله الا الله، محمد رسول الله علی و اولاده المعصومون الی الحجه بن الحسن ائمه المعصومون المطهرون الصادقون المصطفون». معرفی شده است، معرفت از آنجاست. آن معرفت اجمالی در تشخیص ذهن نمی آید، خضوع به مغز نمی کند اما در روح است. آن است که در اندرون من خسته دل ندانم چیست که من خموشم و او در فغان و غوغاست. ندانم یعنی معرفت روحی در آن عظمت و آن سطح بالا در تشخیص فکر آدم قرار نمی گیرد اما در عمل می بینیم که آدم حاضر است بدون هیچ تعارفی که اگر بناء بشود ولایت به دادن مال و جان مان بیمه بشود، اگر جان و مال را ندهیم ولایت با خطر مواجهه بشود، شک و تردید وجود ندارد، این از کجاست؟ اینها تحلیل علمی ندارد، این ریشه اش عالم ذرّی است، معرفتی بین ولی و متولی است. و در روایت دیگر عن فیض بن أبی شیبه «قال سمعت اباعبدالله علیه السلام یقول و تلی هذه الآیه و اذ اخذ الله میثاق النبیین الی آخر قال لتومنن برسول الله و لتنصرن امیرالمومنین قلت و لتنصرن امیرالمومنین قال نعم»، انبیاء نصرت امیرالمومنین میکنند؟ امام صادق فرمود: بله، «نعم من آدم فهلم جرّا» تا حضرت عیسی. در ادامه اش امام صادق می فرماید: «و لا یبعث الله نبیّا و لا رسولا الا ردّ الی الدنیا حتی یقاتل بین یدی امیرالمومنین[3]».

سه توجیه برای نصرت امیرالمومنین
اینجا توجیه شده که در ظهور حضرت حجت تمام انبیاء می آیند و جزء مقاتلین می شوندد همراه حضرت حجت در نصرت امیرالمومنین. اگر احتمال بدهید که لقب امیرالمومنین برای حضرت حجت بکار برود، این نص داریم که این لقب جایز نیست که کسی به کار ببرد، فقط برای علی بن ابی طالب و شایسته هم نیست و کسی هم امیرالمومنین نیست. کسانی که امیرالمومنین نام می گذارند برای رئیس و زمامدارشان آنها امیرالمضلین است، امیرالمنافقین است نه امیرالمومنین، رأس النفاق. و امیرالمومنین فقط علی بن ابی طالب است. بنابراین نصرت امیرالمومنین مصداقاً به حضرت حجت تطبیق نمی کند، چون حضرت ولی عصر سلام الله تعالی علیه لقب امیرالمومنین ندارد، لقب حضرت رسول را دارد، در سند معتبری جابر نقل می کند که از القاب حضرت ولی عصر و در زیارت هم می توانید بگویید «السلام علیک یا رحمه الله یا بقیه الله». رحمه الله طبق روایتی که جابر نقل می کند، برای حضرت ولی عصر آمده که لقب رسول الله است. اما امیرالمومنین در روایتی آمده مخصوص علی بن ابی طالب است و برای دیگر ائمه بکار نمی رود. پس بنابراین نصرت امیرالمومنین در دنیا برگردند به چه صورت باشد؟ یک صورتش این است که در رکاب حضرت علی در موقع نصرت ها و غزوات آمدند و شرکت کردند. توجیه دوم این است که حضرت ولی که ان شاء الله تشریف بیاورد امیرالمومنین خودش است و نصرت می کند امیرالمومنین را. و توجیه سومش هم این است که نصرت ولی عصر در حقیقت نصرت امیرالمومنین است. ابوالائمه یعنی وجود هر امامی مربوط می شود به ابوالائمه سلام الله تعالی علیه. در روایت دیگری آمده است همین آیه ای که «و اذ اخذ الله میثاق النبیین لما آتیتکم» تصریح شده است که از شما عهد بگیریم و شما اقرار کنید به اینکه «یومئذ یدفع رایه رسول الله اللواء الی علی بن ابی طالب[4]» آن روزی که پرچم و لواء را حضرت رسول به دست امیرالمومنین داد، «فیکون امیرالخلائق کلهم اجمعین یکون الخلائق کلهم تحت لوائه و یکون هو امیرهم»، این امیرالمومنین است. امیرالمومنین یعنی میثاقی که پیامبر از مردم گرفته است آن روزی که لواء را به دست امیرالمومنین داد، این حقیقت و مفاد میثاق شد. حقیقت هم این است. امیر خلقت، امیر هستی، امیر کل جهان هستی یعنی امیرالمومنین. و یک نکته تربیتی که از این آیه استفاده می شود که از یک سو می بینیم عظمت مولی امیرالمومنین در آن حدی است که بشر هنوز نشناخته لذا گفته می شود که وقتی که آقا ولی عصر ان شاء الله ظهور بکند و بشر آگاه بشود، می شناسند که علی کیست و در چه مقام و منزلتی است. از سوی دیگر فهمیدیم که امیر خلائق و کل خلائق تحت امارتش است، یعنی گل آدم به دست خود سرشتم، خط لوح و قلم را من نوشتم. این امیر هستی و امیر خلقت است. با دید تعقلی می شود واسطه فیض اقدس. حال بگویید که کل هستی که اینگونه هست، مقام حضرت رسول چه می شود؟ جوابش این است که علی نفس پیامبر است، یک نفس در دو قالب است. نقطه تحت باء بسم الله که دو تعبیر از یک حقیقت است.

دو معنی تحت لواء بودن خلایق
بعد از که امیرالخلائق شد و کل هستی تحت لوای اوست، این تحت لوای او چند تا معنا دارد، یک معنایش این است که کل مردم اگر بخواهند مسیر درست را انتخاب بکنند باید تحت لوای امیرالمومنین باشند، معنای دیگرش این است که تمام هستی ظل وجود امیرالمومنین است، اگر امیرالمومنین نبود، هستی نبود. بنابراین در بعد از این معرفت که گفتیم خلائق تحت ولای امیرالمومنین است، این را می فهمیم که تکویناً و تشریعاً مخصوصا در «تنصرن» هم که داشتیم، و معرفت بین شیعه و مولی هم که وجود داشت، نکته ای که از اینجا استفاده می شود این است که از ولایت امیرالمومنین در عمل چه نکته مهمی است که ما داشته باشیم تا علامت از ولایت برای ما وجود داشته باشد. یک نکته است و آن عبارت است از اخلاص. نور حق را دان منزّه از ازل. بنابراین اگر کسی بخواهد موحد باشد و بدون شرک و اگر کسی بخواهد اخلاص را سرّ آن را پیدا بکند باید با علی آشنا بشود.

چکار کنیم اخلاص ما زیاد بشود
گفتید که چی کار کنیم که اخلاص ما بیشتر بشوید، آشنایی بیشتر با مولی، خودش آدم را به سمت و سوی اخلاص می برد، آشنایی با حضرت علی یعنی توحید، آشنایی با حضرت علی یعنی اخلاص، اگر «کمال الاخلاص نفی الصفات عنه»، اگر ما در دنیا موحدی داریم مولی الموحدین امیرالمومنین است. پیروان کسانی که از علی بریده اند، قطعاً خالی از شرک و شبهه نیستند، و هیچ شکی نداریم که کسانی که از مسیر امیرالمومنین و ولایت کنار رفته اند، شبهه و غبار شرک و بت پرستی ها را به معنای جدید را قطعا دارند. بنابراین امیرالمومنین باز هم درباره اخلاص یک جمله می گوید و بالاخلاص الخلاص، می خواهید آزادی داشته باشید روح تان را آزاد کنید اخلاص. می خواهید از قید و بند دیگران آزاد بشوید اخلاص، می خواهید از مشکلات زندگی خودتان را نجات بدهید اخلاص.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo