< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

99/10/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مفاهیم/مفهوم غایت /مفهوم غایت از منظر محقق قمی

 

رأی و نظر محقق قمی در باره‌ی مفهوم غایت

ایشان در کتاب قوانین الاصول، می‌فرماید: «قانون الحق ان مفهوم الغایة حجة[1] »، منظور از غایت گفته شد و در باره‌ی شمول حکم مغیا نسبت به غایت هم چهار قول گفته شد و قول چهارمی توقف بود که هر دو استعمال وجود دارد، هم «اتموا الصیام الی اللیل» آمده که غایت داخل در مغیا نیست و هم آیه‌ی وضو آمده که غایت داخل در مغیا می‌باشد و ترجیحی هم وجود ندارد، بعد از توقف، اشتراک به دست نمی‌آید که غایت هم بتواند مشمول حکم مغیا باشد و هم نباشد، اشتراک معنا و مفهومی ندارد؛ زیرا اشتراک بین وجود و عدم می‌شود که داخل هست یا داخل نیست؛ لذا اولا از نظر دلالت لفظی، باید موردی بحث شود که کجا غایت مشمول حکم مغیا است و کجا نیست. ثانیا اگر دلالت لفظ کافی نبود، به اصول عملیه مراجعه می‌شود که شک در مکلف به می‌شود و قاعده اشتغال خواهد بود و حکم مغیا به غایت هم تسری داده خواهدشد.

محقق قمی می‌فرماید: حق این است که غایت داخل در مغیا نیست حکما و حکم مغیا شامل غایت نمی‌شود؛ اما در آیه‌ی «اتموا الصیام الی اللیل»، لیل مرز است و یک تکه اش هم مشمول حکم غایت نیست؛ زیرا اولا مطابق اصل می‌باشد و اصل عدم اراده‌ی متکلم است در صورت شک در این که متکلم اراده کرده حکم غایت شامل مغیا هم بشود یا نشود؟ این اصل، یک اصل عقلائی است که پشتوانه‌ی آن سیره‌ی عقلا می‌باشد؛ اگر لازم بود باید ذکر می‌کرد و الآن که ذکر نشده، اصل عدم آن است و می‌توانیم اصالة الاطلاق بگیریم که مقتضای اطلاق این است که تا ابتدای غایت، حکم مغیا است و اگر غایت هم مشمول آن می‌بود، باید بیان می‌شد و چون بیان نشده، پس مقتضای اطلاق، عدم شمول است. در معالم و قوانین به اصالة العدم بر می‌خورید که منظور همان اصل عدم ازلی و استصحاب عدم ازلی است که اعتبارش مبنایی می‌باشد.

ثانیا «بل المتبادر من اللفظ عدم الدخول فيكون ذلك أيضا مفهوما من التعليق بكلمة إلى.[2] » تعلیق به حرف «الی» ظهور دارد که حدش تا شب است و حدّ و مرز داخل در محدود نمی‌باشد.

اشکال: در مورد وضو «فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق» با فهم فقها و فتاوا، بدون شک غایت داخل در مغیا می‌باشد، اینجا را چه کار کنیم؟

جواب: در این آیه دلیل از خارج داریم که وضو دو شستن و دو مسح نمودن است، نص می‌گوید مرفق هم شسته شود و از خود آیه وضو این مطلب استفاده نمی‌شود.

معنای غایت انتها است و حکم آن هم بیان شد، بعد از آن وارد استدلال می‌شود:

حق این است که مفهوم غایت حجت می‌باشد و دلیل ما در این رابطه این است: از جمله مغیا به غایت، بر اساس تبادر استفاده می‌شود که حکم ما بعد غایت، غیر از حکم ما قبل غایت است؛ مثل «صوموا الی اللیل» صوم تا شب واجب است و آخر وجوب آن شب می‌باشد و بعد از آن واجب نیست و از آیه‌ی دیگری که در باره مقاربه آمده «و لا تقربوهن حتی تطهرن»، متبادر عدم حرمت مقاربت بعد از حصول طهر است.

اگر صیام بعد از لیل و حرمت مقاربت بعد از طهر وجود داشته باشد، غایت، غایت نخواهد بود و خلاف منطوق می‌شود؛ پس در قضیه‌ی مغیا به غایت؛ مثل «صوموا الی الیل»، صوم در شب به انتها می‌رسد و منطوق می‌گوید صوم به آخر رسید و اگر مفهوم برای غایت قائل نشویم، خلف لازم می‌آید و خلاف واقع می‌شود.

اشکال: اگر فرض کنیم که بعد از غایت هم اگر همان حکم اعلام شود، باید مجاز باشد و کسی آن را قائل نشده است؛ مثلا اگر کسی بگوید «سر الی البصره» و بعد بگوید «سر من البصره الی الحلة»، غایت معنای حقیقی نیست که در مابعد مجاز شود، پس در نتیجه رأی شما کامل نیست و می‌شود یک بیان دیگری بیاید و بعد از آن بگوید «سر من البصره الی الحلة»، پس مفهومی برای غایت وجود ندارد.

جواب: اگر کسی تصریح کند به «سر الی البصره» و بعد بگوید «لا ارید منک عدم السیر بعنوان الوجوب بعده»، چنین چیزی مجاز است «فهو مجاز وهو لازم كل من يقول بحجية مفهوم الغاية فكيف تقول بأنه لم يقل به أحد.[3] »، پس اشکال شما وارد نیست و مجاز بابش واسع است.

اشکال: در آیه‌ی ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى[4] ، حکم بعد از غایت هم ادامه داشته است و سیر به سوی آسمان هم بوده؛ پس حکم ما بعد الغایت، غیر از حکم ما قبل از آن نیست.

جواب محقق قمی: این آیه در حقیقت ارائه‌ی معجزه است برای کفار و ملحدین که سیر از مسجد الحرام تا مسجد اقصی برای آنان قابل قبول بوده، این قطعه از سیر که قابل مشاهده و قابل قبول برای آنان بوده، برای شان ارائه شده و مقطعش تا همین جا است و فهم سیر بعد از مسجد الاقصی از طریق دلیل و بیان معراج می‌باشد.

تحقیق این است که این آیه هم دلالت بر انتها و غایت دارد و سیر بعد از مسجد اقصی هم وجود داشته؛ به این نحو که سیر و اسراء به دو نوع و دو وضعیت صورت گرفته است، یکی در جو زمین و در این جوّ حکم یا مغیا محدود به همان حد خودش است که مسجد اقصی است، دیگری سیر به سوی آسمان است و نوعش فرق می‌کند، این سیر عمودی است و اولی افقی بود؛ در خود آیه سنخ و نوع پیدا است و نوع اول محدود به مسجد اقصی می‌باشد که بعد از آن؛ مثلا نسبت به مسجد کوفه، سیری صورت نگرفته است.

اشکال: فقها فرموده اند «اذا صام المسافر الی نصف النهار ثم سافر بعده لا یجوز له الافطار» این جمله درست است و شما گفتید که «صوموا الی اللیل» است و اینجا «الی نصف النهار» است، پس مغیا خودش هم مشکل دارد.

جواب: منظور از صوم نصف نهار صوم حقیقی نیست؛ بلکه یک صوم به معنای لغوی است و اشکالی وارد نمی‌کند و اشکال در مورد خود مثال است نه در مورد مفهوم غایت.

صاحب فصول (م 1250) که بعد از صاحب قوانین (م 1231) است، در کتاب فصول، ص153 می‌فرماید: قضیه‌ی مغیا ظهور در مفهوم دارد و اگر بگوییم حکم بعد از غایت هم ادامه دارد، خلاف ظاهر منطوق می‌شود، زیرا در منطوق حکم محدود شده است.

صاحب معالم هم قائل به مفهوم غایت می‌باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo