< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

99/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مفاهیم/مفهوم وصف /اقوال پیرامون مفهوم وصف

 

بحث مفهو وصف

دومین مفهوم که در باب مفاهیم مورد بحث قرار می‌گیرد، مفهوم وصف است؛ منظور از مفهوم وصف این است که حکم معلق شود بر وصفی معتمد بر موصف و وصف همراه با موصوف باشد، اگر حکم چنین تعلیقی داشته باشد، آیا مفهوم در آن وجود دارد یا نه؟؛ مثل «فی الغنم السائمة زکاة» که سائمه وصف است و معتمد بر موصوف شده که منطوقش وجوب زکات در غنم سائمه است و مفهومش عدم وجوب زکات در غنم معلوفه است.

صاحب نظران در این رابطه، اختلاف نظر دارند و ادله‌ی متقابلی ارائه داده اند که در ابتدا طبق تنسیق درسی ما، باید با آراء صاحب نظران قبل از تطور (متقدمین) یک نگاهی بیاندازیم. سپس وارد میدان اصلی بحث ‌شویم که آراء شیخ انصاری، محقق خراسانی، محقق نائینی و سیدنا الاستاد است و در نهایت از نکات امام خمینی و شهید صدر استفاده خواهیم کرد.

اقوال

قول اول بر وجود مفهوم و قول دوم بر عدم وجود مفهوم است. یکی از قائلین قول اول از قدما، شیخ مفید که در کتاب تذکره، می‌فرماید: «فأما دليل، الخطاب، فهو أن الحكم إذا علق ببعض صفات المسمى في الذكر دل ذلك على أن ما خالفه في الصفة مما هو داخل تحت الاسم، بخلاف ذلك الحكم[1] » حکم که معلق بر صفتی شود، انتفاء آن عند از انتفاء صفت، از غیر مذکور است و بر انتفاء عند الانتفاء دلالت دارد؛ مگر این که دلیلی از خارج بیاید و دلالت بر عدم مفهوم نماید و اگر نه مقتضای تعلیق انتفاء حکم از معلق علیه است بعد از انتفاء وصفی که تعلیق بر آن صورت گرفته است؛ مثل قول پیامبر9 «فی سائمة الابل الزکاة، فتخصيصه السائمة بالزكاة دليل على ان العاملة ليس فيها زكاة[2] ».

دیگری شیخ طائفه است که در کتاب «عدة»کلام سید و رأی او را نقل کرده و خود اظهار نظر نکرده؛ اما محققین مثل محقق قمی رأی او را از تهذیب الاحکام نقل کرده اند که در آن چنین فرموده: «قوله كل ما اكل لحمه يتوضأ بسؤره ويشرب يدل على ان كل ما لا يؤكل لحمه لا يجوز التوضؤ به والشرب منه، لانه إذا شرط في استباحة سؤره أن يؤكل لحمه دل على أن ما عداه بخلافه ، ويجري هذا مجرى قول النبي صلى‌الله‌عليه‌وآله في سائمة الغنم الزكاة في أنه يدل على ان المعلوفة ليس فيها زكاة[3] » که در روایت وصف، مأکول اللحم است و موصوف حیوان است و گویا در نصوص مفهوم وصف مورد عنایت قرار گرفته است.

پس شیخان (شیخ مفید و شیخ طوسی) قائل به مفهوم وصف هستند.

از متأخرین شیهد در کتاب ذکری، می‌فرماید: « وفي سؤر ما لا يؤكل لحمه قول الشيخ بالمنع عدا ما لا يمكن التحرز منه كالهرة والفارة والحية لمفهوم قول الصادق ( ع ) كل ما يؤكل لحمه فلا بأس بسؤره.[4] »، پس ایشان هم اشاره دارد به مفهوم داشتن وصف.

رأی مشهور:

محقق قمی در کتاب قوانین، می‌فرماید: حکمی که معلق بر وصف باشد، مثل ساختار شرط است با این تفاوت که ادات لازم نیست و وصفی پس از موصوف ذکر می‌شود. ایشان بعد از آن رأی شیخ طوسی را مورد استناد قرار داده و می‌فرماید: «والحق هو ما فهمه الشيخ و صاحب المعالم فإن الحكم المخالف في جانب المفهوم إنما يستفاد من جهة القيد في المنطوق فكل قدر يثبت فيه القيد وتعلق به من أفراد الموضوع فيفهم انتفاء الحكم بالنسبة إلى ذلك القدر وإلا لبقي التعليق بالنسبة إليه بلا فايدة وما يقال من أن الفايدة تحصل في الجملة بثبوت المخالفة في الجملة فهو بمعزل عن التحقيق إذ يبقى التصريح بتعلقه بالجميع بلا فايدة فمفهوم قولنا كل غنم سائمة فيه الزكاة لا شئ من المعلوفة كذلك فإن وجوب الزكاة معلق على سوم كل غنم فيرتفع بمعلوفية كل غنم[5] » حق و درست همان است که شیخ طوسی فهمیده که وصف مفهوم دارد؛ برای این که قیدی که در منطوق می‌آید؛ مثل سائمه، قید برای موضوع است و حکم تعلیق بر آن می‌شود و زکات اختصاص به غنمی دارد که صحرا چرند و دلالت التزامی اش این است که در غنم غیر سائمه زکات نیست و ثانیا اگر تعلیق این اثر و فایده را نداشته باشد، ذکر وصف و تعلیق حکم بر وصف، لغو در می‌آید.

در قدیم این اصطلاح را به کار می‌بردیم «تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است»؛ یعنی یک دلالت ابتدائی دارد که این وصف علت حکم باشد و فاید اش اختصاص داشتن حکم به معلق علیه است و اگر چنین نباشد، ذکر وصف لغو می‌شود. عمده ترین دلیل برای مفهوم وصف دو نکته است: یکی این که حکم اختصاصی است و دیگری این که فایده تعلیق اختصاص است و اگر اختصاص نباشد، لغویت لازم می‌آید، از روایات هم مفهوم وصف قابل استفاده است.

قول دوم مفهوم نداشتن وصف

جمعی از صاحب نظران که این قول را اعلام می‌کنند از قدما و مشهور هستند. از قدما در رأس سید علم الهدی است که در الذریعه، می‌فرماید: «أن تعليق الحكم بصفة لا يدل على أنتقائه بإنتفائها ...[6] » معنای «فی الغنم السائمة زکاة» این است که اگر این وصف وجود داشت، حکم ثابت می‌شود و بیشتر از آن دلالتی ندارد. بعد از آیات و ادله‌ی دیگر استفاده می‌کند و می‌فرماید: خود مفهوم وصف دلیل ندارد، قضیه‌ی وصفیه فقط دلالت دارد بر ثبوت حکم در وقت ثبوت وصف برای این موضوع و ذکر وصف چیزی شبیه اسم است که اگر بگویی «زید قائم» معنایش این است که زید قائم است نه کسی دیگر و وصف هم شبیه آن، می‌باشد. دلیل دوم ایشان این است که در جمله‌ی وصفیه حسن استفهام داریم که اگر صاحب حکمی، حکمی را معلق بر وصف اعلام کند، مخاطب می‌تواند سؤال کند که در غیر این وصف هم حکم جاری است یا نه؟ مثل سؤال از حکم معلوفه در مثال «فی الغنم السائمة زکاة» و اگر دلالت قطعی و روشن بود سؤال بی‌جا بود، پس وصف مفهوم ندارد.

سید مرتضی در ادامه می‌فرماید: «و الذي يدل على صحة ما اخترناه أنه قد ثبت أن تعليق الحكم بالاسم اللقب لا يدل على أن ما عداه بخلافه ، و ثبت أن الصفة كالاسم في الابانة و التمييز ، و إذا ثبت هذان الامران صح مذهبنا[7] »؛ بنابراین در باره‌ی فایده‌ی وصف اگر اشکال کنید که ممکن است گفته شود اگر وصف مفهوم نداشته نباشد، تعلیق بی‌فایده است، جوابش این است که غیر از مفهوم، فایده‌های دیگری نیز متصور است؛ مثل این که ممکن است مسبوق به ذهن باشد و سؤال شود در غنم سائمه زکا ت است یا نه؟ در جواب گفته شده «فی الغنم السائمه زکاة» و فایده دیگرش این است که بیان حکم به عنوان موضوع باشد یا یاد آوری و تعلیم احکام باشد، این‌ها همه فوائد است و ذکر وصف لغو نیست.

محقق حلی و علامه حلی هم قائل به عدم مفهوم وصف اند و شرح آن در جلسه‌ی بعد انشاء الله خواهد آمد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo