< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

99/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المفاهيم/تعريف المفهوم /تعریف مفهوم و منطوق از دیدگاه صاحب نطران اصولی - شیخ انصاری-محقق خراسانی- محقق نائینی- سیدالخوئی-

 

رأی و نظر شیخ انصاری دربارة تعریف مفهوم و منطوق

شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه میفرماید مرجع برای تشخیص منطوق و مفهوم نصوص و ادله عقلیه نیست. نه مرجع شرعی در این رابطه است و نه مرجع عقلی. بلکه مفهوم و منطوق در حقیقت گفته میشود دو وصف انتزاعی از مدلول هست این دو وصف انتزاعی اصطلاح صاحب نظران است. پس مرجع تشخیص مراجعه به اصطلاح صاحب نظران هست که اینها چه چیزی معنا میکنند و چه میگویند منطوق و مفهوم. بنابراین باید به کلمات صاحب نظران مراجعه کنیم. ما به مسائل نقض و ابرام ها نمی پردازیم و فقط به تعاریف میپردازیم. چیزی که از مجموع مراجعه به اصطلاحات و تبادرهای در محاورات استفاده میشود این است که منطوق عبارت است از مدلولی که درست آن مدلول، مدلول مطابقی لفظ باشد و مفهوم عبارت است از مدلول التزامی لفظ و بعد میفرماید که مدلول التزامی به دوقسم است 1- یک قسم از مدلول التزام این است که از مدار لفظ خارج است و أصلاً مقصود کلام نیست مثل استفادة أقلِّ حمل از دوتا آیه. مقصود کلام نیست. این مدلول التزامی است ولی از بحث ما خارج است 2- قسم دوم مدلول التزامی که از ضمن دلالت لفظی استفاده میشود. یا به نحوی است که این مدلول استفاده میشود از لفظ منطوق به شکل موافق با منطوق در ایجاب و سلب ولی خود درجه ی این مدلول بالاتر از درجه آن مدلول مطابقی است یعنی یک ترقی و ارتقایی در کار هست مثل اینکه بگویید لاتقللهما أفٍ... ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا﴾ [1] فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ. مفهوم، مایُفهم از این لفظ یک مدلولی فهمیده میشود که آن مدلول مطابق است از نظر ایجاب و سلب با همین مدلول مطابقی آن هم سلبی مورد نهی است ولی آن مورد در یک درجه بالاتر. أف که نگویید به هیچ وجه اذیت وآزارش ندهید. این مفهوم موافقت بود. 2- نوع دوم از این مدلول التزامی که همین مقصود کلام است و از ضمن کلام استفاده میشود و خارج از قصد نیست آن است که از خود منطوق، مدلولی استفاد میشود که آن مدلول مخالف خود ایجاب و سلب منطوق هست. آن دیگر طبیعتاً با همین مخالفت میشود مفهوم مخالفت. پس مفهوم عبارت است از مدلول که برگرفته از دلالت التزامیة باشد. اگر آن مدلول مطابق بود با بیان منطوق ما، میشود مفهوم موافقة و اگر مخالف بود با بیان منطوق میشود مفهوم مخالفت. و میفرماید و یمکن، برای اینکه در خود این تعریف أثر و اعتبار و أثری جدی قائل نیست شیخ انصاری، میفرماید: ويمكن أن يعرّف المفهوم حينئذ بـ « أنّه حكم افيد لغير المذكور » سواء كان مغايرا في النفي والإثبات أو موافقا ، كما هو قضيّة إطلاق الحكم ، فيشمل لكلا قسمي المفهوم. مفهوم را که تعریف کنیم میفرماید حکمی است که استفاده شده است در حقیقت برای غیر مذکور. مذکور خود منطوق است دیگر. حکمی که برای مفهومش باشد حکم میشود برای غیر مذکور. در کل ایت تعاریف، تعاریفی است که در بحث اصطلاح هست و ما در بحث اصطلاح خیلی سخت گیری نداریم لامشاحة فی الإصلاح. اصل بحث این است که باید ببینیم مفهومی که ما بحث میکنیم آیا وجود دارد در بیانهایی که زمینه برای مفهوم است یا اصلاً وجود ندارد.[2] این محصل و خلاصه بیان شیخ انصاری بود با آسان سازی و مختصر تصرفاتی که گفته شد.

رأی و نظر محقق خراسانی دربارة تعریف مفهوم و منطوق

محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید بحث مفهوم و منطوق میفرماید همانطوری که مفهوم از اطلاقات و کاربرد آن در اصطلاحات صاحب نظران استفاده میشود حکم انشائی یا اخباری هست که برگرفته از خصوصیتی است که لفظ دارای یک خصوصیتی است یا دارای قرینه است که از آن خصوصیت لفظ منطوق یا از قرینه حکمت مفهوم استفاده میشود یعنی یک مدلولی است در کنار مدلول. مدلولٌ فی جنب مدلولٍ و تابعٌ لمدلولٍ. یعنی دو مدلولی که کنار هم هستند مدلولی که تابع هست برای مدلولی که واضح و ظاهر و بیان هست آن مدلول تابع در حقیقت مفهوم است. برای تعریفش در یک جمله میفرماید إن المفهوم إنّما هو حكم غير مذكور ، لا إنّه حكم لغير مذكور. حکمی است که غیر مذکور است. لا إنّه حكم لغير مذكور. خود حکم غیرمذکور است نه اینکه حکمی است برای غیر مذکور. نه خود حکم مذکور نیست آنچه که حمی که مذکور است برای منطوق مذکور است برای مفهوم خود حکم مذکر نیست ولی با دلالت التزامیه بحث میشود که ثابت بشود که همچین حکمی هم وجود دارد. بعد میفرماید باید بدانیم نزاع در این نیست که ما بگوییم این مفهوم است و این مفهوم حجیت دارد یا ندارد بلکه نزاع این جوری است که بگوییم این قضیة شرطیه مثلاً مفهوم دارد یا ندارد. اگر داشت مفهوم یعنی همان مدلولی که در کنار مدلول مطابقی هست و خودش یک حکمی است که گویا استفاده شده است. [3]

 

رأی و نظر محقق نائینی دربارة تعریف مفهوم و منطوق

محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید که مفهوم را ما قبلاً توضیح دادیم که مفهوم یعنی مایفهم من الفظ المفرد [4] یعنی یک لفظی که به یک معنا دلالت کند.به عبارت دیگر یک معنا از یک لفظ که استفاده و فهمیده بشود مایُفهم منه اسم مفعول است. مایُفهم من اللفظ این مفهوم است ولی این معنا اختصاص دارد به مفردات و مواد کلمات و هیئات. این مورد بحث ما نیست. لذا در منطق که میخوانیم . مفهوم و معنا را که با هم شرح میدهد میگوید معنا و مفهوم فرقش اعتباری است. آنچه که مدلول لفظ است معنا میگوییم به اعتبار اینکه قصد شده است و همانی که مدلول لفظ هست مفهوم میگوییم به اعتبار اینکه از لفظ آن فهمیده شده است. این فرقی هست در منطق، حاشیة ملاعبدالله. در هر صورت محقق نائینی در حقیقت میفرماید که مفهوم دو قسم است 1- مفهومی که مختص به لغت و مفردات هست و مایفهم من اللفظ. 2- اما منظور ما از مفهوم در این بحث آن مفهومی است که دربرابر منطوق قرار بگیرد. منطوق یعنی یک مدلولی است که از خود لفظ به نحو دلالت مطابقی استفاده میشود و مفهوم یک مدلولی است که از دلالت لفظ به صورت دلالت التزامیة استفاده میشود. میفرماید مفهوم مشترک لفظی است و مدلول مشترک معنوی. مشترک لفظی وضع متعدد دارد. معناهای مشترکی که وجود دارد برای کلمه، آن کلمه برای هر معنا یک وضع جداگانه ای دارد. اینجا مثلاً مفهوم برای مایُفهم مِن اللفظ یکبار وضع شده است در عالم لغت و ادبیات و برای مدلول برگرفته از دلالت التزامی با دیگر وضع شده است دربرابر منطوق که میشود مفهوم در اصطلاح اصول. مشترک لفظی شد. اما مدلول را میفرماید مشترک معنوی است. مدلول یعنی مایدلُ علیه. مفرد به او دلالت کند یا جمله ترکیبی به او دلالت کند. مدلول یک قدر جامع دارد بین معنای لغوی و ادبی مفهوم و بین معنای در اصطلاح اصولی آن. در هر دو سر مدلول است به معنای تام وکامل. بعد میفرماید که باید توجه کرد که بحث ما در منطوق و مفهوم که در حقیقت بحثی است از مفهوم به اصطلاح اصول إختصاص دارد به جمله های ترکیبی. یعنی دیگر به مفردات مفهومی نمیشود. قضایا باشد. قضیه شرطیة. قضیه وصفیه و إلی آخر. اینها جملات ترکیبیه هستند و بحث میشود که مفهوم دارد یا ندارد. پس چیزی که تا اینجا به دست آمد این شد که مفهومی که در اصطلاح اصول هست در برابر منطوق هست و فرق دارد با مفهومی که در ادب و لغت گفته میشود. و انجا قلمرو مفهوم یا متعلق مفهوم مفردات هست و در بحث اصولی منطوق و مفهوم متعلق بحث ما تراکیب هست. بعد میفرماید که دلالت لفظ بر معنا اگر چنانچه این دلالت بر معنا مستند باشد به خود لفظی که ذکر شده است. در اینصورا این دلالت، دلالت مطابقی است و منطوق است. اما اگر معنا مستند باشد به لفظ نه به طور مستقیم بلکه به إزاء یک معنای دیگر. خلاصه فرمایش ایشان این میشود که اگر معنا از لفظ مستقیماً استفاده بشود به شکل تطبیقی، میشود منطوق و دلالت مطابقی. اما اگر معنا معنای تطبیقی نباشد و یک نوع ارتباط و رابطه با لفظ داشته باشد ولی درست با لفظ منطبق نباشد این دلالت میشود دلالت التزامی و مفهوم اختصاص دارد به دلالت التزامی. بنابراین تااینجا نتیجه این شد که منطوق برگرفته از دلالت مطابقی است و مفهوم برگرفته از دلالت التزامی است. آنگاه میفرماید که این دلالت التزامی به دو قسم است. 1- دلالت التزامیة لفظیة. 2- دلالتالزامیة عقلیة. این دو قسم دلالت برخاسته از دو قسم لازم خواهد بود. دو قسم لازم یعنی چه؟ یعنی از آنجا که لازم دو قسم است. لازم بالمعنی الاخص و لازم بالمعنی الاعم. از همین جهت التزامیة لفظیه و دلالت التزامیه عقلیه صورت میگیرد. گویا میفرماید اگر لازم، لازم بالمعنی الاخص بود مثل عماء و بصر که لازم و ملزوم است و از لازم و ملزم یعنی با تصور یکی بدون مقدمه و بدون هزینه به اصطلاح عوام و بدون واسطه بدست میاید. عما(کوری) لازمه اش این است که بصری بوده است. واسطه نمی خواهد. اگر لازم بدون واسطه و فقط تصور لازم کافی باشد از تصور ملزوم. این لازم بالمعنی الاخص بود. اما اگر دلالت التزامیة برخاسته از لازم بالمعنی الاخص بود ان دلالت التزامیه را میگوییم دلالت التزامیه لفظیه. اما اگر دلالت التزامیه برگرفته از لازم بالمعنی الاعم بود. لازم بالمعنی الاعم تعریفش این است که در لازم بالمعنی الاعم رسیدن به ملزوم تصور 3 تا عنصر لازم دارد. تصور لازم و تصور ملزوم و تصور ملازمه یعنی نسبت بین لازم و ملزوم. مثل وجوب مقدمه واجب. مقدمه و ذی المقدمه و سبت و ملازمه بین مقدمه و ذی المقدمه. این میشود لازم بالمعنی الاعم. اگر دلالت التزامیه ما برگرفتهیا تعلق داشت به لازم بالمعنی الاعم در اینصورت میشود دلالت التزامیة عقلیة. تا اینجا که توضیح دادیم، معلوم شد تعریفی از منطوق و مفهوم به این معنا که مدلول مطابقی برگرفته از دلالت مطابقی است و مفهوم یک مدلولی است برگرفته از دلالت التزامی. این تعریفی بود که از بیان ایشان به طور اختصار استفاده شد.[5]

 

رأی و نظر سیدنالاستاد ( سیدالخوئی) دربارة تعریف مفهوم و منطوق

سیدنالاستاد قدس الله نفسه الزکیه دربارةی تعریف مفهوم و منطوق شاید به ساده ترین بیان و واضحترین بیان و کوتاهترین بیان منطوق و مفهوم را توضیح میدهد. میفرماید مفهوم در حقیقت یک معنای لغوی دارد و یک معنای لغوی. مفهوم در لغت عبارت است المفهوم في اللغة عبارة عن كلّ ما يفهم من اللفظ أو من غيره كالاشارة و نحوها.[6] حتی از لفظ هم نباشد و از اشاره باشد. مایفهم من الشیءٍ. در لغت این است مایُفهم من لفظٍ أو علامةٍ و إشارةٍ. اما در اصطلاح میفرماید: و في الاصطلاح عبارة عن حكم غير مذكور لازم للمنطوق باللزوم البيّن بالمعنى الاخصّ أو بالمعنى الاعمّ. عبارت است از حکم غیرمذکور با یک خصوصیت. دیدیم که محقق خراسانی همین را فرمودند حکم غیرمذکور. اما اینجا یک اضافه داشت که کاملترشد. حکم غیرمذکوری که لازم منطوق است. و این لازم منطوق هم اشاره ای به بیان محقق نائینی دارد. این لازم منطوق هم یکمرتبه از باب لزوم بیّن بالمعنی الاخص هست و یکمرتبه هم از باب لزوم بیّن بالمعنی الاعم. بعد با همان تعریفی که در بیان محقق نائینی دیدیم ایمجا میفرماید که و اللزوم البيّن بالمعنى الاخص ما يكفي فيه تصوّر الملزوم في الانتقال الى لازمه، و اللزوم البيّن بالمعنى الاعم ما لا يكفيه ذلك، بل لا بدّ فيه من تصوّر الملزوم و اللازم و النسبة بينهما. میفرماید أمّا اللزوم البيّن بالمعنى الاخص، فلا اشكال في كون الدلالة عليه لفظيّة، و أمّا اللزوم البيّن بالمعنى الاعمّ، فقد اختلفوا في أنّ الدلالة عليه لفظيّة أو عقليّة، فاختار التفتازاني في علم البيان من المطوّل كونها لفظية، و ذهب بعضهم الى كونها عقليّة.[7]

اگر لازم بین بالمعنی الاخص بود یک مدلول است و این مدلول، مدلولی است برای دلالت لفظیه بلاإشکالٍ بالإتفاق. ایا دلالت التزامیه دلالتلفظیه هست یا دلالت عقلیه هست؟ شما در ابتدا میگویید که ما دلالات را که در منطق تعریف کردیم دلالت لفظ بود. دلالتمطابقیه و تضمنیه و التزامیه. بعد در شرح که برسیم باید بگوییم دلالت التزامیه اگر برگرفته از لازم بیّن بالمعنی الاخص بود میشود دلالت التزامیه لفظیه بلاشبهةٍ. اما اگر برگرفته از لازم بیّن بالمعنی الاعم بود مورد اختلاف است که آیا لفظیه هست یا عقلیه؟ در ادبیات علامه تفتازانی که صاحب کتاب مطول در بیان و بدیع هست. در کتاب مطول در بحث دلالات اینگونه دلالت را از دلالات لفظیه میداند. تا اینجا لازم بیّن بود. سیدنالاستاد یک قسم دیگری را هم اضافه کرد. فرمود اگر لزوم همین دلالت التزامیه برگرفته از لزوم غیر بیّن باشد. بیّن چیست؟ بیّن این بود که تصور لازم کافی بود از تصور ملزوم. و بیّن بالمعنی الاخص این بود که تصور لازم کافی بود. بیّن بالمعنی الاعم این بود که تصور 3عنصر کافی بود. این لازم غیر بیّن چیست؟ میفرماید لازم غیربیّن این است که در أثر تصور لازم به دست نیاید. در أثر تصور لازم و و ملزوم و نسبت هم به دست نیاید بلکه به دست امدن ملزوم نیاز داشته باشد به یک مقدمه خارجیه. در این صورت میفرماید که میشود دلالت، مقدمه عقلیه که شد در اینصورت دلالت عقلیه هست نه لفظیه. همانطوری که برایتان گفتم دلالت التزامیه لفظیه که قطعاً لفظیه هست درصورتی است که برگرفته از لازم بیّن بالمعنی الاخص باشد. قسم دوم محل اختلاف است که برگرفته از لازم بیّن بالمعنی الاعم باشد و قسم سوم سید فرمودند که لازمی است که لزوم بیّن نیست. لزوم هست و این لزوم احتیاج دارد به یک مقدمه ای از خارج. باید از خارج مقدمه ای را ما استخدام کنیم و در اختیار خودمان داشته باشیم که توسط آن مقدمه ما بتوانیم این دلالت التزامیه را ثابت کنیم و مثلاً بگویید مثل دلالت أمر به شیء بر نهی از ضدِّ آن. لازم فرض کنید نهی از ضد باشد ملزوم أمر به شیء. نسبت هم بین أمر و نهی. از خارج مقدمه ای داشته باشیم و این است که أمر و نهی أغلب قابل اجتماع نیست. آن مقدمه را که از خارج بیاورید میشود دلالت التزامیه عقلیه. التزامیه هست ولی لزوم لزومِ غیر بیّن هست.

نزاع: آیا در بحث مفهوم نزاع در دلالت لفظ بر مفهوم به نحو التزام و عدم آن دلالت هست که آیا در این جمله هایی مثل جمله شرطیه و وصفیه و .... آیا دلالت التزامی بر مفهوم وجود دارد یا ندارد؟ اگر دلالت التزامی بر مفهوم وجود داشت مفهوم هست. مفهوم که بود یک مدلولی است که از لفظ استفاده شده است و حجیت دارد. بنابراین در عین حالی که معنای مفهوم و منطوق را فهمیدیم و شرح هم داده شد به طور واضح و مختصر. سلامتی آقا امام زمان صلوات ختم کنید.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo