< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

98/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: النواهي/مادة النهي /بحث و تحقیق تکمیلی درباره تعیین معنای نهی و توضیح تکمیلی برای نسبت به فرق نهی با أمر، از حیث متعلق

 

بحث و تحقیق تکمیلی درباره تعیین معنای نهی و توضیح تکمیلی برای نسبت به فرق نهی با امر، از حیث متعلق.

تا به آنجا رسید بحثمان، که رای سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه گفته شد. که ایشان می‌فرمایند: انشاء ابراز اعتبار نفسانی است. همان ابراز اعتبارنفسانی درباره امر و نهی منطبق است و بنابر این نهی را می‌گوییم، ابراز اعتبار نفسانی، یعنی ابراز ممنوعیت و حِرمان مکلف. می‌فرماید: که فرق بین امر و نهی، من حیث المتعلق که در مکتب اصولی محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه آمده است و همینطور محقق خراسانی و مشهور که فرق بین امر و نهی، من حیث المتعلق هست و آن فرقی را که در مورد متعلق امر و نهی به دست می‌آوریم بر اساس رای محقق خراسانی به حکم عقل است. که همین را محقق نائینی تایید می‌کند که متعلق امر صرف ایجاد طبیعت است ومتعلق نهی صرف ترک طبیعت است. اما در واقع صرف ایجاد به یک مصداق محقق می‌شود و صرف طرح به ترک آن. کأنما محقق نائینی این کیفیت در متعلق را یک امر ضروری و واقعی اعلام می‌کندکه نیاز به این نداریم تا بگوییم حکم عقل است. یک امر ضروری است. شما نگویید که ضروری هم حکم عقل است. در اصطلاح ضروری را از حکم عقل جدا می‌کنیم. هر چند ضروری هم حکم عقل است. یعنی تصورش برای تصدیقش کافی است. حکم عقل یک تجزیه و تحلیل می‌طلبد. ضروری تجزیه و تحلیل نمی‌طلبد.

اما سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید که فرق امر و نهی از جهت متعلق نیست. متعلق طبیعت است. طبیعتی که معرات باشد. هیچگونه غیری و خصوصیتی ندارد و اصلا قلت و کثرت مترتب بر طبیعت اولیه نمی‌شود. اما فرق بین امر و نهی از حیث نتیجه مقدمه حکمت است. نتیجه مقدمه حکمت، یعنی اطلاق بر گرفته از مقدمه حکمت در مورد صرف الوجود به نحو اطلاق بدلی است و نتیجه مقدمه حکمت در مورد صرف و ترک طبیعت، اطلاق شمولیست. بنابر این آن مرحله امتثال که امتثال امر به یک مصداق و امتثال نهی به ترک تمامی‌افراد محقق می‌شود بر گرفته از اطلاق بدلی و شمولی است. نه اینکه از خود متعلق استفاد شود.[1]

در این مرحله یک جمع بندی کوتاه.

رای مشهور این شد که، متعلق که فرق بین امر و نهی من حیث المتعلق است و رای محقق خراسانی یک چیزی را اضافه کرد که این خصوصیت متعلق به حکم عقل است. محقق نائینی هم گویا ضروری تلقی فرموده باشد سید نا الاستاد هم نتیجه مقدمه حکمت. بنابر این در جمع بندی به یک جمله اکتفا می‌کنیم و آن اینست که خُذِ الغایات و اُترکِ المبادی تمام. غایت و مطلوب بر تمامی ‌مسالک، مسلک محقق خراسانی و میرزای نائینی و سیدنا الاستاد این است که امتثال امر به وسیله اتیان یک فرد محقق است و امتثال نهی به وسیله ترک تمام افراد. این غایت است. مقصد است. خُذِ الغایات و اُترکِ المبادی، به مبادی وصل نمی‌کنیم. مبادی می‌شود مبنایی. عنایت کنید این نکته را... اگر درباره اختلاف مبانی، وحدت هر مطلوب وحدت نتیجه وجود داشت به اختلاف مبانی نظر و توجه لازم نیست. موقعی که اختلاف مبانی موجب اختلاف در نتیجه بشود آنجا بحث لازم است. معلوم شد، دو قاعده را با هم جمع می‌کنیم و جاییکه مبادی مختلف باشد و نتیجه واحد، بحثی نداریم. ما نمی‌توانیم تلقی‌ها و ذهن‌ها و برداشت‌ها و شیوه‌های اندیشه را توحید بدهیم. توحید شیوه‌های اندیشه کار ما نیست و لازم هم نیست. هر کسی آزاد است چه شیوه‌ای را انتخاب کند. اگر در نتیجه همه با هم متحد بودن اختلافی نیست. جمع بندی ما یا تحقیق این شد که، در این مرحله فقط یک اختلاف طرق هست که در حقیقت اختلاف مبانی می‌شود و نتیجه واحد و در اینجا بحثی نداریم.

در ادامه رای و نظر محقق اصفهانی شیخ محمد حسین اصفهانی صاحب نهایة الدرایه و امام خمینی و سید شهید صدرقدس الله أنفسهم الزاکیات به عنوان تکمله مربوط به معنای نهی یادآور می‌شویم و بررسی می‌کنیم.

رای و نظر محقق اصفهانی درباره نهی

محقق اصفهانی قدس الله نفسه الزکیه با دید دقیق برخواسته از دقت عقلی فوق‌العاده می‌فرماید که: در معنای امر و نهی که اختلاف گفته می‌شود، برای اینکه امر مطلب فعل است و نهی طلب ترک و بعد متعلقش فرق می‌کند یا نمی‌کند؟ می‌فرماید این بحث از اساس منتفی است. چرا؟ برای اینکه امر بعث است. نهی زجر هست. اصلا درباره معنای نهی، طلب ترکی در کار نیست. چون زجر است.[2] شرح می‌دهم که خود گردونه اش صعب العبور است که زجر چیست؟ زجر را باید یک امر وجودی درست کنیم با کف چطوری جدا کنیم ؟

رأی و نظر امام خمینی درباره نهی

شرح می‌دهم که خود گردونه اش صعب العبور است که زجر چیست؟ زجر را باید یک امر وجودی درست کنیم با کف چطوری جدا کنیم ؟ امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید که: اگر ما منظور از نهی، زجر را در نظر بگیریم، زمینه برای اختلاف باقی نمی‌ماند که اختلاف نظر مطرح شود که نهی وضع شده است برای ترک فعل یا برای کف نفسانی. (نه، برای زجره).[3]

رأی و نظر شهید صدر درباره نهی

سید شهید صدر قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید: هر دو ادعا اساس ندارد، نه دعوای وضع برای ترک فعل، نه ادعای وضع نهی برای کف نفس. هر دو اساس ندارد و هر دو باطل است. چرا ؟ برای اینکه نهی طلب نیست. طلب ترک نیست. طلبی در نهی نیست. بلکه در نهی مطلوب زجره .[4] .. رای را فهمیدیم... مؤسس رای محقق اصفهانی، که سید شهید صدر روی رای محقق اصفهانی طوری که یادم هست خیلی حساب می‌کرد. این رای برگرفته از رای محقق اصفهانی هست و امام خمینی هم که با محقق اصفهانی هم مسلک هستند. مخصوصا تبحرشان در معقول، وحدت مسلک می‌آورد.

توضیح مسئله درباره نهی و زجر

گفته می‌شود زجر، در اصطلاح اصول در برابر بعث واقع می‌شود و امر و نهی را ترجمه اصولی می‌کنند. می‌فرمایند: الأمر البعث و النهی الزجر. این ترجمه اصطلاح خود اصول است. و این زجر مگر کف نفسانی نیست؟ مگر منع نیست؟ چه باشد زجر؟ لغت نامه ها هم زجر را به عنوان منع ببینید. (مجمع البحرین) و در اصطلاح اصول که در برابر بعث قرار گرفت باید دو قطب متقابل را هر کدام را به وسیله دیگری شناسایی کنیم. بعث یعنی برانگیختن، که گاهی پس از کلمه بعث در اصول کلمه تحریک هم می‌آید، که در واقع شرح بعث هست. چیز اضافی نیست. یعنی از سوی مولا انگیزشی هست یه انگیزش و بر انگیختن و تحریکی وجود دارد به سوی مطلوب و عمل. اما زجر متقابلا جلوگیری از انجام کار است. بنابر این وقتی از زجر جلوگیری بشود معنای مثبتی پیدا می‌کند. خود نهی یعنی جلوگیری... حال سوال این است که این با کف نفس چه فرق می‌کند؟ محقق اصفهانی جواب سنگینی گفته‌اند. اما توضیحی از این بنده حقیر خدا هم هست. محقق اصفهانی فرقی را هم بیان می‌کنند می‌فرماید که: کف یعنی آمادگی برای دفاع، دفع در جهت منهین امر. یعنی به سمت و سوی تعبیر، تسبب، سبب آماده می‌کند برای دفع منهین امر، این کف. چرا؟ از کجا؟ چون محقق اصفهانی صاحب مکتب است. پس جای سوال ندارد و مطلب تمام است.

(علامه معروف به شاه بلدی که معروف به کاف است شنیدم که راضی نیست)... پس این معنای کف بود. اما زجر یعنی منعی که ملازم است با اجتناب. در حقیقت زجر می‌شود به دستور مولا اجتناب. خود اجتناب در مقابل حرکت به سوی هدف، دو قطب متقابل است یکی اجتناب است که دوری می‌کند از عون و منهیات. یکی هم بعث است که به سمت و سوی مطلوب حرکت می‌کند. این توضیحی بود که ایشان فرمودند.

تحقیق

اما تحقیق این است که از بیان شهید صدر هم استفاده کردیم و از متن هم استفاده می‌کنیم که گفته می‌شود نهی طبق مشهور بین اصول و بلاغت. در اصول نهی عبارت است از طلب ترک فعل، در بلاغت نهی عبارت است از طلب کف نفس و جواب این است که طلب وجود دارد در آن معنی. هر چند کف با زجر نزدیک باشد. آن دقت محقق اصفهانی آن دقت است ظهور لفظی نیست آن دقت هم دست ما را نگیرد. عنوان اینست که یا طلب کف هست؟ یا طلب ترک فعل؟ اینجا الان طلب نیست. بلکه خود زجر است. پس با آن معنای بلاری که طلب کف باشد فرق می‌کند. طلب کف نیست خود زجر است. توضیح این معانی که اعلام شد که دقت می‌طلبید، تحقیق مختصری در این رابطه عنایت کنید. با همون سبکی که ما داریم تا آخر حفظ هستید. فرمایش محقق اصفهانی و سید امام خمینی و سید شهید صدر درست است اما بر خواسته از دقت عقلی ست که هر سه تا ارباب معقول هم هستند. چون برخواسته از دقت عقلی هست در بحث اصول، از آن دقت های عقلی به ما یاد دادند که استفاده نمی‌شود. ما به معنای متعارف مراجعه می‌کنیم. زجر، می‌گوییم زجر است. اما زجر بدون انشا که نمی‌شود. همان زجر که منع است انشا که بشود طلب منع می‌شود. طلب ترک. چطوری یادتونه عوارض ذاتیه رو گفتیم. امور مربوط به موضوع، کل موضوع را جمع کنید عوارض ذاتیه غریب از اصوار گرفته شده. اصولیش کنید. اموری که ارتباط مستقیم به موضوع داشته باشد. تمام. اصول این است آسان سازی ست. لذا همان زجری که آسمانی و الهامی‌نیست بلکه انشایی است. انشاء یعنی طلب. زجر یعنی منع و ترک، می‌شود طلب ترک به تعبیر اصول. اما با دقت عقلی و لذت. امتناع هست. امتناع، اجتناب، امر وجودی، طلبی نیست. درست است اما بر اساس آن دقت عقلی که در اصول با آن کار نداریم. مطلب تا اینجا تمام...

دو نکته پایانی

اما اجازه بدهید دو نکته وجود دارد. که خیلی عجیب است. نکته اول: دلالت نهی بر حرمت. نکته دوم : دلالت نهی بر فور و تراخی مرة و تکرار. محقق خراسانی از اول کار را آسان کرد. می‌فرماید: آنچه در امر دیدید اینجاست، فقط متعلق نفی و اثبات است آن هم به حکم عقل، یکی به یک مصداق دیگری به تمام مصداق. تمام. اما در اصولی که الان رایج است هیچ کجا دلالت نهی بر حرمت را مثل دلالت امر بر وجود شرح ندادند. بلکه به اشارتهایی اکتفا کرده اند. لذا برای ما لازم است دلالت نهی بر حرمت را بحث کنیم. دلالت بر حرمت می‌کنم یا نمی‌کنم؟ چون نهی تنزیهی هم داریم. تعریف مشهور نهی بر دو قسم است تحریمی‌و تنزیهی. بنابر این باید درباره این بحث کنیم که نهی مثل امر حقیقت در حرمت است یا نیست. این بحث جایش خالیست. البته در کلام قدما کما بیش آمده است. اما در کلام محققین مثل کفایة و رسایل و اینها نیامده است. برای شما افاضل در این رابطه یادآور بشوم عنایت کنید.

بررسی دلالت نهی بر حرمت

در این رابطه مراجعه می‌کنیم به کلام قدمای اصحاب. از سید علم الهدی قدس الله نفسه می‌فرماید: که فرقی که بین امر و نهی وجود دارد.کار کراهت و رعوت که دیروز گفته شد و نکته دیگر درباره اثبات مطلوب ما این است که می‌فرماید در نهی به وسیله یک دلیل منفصل یا قرینه منفصله یک مطلب به دست می‌آید و آن این است که منهی عنه قبح دارد. چون از سوی حکیم، نهی صادر می‌شود. با این قرینه منفصله قبح منهی عنه هم یعنی مبغوضیت آن به دست می‌آید. پس از آن که مبغوضیت به دست آمد و درک کردیم قبح منهی عنه را اعلام می‌کنیم که هر چند درباره امر، قائل بر دلالت امر بر وجود نباشیم، ولی در نهی باید قائل به دلالت نهی بر حرمت باشیم.[5] دلیل بسیار متین و مطلب هم واضح. قرینه حکمت جزء بحثهای اصولی هم می‌شود بعد هم حکم عقلایی می‌شود نه عرفی.

شیخ طائفه قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید که: مطلب درباره نهی همان مطلبی ست که سید مرتضی قدس الله نفسه الزکیه فرموده است که منهی عنه قبح دارد و ارتکاب امر قبیح شرعی حرام است و چیزی را که حکیم نهی کند نمی‌شود حکم داشته باشد. قطعا قبیح است. مطلب همان که سید فرمود با تغیر عبارت مختصری.[6]

محقق قمی‌ قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید: که نهی در برابر امر وضع شده است برای طلب ترک قعل، که دیروز به آن اشاره شد. این معنا متضمن حرمت است و دلالت بر حرمت دارد و حرمت تبادل می‌کند عرفا. پس اعلام فرمودند که نهی دلالت بر حرمت دارد و حرمت از نهی تبادل می‌کند الفت. دلیل و مدعا را هم گرفتیم. در بیان محقق نائینی و سیدنا الاستاد عبارتی که مستقیما ببینیم که نهی دلالت بر حرمت دارد یا حقیقت در حرمت است دیده نمی‌شود. که کأنّما مفرمغٌ عنه است. [7]

منتهی در عبارت محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه فرموده است به این مضمون که، نهی برخواسته از مفسده ای است که در متعلق آن هست. بعد با اشاره می‌فرماید: حرمت در نهی ناشی از مفسده ای است که در متعلق آن نهی است.[8]

سیدنا الاستاد هم در عبارت کوتاه در جمع بندی می‌فرماید که تفسیری که ما داشتیم یعنی ابراز اعتبار نفسانی. با همان ابراز اعتبار نفسانی درباره نهی ابراز می‌شود حرمان مکلف. با این روش، تفسیر نهی به حرمت درست در می‌آید.[9]

حُسن ختام. سید شهید صدر در همان منبع، انگار که با ضعفا عنایتی داشت است. صریحا می‌فرماید که نهی دلالت دارد برمعنایی که در درجه حرمت است و این دلالت از تبادل و فهم عرف استفاده می‌شود مطلب تمام. دلالت نهی بر حرمت گفته شد ...

 


[4] حلقات، الشهید الصدر، ص108.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo