< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

98/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /أمر چهارم- مقدمة تابع ذی المقدمة در اطلاق و اشتراط

 

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله و سلام علی عباده الذین الصطفی والصلاه و السّلام علیک یا مولای یا أبا صالح المهدی (عج) و رحمه الله و برکاته

 

أمر چهارم – مقدمة تابع ذی المقدمة در اطلاق و اشتراط-

طبق تنصیق کفایة الاصول أمر چهارم بحثی است در جهت زمینه سازی برای اقامه دلیل در جهت اثبات مطلوب که مقدمه واجب واجب است یا نیست. عنوان امر چهارم آنچه در ذهن شریف محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه وجود داشته است عنوان این شده است که مقدمة تابع ذی المقدمة است در اطلاق و اشتراط و بعد از این وارد نقد رأی صاحب معالم می شود و آنگاه نقد و بررسی رأی و نظر شیخ انصاری و صاحب فصول قدس الله أنفسهم الزاکیات. اما برای اینکه ساختار مرتّب در ذهن جا بیافتد، سیدناالاستاد قدس الله نفسه الزکیه این بحث را با بیان دیگری که ذهن آماده و به طور واضح جذب کند اعلام می‌کند و می فرماید که: بحث درباره مقدمة به طور اطلاق مطرح می شود یا نسبت به مقدمه ای که یک خصوصیت و قیدی داشته باشد و آن مقدمة که باید خصوصیت باشد مورد بحث قرار گیرد. این عنوان را که بگیریم ورودی بحث ما تعرّض و بررسی رأی صاحب معالم است. کتاب معالم الاصول که اصلی اش معالم الدین است. کتاب معالم الاصول ص 71 فقیه عاملی صاحب همین معالم الاصول می فرماید که مقدمة ای که مورد بحث قرار می گیرد و در معرض ترشح وجوب از ذی المقدمة قرار دارد، مقدمة ای است که باید مراد و مورد اراده متکلم باشد.[1] این بحث را به مناسب مساله ضدّ یادآور می شوند. در مساله ضدّ گفته می شود که ترک ضدّ مقدمه برای خود فعل است. یعنی یک فعل که واجب هست اقتضا می دارد نهی از ضدّ خودش را ، آن متعلق نهی که ترک است مقدمه است برای خود این فعل واجب. صاحب معالم می فرماید که اینجا مقدمیت در کار نیست برای اینکه مقدمه یک خصوصیت دارد. باید مورد اراده متکلم قرار گیرد و ترک به عنوان ترک ضدّ که مورد اراده متکلم طبعاً قرار نمیگیرد و عنوان مقدمیت به خودش نمی گیرد و لذا بحث از مقدمة در مساله دلالت امر برشیء و نهی از ضدّ جا ندارد. می فرمایند که از این بیان توهم شده است و آنجایی هم که توهم شده است هم محقق اصفهانی، شیخ محمدتقی اصفهانی صاحب هدایة المسترشدین که شرح معالم است از این بیان صاحب معالم گویا این برداشت را کرده است که صاحب معالم می فرمایند مقدمة مورد بحث اطلاقاً مورد بحث نیست بلکه مقدمة ای که دارای این خصوصیت باشد. پس از اینکه این مطلب گفته شد محقق خراسانی می فرماید آنچه که ما می گوییم درست است و آنچه که صاحب معالم می فرماید به طور واضح درست نیست. برای اینکه مقدمة همان متوقفٌ علیه است و آن دیگر اراده و غیر اراده درباره آن مقدمة در قوام آن مقدمه دخلی ندارد و بعد هم خود صاحب معالم که به استدلال مبادرت می کند ادله ای را برای اثبات مطلوب یعنی وجوب مقدمه ارائه می کنند از ادله اش هم استفاده می شود که منظورش اعلام تقیید نسبت به مقدمة نیست، منظورش این نیست که مقدمه مورد بحث یک مقدمه خاص و مقید به اراده باشد. تا اینجا فرمایش صاحب معالم به صورت مختصر و کوتاه بررسی شد. [2]

آیا قصد توصل و ترتّب در مقدمة شرط است

وانگهی وارد بحث دیگر می شود که مقدمة آیا مقیّد به قصد توصل یا به شرط اینکه به آن مقدمة خود واجب مترتب بشود این شرائط را مقدمه دارد یا ندارد به عبارت کوتاه گفته شد که یادداشت کنید. پس از این عنوان دیگری را مطرح می فرماید که بحث در مقدمة یا مقدمة مورد بحث در مقدمة واجب که گفتیم به طور مطلق مقدمه بحث می شود آیا قصد توصل و قصد تَرتّب ذی المقدمة جز شرط در مقدمة نیست یعنی منظور از مقدمه، مقدمه با قصد توصل، منظور از مقدمه، مقدمه به شرط ترتب ذی المقدمة. این شرط و این قید درباره مقدمه جا ندارد. این سوال یا این عنوان بحث مربوط می شود به رأی و نظر شیخ انصاری و صاحب فصول.

رأی و نظر صاحب فصول در این عنوان بحث

در درجه اول و به ترتیب زمان صاحب فصول قدس الله نفسه الزکیه که ایشان می فرماید توضیح و تاکید این است که مقدمة متصف به وجوب نمی شود مگر اینکه این قصد بشود در این مقدمه حصول و وصول به واجب یعنی مقدمه وقتی صفت وجود می گیرد که سبب بشود برای ما یترتب علیه. که ترجمه اش این می شود که سبب بشود برای وصول به ذی المقدمة. ایشان می فرماید که مقدمة واجب نمیشود إلّا أن یترتب علیه الواجب. پس در ادامه در همین صفحه می‌فرماید که از آنجا که مطلوب در مقدمة قصد توصل هست به ناچار (کلمه ایشان است لاجرم) باید قصد توصل معتبر باشد در عنوان مقدمة و شاهد این مطلب وجدان است، به شهادت وجودان. ایشان می فرماید به قضاوت وجدان. کسی که أمری را بطلبد و مقدمه برای آن امر هم در نظر بگیرد، معلوم است که مطلوب در مقدمه، توسل به آن، ذی المقدمه است و إلا معنای مقدمیت قابل قبول و قابل التزام نخواهد بود.[3] یک جمله و اینکه آنچه که محقق خراسانی تلقی فرموده اند این است که رأی صاحب فصول درباره مقدمه واجب، مقدمه خاصی است أما عنوانش این است مایترتب علیه ذی المقدمه. منتهی من شرحش را کامل گفتم که در ضمن بیان ایشان قصد توصل هم ذکر شده است که به این جمله کار داریم.

رای و نظر شیخ انصاری در این عنوان بحث

از دو مورد و از دو محل برای شما تکه برداری کردم. مرحله اول ورودی بحث می فرماید که آیا در وقوع مقدمه با صفت وجوب در وقوع مقدمه، قصد لازم است که یعتبر اتیان المقدمة لأجل الواجب أم لا یعترف؟ می فرماید الأقوی الاول. یعنی برای عنوان مقدمه ای که مورد بحث در مقدمه واجب هست این وصف معتبر است که لأجل إتیان الواجب مقدمه شکل بگیرد.[4] و بعد در صفحه ای دیگر می فرماید: یصح قصد التوصل. نعم بعد از اینکه شرح می دهد کلام صاحیب فصول را و نقد و توضیح بسیار مبسوط با یک استدرا ک می فرماید: نعم ، يصحّ أن يكون التوصّل إلى الواجب وجها لمطلوبيّة المقدّمة.[5] این مطلب را هم گرفتید که می فرماید قصد توصل در مطلوبیت مقدمة وجهی دارد. فرمایش این دو علمیین اصول گفته شد.

امکان جمع نظر شیخ انصاری و محقق خراسانی

محقق خراسانی عنوان می فرماید که آنچه را که شیخناالعلامة یعنی شیخ انصاری بعض مقررینش گفته، یعنی صاحب کتاب مطارح الانظار به نام محقق کلانتری. این را فرموده که منظور از مقدمه کدام مقدمه است؟ مقدمه خاص. مقدمه با وصف قصد توصل. و می‌فرماید که آن حرفی را که صاحب فصول فرموده که منظور از مقدمه در بحث مقدمه واجب، مقدمه خاصی است. مقدمه با وصف مایترتب علیه الواجب. می فرماید این دوتا شرط آیا وجهی دارد؟ اعتبار دارد یا ندارد؟ می فرماید که الظاهر عدم اعتبارهما. ظاهر این است که هر دو شرط اعتبار ندارد. دلیلی که ارائه می کنند به تعبیر علامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه ذوجنبتین است یعنی هم ردّ بر آن دو نظریه و هم اثبات نظر خودشان است. به قول دانشگاهی ها یا شما جوانان که دو منظوره است. چه دو منظوره است؟ یعنی هم ردّ بر آن دو بزرگوار و هم اثبات مدعای خودش. به طور عمده دو دلیل اقامه می کند که در متن یک و دو نشان نمی دهد. دلیل اول می فرماید ملاک مقدمیت توقف است. یعنی ذی المقدمه در مرحله ایجاد توقف به مقدمه دارد. این توقف ملاک است. بنابراین این توقف هر کجا که محقق شد مقدمه تحقق یافته است. وصف زائدی غیر از این، در تحقق عنوان مقدمه وجود ندارد. بنابراین مقدمه ای که ایجاد ذی المقدمه به آن توقف داشت در نظر گرفته شود مورد بحث است. حالا قصد توصل یا ترتّب ذی المقدمه خارج از ملاک و معیار مقدمیت است. خارج از محدوده است و دخلی در اصل قوام مقدمیت ندارد. به تعبیر استادناالعلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه این دلیل، دلیل إنّی هست که از اساس بنیان را بررسی می کند. علت تحقق مقدمیت را اعلام می دارد. دلیل دوم دلیل إنّی هست که می فرماید اگر فرض کنیم یک مقدمه ای انجام شد ولیکن قصدی در کار نبود، در نتیجه آن مقدمه، ذی المقدمه تحقق پیدا کرد. آیا اینجا این اتیان درست است؟ إجزاء می آید یا نه؟ یا اینکه اعلام می‌کنید که عمل باطل است وجه ندارد؟ می فرماید که خود شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه که قصد توصل را شرط اعلام می کند اعتراف می فرماید که اگر مقدمه انجام گیرد و ذی المقدمه اتیان بشود بدون قصد توصل، این اتیان مجزی است و إجزاء قطعاً بوجود می آید. این دلیل إنّاً کشف می کند به نحو کشف إنّی که قصد توصل از مقومات مقدمه نیست، دخلی در تحقق مقدمه ندارد. یک استدراکی دارند که آن استدراک نکته ظریف و لطیفی دارد. استدراک این است که محقق خراسانی می فرماید بله اگر مقدمه، مقدمه عبادات باشد، در مقدمه عبادیة قصد توصل لازم است و آن مختص مقدمات عبادیه است. اگر بحث آن باشد کار درست است. استادناالعلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه می فرماید که شیخ انصاری دو بیان دارد. یک بیان به قلم خودش است. یک بیان به قلم مقرّرش است. قلمی که به بیان خودش است. کتاب طهارت ج2 ص 55 بحث مقدمه و قصد توصل را به طور خاص اعلام می دارد نسبت به مقدمه عبادیة. و قلم مقررش ذوجنبتین هست. مقدمه، مقدمه عبادیه باشد یا غیر عبادیة. بنابراین می فرماید امکان جمع بین رأی شیخ انصاری و محق خراسانی وجود دارد چونکه قلم خود شیخ مقدمه را که با شرط قصد توصل اعلام می کند مقدمه ای است که اختصاص دارد به مقدمه عبادیة.

تحقیق در مقدمة واجبات

اما تحقیق این است که اصل این مطلب یعنی بحث از مقدمه واجب به طور کل واجبات شرعیه و واجبات عبادیة هست. محور اصلی و بدنه اصلی بحث ما مقدمات عبادیة است. ما در مقدمات معاملات یا مقدمات عقائد بحث نمی کنیم. محور اصلی و نطاق اصلی بحث ما واجبات ضرعیه و مقدمات عبادیة می شود. پس از اساس محور بحث این است و جایی برای تأمل و اختلاف وجود ندارد و از ابتدا قلمرو و خط‌کشی معلوم است.

در ادامه محقق خراسانی نسبت به رأی و نظر شیخ ثمراتی که در اینجا مترتب هست را اعلام می کند نسبت به مقدمات واجب. البته واجباتی که در اصل واجبات عقلیة است و بعد هم شرع هم تأییدش می کند که می شود واجبات عقلیة شرعیة. اگر به ذهنتان سپرده باشید ممکن هست که گفته باشم واجبات عقلیة ارشادیة، واجبات شرعیة هم هست. اینجوری نیست که واجبات عقلیة محضه عنوان شرعی نداشته باشد منتهی گفتیم که آنجایی که دلیل حُکم یک عقل مستقل باشد، آن عقل مستقل در عین حالی که اعتبار عقلی و عقللائی دارد، اعتبار شرعی هم دارد از همان ادلة اربعة است. ادله اربعه که می گوییم دلیل عقلی ما همین یکیست. حُکم عقلی قطعی ضروری. عقلی است ولی همین حُکم، اعتبار شرعی دارد و می شود حجت شرعی و جزء أدلة أربعة. می فرماید که در آن مواردی که مثلاً واجب، واجب عقلی باشد و رأی شیخ انصاری با رأی ما نسبت به انجام عمل، عمل مقدماتی، فرق می کند که آن فرق در حقیقت ثمره اختلاف دو رأی و نظر می‌نماید.

ثمراتِ بحث بین رأی محقق خراسانی و شیخ انصاری

محقق خراسانی ثمراتی را بیان می کند که با ساده سازی و روان سازی از این قبیل است. متن کفایة سنگین است. ساده سازی اش این است انشالله. ثمره اول. می فرماید که ثمره اول عبارت از این است که اگر یک کسی برود روی زمین یتیم حرکت کند و راه برود و بعد نزدیک بحری و یا دریایی و یا دریاچه ای برسد و ببیند غریقی آنجاست و آن غریق را نجات بدهد، در اینصورت بنابر مسلک شیخ انصاری این مقدمه متصف به حرمت است. کار حرام انجام داده است. چرا؟ چون قصد توصل نداشته است. اما بر مسلک محقق خراسانی کار حرامی انجام نداده است. مقدمه شده است برای انقاذ غریق. قصد توصل جزء مقوم مقدمه نیست. ذات مقدمه مقدمیت دارد. ذات عمل نه قصد توصل. این ثمره اول. ثمره دوم در همین مثال: کسی می رود با مقدمه هم توجه و التفات دارد. با توجه به مقدمیت تصرف می کند در زمین یتیم. روی زمین یتیم راه می رود ولی غریق را از دور دیده و مقدمه هم میگوید این است ولی قصد دارد عدم انقاذ غریق را. یک همچین آدمی است. قصدش عدم است. پس از اینکه می رسد آنجا، عزمش برمی گردد و غریق را نجات می دهد. پس از اینکه غریق را نجات داد بر مسلک شیخ انصاری کار حرام انجام داده است زیرا مقدمه توصل که نداشته، عدم توصل هم در قصدش بوده است. کار حرامی است. در مسلک محقق خراسانی کار حرامی نیست بلکه یک تجری صورت گرفته است زیرا قصد به انقاذ غریق وجود نداشت تصرف در مال یتیم یک تجری شد و حرمتی در کار نیست. چرا؟ چون أهم و مهم چه می کند؟ أهم و مهم این است که قاعده تزاحم اینجاست که أهم که آمد حکم مهم را از بین برمی‌دارد. حرمت تصرف برداشته می شود به جهت أمر أهمی که حفظ نفس باشد. این مثال دوم.

سوال: وقتی قصد انقاذ ندارد چه جوری حرمت تصرف برداشته می شود؟

جواب: چه جوری اش این است که در واقع اگر نمی‌رفت إنقاذ می‌شد. مقدمه چیزی است که باعث ایجاد ذی المقدمه بشود واقعاً در عالم تحقق و خارج. تمام

مثال و ثمره سوم: همین مثال. در مثال سوم استادناالعلامة می فرماید که اگر کسی قصد إنقاذ دارد و تصرف در مال یتیم بکند در همان زمینی که مِلک یتیم هست. قصد إنقاذ دارد ولی یک قصد دیگری هم دارد. تفریح و تنزّه هم جزء قصدش است. عجب آبی هست و عجب منظره ای است و بروم به من خوش بگذرد. در عین حال إنقاذ هم قصد بکند. در اینصورت چه می شود؟ براساس مسلک محقق خراسانی این تصرف حرام نیست و تجری هم نیست چون برای إنقاذ و تحقق ذی المقدمه راه افتاده است و بر مبنای شیخ انصاری دو احتمال دارد. 1- اگر قصد توصل که از خصوصیت و قوام مقدمه هست، آن قصد توصل اگر به عنوان به شرط لا باشد اینجا مقدمه، مقدمه واجب نیست چون به شرط لا است. بشرط لا یعنی به شرطی که همین قصد توصل باشد و چیز دیگری با او شریک و ضمیمه نباشد. اگر قصد خصوصیت به عنوان شرط لا باشد این مقدمه درست نیست و تصرف هم مُحَرَم. 2- اما اگر این قصد توصل به عنوان لابشرط باشد، بله، که لا بشرط است دیگر، یعنی این قصد توصل باشد، تنها باشد یا با ضمیمه باشد فرق نمی کند. در این‌صورت می‌شود ضمیمه درست و غیر مُحَرَم و قابل قبول. تا به اینجا که گفته شد مطلب به بار نشست و ثمرات گفته شد. در انتها متن یک خلاصه گیری می کند از استدلال. می فرماید که در مجموع المتحصل که ملاک مقدمیت توقف است و آن توقف که وجود داشت، قصد توصل بشود یا نشود مانعی ندارد ولی اگر قصد توصل در نظر گرفته شود مشکلی ندارد. ما که نمی گوییم قصد توصل عنوان مقدمیت را آسیب وارد می کند. قصد توصل بشود اما ملاک مقدمیت توقف است. قصد توصل هم اگر نشود باز هم مانعی ندارد و بعد هم می فرماید که در انجام واجبات، واجباتی از این قیبل نه واجبات عبادیة. واجبات عقلیة شرعیة. در باب واجبات از این قبیل اگر کسی قصد توصل نکند یا نیابتی صورت بگیرد عمل انجام گرفته و مقدمه متصل به وجوب می شود. تا به اینجا رأی و نظر شیخ انصاری. اما بررسی نسبت به رأی و نظر صاحب فصول می فرماید أما الإشتراط بما یترتب علیه شرح می دهد که انشالله فردا. سلامتی آقا امام زمان علیه السلام صلوات ختم کنید.

 


[1] معالم الدين وملاذ المجتهدين، العاملي، الشيخ حسن بن زين الدين، ص71.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo