< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

98/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /تقسیمات مقدمة واجب و آراء ونظرات اصولیون

 

تقسیمات مقدمه ی واجب

درباره ی تقسیمات مقدمه ی واجب بحث میکردیم. تقسیم که اول که عمد ترین انقسام است گفته شد که مقدمه ی واجب منقسم می شود به داخلیه و خارجیه . اهمیت این تقسیم از ان جا است که حتی گفته میشود تمامی اقسام در نهایت رجوع میکند به همین دو قسم یا داخلیه است یا خارجیه و بعد از اینکه، (تقسیم مقدمه به داخلیه و خارجیه گفته شد که که طبق تقسیمی که شیخ انصاری قدس سره به پایه گذار ان بود و سپس ان را محقق خراسانی و محقق نائینی و سیدنا الاستاد تکمیل نمودند، گفته شد. )

تقسیم مقدمه به مقدمه ی عقلیه و شرعیه و عادیه

تقسیم دوم عبارت است از تقسیم مقدمه به مقدمه ی عقلیه و شرعیه و عادیه. شیخ انصاری قدس سره می فرماید تقسیم المقدمه الی العقلیه و شرعیه و العادیه.

نظر شیخ انصاری و محقق خراسانی

بعد برای هر یک از این سه تا مثالی هم اورده می شود که بعضی اش را از مطارح نقل می کنیم و بعضی مثال ها را آسان سازی میکنیم. مثال اول که عقلیه باشد مثل مقدمه حصول علم یا مقدمه ی بدست اوردن علم چه میشود؟ تعلم. تعلم یعنی اموزش دیدن مقدمه میشود برای رسیدن به علم و برای بدست اوردن علم. این یک مقدمه ی عقلی است. کسی بدون تعلم به علم نمی رسد مگراینکه موهبتی باشد که نادر است. یک نکته دیگر هم است و ان اینکه یک مقدار در حاشیه تعلم یک چیز هایی است به نام الهامات . الهامات افاضات است. شما در درس مطالعه می کنید بدون اینکه از استاد چیزی بیاموزید یک مرتبه به ذهنتان یک چیزی الهام میشود و می فهمید که چه نکته خوبی بوده. به این میگویند الهامات . الهامات است. منتهی اینجا بحث اصولی بود و این دو استثنا را نفرمودند. مثال دوم برای مقدمه ی شرعیه مثال معروفی که میزنند عبارت است از طهارت برای صلاه که شرط شرعی است. یعنی ان طهارت فقط از سوی شرع به عنوان مقدمه جعل و اعتبار شده است فقط اعتبار شرعی است. منتهی اعتبار محکمی که شرع اعلام میکند به هیچ وجه صلاه بدون طهارت صلاه نیست . مثال سوم که عبارت بود از مقدمه ی عادیه که عادتاً به ذی المقدمه وصول و درسترسی پیدا نمیشود مگر به وسیله ی ان مقدمه ان مثالش معروف است. از معالم و قوانین و رسائل و کفایه بگیر تا نوشته های اخیر همه از این مثال استفاده کردند. نصب سُلَّم برای صعود علی السطح. این مقدمه عادیه است. که عادتاً بدون نصب سلم نمیشود. ولی بر خلاف عادت ممکن است. مثلا با ریسمان صعود کند. امکانش است ولی عادتا نصب سلم لازم است. این سه مثال را شیخ نقل می کند برای سه مورد عقلیه و شرعیه و عادیه. آنگاه می فرماید که تحقیق این است شرعیه برمیگردد به عقلیه برای اینکه از لحاظ اعتبار صلاه ممکن نیست که تحقق پیدا کند بدون اینکه طهارتی در کار باشد. امکان تحقق برای صلاه وجود ندارد. این هم بر میگردد به عقلیه. منتهی بعد از اعتبار شرع. شرع که اعتبار بکند بحث ما در وجود ذی المقدمه بدون مقدمه است. وجود ذی المقدمه منوط به مقدمه است. به اعتبار شرع وجود صلاه منوط به طهارت است و لیس الا غیر از این نیست. اما مقدمه ی عادیه را از دایره خارج می کند آنگاه میفرماید که این موارد یعنی همین عقلیه و شرعیه و عادیه در محل نزاع داخل است. میتوانیم بحث کنیم که مقدمه ی عقلیه واجب است مقدمه ی شرعیه واجب است مقدمه ی عادیه واجب است یا نیست منتهای به چه وجوبی ؟ به وجوب شرعی ترشحی که از ذی المقدمه وجوب ترشح میکند به این مقدمه ها یا نمیکند جای بحث دارد یعنی در قلمرو محدوده ی نزاع داخل است خارج از محدوده نیست.[1]

محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه این تقسیم را تقریبا با عین عبارت از بیان شیخ گرفته است.ادم از استادش الگو می گیرد .عین این عبارت را تقسیم به عقلیه و شرعیه و عرفیه را از کلام شیخ انصاری گرفته اند و در رجوع شرعیه به عقلیه مطلبی دارند میفرمایند که کل این مقدمات عقلیه و شرعیه و عادیه همش در حقیقت عقلی است. عادی هم عقلیه است.چیزی که عادت شود عقل ان را تایید میکند.دیگر عادت مضبوط و مستقری است.بنابراین عادیه هم بر میگردد به عقلیه منظور این است که عادتا هم توقف محقق است توقف که محقق بود ملاک عقلیه به وجود میاید شرعیه که توقف محقق است توقف صلاه به طهارت یک امر قطعی است بنابراین تمام این موارد ترجع الی عقلیه. و اما محل نزاع فلذا منظور از محل نزاع چه بود یعنی وارد بحث مقدمه ی واجب میشود یا نمی شود؟ می فرماید دو قسم اول داخل محل نزاع است که عقلیه و شرعیه باشد اما عادیه داخل محل نزاع نیست برای اینکه ما مقدمه ای که عادتا مقدمه باشد ترشحی وجوب را نمیتوانیم ان جا مطرح کنیم برای اینکه بحث ما در ملازمه است ملازمه ان جا ثابت نیست و لذا از محدوده ی بحث مقدمه ی واجب خارج است.تا به این جا به نظر علمین شیخین انصاری و محقق خراسانی .

تقسیم سوم به وجوب و صحه و وجود و مقدمه علم

نظر شیخ و محقق خراسانی

تقسیم سوم شیخ انصاری و محقق خراسانی میفرماید که مقدمه تقسیم میشود به مقدمه ی وجوب و مقدمه ی صحت و مقدمه ی وجود و مقدمه ی علم. این چهار قسم مقدمه را که ایشان عنوان میکنند و برای هر یک هم شیخ انصاری در همان منبع بالا مثالی ذکر میکنند و میفرماید که چیز مسلمی است.مقدمه ی وجود را مثال میزند نصب سلم برای صعود. مقدمه ی وجوب تحقق استطاعت برای وجوب حج مقدمه ی واجب نیست. واجب در موسم حج واجب محقق میشود. ولی قبل از موسم حج هم وجوب میاید اگر استطاعت محقق شود. و اما مقدمه ی صحت عبارت است از طهارت منظور از طهارت در صلاه که مقدمه ی صحت است و بدون طهارت صلاه صحیح نیست چهارمی هم مقدمه ی علمی یعنی چه بود ؟ مقدمه ی وجود و صحت و وجوب و علم.رسیدیم به مقدمه علم. مقدمه ی علم می فرماید که نماز برای جاهل به قبله در شش جهت یا در چهار جهت میشود مقدمه ی علمی. بعد می فرماید که این چهار مقدمات که می گوییم فرق این ها در حقیقت یک فرق اعتباری است یک ملاکی وجود دارد یک ضابطه ای وجود دارد برای مقدمیت این امور که ان توقف است. اما عنوان ها اعتباری است مثلا میفرماید که به اعتبار امر میگوییم مقدمه ی وجوب و اعتبار این که عمل صحیح بشود میگوییم مقدمه ی صحت و به اعتبار تحقق در خارج میگوییم مقدمه ی وجود و به اعتبار اینکه علم به امتثال حاصل شود میگوییم مقدمه ی علم. این اوصاف برای این مقدمات اوصافی است که هرکدام در اثر یک اعتباری محقق میشود نتیجتا فرق ها اعتباری است. فرق ها که اعتباری شد یک نکته ای به وجود میاید و ان این که این اقسام که در حقیقت کل این اقسام برمیگردد به دو قسم: یا داخلیه می شود یا خارجیه. این بیان مرحوم شیخ انصاری بود که در این رابطه فرمودند.بعد میفرماید که نزاع در مقدمه ی وجودیه جا دارد که متوقف است ایجاد ماموربه به واسطه ی آن مقدمه. مقدمه ی وجودی است. این محل نزاع است. ممکن است بگوییم وجوب ترشح میکند از ذی المقدمه به مقدمه .اما می فرماید که مقدمه وجوب جا ندارد این را عنایت کنید یه ذره کمی پیچ اش تند است. میفرماید که مقدمه ی وجوب محل بحث نیست چرا؟ برای اینکه چه بود مقدمه ی وجوب.؟ امر بود . امر مقدمه ی وجوب است تا وقتی که امری نیامده وجوبی نیست تا تمثل کند. امر موجب تحقق وجوب می شود . بعد از اینکه امر آمد و مامور به وجوب پیدا کرد اگر بروید به سمت طلب ان میشود تحصیل طلب حاصل. بنابراین این مقدمه ی وجوب همین مطلب ادامه پیدا میکند به کلام شیخ و کلام محقق خراسانی هم که انشالله میرسیم. بعد میفرماید که و لا کلام فی دخول مقدمه الصحت فی البحث. مقدمه ی صحت در بحث وارد میشود داخل می شود که ایا وجوب از صلاه به طهارت ترشح میکند یا نمیکند؟ چون صحت صلاه منوط به طهارت است.این در محل نزاع داخل است.رای شیخ انصاری گفته شد. اما محقق خراسانی میفرماید که در باره ی مقدمه ی صحت و وجود وجوب علم میفرماید صحت رجوع میکند به وجود چطوری؟یعنی همان مامور به که صلاه است صحت اش مربوط به طهارت است عینا وجود صلاه وجود شرعی اش مربوط به مقدمه میشود پس مقدمه ی صحت برمیگردد به مقدمه ی وجود علی التحقیق اما جواب اش چه بود جوابش این بود که ما هم نگفتیم که علی التحقیق فرق دارد. ما چه گفتیم؟ فرق ان به اعتبار است. بعد میفرماید که مقدمه ی وجوب خارج است از بحث عین همان چیزی که ان جا گفتیم یعنی طلب قبل وجوب خبری نیست و بعد از وجوب تحصیل حاصل است و وجوب ما بعد از امر می اید.و اما مقدمه ی علمیه که چه بود همان مثالی که زدیم صلاه در چهار جهت برای حصول علم به امتثال این مقدمه ی علمیه را میفرماید که هر چند استقل العقل بلزومها و وجودها عقل حکم مستقل دارد که این واجب است ولی این واجب به درد کار ما نمیخورد چون این وجوب وجوب ارشادی است. پس این وجود به درد ما نمیخورد. میفرماید که وجوب، وجوب مولوی نیست. ارشادی است. از ابرز مصادیق ارشاد است ابرز مصادیق ارشاد کجا بود ؟ جایی که عقل حکم قطعی استقلالی دارد در حدی که اگر امر شرعی هم نداشته باشیم ان حکم عقل کافی باشد این ابرز مصادیق ارشاد است. این می شود ارشادی و ما درباره ارشاد بحث نمیکنیم ما در باره وجوب شرعی بحث میکنیم وجوب مولوی بحث میکنیم و جایی برای وجوب مولوی وجود ندارد.بعد میفرماید که تا این جا مطالب علمین گفته شد در دو تا تقسیم .

نظر محقق نائینی

محقق نائینی قدس سره میفرماید که تقسیم اصلی همان دو تا است. داخلیه و خارجیه و تقسیمات دیگری که دارند مثل عقلیه و شرعیه و .همین چهار و پنج تا را اسم می برد همه ی این ها یا شرعیه است یا عقلیه. شرعیه شد، شد داخلیه، عقلیه شد، میشود خارجیه. بنابراین از این دو قسم بیرون نیستند .[2] اما مقدمه ی وجوبیه که گفته شد از محل بحث خارج است منتها ما بر اساس بیان شیخ انصاری و محقق خراسانی گفتیم خارج است برای اینکه کار به محال منتهی میشود یعنی طلب حاصل میشود یعنی طلب حاصل هم محال است.البته از حکیم محال است نه از ادم عادی. تحصیل حاصل بالاصلاه محال است طلب حاصل بالعرض محال است.طلب حاصل میشود محال اما محقق نائینی توجیه دیگری دارد میفرماید که مقدمه ی وجودیه برمیگردد به مقدمه ی وجوب.مقدمه ی وجوب میشود.مقدمه وجودیه را که میشکافی مقدمه ی وجوب است.بحث ما در مقدمه ی واجب است نه مقدمه ی وجوب بنابراین از محدوده ی بحث ما کاملا خارج خواهد بود. تا به این جا مطلب محقق نائینی به طور خلاصه و مختصر گفته شد که در یک نگاه کلی این مطلب را بگیریم ازبیان ایشان که فرمایش ایشان منحصر میشود به مقدمه ی داخلیه و خارجیه و و بعد مقدمه داخلیه و خارجیه هم مربوط شد به شرعیه و عقلیه. این ما خصل فرمایش ایشان است.و علی التحقیق هم گفته میشود همین است.

نظر سیدالخوئی

اما رای و نظر سیدنا الاستاد قدس سره درباره ی مقدمه این دو تقسیم اخیری که گفتیم. سیدنا الاستاد قدس سره میفرماید که تقسیم دوم عین همان عبارتی که در بیان علمین امده بود مقدمه تقسیم میشود به عقلیه و شرعیه و عادیه و عقلیه.بعد میفرماید که تقریبا بیان محقق نائینی را مطابعت میکند ایشان میفرماید مقدمه عقلیه خارجیه است.و مقدمه ی شرعیه طبیعتا مقدمه ی داخلیه میشود اما عادیه تفصیل دارد ملاک مقدمه ببینیم اگر ما لا یتقف علیه العمل باشد خارج از بحث ما است.یعنی عادت است ولی توقف توقف عقلائی نیست.توقف عقلی هم که هیچ و به طریق اولی. بنابراین مقدمیت ثابت نمیشود مقدمیت وقتی ثایت میشود که توقف وجود داشته باشد. ما لا یتوقف به العمل اگر ما لا یتوقف علیه العمل باشد از محدوده بحث خارج است .چون ملاک مقدمیت نیست.[3] ملاک چه بود؟ توقف بود.توقف قطعی ذی المقدمه به مقدمه .و اما اگر توقف داشته باشد ذی المقدمه به مقدمه خارجا که ببینیم بدون ان ذی المقدمه این ذی المقدمه در خارج تحقق پیدا نمیکند در این صورت چه می شود؟ مقدمه می شود مقدمه ی خارجیه میشود. توقف اش هم میشود عقلی مقدمه میشود مقدمه ی خارجی. یک توضیح مختصری در حاشیه این جا نیاز است به اصطلاح طلبگی یک حاشیه منه میطلبد.حاشیه منه این است که توقف عقلا هم دو قسم است و عقلائیا هم دو قسم است. ما داریم توقف های عقلی کدام یک را میگیریم. اگر توقف توقف عقلی فلسفی باشد مثل علت و معلول خوب در ان بحثی نیست. توقف وجود دارد و در اصل توقف شکی نیست. و در مقدمیت هم شکی نیست. منتها ان جا جای بحث برای وجوب و عدم وجوب نیست چرا برای اینکه محقق خراسانی فرمودند که وجوبش به استقلال عقل است و وجوب وجوب ارشادی است.اما اگرمقدمه ی عقلی ما یک توقفی باشد که فعلا کار همین است عقلی نیست.علت و معلولی نیست. فعلا مقدمه تنها مثلا در دسترس شما برای صعود در سقف در دسترستان چیز دیگری نیست. اگر بگوییم که فعلا بر اساس شرایط زمان و مکان به تعبیر امام خمینی قدس سره شده است این مقدمه منحصره اگر این انحصار امده باشد این انحصار یک حکم عقلی است ولی این جزء حکم عقلی فلسفی نیست این حکم را بهش میگوییم حکم عقلی ضروری. که فعلا یک ضرورت است یک ضرورت به وجود امده. در صورتی که ضرورت باشد چه میشود؟ باز هم مسئله عنوان عنوان شرعی به خودش نمیگیرد ضرورت که شد طبیعتا حکم عقل ضروری از موارد ارشادیات است.ارشاد میکند حکم عقل که این لازم است وغیر از این چاره ای نداریم.و اما اگر عقل عقل فلسفی باشد یا عقل ضرورت عقلی باشد در این دو صورت از محدوده بحث خارج میشود مقدمه ی عقلیه و اما مقدمه ی عقلیه ای که ضرورت نباشد و علت و معلولی هم نباشد یک ارتباط عقلائی در کار باشد ارتباط عقلائی در کار باشد مثلا طناب است مثلا چند نفری هم هستند که کمک کنند برای بالا رفتن به سوی سقف ولی عقلائی نیست الان اسانسور هم هست اگر بگوییم عقلائی نیست پس عنوان را عوض کنیم مقدمه ی عقلیه نگوییم مقدمه ی عقلائیه بگوییم بنابراین با حاشیه منه این میشود که این مقدمه عقلیه علی التحقیق ارشادیه است و اگر علی التحقیق نگوییم میشود عقلائیه. مقدمه مقدمه ی عقلائیه میشود بنابراین پس از که مقدمه مقدمه ی عقلائی شد که همان مثال بهش زدیم نصب سلم را مثال زدیم با وجود این مقدمه ی عقلائیه بحث از مقدمه ی واجب خارج نمیشود اصطلاح باید تغییر کند باید بگوییم مقدمه ی عقلائیه و شرعیه و عادیه ظاهرا این حاشیه منه هم حاشیه علی التحقیق به حساب میاید محل بحث میشود منتها باید عنوان را تغییر بدهیم. یک جوابی گفته میشود که قبلا هم برای شما اشاره کردم و ان این که گفتیم در بحث اصول به دو گونه از عقل استفاده میکنیم گونه ی اول با عنوان مدرک استنباط حکم که ان میشود عقل کلامی که تحسین و تقبیح عقلیه قطعیه است.یک گونه ی دیگر اصول است .برای خودش اصطلاح دارد در ادله ی اربعه همان بحث عقلی قطعیه کلامی است دیگر امور عقلی نیست.و اما در مسائل استدلال در ضمن استدلال هر گونه درک عقلی را و لو عقلائی هم باشد در اصطلاح اصول مسامحتا بحث هایی عقلائی و درک های عقلائی هم حکم عقل گفته میشود مثلا در باره انجام عمل به نحو احسن میگوییم عقل حکم میکند که به نحو احسن انجام بدهند این احسنش حکم عقل نیست علت و معلولی نیست اصل انجام اش تحسین و تقبیح است و احسن بودن اش را عقلا میگویند .عقلا میگویند که کاری که انجام داده ای خوب انجام بده میگویند حکم عقل این است اگر کاری را انجام میدهی به نحو احسن انجام بده .این چه نوع حکم عقلی است؟ حکم عقلا است.برای چه گفتم این شاهد را چون در اصطلاح اصول است که در باب عقل توسعه میدهند حکم عقلی عقلائیه محکم و مستحکم را هم در محدوده ی حکم عقل قرار میدهند. طبق این اصطلاح میتوانیم این مقدمه را مقدمه ی عقلیه بگوییم .سیدنا الاستاد میفرماید که مقدمه ی وجود و مقدمه ی وجوب و علم و صحت که گفته شد بحث اش شبیه بحث محقق نائینی است مقدمه ی وجوب و صحت که برمیگردد صحت میشود جزء شرایط شرعیه مقدمه ی وجود میشود مقدمه ی عقلیه و اما مقدمه ی وجوب خارج است به همان دلیلی که گفتیم که اولا مقدمه وجوبش بعد از وجوب ذی المقدمه باید باشد ولی در مقدمه ی وجوب مقدمه بعد از تحقق وجود میاید که وجود از واجب بگیرد و بعد از که امد خود مقدمه هم که وجود پیدا کرد اگر برایش بحث بکنیم میشود تحصیل حاصل تا این جا بحثی نداشت اما میفرماید در مقدمه ی علمیه، مقدمه علمیه را شما چه اشکال کردید در ان ؟ گفتید که مقدمه ی علمیه که عبارت است از نماز خواندن در چهار جهت مقدمه میشود برای علم در حقیقت مقدمه برای امتثال میشود نه مقدمه برای خود عمل این را تا این جا از فرمایش قبلی تان استفاده کنید اما سیدنا الاستاد میفرماید که مقدمه ی علمیه در حقیقت مقدمه ی مامور به نیست چرا ؟ برای اینکه مامور به یک نماز است سه تا نماز دیگر که در سه جهت خوانده میشود مامور به نیست. در حقیقت یک نماز واجب و مامور است. شما برای چهار تا نماز چهار مرتبه در چهار جهت نماز خواندی این چهار جهت خواندنت مقدمه برای مامور به شرعی نیست. مقدمه برای حصول علم است. مقدمه برای حصول امن است که امن حاصل بشود از عقاب که امتثال قطعا محقق شده است بنابراین نحقیقی که ایشان داشته اند تحقیق بسیار دقیقی است که حقیقتا مقدمه ی علم را ما تسامحا مقدمه ی علمی بگوییم .چون حقیقتا مقدمه ی علمی نیست. مقدمه علمی برای مامور به نیست منتها یک جوابی با یک توجیهی برای فرمایش ایشان گفته میشود و ان این است که ما نمیگوییم که مقدمه ی علمیه مقدمه ی خود مامور به است.بلکه ما میگوییم مقدمه ی علمیه مقدمه برای حصول علم به تحقق مقدمه است. اگر این جور گفتیم که حل میشود قضیه در حقیقت هم اگر مقدمه ی علمیه را خوب بشکافیم این میشود مقدمه میشود برای حصول علم برای تحقق ماموربه .این درست است و اشکال در کار نیست. نتیجتاً ما به این نتیجه نهایی رسیدیم که این اقسام مقدماتی که گفته ایم اشکالی دارد یکی به دل دیگری وارد میشود و راه پیدا میکند جواب اصلی اش را شیخ انصاری فرمودند که این ها فرق اعتباری است و فرق اش از اصلی به حقیقی نیست در حقیقت بر میگردد به دو قسم اصلی که خارجیه و حقیقیه باشد.در سن 22ساله بودم پای درس شید صدرا قدس سره سوال کردم استاد این فرق بین مقدمه ی وجود و علم که معلوم نشد؟ یک شرحی برای من دادن ایشان دیگر تعبدا قبول کردم گفتند که مقدمه علم گاهی در وسط کار برمیگردد مثل این که بینه ای در وسط کار بیاید ولی مقدمه ی علمی در وسط بر نمیگردد.این فرق را ایشان گفت.

در هر صورت انچه علی التحقیق به نظر میرسد در فرق بین ان دو ، فرق اعتباری است و در حقیقت فقط مقدمه ی داخلیه و خارجیه است.بحث دوم یک مقدار مهم است که عبارت است از مقدمه ی مقارن متاخر و متقدم که ثمره ی عملی هم دارد که فردا بحث خواند شد.

 


[3] مصباح الأصول، الواعظ الحسيني، السيد محمد؛ تقرير بحث السيد أبو القاسم الخوئي، ج1، ص408-409.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo