< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

98/07/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /تعریف مقدمة واجب و تقسیمات مقدمة واجب

 

بحث و تحقیق تکمیلی درباره ی تعریف مقدمه ی واجب و نوعیت آن

در بحث قبلی تعریف به عمل امد و نوعیت مسئله گفته شد که مشهور و محققین می فرمایند که بحث مقدمه ی واجب از نوع مسئله اصولیه است. شیخ انصاری، محقق خراسانی، محقق نائینی و سیدنا الاستاد قدس الله انفسهم الزاکیات. اما برای توضیح تکمیلی شیخ انصاری قدس برای مقدمه ی واجب تعریفی اورده است میفرماید مقدمه ی واجب بحسب مصطلح الاصوليّين عبارة عمّا يتوقّف عليه الشيء ، والمناسبة بين المعنيين ظاهرة و بعد میفرماید که این تعبیر مناسبت دارد با معنای لغوی.[1] ان که در لغت اگر ذهن شریفتان ثبت کرده باشد در منطق خواندید که مقدمه از مقدمه الجیش گرفته شده یعنی طائفه ای که پیش اهنگ جیش حرکت میکند گویا مقدمه برای دفاع می شود و با آن هم مناسبت دارد.

دو معنی مقدمه از نظر شیخ صدرا

استاد ما علامه شیخ صدرا قدس سره می فرماید: که برای مقدمه ی واجب دو معنا وجود دارد. معنای اول این است که می گویند مقدمه یعنی ما یتوقف علیه وجود الشی.تعریف دوم ما یتوقف علیه شی وجودا و ماهیتا. می فرماید که بنابر تعریف اول اجزا از قلمرو مقدمه خارج است. چون اجزا ما یتوقف علیه شی نیست. اجزا خود همان شی است نه ما یتوقف علیه الشی. اما اگر منظور از مقدمه معنای دوم باشد که ما یتوقف علیه الشی وجودا و ماهیتا باشد در این صورت با این تعریف اجزا هم، مشمول بحث مقدمه میشود چرا برای اینکه ماهیت شی توقف دارد به اجزا آن . ماهیت همان شاکله ای که دارای حدود است. کمیت و کیفیت دارد . ماهیت یعنی ان حدودی که کیفیت و کمیت اشیا را ثابت می کند. منظور از اجزا، اجزا داخلی است. بنابراین این دو تعریفی که برای مقدمه گفتیم تعریف دوم جامع به نظر میرسد که ما یتوقف علیه شی ماهیتا و وجودا.

محقق نائینی

محقق نائینی قدس سره میفرماید که ساختار بحث که مسئله ی اصولیه عقلیه شد، این توقف، توقف عقلی است و توقفی که در کلام شیخ انصاری دیدیم. ما یتوقف علیه الشی.توقف، توقف عقلی است میفرماید توقف عقلی بر دو قسم است. شما که در اصول فقه دو قسم را خواندید مدرک اش الان در کلام محقق نائینی است. می فرماید که توقف عقلی یا مباحث عقلی به دو قسم است.1 عقلی مستقل بدون واسطه. مثل تقبیح عقلی که بدون واسطه مدرک حکم میشود. بی احترامی حرام است چون که تقبیح قطعی عقلی دارد. و احترام از مومن مخصوصا دارای کبار سن واجب است حداقل چون تحصیل قطعی عقلی دارد. اطاعت والدین را نگفتم چون آن می شد ارشادی. این در حد ارشاد نیست.2- اما قسم دوم که از مباحث عقلی سبب استنباط میشود حکم عقلی است که یک واسطه ی شرعی لازم دارد مثل مفهوم حصرمفهومی که قطعا مفهوم دارد. مفهوم حصر که قطعا مفهومی است مسلم این مفهوم حکم عقل است ولی یک واسطه شرعی نیاز دارد و ان عبارت است از منطوق. منطوق باید باشد تا مفهوم استفاده شود. و بحث مقدمه ی واجب هم از این قرار است. مقدمه ی واجب ویگوییم واجب است عقلا ولی یک واسطه ی شرعی نیاز دارد که ذی المقدمه واجب باشد.[2]

یک مخالف در مساله اصولی بودن

تا به این جا این مطلب کامل شد بعد از این مسئله ی تعاریف و نوعیت مسئله دیگر بحث در ان ندرایم. اما برای شما گفته بودیم که انشالله مقدمه واچب در سه مرحله بحث شود .مرحله اول تعریف و نوعیت مسئله بود که گفتیم تعریف را مفصلا شرح دادیم در درس قبلی و امروز گفتیم .نوعیت مسئله را هم گفتیم که مسئله اصولیه ی عقلیه است نه لفظیه. صاحب نظران متفقٌ قول هستند که مسئله اصولیه عقلیه است یک نفر مخالف در این رابطه وجود دارد و ان محقق عاملی صاحب معالم کتاب معالم الاصول می فرماید که بحث مقدمه واجب از بحث الفاظ است. شاهد این مدعا این است که استدلال می کند که ایا ذی المقدمه دلالت دارد به وجوب مقدمه به احد ادله الثلاثه، مطابقی تضمنی و التزامی و بعد می فرماید که دلالتی ندارد. یحث را می برد در وادی بحث الفاظ .[3] پس از ان که گفتیم نقطه اول این بود که استدلال می کند ایشان که استدلالشان اکبر شاهد بر این است که از مباحث لفظیه میداند و شاهد دیگر این است که بحث مقدمه واجب را در بحث الفاظ اورده است با این دو تا شاهد اعلام می شود که یک نفر مخالفی در این رابطه از نظر اراء وجود دارد که صاحب معالم است. اما رد صاحب معالم چه باشد و جه نباشد ما در ان مقام نیستیم. کار ما در اصول فهم اقوال فقها است نه رد. رد کردن جرعت میخواهد و کار بزرگان است. مسلک ما این است که اقوال را خوب میفهمیم و یک چیز هایی را میگوییم که ما این طور فهمدیم والله هو العالم. رد از لحاظ حقوقی پشت سر کس درست نیست باید پیش رو باشد. در غیاب هرکسی که میتواند هرکسی میتواند پشت سر کسی حرف بزند. عوام میگوید اگر مردی رو به رو اش بگو و ثانیا کم و بیش هتک و اهانت هم است.مثل این که میگوییم فلانی نفهمیده. اشتباه کرده. این الفاظ توهین است. این ها حرف من نیست و یک کسانی هستند که این حرف را میزنند. رسیدیم به بحث دوم یعنی مرحله دوم.مرحله دوم تقسیمات و بیان اقسام:

مرحله دوم: تقسیمات و بیان اقسام

در باره بیان اقسام اولین تقسیم تا جایی که تتبع کردم در کلام محققین: تقسیم شماره یک عبارت است از انقسام مقدمه به مقدمه داخلیه و مقدمه ی خارجیه. اجزا خارجی و داخلی نداریم، مقدمه ی خارجیه و داخلیه داریم. محقق قمی قدس سره یک شرحی میدهند درباره ی اقسام مقدمه و می فرماید: که مقدمه عند التحلیل پنج چیز است .1 سبب 2 شرط 3 عدم مانع این سه تا را فرق شان را بیان میکنم و بعد هم پنج تا را برایتان کامل می کنم. تعریف می کند سبب ما یلزم من وجوده وجود الشی و ما یلزم من عدمه عدم الشی. که این میشود شبیه علت و بعد می فرماید شرط ما یلزم من وجوده، وجود شی یا مشروط و لا یلزم من عدمه عدم المشروط. و مانع را تعریف میکند میفرماید که ما یلزم من وجوده عدم الشی المنوط به . این سه تا میگوید بعد مقتضی و مُعِد هم اضافه میشود .دو تا که به این سه تا امر اضافه شد مجموع می شود پنج امر.[4] و این پنج را زیر پوشش مقدمه است. که انشالله همین امروز بحث میکنیم که کدام یک مورد بحث قرار می گیرد و کدام یک قرار نمی گیرد. محقق نائینی قدس سره در کتاب اجود التقریرات . میفرماید که مقدمه تقسیم میشود به داخلی و خارجی همانطور که محقق خراسانی می فرماید . داخلی عبارت است از اجزاء و خارجی عبارت است از شرایط.[5] این تعریفی است که هم شیخ دارد و هم محقق خراسانی. اما محقق نائینی اضافاتی که دارد این است که میفرماید که مقدمات داخلیه به دو صورت است . صورت اول این است که وجود ذی المقدمه به وجود مقدمه مربوط باشد بتمامه . این عبارت است از اجزاء که اجزاء ساختارش، ساختار یک مرکب وجودش متوقف است به وجود اجزاء. اما این قسم اول بود که چه بود داخلی به معنای اخص. قسم دوم داخلی به معنای اعم است. که وجوب اتیان مامور به در خارج توقف به ان اشیاء و اجزاء داشته باشد.این میشود مقدمه داخلی به معنای اعم. چرا داخلی چون دخل به اتیان مامور به دارد. در مقدمه ی داخلی به معنای اعم شرط و عدم مانع هم جزء مقدمه ی داخلیه است. و اما مقدمه ی خارجیه می فرماید که نه وجود مامور به یا مشروط به آن توقف دارد و نه اتیان، اما به حکم عقل توقفی است. یعنی ارتباط التوقف شرعی نیست. ارتبط و توقف عقلی است. مثالی که سیدنا الاستاد می فرماید که مثال این عبارت است از توقف زیارت حرم سیدالشهدا به مشی و رفتن به سوی حرم مخصوصاً زیارت اربعین که توقف دارد به مشی به طرف حرم.[6] با خدا متصل و نامتناهی است حسین / به ابا الفضل قسم عشق الهی است حسین. اربعین یعنی عشق. نه عقل است نه تاریخ است نه فقه است نه اصول و نه علم. عشق است .

چهار قسم اجزاء و مقدمه داخلیه

این را گفتیم در صورتی که مقدمه ی داخلیه و خارجیه گفته شد استادنا العلامه صدرا قدس سره می فرماید که قابل ذکر است که اجزاء را شرح دهید . اجزا یا مقدمه داخلیه چهار قسم است.1 اجزاء تحلیلیه چرا تحلیلیه میگوییم برای اینکه بوسیله ی تحلیل عقل تجزیه میشود بدون تحلیل عقل قابل تجزیه نیست. مثل انسان که دارای دو جزء است. حیوان و ناطق . بر اساس تعریف فلاسفه اما بر اساس تعریف سلوک و عرفان عبارت است از عارف و با تربیت . عرفان و سلوک جنس و فصل انسان را معرفت و تربیت می داند . در تعریف فلاسفه ارسطویی انسان تعریف اش حیوان ناطق است. بسیار خوب. اجزا تحلیلی است . عند التحلیل بدست می اید و تجزیه میشود. اجزاء تحلیل هم دو قسم است. قسم اول لا به شرط است که قابل حمل است مثل جنس و فصل که قابل حمل است بر ذات . قسم دوم به شرط لا است یعنی به شرط عدم حمل مثل ماده و صورت . ماده همان جنس است و صورت همان فصل است منتها به شرط لا. قسم دوم اجزاء ترکیبیه یعنی تقسیم اصلی این است که اجزاء تحلیلیه و اجزاء ترکیبیه یا مرکبات. اما اجزاء ترکیبیه می فرماید که باز هم به دو قسم است. قسم اول : اجزایی که متباینات هستند بالوضع و الاشاره. منظور از وضع، مقوله وضع است. یعنی جا و مکان. جایی که قرار داده می شوند. اشاره هم همان اشاره خارجی است. متباینان هستند به الوضع و اشاره مثل اجزاء مقداریه . یک عدد عشره یک مقدار است. اجزا اش متباینات است. یک غیر از دو است. دو غیر از سه است. متباینات است. قسم دوم اجزاء ترکیبیه غیر متباینات است در خارج مثل معجون در اصطلاح ما قدیمیا معجون را مثال میزنند سکنجبین میگفتند الان که ده ها و هزار ها از این ترکیب ها هست. درخارج قابل تشخیص نیست . یک حقیقت میشود. غیر متباینات است بالاشاره و الوضع. معنای وضع و اشاره را فهمیدیم و اجزاء داخلیه و خارجیه را هم تحیقیقاً بدست اوردیم.

تقسیم مقدمه از نظر سید الخوئی

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه که یکی از نکته های مثبت ایشان ساده سازی و واضح بحث کردن است. میفرماید که تقسیم می شود مقدمه به داخلیه و خارجیه . داخلیه عبارت از اجزاء است و خارجیه عبارت از شرایط است اما باید دقت کنیم که اگر قید و تقید هر دو داخل بود دخل داشت در وجود مامور به میشود جزء قید و تقید هر دو داخل است مثل رکوع در صلاه قید و تقید داخل است خود قید رکوع است و تقییدش برای ماهیت صلاه هم جزء اش است. خصوصیت اش است. تقید و قید هر دو داخل است. می شود جزء. اگر تقید یا قید ، جزء خارجی بود قول حاجی در منظومه ی سبزواری میشود شرط که تقید داخل است و قید خارج است مثل طهارت که شرط شرعی است و اگر هر دو خارج بود می شود مقدمه ی خارجیه ی به معنای خاص. مثل حرکت کردن برای رفتن به تعلیم با تعلم. بعد در نتیجه می فرماید که از این صور دو صورت اش قطعا مورد بحث است حداقل یک صورت محل بحث است و ان همان مقدمه خارجیه است که ایا متصف به وجود می شود یا نمی شود.صورت دوم هم محل نزاع است که تقیدش داخل باشد و قیدش خارجی. و اما اجزاء اصلا متصف به بحث مقدمیت از حیث وجوب و عدم وجوب نمی شود.[7] در این جا درباره اجزاء اشکال اولی که مطرح می شود محقق خراسانی می فرماید که اشکالی است و ان این است که گفته میشود در کتاب هدایت المستشهدین که شیخ محمد تقی اصفهانی صاحب حاشیه می فرماید: اجراء اصلا جزء بحث مقدمات نیست برای اینکه مقدمه معنای لغوی اش را فهمیدیم که پیشاپیش و پیش اهنگ می باشد و معنای اصطلاحی اش را هم فهمیدیم که ما یتوقف علیه شی . علیه شی . اجزاء خود شی است نه ما یتوقف علیه شی. پس اجزا را مقدمه گفتند درست نیست. [8] کفایه را خواندید . جوابش را در کفایه اورده است. جواب اش این است که شما اعتبارات ماهیت را در نظر بگیرید ماهیت دارای اعتبارات متعددی است. لا بشرط و به بشرط لا به شرط شی. با این اعتبارات ماهیت میتوانید فرعٌ اعتباری درست کنید.بحث ما هم اعتباریات است فرق اعتباری درست شد کفایت می کند. بنابراین اجزاء اجزاء گفته میشود در صورتی که اعتبارش اعتبار لا بشرط باشد. به عنوان لا بشرط میشود اجزاء.یعنی هم میتواند اجزاء باشد و هم در مجموع ،مرکب باشد و هم میتواند جزء جزء باشد. یعنی هم میتوانیم بگوییم چند جزء و هم میتوانیم بگوییم مجموعه ی مرکب. و اما خود مرکب که مجموعه ی اجزاء است ان عبارت است از بشرط شی. به شرط کدام شی؟ به شرط کل و جمع. به شرط مجموعه الاجزاء پس دو اعتبار وجود دارد فرق که بوسیله ی دو اعتبار شد کافی است. می توانیم جزء مقدمات بگوییم. البته اشکال دیگری است صدرایی و آن این که این گونه مقدمه گفتن از انصراف دور است. مقدمه خودش یک انصراف دارد.فرق بین تبادر و انصراف چه بود؟ تبادری که درباره مقدمه داریم اجزا داخلیه نمیگیرد شما ان را عند التحلیل مقدمه میسازید . عند التحلیل اگر مقدمات درست کردی از انصراف رفع ید کنی.ما که از انصراف نمیتوانیم رفع ید کنیم مگر این که بگوییم خود این بحث اجزا و مقدمات بحث تحلیلی است در صورتی که بحث تحلیلی بود عیبی ندارد میگوییم عند التحلیل مقدمه است و عند العرف مقدمه نیست.دو زاویه هر دو زاویه را نمیبندیم.این پنجره دارد و ان هم پنجره دارد.از پنجره عرف میگوییم مقدمه نیست و از پنجره تحلیل و دقت میگوییم مقدمه است اشکالی ندارد دو پنجره برای یک امارت گشوده شود. تا به این جا این اشکال اول رفع شد . محقق خراسانی قدس ره میفرماید که اجزاء از بحث مقدمه واجب خارج است داخل محدود ی بحث نیست چرا برای دو دلیل که بلد هستید.1 اثنیت می طلبد مقدمه و ذی المقدمه . ما با تحلیل و دو اعتبار دو چیز درست میکنیم ولی دویتی که از یکی به دیگری ترشح بکند نیست بنابراین این اثنیتی ندارد برگشت به خانه ی اول که مقدمه عنوان مقدمتیت ندارد. دو چیز نیست. بنابراین این بحث این جا جاری نمیشود 2 اشکال دوم نکته دوم این است که خود مرکب وجوب نفسی دارد در حقیقت صلاه که مرکب از اجزاء است وجوب نفسی دارد این وجوب دیگری که به نام وجوب غیری بیاید چه میشود اجتماع مثلین میشود دو فرد در یک عنوان قابل جمع نیست اجتماع مثلین است.جوابی داده شده است که ان جواب را هم محقق خراسانی رد میکند جواب این است که گفته میشود که در این جا نسبت به اشکال اول که گفتیم دوچیز نیست میگوییم دو چیز است برای اینکه عنوان متعدد است. تعدد عنوان موجب تعدد معنون است که در اجتماع امر و نهی همین حرف را زدیم که اجتماع عنوان موجب تعدد معنون میشود بنابراین یک عنوان کل است که مقدمه است و یک عنوان جزء است که ذی المقدمه است. بنابراین تعدد عنوان دارد و این تعدد کافی است که بگوییم از عنوان ذی المقدمه وجود ترشح کند به عنوان مقدمه. تعدد عنوان است . این جوابی که داده شده است محقق خراسانی می فرماید که این جواب جواب کافی نیست.چرا جواب کافی نیست کفایه را خواندید که متن ان را ترجمه میکنم میفرماید که کافی نیست برای اینکه تعدد عنوان درست است رد نمیکنیم ولی این جا تعدد عنوان نیست. این جا وجوب میخواهد از ذی المقدمه به خود مقدمه ترشح کند نه به عنوان مقدمیت اش.عنوان موضوع برای وجوب نیست خود مقدمه موضوع برای وجوب است بنابراین تعدد عنوان نیست خود ان مقدمه که اجزاء داخلی است خود اجزاء مرکب است و تعددی در کار نیست بنابراین چون تعدد عنوان در کار نیست این جا اشکال قابل حل نخواهد بود به خاطر همین مسئله یعنی این اشکالی که گفته شد بحث مقدمه ی واجب شامل بحث اجزاء نمی شود. فقط شامل شرائط میشود به طور خاص و کامل. مطلب تا این جا به نتیجه رسید اما یک اشاره ای کوتاه هم ایشان دارند می فرمایند که اما مقدمات خارجیه که خارج از مامور به باشد قیدا و تقیدا گویا اقسامی دارد که پنچ قسمش را ما گفتیم قسم ششم طبق محقق نائینی شش قسم درست می کند چرا به همان مبنایی که گفتم برای اینکه علت را غیر از سبب میداند و مشهور که گفتند برای شما یا صاحب قوانین که پنج قسم اعلام میکند سبب و علت را یکی میدانند.اصطلاحات سبب و شرط را هم گفتیم. اما یک اصطلاح خیلی مختصری هم بگویم : گفته می شود که در غیر از بحث مقدمات به طور کلی فرق بین سبب و شرط در قلمر است . شرط قلمرو اش عبادت است و سبب قلمرو اش معاملات. همانی که در عبادات شرط میگوییم و در معاملات سبب میگوییم همانی که در عبادات سبب میگوییم و در معاملات شرط میگوییم.مقدمه ی داخلیه و خارجیه با اقسامش تمام شد گفتیم محور بحث فقط مقدمات خارجیه است که انشالله اقسام مقدمات که بحث شد ادله اثبات مطلوب یا وجوب بحث بشود انشالله.سلامتی اقا امام زمان صلوات بفرستید.

 


[3] - معالم الاصول، محقق عاملی، ص60، چاب حجری.
[6] مصباح الأصول، الواعظ الحسيني، السيد محمد؛ تقرير بحث السيد أبو القاسم الخوئي، ج1، ص402.
[7] مصباح الأصول، الواعظ الحسيني، السيد محمد؛ تقرير بحث السيد أبو القاسم الخوئي، ج1، ص402-404.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo