< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

98/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/الإجزاء /جمع بندی بحث إجزاء و نکات تکمیلی

 

جمع بندی اجزاء

جمع بندی کامل شد و گفتیم که بنابر قول مشهور قریب به اجماع امر اضطراری مجزی است مطلقاً کشف خلاف بشود در داخل وقت یا در خارج وقت فرق نمی کند این اطلاق را از بیان محققین استفاده کردیم. شیخ انصاری، محقق خراسانی، محقق نائینی و سیدنا الاستاد، پس مطلب از دید محققین اصول کامل؛ و در همین جمع بندی گفتیم که امر ظاهری مجزی نیست موجب اجزاء نمی شود اتفاقاً یعنی بلا خلافٍ مجزی نیست اگر مأمورٌ به به امر ظاهری اتیان بشود و پس از آن کشف خلاف صورت بگیرد اجزائی در کار نیست. اما محقق خراسانی یک توضیحی داده اند که آن توضیح درحقیقت تفصیلی است بین امارات و اصول که فرمودند اگر مؤدای امارات باشد یعنی امر ظاهری مفاد امارات باشد کشف خلاف صورت بگیرد اجزاء در کار نیست اما اگر امر ظاهری مؤدای اصول باشد و کشف خلاف صورت بگیرد اجزاء در کار است چرا؟ برای اینکه اصول حاکم است حکومت دارد بر عناوین اولیه و متعلق عناوین اولیه را توسعه می دهد یعنی اعلام می کند که منظور از طهارت، طهارت واقعی و طهارت ظاهری است. با این توسعه ای که حکومت یعنی اصول با حکومت داشتن خودش ایجاد می کند اجزاء صورت می گیرد. چرا؟ چون بعد از آن که امر ظاهری یعنی مفاد اصول توسعه ایجاد کرد صلاه با طهارته. همان طهارتی که واقعی است طهارت و همان طهارتی که ظاهری است طهارتِ. چون توسعه داده شده و اجزاء محقق است. چون کشف خلافی نیست. صلاه با طهارت است در بعد از کشف خلاف هم صلاه با طهارت است. تا اینجا جمع بندی بود.

تحقیق در اجزاء

اما تحقیق، این جوهر بحث و بحث جوهری و نکته و مطلب اصلی بحث امروز ما است. اما تحقیق، در تحقیق میبینیم که اعاظم، محققین فرمودند امر اضطراری مجزی است مطلقاً. یعنی حتی بعد از کشف خلاف اگر کسی با طهارت ترابیه نماز خواند و بعد از یک ساعت به آب رسید طهارت مائیه میسر شد با این امر با این وضعیت هم آن امراضطراری مجزی است. صلاتی که با طهارت ترابیه انجام شده موجب اجزاء است نوبت به صلاه دوم با طهارت مائیه نمی رسد. ادله اش را گفتیم تکرار نکنیم. خلاصش این بود که 1- ما دوتا صلاه نداریم قطعا، 2- امر اضطراری امر واقعی است و صلاتی که با آن امر انجام گرفته یک صلاه درست است. پس چیزی یا عاملی برای تکرار صلاه با طهارت مائیه نداریم. ادله اش را مفصل گفتیم. اما تحقیق این است که امر اضطراری در صورتی که کشف خلاف در داخل وقت صورت بگیرد موجب اجزاء نمی شود و اجزاء شدیداً محل تاُمل است چرا؟ برای اینکه اولاً همانطوری که در بیان سیدنا الاستاد قَدَّسَ الله نَفسَهُ الزَکیه فرمودند: امر اضطراری اطلاق ندارد. لذا موجب بدار نمی شود و واجب است انتظار.[1] پس از همین جمله که استفاده کنیم که انتظار واجب است یعنی امر اضطراری مطلقا سبب اجزاء نمی شود و اگر انتظار صورت گرفت تا آخر وقت آب در دسترسش قرار گرفت طهارت مائیه. اگر آب در دسترسش قرار نگرفت امر اضطراری در آخر وقت دیگه کشف خلاف ندارد. کشف خلافی داخل وقت ندارد بنابراین امر اضطراری اگر اضطرار مستوعب باشد، در وضعیتی که کشف خلاف داخل وقت صورت نگیرد قطعا مجزی است در این وضع که انتظار آمد یعنی امر اضطراری مأمورٌ به به امر اضطراری در آخر وقت که اتیان بشود زمینه برای کشف خلاف ندارد و مجزی است. از اینجا یک نکته ضمنی استفاده می شود که اگر در اوایل وقت باشد و کشف خلاف در داخل وقت صورت بگیرد از اجزاء خبری نباشد. این اولاً. و ثانیاً خود امر فاِن لَم تجدوا ماءً فَتیمموا من حیث الذات من حیث المعائیر، اطلاق ندارد چرا؟ چون خلاف قاعده است گفتیم و گرفتیم هرکجا یک مطلب بر خلاف قاعده بود اطلاق ندارد به اندازه قدر مُتقن خودش کارایی دارد وسعت و توسُع و اطلاقی در کار نیست. بنابراین این امر اضطراری فقط تا وقتی می تواند موثر و تأثیر گذار باشد که وقت اختصاص داشته باشد به اضطرار. از حدود اضطرار که خارج بشود امر اضطراری کارایی ندارد. ثالثاً اگر امر اضطراری تأثیر گذار باشد و بتواند صلاه با طهارت مائیه را غیر مجاز اعلام کند در داخل وقت چه می شود؟ دلالت التزامی باید داشته باشد و بلا شبههٍ امر اضطراری دارای دلالت التزامی نیست که محدوده خود را اعلام و خارج از محدوده خود را غیر مجاز و غیر صحیح اعلام کند و رابعاً امر اضطراری همان ضرورت است قاعده فقهی دیگر داریم به عنوان مؤید. آن قائده ی فقهی چیست؟ «الضَرورات تَتَقَدَّرُ بِقَدَرِها» ضرورات محدوده. حدش معین شده است. تا کجا؟ تا جایی که ضرورتش است. اگر ضرورت نبود اگر محدوده ضرورت نبود ضرورات کارایی ندارد. بنابراین خامساً: وقتی که ما امر اضطراری را اتیان بکنیم به چه صورت؟ به صورت طهارت ترابیه وانگهی آب میسر بشود می بینیم وقت هست طهارت مائیه هم میسور است. می توانیم وضو بگیریم. در این صورت بلا شبهه یک متشرع شک در امتثال می کند. شک در امتثال مساوی با عدم تحقق امتثال است. این نسبت به عمل، نسبت به خود عمل و اما نسبت به نتیجه امر اضطراری پس از اینکه امر اضطراری اتیان شد نماز با طهارت ترابیه اتیان و انجام شد، الان طهارت مائیه میسر شد، شک در نتیجه می کنیم. آیا امر اضطراری نتیجه اش اجزاء شد یا نشد؟ بلا شبههٍ شک در اجزاء است، شک در اجزاء یک امر وجدانی است که خدشه ناپذیر است. پس از آن که شک در اجزاء صورت گرفت صغری قضیه. شک در اجزاء که صورت گرفت بلا شبههٍ کبری آن چه چیزی است؟ شک در اجزاء مساوی با عدم اجزاء است. بنابراین این اجزائی که گفته می شود وجهی ندارد التحقیق.

نکات تکمیلی

اما نکات تکمیلی، یک گفته شد که در سیدنا الاستاد قَدَّسَ الله وَ نَفسَهُ الزَکیه فرمودند که در تقیه دلیل خاص داریم که بدار جایز است. برای شما به عرض شما رسانده شود. در بقیه اضطرارها و ضرورت ها، هرکجا مثالی در نظر بگیریم میدانیم که در نتیجه اگر اضطرار یا ضرورت رفع شد چه می شود؟ اجزاء خواهد آمد و میدانیم که و ضرورت رفع شد باید به مقتضای امر اختیاری اولی عمل کنیم نه اجزاء خواهد آمد را حذف کنیم. بنابراین عنایت کنید امر اضطراری که نتیجه اش شک در اجزاء شد مِن حُسنِ الحال که امر اختیاری با قوت و قدرت وجود دارد. امر اختیاری در آن مرحله ای که آب میسر شده وجود دارد. دلیلی بر سقوط امر اختیاری نداریم. امر اختیاری که زمینه اش محقق بشود یک عامل برای سقوط دارد چه چیزی است؟ انجام مأمورٌ به به امر اختیاری. چیزی دیگر امر اختیاری را ساقط نمی کند. امر اختیاری پس از رفع اضطرار به قوت خودش باقی است و مقدم است رتبتاً بر امر اضطراری، امر اضطراری را که ثانوی میگوییم بدلیل رتبه بندی و طبقه بندی است. رتبه و طبقه امر اختیاری در صدر جدول است اگر امر اختیاری وجود داشته باشد نوبت امر اضطراری نمی رسد اگر امر اختیاری فعلی باشد میگوییم امر اضطراری مجزی نخواهد بود این معنای رتبه بندی امور است.

نکته بعدی دیگر که گفته می شود اعاظم این جوری رأی دادند. اولاً و ثانیاً اما اولاً دیدیم که از ضمن کلام سید الاستاد استشمام شد که امر اضطراری درهمان اضطرار خودش کافی است اگر کشف خلاف بشود کافی نیست نکته ای که استفاده کردیم چه بود؟ این بود که گفتیم دلیل امر اضطراری برای کسی که برای مکلفی که حالت اختیار هم پیدا می کند بعداً امر اضطراری شامل او نمی شود چرا؟ چون او مضطر به معنای کلمه نیست مضطر فعلی است پس از انتظار یا پس از کشف خلاف مضطر نیست. امر اضطراری شامل عنوان محرز خودش می شود عنوان محرز نیست در صورتی که تبدل عنوان محقق بشود عنوان محرز نیست اصلا امر اضطراری شامل اینگونه مضطر و اضطرار نمی شود این از ضمن کلام ایشان استفاده کردیم و نکته تکمیلی دیگر و آن این است که این بنده حقیر خدا بر خلاف آرای اعاظم هیچ راهی رد و موضع نمی گیرم رد کردن اقوال اعاظم را فقهی، اخلاقی، حقوقی نمیدانم برای اینکه در اخلاق و حقوق اگر نقد میکنید اشکال می کنید روبه روش بگوید پشت سر یک بزرگی را رأیش را نقد کردن من برای خودم اسائه ادب میدانم شما اشکال نکنید که این سیره شده عیب ندارد سیره شده باشد برای حضرات درست، من مکلفم کار خودم را میگم مفهوم ندارد که کار من اگر این بود کار دیگران درست نباشد آن ها انشاالله کارشان درست است من شخصاً تنها نیستم در قدیم هم پیدا کنید افرادی را که می توانید پیدا کنید که نسبت به اعاظم یک کمی اشکال را پشت سر نمی گفتند و پیش رو بگویند اگر پیش رو بگویند خیلی از مسائل حل می شود. گفتم که سید الاستاد که در نجف بودیم یکی از تلامذه ی بسیار بزرگ و خیلی نامدار و نابغه درس خارج می گفت حالا اسم نبرم احتیاطی برای شبهه تبخیص، تبخیص هم نیستش لابد اسم نبرم بهتره آن در درس خودشان می گفت: «وَ لَنا حؤلَنا اَفادَهُ سَیِدُ الاُستاد عِدَهُ تعلیقات» تعلیقه اُؤلی ثانیه ثالثه برای آقا گفتن که آقا فلانی نظر شما را که مطرح می کند یک عده نقد و تعلیقاتی دارند آقا خب خوش بزم و حاضر جواب بود فرمود که رأی و نظر من را نفهمیده. اگر می فهمید اشکال نمی کرد. این دلیل بر چه بود؟ بر این بود که اگر کسی اشکال و نقد را رو به رو بگوید این هم درسته و هم افراد آمادگی دارند برای دفاع. پشت سر یک چیزی تلقی می کند اشکال میکند قطعا برای خودم میگویم اخلاقی و حقوقی و حتی فقهی که شبهه غیبت دارد نیست بنابراین در این رأیی که تحقیق اعلام کرد چه شد؟ یک نکته گفته بودیم و آن این بود که اگر ما احتیاط اعلام بکنیم، احتیاط مخالفت قطعی اعلام نمی شود لذا در نتیجه این تحقیق فتوایی که اعلام میشود این است به حول قوه خداوند و به لطف پروردگار و کرم مؤلا و عنایت ارباب رأیی که اعلام می شود این است که اگر در اتیان به امر اضطراری کشف خلاف در داخل وقت بشود طهارت مائیه میسر بشود الاحتیاط لزوماً اعاده طهارت مائیه است اما یک دفعه اشکال دیگر گفته شد که دو تا صلاه امکان ندارد جوابش واضحه اگر یک صلاه را دیدم که الان فکر میکردیم که درسته با استصحاب طهارت بود بعد از آن که صلاه را خواندیم تا سلام هم درست بود ولی بعد یقین کردیم که استصحاب ما غلط بوده قطعا باید نماز را مجدداً اِعاده کنیم. دو صلاتی که هر دو تا به آخر کارایی داشته باشد فقهاً نداریم اما دو صلاتی که یکی محدود باشد به حدی و صلاه دیگر هم مقتضی و مفاد امر اولی اختیاری باشد شبهه ای در آن نیست که اِعاده شود. صلاه اول به اصطلاح صلاه غیر مجزی اعلام می شود و صلاه دوم مجزی. این مطلب یعنی مسئله اجزاء در امر اضطراری گفته شد و نکته دقیق هم آنچه که خدای متعال عنایت فرموده بود برای شما گفتم.

نتایج عدم اجزاء در اوامر ظاهریه.

در یک جمله دیدیم که اوامر اضطراریه اگر در حال اضطرار مستوعب انجام بشود قطعا مجزی است و درآن صورت قضایی در کار نیست. اِعاده که معنا ندارد قضایی هم در کار نیست چرا؟ چون قضا تابع ادا است قضا تابع ادا در این مورد به این معنا است که اگر صدق فوت بکند قضا محقق می شود. موضوع قضا صدق فوت فریضه است. فوت فریضه در این صورت صدق نمی کند. زمینه برای قضا وجود ندارد این درباره امر اضطراری بود اما درباره اوامر ظاهریه عنوانش چه بود؟ نتایج و آثار عدم اجزاء در اوامر ظاهریه در بدو برخورد می بینیم که یک مشکل بزرگی است. اوامر ظاهریه هیچ گاه اجزاء ندارد اعاده دارد قضا دارد. خیلی کار مشکل می نماید. به فتوای یک مجتهد عمل کردید. مدتی بعد تبدل رأی حاصل شد اجزاء ندارد باید قضا است قضا کند اِعاده است اِعاده کند. مطلب از این قرار بود و دیدیم که در بدو رأی کار مشکلی است لذا گفته می شود که اینجا باید اجزاء اعلام بشود به خاطر عسر و حرج. این در بدو نظر یک عسر و حرجی می نماید و اگر عسر و حرج شد که دیگه تکلیف منتفی است. اِعاده در کار نیست. این حرفی بود که گفته شده بود. اما تحقیق این است که در مسئله تفصیلی وجود دارد که اگر تفصیل را به دقت گوش بدیم در نتیجه میرسیم به این مطلب که هیچ مشکلی وجود ندارد.

سه قسم اعمال

تفصیل از این قرار است که تمامی اعمال به طور عمده به سه قسمت اصلی تقسیم میشود: 1.عبادات 2.احوال شخصیه 3.معاملات، این سه قسمت البته چهارمش هم که قضا است آن هم یک مکملی است به آن هم اشاره می کینم اگر رسیدیم اشاره میکنیم. اما عبادات یک نکته داشتیم که محقق نائینی بحث را مفصل ارائه میکند درباره عدم اجزاء امر ظاهری می فرماید: «اول عبادات فَفیها الاِجزاء اِجماعاً» درباره عبادات که اگر به وسیله امر ظاهری انجام شده است اجماع وجود دارد که اجزاء محقق است.[2] بسیار خب محقق نائینی است اجماع ایشان اجماع ساده ای نیست. این مؤید مطلب ما است ما درحد مؤید این را قبول میکنیم.

اما توضیحی بیشتر درباره عبادات، درباره عبادات به طور عمده مسئله صلاه و صوم و حج ببینیم درباره صلاه قاعده لاتعاد داریم که اگر یک مجتهدی فتوا داد که سوره واجب نیست مقلد سوره را ناقص خواند یا اصلا نخواند بعد رأیش برگشت گفت سوره واجبه عیب ندارد اجزاء است از کجا؟ نه از امر ظاهری بلکه از قائده لاتعاد. و همین طور سایر شرایط رأی مجتهد شرایط را بالا پایین می برد ارکان را که دست نمی زند بنابراین درباره صلاه راحته همین مطلب درباره حج ارکان حج را که از مسلمات است مجتهد نمی تواند تغییرش بدهد. بالا پایین ببرد. یک شرایط جزئی را که کم و زیاد کند، درباره حج هم قانون امضا در حج داریم ، قاعده امضا در حج و قاعده عدم عقوبت در تخلف شرایط و اجزاء عن غفلتٍ یا عن غیرعمدٍ. مکلف عمداً خیانت و تخلف نمیکند طبق حجت تخلف کرده پس طبق حجت که تخلف کرده معذوره و الان هم عقوبتی ندارد. این است که کار ما آسان است از راه دیگه. اجزاء مشکل ایجاد کرد راهی برای آسان سازی داریم و همین طور درباره صوم اگر فقیهی دستور داد مثلا درباره صوم ارکان صوم واجبات صوم قابل تغییر نیست از نظر آراء مجتهدین. مسلمات و ضروریات یک شرطی را اضافه میکند یا یک شرطی را کم می کند که آن شرط کم شدن و اضافه شدنش بعد از کشف خلاف ضرری به صحت صوم وارد نمی کند چقدر خوب شد! نکته اصلی و آن این است که ما از دور شنیده ایم که اختلاف نظر بین فقها زیاده. بِعَکسِ ذا فَستَعمِلوهُ فَالتّبِع اختلاف نظر در مسائل عمده کلیات و مسلمات وجود ندارد اختلاف نظر بسیار جزئی و احتیاطات که درآن ها یک بالا پایین شدن اشکالی در بدنه ایجاد نمیکند.

سوال : دراین صوم برای صوم چه قاعده ای استفاده شد؟

درباره صوم مثال نزدم براتون و الا گفتم که شرطی را اضافه کند یا کم کند اصل بدنه صوم که تصرف نمیتواند بکند پس اصل بدنه که محقق یک شرطی را مثلا میگوید که غیبت چه میکند؟ مبطل صوم است آمده دیگه در نص آمده که غیبت مبطل صوم است. من بچه بودم پدرم روحانی زاهدی بود گفته بود به ما که غیبت صوم را باطل میکند در یک جلسه ای بودم بعضی طلبه های نسبتاً متشخصی هم بودند غیبت کرد گفت به این مضمون گفتم روزه ات باطل شد گفت باطل نمیشود به غیبت گفت باطل نمی شود برو مبطلات رو ببین باطل نمیشود حالا برایتان بگویم یک فقیه اگر فتوا داد که غیبت در صوم اشکال دارد و اشکالش این است که نماز در صوم را باطل میکند اگر فتوا داد که غیبت صوم را باطل نمیکند بعدا فتوا داد که غیبت صوم را باطل میکند اینجا چه م یشود؟ بدنه صوم که درست بوده یک شرطی را که یک فقیه طبق رأی خودش آورده و الان هم کشف خلاف شده آن شرط میشود کلّا شرط تأثیری در بدنه ایجاد نمیکند. شرط و جزء را کم و اضافه کند در صورت کشف خلاف شرط ک لاشرط جزء ک لا جزء بدنه محفوظ تمام این را اگر کامل بنویسید خیلی قشنگ نوشتید.

سوال: استاد ببخشید این قاعده لاتعاد که فرمودید که اصل نماز برگزار شده جز یک شرط کمه اما باز اصل نماز برگزار نشده در اون زمان در زمان غیبت اول نظر داشته که نماز جمعه واجب تخییری است خوب ایشان نماز ظهر را خواندبراساس تخییر اما بعد نظرش عوض شد و......

حالا که شما این سوال را مطرح کردید این مثال را گفتم اگر کسی گفته بود که در زمان غیبت گفته بود نماز جمعه واجب نیست نماز ظهرکافی است بعد از مدتی فتوا داد که نماز جمعه واجبه و نماز ظهر واجب نیست. در این رابطه یک قاعده به اصطلاح داخل صلاتی داریم که سیدنا الاستاد هم می فرماید که صلاه ظهر و صلاه جمعه هرکدام قائم مقام همدیگر در شرایط اختلافی یا در شرایط غفلت یا در شرایط صوم یا در شرایط تبدل رأی هرکدام قائم مقام دیگه می شود این یک قاعده درون صلاتی است.

اما عبادات را گرفتیم و جمع کردیم. گفتیم در سه مرحله است مرحله دوم چه بود؟ احوال شخصیه، فقیهی فتوا داده است که عقد و نکاح با لغت فارسی درست است عقد را خوندن رفتند و کامل کردند بعد از مدتی که فتوا داد که نه خیر فقط در نکاح اجماع است که باید عقد با لغت عربیه خونده بشود این چه میشود؟ امر ظاهری بود کجا بود امر ظاهری؟ فتوای مجتهد مفادش امر ظاهری است اماره است اماریت دارد و به عنوان یک امر ظاهری است یا اماره یا اصل. به عنوان یک حجت است که این حجت در حد یک اصل می تواند باشد این حجت مفادش امر ظاهری است و این امر ظاهری کشف خلاف شد. در اینجا چه میشود؟ در اینجا سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه در کتاب محاضرات همین بحث اجزاء این را در مصباح الاصول نیاورده در محاظرات همین بحث اجزاء جلد یک بحث اجزاء آوردن ایشان یک بیان معتبری است و الّا فقهاً ثابت است که عقد نکاح اگر شرطش یا جزء و خصوصیات عقد صدمه و اشکال داشته باشد به صحت عقد صدمه وارد نمی کند و عقد درست است ماهیت عقد اصل حقیقت عقد نکاح که محقق می شود به تراضی طرفین است و شما جعل مهد را هم اعلام کنید و یک انشاء و ایجاب و قبولی هم در ضمن تراضی صورت میگیرد حمل بر صحت میشود مضافاً براین که این تحلیل صحت عقد را اعلام می کند می فرماید سیره ی مسلمین نه سیره ی اتباع آل البیت سیره ی مسلمین بر این است که عقدها همه حمل بر صحت بشود در عینی که زیادی از عقدها اخلال و مشکل دارد حمل بر صحت میشود طلاق هم همین است عمدتاً همین نکاح و طلاق است.

امر ظاهری در مورد معاملات و وضعیات طهارت و نجاست و بیع و شراع و درباره قضا حکمی صادر میکند بعد حکم را باطل میکند رأیش برمیگردد انجام هم داده شلاق هم خورده چه میشود این ها را انشاالله فردا بحث میکنم ومتعلق و نطاق و باقی مانده قلمرو امر ظاهری هم که انشاالله تا چه حد است فردا برایتان میگم که بسیار مقدار محدود است که باعث عسر و حرج نمیشود.

سلامتی آقا امام زمان صلوات ختم کنید.

 


[1] مصباح الأصول، الواعظ الحسيني، السيد محمد؛ تقرير بحث السيد أبو القاسم الخوئي، ج1، ص360-380.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo