< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/12/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق در رفع شبهه جبر مربوط به بحث طلب و اراده

در این رابطه آراء فلاسفه و متکلمین گفته شد رسیدیم به آراء صاحب نظران اصول،

 

آراء صاحب نظران اصول

در این رابطه آنچه که برجسته ترین بحث دیده می شود بیان محقق اصفهانی هست. محقق اصفهانی بیان عمیق و سنگین و محققانه ای دارد که با تلخیص از این قرار است: مطلب اول می فرماید: صفات ذاتیه خدای متعال مفهوماً متخالف است مفهوم علم غیر از مفهوم قدرت است و مفهوم قدرت غیر از مفهوم حیات و همین طور ولی مطابق شان یکی است یعنی در واقع همه به ذات احدیت متحد می شوند و یکی هستند. مفهوماً اختلاف دارند و از حیث مصداق چون ذات پروردگار ذات واحد و احد است اوصاف هم در ذات که وجود دارد همان وحدت و احدیت هست با وصف کمال، همه این صفات تحت یک عنوان جمع می شوند و آن کمال پروردگار عالم احدیت بالذات و احدیت بالصفات و کمال مطلق است. احدیت الذات عین کمال مطلق است و اما می فرماید: عده ای از فلاسفه که گفته اند اراده به معنای علم به نظام کامل تام است «الاراده هو العلم بالنظام الاصلح الکامل» می فرماید: این رای قابل التزام نیست. برای اینکه علم غیر از اراده است مفهوماً و کسی مرید را عالم نمی گوید، عالم چیزی است و مرید یعنی دارای اراده وصف دیگری است. از این رو که اراده نمی تواند علم باشد اکابر فلاسفه که تعبیر محقق اصفهانی است اکابر فلاسفه گفته اند که مفهوم اراده یعنی اراده مفهوماً عبارت است از رضا و ابتهاج. در این اصطلاح دقت کنید رضا و ابتهاج را به عنوان تکرار ذکر می کند ابتهاج همان رضای ذاتی است. بعد می فرمایند از آنجا که خدای متعال و باری تعالی صرف الوجود است صرف الابتهاج است و صرف الخیر و صرف الرضا و راضی به ذات خود هست به عبارت دیگر رضای خدای متعال نسبت به ذات خودش اتمّ الرضاست و از همین اتمّ الرضای نسبت به ذات خودش آن رضای ذاتی به دست می آید. محقق اصفهانی می فرماید: مفهوم اراده مفهوم علم نیست برای اینکه وجداناً می دانیم که علم غیر از اراده است. اما می فرماید: اکابر فلاسفه گفته اند که مفهوم اراده عبارت است از ابتهاج و رضا و خدای متعال نسبت به ذات خودش چون رضای کامل هست به ذات خودش رضایت دارد اتمّ الرضا. این وصف اتمّ الرضا به ذات خودش می شود رضای ذاتی و اراده ذاتیه که محقق اصفهانی می گوید: اراده دو قسم است: ذاتیه و فعلیه. معنای اراده ذاتیه را فهمیدیم. اراده ذاتیه این شد که خدای متعال «راضیاً عن ذاته اتمّ الرضا و هو الرضاء الذاتی و هی الاراده الذاتیه». که محقق اصفهانی اراده را دو قسم می داند ذاتیه و فعلیه، الان معنای اراده ذاتیه را فهمیدیم با شرح خودش. و اما می فرماید: از همین اراده ذاتیه منبعث می شود عبارتش «ینبعث» هست منبعث می شود یعنی بیرون می آید و درمی آید از همین اراده ذاتیه ابتهاج در مرحله فعل، از باب قاعده «من احبّ شیئاً احبّ آثاره» کسی که چیزی را دوست دارد آثارش را دوست دارد. خدا که ذات خودش را دوست دارد آثار یعنی خلق و فعل او را هم دوست دارد. می فرماید: «و هذه المحبه الفعلیه هی الاراده فی مرحله الفعل» این محبت فعلیه که گفتیم محبت در آثار و محبت در خلق و محبت در آفرینش می شود اراده در مرحله فعل یعنی اراده فعلیه. و بعد هم کامل می کند می فرماید: «و هی التی وردت الاخبار بحدوثها» این اراده در مرحله فعل اراده ای است که روایات وارد شده است دالّ بر حدوث این اراده که گفتیم «اما ارادته احداثه» که در اصول کافی آمده بود. در نتیجه اراده دو قسم شد: ذاتیه و فعلیه، اراده فعلیه به فعل انسان تعلق می گیرد این شرحی بود. اما در نتیجه جبری در کار نیست. به دو جهت: 1. اراده همان طوری که محقق خراسانی فرمود دو قسم تکوینی و تشریعی می شود اراده ای که به فعل انسان تعلق بگیرد می شود تشریعی و اجبار ندارد و اراده ای که تکوینی هست به عالم کون تعلق دارد قطعاً همان اجبار است و همان تجلّی اراده است و بلا شبهه. 2. وجه دوم هم این است که اراده فعلیه که ابتهاج و محبت است خود ابتهاج عامل مجبر نیست اجبار آفرین نیست قهر و تحمیل ندارد فقط ابتهاج است چیزی که در ذات و کمون خودش حالت تحمیل و حالت فشار نداشته باشد برای طرف هم فشار و تحمیلی ایجاد نمی کند. و خود انسان که اختیار دارد به اختیار خودش اعمال را انجام می دهد و اراده انسان همان است که محقق خراسانی فرمود یعنی شوق موکد برگرفته از مقدمات. اما پس از اتمام و اکمال مقدمات اراده و رسیدن به درجه علّت تامه آنجا اجبار است آنجا ضرورت است منتها ضرورت بالغیر. ضرورت بالذات نیست. ضرورت بالغیر را هیچ کسی انکار نمی کند و ضرورت بالغیر هیچ گاه اجبار نمی آفریند.[1] مطلب و فرمایش ایشان تا اینجا تمام شد.

 

نظر سیدنا الخوئی نسبت به دفع شبهه جبر

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اولاً اراده که شوق موکّد است برای انسان این مطلب را بگویید در اصول متسالم است محقق خراسانی و محقق اصفهانی و سیدنا الاستاد بلا خلاف اراده انسان عبارت است از شوق موکّد. و اما اراده خدای متعال، می فرماید: مفهوم اراده نه آن است که گفته شده است علم یا ابتهاج، مفهوم اراده علم نیست که محقق خراسانی فرمود که علم و اراده مفهوماً اختلاف دارد و شکی در آن نیست. بعد ایشان اضافه می کند که مفهوم اراده علم نیست و مفهوم اراده ابتهاج و رضا هم نیست لغتاً و عرفاً. ما از دو پنجره می خواهیم مفاهیم را بدست بیاوریم لغت و عرف. نه لغتاً اراده به معنای علم یا ابتهاج است و نه عرفاً. بعد می فرماید: پشتوانه ای هم ندارد از کجا آمده این قول؟ می فرماید: اصطلاح فلاسفه است، فلاسفه این اصطلاح را ابداع کرده اند بین شان هم اختلاف دارد. البته اختلافش را ما در بحث قبلی گفتیم که هر دو کلمه را در تعریف دارند علم به نظام اتم با رضای او. حالا محقق خراسانی تفکیک کرده است ما تفکیک نفهمیدیم جرأت هم نداریم کلام ایشان را شرح بزنیم و الّا در بیان فلاسفه علم به نظام اتمّ و رضاه اراده اوست که از اسفار متن آوردیم. فعلا ما می خواهیم علم و رضا را دو تایش را نقد کنیم. می فرماید: در هیچ جایی سندی ندارد مگر اصطلاح فلاسفه است و بعد می فرماید: فلاسفه دیدند که مبنایشان بر این است که اراده صفت ذاتی است و بعد هم دیدند که معنای مناسب برای اراده در صورتی که عینیت دارد با ذات همین ابتهاج باشد و ما می گوییم که معنا ندارد که اراده ابتهاج باشد. برای اینکه ما می توانیم اراده را در واقع یعنی مرحله تحلیل و تحقیق مضافا بر لغت و عرف در مرحله تحقیق و وجدانیات می بینیم اراده از دو صورت بیرون نیست: یعنی اراده به یکی از دو معنا باید باشد معنای سومی در واقع عند التحلیل دیده نمی شود: 1. اراده به معنای شوق موکد علی التحقیق می بینیم اراده به معنی شوق موکد وجود دارد برای انسان. 2. معنای دیگر اراده را می بینیم علی التحقیق که عبارت است از اعمال قدرت به کار گیری توان در انجام کار. و از آنجا که برای باری تعالی اراده به معنای شوق موکد امکان ندارد متعین می شود که اراده باری تعالی به معنای اعمال قدرت باشد. این معنای خود اراده است.

 

سوال:

پاسخ: گفتم بالاتر از لغت و عرف می رویم تحلیل می کنیم واقعیت را، به واقع که می بینیم این دو معنا را می بینیم معنای سومی نیست. و مستند اصلی ما هم روایاتی است که در این باب آمده است که اراده در روایات معنا شده «ارادته احداثه» و بعد در کلّ روایات یک مورد نیامده که اراده علم است اصلا وجود ندارد. اگر معنای اراده علم بود باید در نصوص اشاره می شد. در نصوص سوال از اراده انسان شده است سوال از اراده خدا شده است شرح است و تفصیل است بعد از تفصیل چیزی باقی نمانده است. اراده همان است که گفته شد اضافه می کند که در روایت جعفری که قبلا خواندیم آمده بود که اراده که ذاتی نیست امام رضا علیه السلام فرمود: «من زعم ان الله لم یزل مریدا شائیا فلیس بموحد» یعنی اگر کسی چنین معنایی درباره صفت خدا معتقد باشد موحّد نیست. این ادله سید بود. سید می فرماید: مضافا بر اینکه اگر اراده به معنای رضا و ابتهاج باشد باز هم ذاتی نمی شود. چون رضا و سخط خدا فعلی است و حصول رضایت موجب سخط اینها شواهد است که رضا و سخط از صفات فعلیه است. یک روایت بخوانم روایت از حضرت رسول است «من طلب رضی الله بسخط الناس کفاه الله امور الناس و من طلب رضی الناس بسخط الله وکّله الله الی الناس»[2] این حدیث شاهد بسیار مستحکمی است که رضا و سخط الهی از صفات فعلیه است سبب حصول دارد رضا حاصل می شود و سخط نستجیر بالله تحقق پیدا می کند. با این خصوصیاتی که گفتیم این نتیجه را گرفتیم که اراده خدای متعال عبارت است از اعمال قدرت که این با واقعیت تطبیق می کند با همان آیه ای که «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» با صدر آیه اعمال قدرت است عند التحلیل که می گوییم از ضمن نصوص و صدر و ذیل و قرائن استفاده می شود. معنای اعمال قدرت در اراده از همان آیه استفاده می شود که در آیه قبلی آمده بود «بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ». در تفسیر هم این مضمون از بیان شیخ طوسی هم استفاده می شود. پس از کتاب و تفسیر و تحلیل استفاده شد که معنای اراده پروردگار متعال اعمال قدرت است علم و ابتهاج اصلا قابل التزام نیست و اراده می شود از صفات فعل، و از صفات فعل که شد اصلا زمینه از اساس برای شبهه جبر وجود ندارد. در مقام فعل که برسد اراده فعلیه شرحش را دادیم که اراده فعلیه حادث می شود در مقام فعل اگر تکوین بود یک کار تکویناً انجام می گیرد و اگر تشریع بود یک دستوری صادر می شود و می شود امر. امر که شد «فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ» امر قابل مخالفت است. اشکالات را رفع کنیم: دو اشکال را در نظر گرفته است سید که در ضمن ردّ این دو اشکال مطلب از عمق بیشتر برخوردار می شود و معنای اراده انسان هم روشن تر. اشکال اول که رفع بشود همان است که گفته شد که دلیل اصلی اشاعره یا جبریون از این قرار بود که گفته می شود اراده انسان تابع و مقهور اراده ازلیه است. به عبارت دیگر افعال انسان می شود تابع اراده اش و اراده انسان تابع اراده خداست «وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ» این هم موید ذکر کنید. پس اختیاری برای انسان نیست اختیار به اصطلاح ارباب ذوق اختیار بدوی به نظر می رسد مثل انصراف بدوی اما اگر تحقیق بکنیم برمی گردد به اراده ازلیه. هیچ چیزی در اختیار ندارید یک پر کاهی روی رودخانه سرگردان هستید.

 

اما رفع اشکالات از طرف سید الخوئی

درباره جواب این شبهه سیدنا الاستاد بحثی کرده اند که جواب ایشان غیر از جواب های فلسفی است که محقق خراسانی یا محقق اصفهانی یا غیرهم داده اند، می فرماید: اراده انسان نسبت به افعال او تابع و مقهور اراده ازلیه نیست و ثانیا گفتیم که اراده خود پروردگار عالم صفت ذاتیه نیست بلکه صفت فعلیه است. پس فعلیه که شد آن نکته اصلی که اراده انسان مربوط است به اراده ازلیه ذاتیه اساس ندارد. اراده ذاتیه ازلیه نیست. نکته دوم که امکان ندارد اراده انسان از باب سببیت مربوط باشد از باب سببیت اگر مربوط بود افعال سیئه و افعال قبیحه مستند می شود به فعل الله، سببیت نیست. که فرق است بین سببیت و ارتباط، شما خلط کردید بین سببیت و ارتباط. یک چاقو با یک چاقوساز ارتباط دارد اما با چاقویی که خریده است از چاقوساز، چاقوساز را کسی محکوم نمی کند فعل مستند به چاقوساز نمی شود. ارتباط است نه سببیت. اگر ارتباط که باشد کل سیئات به کل مردم همه با هم درگیر باشند چون همه ارتباط دارند دیگر. بنابراین سببیت ملاک کار است. اراده خدا سبب انجام فعل بشر نیست و محال است که بگوییم فعل قبیح از خدا صادر شده است. چون تناقض است. به فعلی که خدا راضی نیست انجامش بدهد که صحت استناد داشته باشد تناقض است امکان ندارد. این جواب اصلی بود، و بعد هم می فرماید برای تایید گفته می شود که اعمال مربوط به خود مکلفین است خود قرآن می فرماید: «جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»[3] عمل را به اختیار خودش انجام می دهد و جزایش را می بیند. جواب سوم این است که اراده خدای متعال به فعل غیر تعلّق نمی گیرد محال است که اراده از کسی به فعل کس دیگر تعلق بگیرد این جزء محالات است. اراده به فعل مباشر تعلق می گیرد کسی اراده اش نسبت به آن چیزی که مراد خودش است تعلق می گیرد. اراده به مراد کس دیگر تعلق بگیرد شمایی که قائل به علت و معلول هستید تفکیک بین علت و معلول می شود که علت آنجاست و معلول جای دیگر است امکان ندارد و محال است. با این تحقیقی که به عمل آمد اراده خدای متعال تعلق نمی گیرد به فعل غیر اما مبادی فعل انسان مبادی افعال در ید قدرت خداست خدا برایش می دهد مثل قدرت و حیات و علم برای بشر می دهد آنها را خدا می دهد آنها ارتباطات است. و بعد نکته اصلی ظریفی که می گوید که شرحش را فردا بدهم و آن این است که خداوند انسان را یک موجود عجیبی خلق کرده است دارای صفات ذاتیه، عقل دارد فطرت دارد و الهام دارد اراده دارد خدا این موجود را این گونه آفریده، وانگهی این انسان عقل دارد تفکر می کند الهام دارد چیزهایی به دست می آورد و فطرت دارد چیزهایی را درک می کند اراده دارد چیزهایی را انتخاب می کند. انسان این گونه آفریده شده بنابراین در اصل آفرینش خدا یک موجودی را به این صورت خلق کرد موجودی که به این صورت خلق شده باشد دارای اراده است و اراده او موهبت الهی که خدا در اصل برایش عنایت کرده در مرحله عمل الان اراده انسان مقهور اراده خدای متعال به عنوان تسبیب نیست.[4] اما اشکال دوم این بود که علم چه می شود علم خدا که تعلق گرفته است به افعال انسان چون علم خدا بود به می خوردن من، گر می نخورم علم خدا جهل آید، جوابش را دادیم که علم قوه قهار نیست انکشاف محض است. که فردا تحقیق و مستفاد از نصوص اراده بحث می شود.


[4] محاضرات فی الاصول، السید ابوالقاسم الخوئی، ج1، ص374 الی 422.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo