< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق تکمیلی درباره نظر فلاسفه نسبت به ابطال شبهه جبر

کلام محقق داماد

به عنوان تکمله رأی سید داماد را برای شما یادآور می شوم. کتاب الرواشح که کتابی است از سید میرباقر داماد که فیلسوف بلند آوازه و فقیه و محدث است. اسمش را هم شیخ انصاری هم گاهی می برد چون نظریات اصول هم دارد و در رجال هم کتاب دارد فلسفه و عرفان هم برای این شخصیت بزرگ در اختیار بوده و در فلسفه و عرفان هم ید طولایی داشته است. این محقق داماد در کتاب الرواشح که شرحی است بر کافی و در این کتاب رواشح دو بخش اصلی و یک بخش فرعی بحث می شود. بخش اصلی بخش رجال است درباره اقسام روایات و خصوصیات روایت بحث می کند بخش سوم آن می شود مربوط به اصول و مطالب اصولی دارد کتاب کوچکی است ولی جوهرگیری شده است. بخش اول مطالب کلامی و اعتقادی دارد. این بحث کلامی اش در حقیقت ترجمه خطبه مرحوم کلینی است. شیخ کلینی که در ابتدای کتاب کافی خطبه ای دارد حمد و ثناء الهی در این حمد و ثناء الهی نکات اعتقادی و کلامی آمده است که محقق داماد آن را شرح داده و یک تکه اش مربوط به اراده است. شیخ کلینی قدس الله نفسه الزکیه در کتاب کافی خطبه را شروع می کند می فرماید: «الحمد لله» تا می رسد به اینجا که «الحمد لله الذی خلق ما شاء کیف یشاء متوحّداً بذلک لاظهار حکمته و حقیقه ربوبیته» این متن خطبه کافی بود جمله اصلی «خلق ما شاء کیف یشاء متوحّداً» سید دادماد در رواشح «ذلک بانّه یفعل الاشیاء کما شاء فیکون بالمشیئه ای بإرادته یفعل الخلق لکن مشیئته کقدرته لیست غیر ذاته لیلزم ان یکون لغیره تأثیراً فی فعله» می فرماید: خلق را به مشیت خودش آفرید و مشیت مثل قدرتش ذاتی است خارج از ذات نیست که اگر خارج از ذات باشد این می شود که خدای متعال خلق کند به کمک گرفتن از چیزی که غیر اوست «لیلزم ان یکون لغیره تأثیرا فی فعله» تا اینجا این نکته را فهمیدیم که براساس رای فلاسفه که اراده ذاتیه هست سرّش را هم به دست آوردیم. بعد می فرماید: «و اشار بقوله متوحّداً بذلک لاظهار حکمته یعنی خلق ما شاء حال کونه واحداً ذاتاً و صفهً اذ لم یخلق الّا لاظهار علمه بالنظام الاکمل الذی هو حقیقه الهیته و ربوبیته لا لغایه اخری»[1] می فرماید: خدای متعال خلق را که می آفریند هر طوری که خودش بخواهد در صورتی که خدا واحد است ذاتاً و صفتاً، کل صفات کمالیه عین ذات است. برای اینکه خلق نکرده است خلقی را مگر برای اظهار علم خودش به نظام اکمل، این معنای اراده است. که این اظهار علم به نظام اکمل حقیقت الهیه است و حقیقت ربوبیت خداست. فقط به همین وضعیت آفریده است «لا لغایه اخری» خداوند برای خودش غایت و غرضی ندارد. که این مشیت یعنی اراده ذاتی است دلیلش هم این است اگر ذاتی نباشد خدا در خلق از غیر خودش کمک گرفته که التزام به آن ممکن نیست. و این خلقت برای غرضی نیست فرق رای فلسفه و کلام این است که در فلسفه گفته می شود که خداوند از خلق جهان عالم غرضی ندارد در کلام خدا از خلق و آفرینش غرضی دارد منتها غرضش مصلحت و نفع برای مخلوق است نه برای خودش. می فرماید: خود خلق عالم و خلق جهان و انسان و همه برای این است که «کنت کنزا خفیا و خلقت الخلق لکی اعرف» که حدیث معروف است برای اینکه خلق نکرده است خدای متعال مخلوق را مگر برای اظهار علم خودش به نظام اکمل، این لام غرض نیست که شما بگویید که غرض این شد بلکه وصل بین جمله هاست که خداوند مخلوق را که آفریده است آن آفرینش در حقیقت اظهار علم خدا به نظام اکمل است که اراده شد علم به نظام اکمل. این گونه خلق حقیقیت پروردگاری اوست حقیقت الهیت اله است. یعنی آن پروردگار یکتا که کمال مطلق است و غنی بالذات و افاضه فیض از سوی او هم واجب است و علمی هم به نظام اکمل دارد به طور محیط و احاطه کامل خلق را آفرید تا آن آفرینش در حقیقت علم خدا به نظام اکمل است که «علمه و رضاه بالنظام الاکمل و هو ارادته».

 

سوال:

پاسخ: خلق خلق خداست نه وصف ذاتی خدا. وصف ذاتی آن افاضه است که ما از آن افاضه برای همه جهان خلقت خلقت می فهمیم. خود خلقت یک مطلبی است و قدرت و اراده که صفات ذاتیه است مطلب دیگری است معنا این نیست که اراده که ذاتی شد هر چیزی که به او اراده تعلق بگیرد آن هم ذاتی باشد. اراده ذاتی هست تعلق می گیرد به خلقت عالم و خلقت عالم که امکانی هست یعنی از عالم امکان است در ظرف امکان است تعلق گرفتن صفات ذاتی به موجودات امکانی فعلیت برای اراده ایجاد نمی کند. در یک جمله کوتاه که فرمود اراده صفت ذاتی است که اراده که صفت ذاتی است تمام اشیاء به اراده اوست و اراده او هم صفت ذاتی است مثل قدرت، قدرت ذاتی است و قدرت تعلق می گیرد «علی کل شیء» و کل شیء فعل است معنا این نیست که متعلق قدرت اگر فعل بود قدرت را فعلی درست کند. اما اراده شد مثل قدرت که ذاتی خدای متعال. چطوری قدرت ذاتی است اراده هم ذاتی است منتها اراده را که در فلسفه معنا کردیم آن چیزی نیست که ما برای مخلوق در نظر می گیریم اراده نسبت به باری تعالی غیر از آن معنایی است که نسبت به مخلوق است که خواستن یا قصد باشد. اراده یعنی علم مبدأ به فیضان اشیاء از سوی او به رضایت او که فیضان یعنی ایجاد از باب فیض. این می شود اراده باری تعالی. اما بعد از اینکه رای فلاسفه کامل شد به طور طبیعی عنوان کرده بودیم که از سه منظر بحث می کنیم منظر اول فلسفه بود که کامل شد. و اما منظر دوم منظر کلام بود،

 

رد شبهه جبر از منظر متکلمین

در این قسمت از بحث اولین متکلم یا مشهورترین یا عالی ترین متکلم از فرقه امامیه طبیعتاً شیخ مفید است. شیخ مفید که از متکلمین است رای ایشان برای ما بسیار مهم است. سلسله فقهای کبار در رای اصولی و فقهی ممکن است درباره رای شیخ مفید اشکال و ایرادی بکنند اما درباره نظریه کلامی ایشان جایی برای ایراد و اشکال وجود ندارد نظریه کلامی شیخ مفید همان نظریه اصلی شیعه امامیه است.

 

کلام شیخ مفید

برای شیخ مفید کتابی است به نام اوائل المقالات بسیار کتاب مفید و پر محتواست. درباره اراده خدای متعال بحث می کند، «اقول ان ارادته للشیء هو اختیاره و هو ارادته» بعد می فرماید: «و یعبّر بها عن وقوع الفعل علی علم به و غیر حمل علیه» یعنی مجبور نیست، تحمیل نشده. «و یعبّر بلفظ المختار هذا مذهب کثیر من الشیعه و یراد بذلک» به این اختیار و اراده «انه» اینکه آن فاعل مختار «متمکن من الفعل و ضده دون ان یراد به القصد و العزم» قصد و عزمی که در کلام گفتیم از مقدمات هست، تنافی ندارد. متن دیگر از همین شیخ الشیعه الامامیه کتاب مسئله فی الاراده «فصل قال الاراده من الله جلّ اسمه نفس الفعل و من الخلق الضمیر و اشباهه مما لا یجوز الّا علی ذوی الحاجه و النقص» ضمیر قصد و غرض و استکمال از چیزهایی که برای حاجتمندان و ممکناتی که ناقص هستند جا دارد برای خدای متعال فقط اراده خود فعل است. در ادامه می فرماید: «و ثبت أن وصفه بالاراده مخالف فی معناه لوصف العباد» یعنی ثابت شد که معنای اراده درباره خدای متعال فرق دارد با اراده ای که برای عباد هست. «و انها نفس فعله الاشیاء» این فقط خود انجام و خلق اشیاء می شود اراده. و اما این اطلاق وصف یعنی اراده به مخلوق «مأخوذ من جهه الاتباع» که اراده خود انسان تابع اراده و ذات احدیت است. «و بذلک جاء الخبر عن ائمه الهدی علیهم السلام»[2] روایت صحیحه صفوان را نقل می کند که خودش از ابن قولویه نقل می کند و ابن قولویه از شیخ کلینی نقل می کند تا ابن ادریس و تا محمد بن عبدالجبار و تا صفوان بن یحیی از امام کاظم، که صفوان عرض کرد «اخبرنی عن الاراده من الله تعالی و من الخلق فقال الاراده من الخلق الضمیر و ما یبدو لهم بعد الفعل و الاراده من الله تعالی احداثه الفعل لا غیر ذلک لانه جلّ اسمه لا یهمّ و لا یتفکّر» خدای متعال نه یک چیزی را در نظر می گیرد و نه درباره غرضی می اندیشد. بعد از چند سطری می فرماید: «اما اراده الله تعالی لافعال خلقه فهی امره لهم بالافعال» که اینجا کامل می شود که از جبر خبری نیست. اولاً پس از آنکه اراده از صفات فعلیه بود صفات فعلیه در شرائط و در موقع قابلیت قابل با اراده خدا در عالم تکوین انجام می شود و در عالم تشریع اراده خدا می شود امر خدا. از جبر خبری نیست امر هم قابل اطاعت و عصیان در اختیار مکلف است که از بیان کتاب و سنت استفاده می شود که امر تشریعی الزام تکلیفی ندارد و بدون استفاده از کتاب و سنت از وجدانیات و قطعیات است که امر تشریعی جنبه تکوینی ندارد می تواند انجام بشود و می تواند انجام نشود. پس اراده الله لافعال خلقه، پس دو قسم شد: «اراده الله للافعال الکونیه عند تحقق القابلیه» دیگر اصلا به آن کار نداریم آن می شود از باب خلقت در وقت خلقت و می شود از باب ضرورت علّی. و اما یک ضرورت اصلی و ذاتی در کار نیست. چون اراده از صفات ذاتیه نیست. اما نسبت به افعال عباد اراده چه صورتی دارد؟ متن شیخ مفید «اما اراده الله تعالی لافعال خلقه فهی امره لهم بالافعال» امر می کند عباد را برای انجام کار، بنابراین هیچ گونه الزامی و اجباری نیست امر می کند

 

آیاتی که مؤید مطلب است

و شاهد این مدعا این است که خدای متعال در سوره طلاق می فرماید: «ذَلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكُمْ» در آیات قبلی احکام را بیان می کند بعد می فرماید: «ذلک» یعنی این احکام «امر الله» است احکام یعنی تعلق اراده خدا به افعال مکلفین، «ذلک امر الله» این امر خداست «انزله» خدا نازل کرده است. اما در آیه هشتم می فرماید: «وَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهَا» که سرپیچی کردند از امر خدا. پس سرپیچی از امر خدا هم در خود قرآن آمده که امکان دارد آدمی که اهل عصیان باشد سرپیچی کند. و آیه دیگری هم بگویم سوره نور آیه شصت و سه خدای متعال می فرماید: «فَلْيَحْذَرِالَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» باید بترسد کسانی که مخالفت کند از امر خدا پس اراده خدا نسبت به افعال عباد می شود امر خدا. خدا تاکید هم فرموده که مخالفت نشود اگر مخالفت بشود عذاب دارد. لذا اجبار تکوینی وجود ندارد مخالفت امکان دارد و مخالفت هم می کند و به عذاب هم روبرو می شود. در نتیجه تا به حال گفتیم از دید فلسفه اقسام افعال که هشت تا بود ما در نظر گرفتیم فاعل بالتسخیر که درست هم بود و تطبیق هم شد.

 

چهار قول در فاعلیت خدا

در فلسفه کتاب شرح منظومه محقق اصفهانی فاعلیت خدای متعال در بحث های فلسفی و معقول به چهار نوع گفته شده است در اسفار و شفاء و مفاتیح الغیب و غیره که چهار نوع آمده: 1. عبارت است از خدای متعال را می گویند که فاعل است از باب فاعل بالعنایه، این قول مشائین است. 2. گفته می شود که فاعلیت خدای متعال از نوع فاعلیت بالرضا هست و این قول اشراقیین است. 3. گفته می شود که فاعلیت خدای متعال از نوع فاعل بالتجلی است که این قول عرفاء یا صوفیه است. 4. گفته می شود فاعلیت خدای متعال از باب فاعل بالقصد است که این قول متکلمین است. از دید متکلمین فاعلیت خدای متعال بالقصد است منتها قصد به مصلحت در فعل که نفع برای عباد باشد و لطف از خدا برای عبادش. لذا آن اشکالی که اگر بکنند فلاسفه که خدا غرض ندارد مغرض محتاج هست غرض برای خودش نیست فیض است. در نتیجه رای متکلمین این شد که اراده از صفات فعلیه است با بودن صفات فعلیه اگر تعلق به عالم کون داشت می شود تکوینیه و آن ایجادش که ضروریه است از باب ضرورت علّی و ضرورت بالغیر است و اما نسبت به افعال عباد گفتیم که اراده خدای متعال نسبت به افعال عباد می شود امر خدا و هیچ اجباری در کار نیست و معنای اراده برای مخلوق خدا هم همین قصد هست منتها قصدی که داعی برای خودش دارد برای خدا هم قصد منتها داعی برای فعل لطف از خدا برای عباد. کل مسئله درباره رای متکلمین هم کامل شد چیزی که باقی ماند منظر نصوص و یک ضمیمه از رای تحقیق ان شاء الله جلسه فردا.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo