< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث و تحقیق تکمیلی درباره معنای اراده

توضیحی که درباره اراده به عمل می آید در حقیقت وصف اراده و معنای آن را باید بررسی کنیم. که اراده به چه معناست آنگاه برسیم پس از آن که اراده از چه نوع وصفی است وصف ذاتی یا وصف فعلی. در حقیقت بحث و تحقیق درباره اراده دو نکته را باید روشن بکند معنای اراده و نوعیت وصف آن. تا به الان گفته شد که معنای اراده از دیدگاه متکلمین قصد اصدار فعل است و اراده از صفات فعلیه خداست و از دیدگاه فلاسفه گفته شد که اراده علم به نظام اکمل است و از صفات ذاتیه. این دو منظور برای ما روشن شد.

 

معنی اراده از منظر فقهاء قدماء

اما مناسب است منظر قدمای اصحاب یا به عبارت دیگر معنای اراده از منظر فقهاء، در این رابطه به عنوان نمونه بارز دو مورد از دیدگاه قدمای اصحاب را یادآور بشویم که این قدماء مثل شیخ کلینی و شیخ صدوق و شیخ مفید است که در حقیقت این فقهاء هم محدث هستند و هم به نحوی متکلمین چون کتاب اعتقادات هم دارند. 1. رای و نظر شیخ کلینی، در کتاب توحید باب «الاراده انها من صفات الفعل» شرحی دارد خود شیخ کلینی بعد از ذکر نصوص که این شرح رای ایشان است. عنوان می کند «جمله القول فی صفات الذات و صفات الفعل» آن قسمت از متن که لازم هست برایتان بخوانم. می فرماید: «ان کل شیئین وصفت الله بهما و کانا جمیعاً فی الوجود فذلک صفه فعل و تفسیر هذه الجمله انک تثبت فی الوجود ما یرید و ما لا یرید و ما یرضاه و ما یسخطه و ما یحبه و ما یبغضه فلو کانت الاراده من صفات الذات مثل العلم و القدره کان ما لا یرید ناقضا لتلک الصفه» بعد می فرماید: «و الاراده من صفات الفعل الا تری انه یقال اراد هذا و لم یرد هذا و صفات الذات تنفی عنه بکل صفه منها ضدها»[1]

 

فرق صفت ذاتی با صفت فعلی

ما حصل فرمایش شیخ کلینی این شد که صفات ذات آن است که ضدش درباره خدا اطلاق نشود حالت سلبی اش درباره ذات باری تعالی قابل اطلاق نباشد. مثل عالم، نمی شود بگوییم «الله عالم و لا یعلم» و همین طور درباره قادر که صفت ذات است هیچ گاه قابل سلب نیست که بگوییم «الله قادر و لیس بقادر» و اما صفات فعل قابل سلب است که می گوییم «الله یرزق و لا یرزق عمراً» و مثلا «الله یخلق انسانا و لا یخلق فی الارض انساناً اکبر من هذا الانسان الموجود» قابل سلب است این می شود صفات فعل. با این توضیح که داده شد اراده از صفات فعل است که گفته می شود «اراد و ما اراد، یرید و لا یرید، يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ»[2] در قرآن هم آمده است. با این تحقیق اراده از صفات فعل است براساس تحلیلی که شیخ کلینی داشت. همین طور شیخ مفید قدس الله نفسه الزکیه کتاب تصحیح الاعتقاد که این کتاب تصحیح الاعتقاد در حقیقت شرح و تعلیقه بر اعتقادات صدوق، می فرماید ضمن بیان متن که شیخ ابوجعفر فرموده شرح می دهد: «الفرق بین صفات الافعال و صفات الذات ان صفات الذات لا یصح لصاحبها الوصف باضدادها و لا خلوّه منها و اوصاف الافعال یصحّ الوصف لمستحقها باضدادها و خروجه عنها»[3] این بیان تقریباً شبیه بیان شیخ کلینی است که شرحش را دادیم با یک اضافه و آن این است که شیخ کلینی فرمود که صفت ذاتی قابل سلب نیست به این معنا که صورت سلبی صفت ذاتی به باری تعالی یا به موصوفی که باری تعالی باشد قابل اطلاق نیست. اینجا یک نکته اضافه شد می فرماید که صورت سلبی قابل اطلاق نیست و ذات از آن صفت ذاتی خالی نیست «من الازل و الی الابد الله عالم و من الازل الی الابد الله قادر» بنابراین اراده از صفت فعلیه می شود سوره بقره خدای متعال می فرماید: «يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» که سلب شد و صورت سلبی هم اطلاق شد و صفت فعلی است. از این وصف که گفته شد صفت فعلی است معنای اراده هم در ضمن با دقت در بیان این دو علم تاریخ مذهب استفاده می شود که معنای اراده فعل خداست اراده یعنی فعل خدا. اما شیخ صدوق قدس الله نفسه الزکیه در همان اعتقادات یک بیانی دارد اراده را حادث اعلام می کند ولی اراده را به طوری بیان می کند که اراده با علم خدا یکی باشد که یک نظری بشود بین متکلمین و فلاسفه. این آرائی بود از قدمای اصحاب که الان به این نتیجه رسیدیم که آراء قدمای اصحاب بالاتفاق بر این است که اراده از صفات فعلیه خداست.

 

دیدگاه روایات از معنی اراده

و اما منظر چهارم معنای اراده از دیدگاه نصوص. اول نصوص روایی بعد نصوص کتابی که تفسیری معنای اراده زیاد در قرآن بکار رفته ببینیم و تحقیق کنیم که منظور از اراده در قرآن چیست اما نصوص روایی: 1. کتاب اصول کافی اولین روایت صحیحه عاصم بن حمید که سند معتبری است یک نکته رجالی هم بگویم شیخ کلینی دأبش این است که روایات را از لحاظ اعتبار به ترتیب ذکر می کند روایت دارای اعتبار یک اول و همین طور. محمد بن یحیی العطار عن احمد بن محمد بن عیسی اشعری عن الحسین بن سعید اهوازی عن النضر بن سوید که همه از اجلاء و ثقات است عن عاصم بن حمید که معتبر است عن ابی عبدالله علیه السلام «قال قلت لم یزل الله مریداً قال ان المرید لا یکون الّا لمراد معه لم یزل الله عالما قادرا ثم أراد»[4] سائل در ذهنش این مطلب جا افتاده بود که خدای متعال صفت اراده را همیشه دارد ازلی است آقا در جواب فرمود که صفت ذاتی و ازلی عالم و قادر است «ثم اراد» صفت ذاتی که آمد آنگاه پس از آن گویا هر موقع که قابلیت بود اراده می آید. توجه کنید اصول کافی البته ما از ظاهرش استفاده کردیم و سند هم درست بود اما برای تاکید اصول کافی شرحی دارد به نام شرح اصول کافی تالیف ملاصدراست از دید ملاصدرا این روایت را شرح بدهیم همین روایت را نقل می کند این جمله عین کلام ملاصدرا است در شرح این حدیث می گوید: «و هذا الحدیث یدلّ بظاهره علی انّ ارادته تعالی حادثه»[5] این هم تاکید بر مطلب شد ملاصدرا هم بر این متن این معنا را فهمیده که این روایت دلالتش این گونه است. که می گوید ظاهر این روایت این است که این اراده حادث است. روایت دوم این باب روایت بکیر بن اعین است با سند نسبتا معتبری «قال قلت لابی عبدالله علیه السلام علم الله و مشیئته هما مختلفان او متفقان» خود این بحث را سوال کرده، اراده و مشیت در نصوص همان روایت است در فلسفه یک مقدار فرقی دیده می شود. «علم الله و مشیئته هما مختلفان» که نظر متکلمین باشد «او متفقان» که نظر فلاسفه باشد. «فقال العلم لیس هو المشیئه» نه علم مشیت نیست «الا تری انک تقول سأفعل کذا ان شاء الله و لا تقول سأفعل کذا ان علم الله» اگر مشیت و علم یکی بود هر کدام در عوض دیگر درست استعمال می شد در حالی که می بینیم یکی را به جای دیگری که استعمال کنیم درست نیست. مثلاً می گوییم «سافعل کذا ان شاء الله» اگر علم مشیت بود باید درست می بود که می گفتیم «سأفعل کذا ان علم الله» نمی شود بگوییم پس کشف می شود که علم غیر از مشیت است. بعد می فرماید در ذیل حدیث: «و علم الله السابق لمشیئته» یعنی علم خدا سابق است بر مشیتش یعنی آن قدیم و ازلی است مشیت حادثه است. ملاصدرا در همان شرح اصول کافی شرح همین حدیث را می فرماید: «فظهر ان علمه غیر مشیئته و ان علمه الازلی سابق للمشیئه»[6] تا اینجا این روایت گفته شد با شرحی که از ملاصدرا داشتیم. اما روایت بعدی که در این روایت چند نکته مثبت می بینیم و نکته مثبت این است که سند صحیحه اعلائی است و اراده را دقیق معنا کرده است و سوال از معنای اراده است. احمد بن ادریس عن محمد بن عبدالجبار عن صفوان بن یحیی که صحیحه صفوان بن یحیی است، «قال قلت لابی الحسن علیه السلام أخبرنی عن الاراده من الله و من الخلق» یک مطلب درسی معنای اراده خدا و معنای اراده خلق خدا «قال فقال الاراده من الخلق الضمیر» چیزی که تصور می شود «و ما یبدو لهم بعد ذلک» تصور و تصدیق «من الفعل» همان معنایی که متکلمین استفاده کردند از این روایت «و اما من الله تعالی فارادته احداثه لا غیر ذلک» و اما اراده خدای متعال ایجاد خلق است این اراده خداست. یک روایت دیگر که مختصر هم هست که این روایت هم در کافی آمده است هم شیخ صدوق نقل می کند صحیحه محمد بن مسلم عن ابی عبدالله علیه السلام «قال المشیئه محدثه» مشیت و اراده خودش محدثه است ذاتی نیست پدید آورده شده و حادث است. این منبعی بود که کتاب اصول کافی بود. اما یک استفاده مختصری هم داشته باشیم از کتاب توحید شیخ صدوق قدس الله نفسه الزکیه باب المشیئه و الاراده اولین روایتی که نقل می کند همین متن بود که من الان خواندم از کافی عن محمد بن مسلم عن ابی عبدالله علیه السلام «قال المشیئه محدثه» اراده حادث است. اما آن روایتی که مخصوصا در نظر گرفتم این است که سند روایت خوب است تا می رسد سلیمان بن جعفر جعفری که از اصحاب امام رضاست «قال الرضا علیه السلام المشیئه و الاراده من صفات الافعال فمن زعم انّ الله تعالی لم یزل مریداً شائیاً فلیس بموحد» توحید کامل توحید ذاتی و صفاتی است اگر صفات را درست نداند توحید کامل نیست در اینجا آمد اگر چنین چیزی گفته بشود کفر است. بعضی ها که بعضی از اهل معقول یک چیزهایی می گویند اینها را دیده باشند که اگر این گونه بگویید خطرناک است. «فمن زعم ان الله تعالی لم یزل مریداً شائیاً» یعنی مرید و شائی یعنی اراده و مشیت ذاتی او هست اگر ذاتی فکر کنید «لم یزل» اگر اراده و مشیت را ذاتی بداند آن فرد موحد نیست. موحد نیست دو معنا ندارد یک معنایش این است که نستجیر بالله مشرک است و معنای دوم این است که موحد نیست یعنی هنوز توحیدش کامل نیست باید کار کند تلاش کند تا توحیدش را کامل کند.


[5] شرح الکافی، الملاصدرا، ص278.
[6] شرح الکافی، الملاصدرا، ص278.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo