< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادله مسلک اعمی

آن دسته از محققین که می فرمایند مشتق حقیقت در اعم از ما تلبس فی الحال و ما انقضی عنه المبدأ هست یعنی وضع برای اعم دارد ادله ای را اقامه می کنند که از این قرار است: به طور کل پنج دلیل اقامه می شود که دو دلیل همان تبادر و صحت سلب است و دلیل سوم کثرت استعمال و چهارم آیه عهد امامت و پنجم آیه سرقت. اما دلیل اول گفته می شود که مشتق وضع شده است برای اعم برای اینکه عمومیت تبادر می کند یعنی یک لفظی را که بکار می بریم بر ما تلبس بالمبدأ فی الحال هم صدق می کند بر ما انقضی عنه المبدأ هم صدق می کند. و به ذهن می آید که بگوییم کاتب یعنی کسی که کتابت الان دارد و در گذشته هم داشته است. این تبادر علامت حقیقت است. محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه تبادر را در یک جمله کوتاه جواب می دهد می فرماید: ما گفتیم که تبادر اختصاص دارد به ما تلبس بالمبدأ فی الحال پس از که تبادر در خصوص ما تلبس ثابت بود اینجا دیگر جایی برای بحث از تبادر نیست.

 

شرائط تبادر و امثال آن

توضیح مطلب: درباره تبادر گفته بودیم که اعتبار تبادر و ظهور و عرف و سیره شرط دارد شرطش دو چیز است: 1. احراز تحقق نه وجود مشکوک، 2. عدم معارض. آن شرحی که داده بودیم اینجا سوال به وجود می آید که تبادری که درباره خصوص ما تلبس گفتیم اینجا هم تبادر اعلام شد نکند که این تبادر تعارض کند. نه خود اعتبار داشته باشد و سلب اعتبار از تبادر قبلی هم بکند. در جواب این توهم گفته می شود که تبادر و یا ظهور به تعبیر استادنا العلامه شیخ صدرا یا وضعی است و یا قرینه ای. اگر دو تبادر در عرض هم باشد هر دو وضعی معنا ندارد و اما یکی وضعی و یکی قرینه ای تبادر وضعی مقدم می شود بر تبادر قرینه ای. در اینجا هم که دقت کنیم تبادر وضعی اختصاص دارد در ما تلبس بالمبدأ فی الحال، اگر فرض تبادری برای اعم وجود داشته باشد می شود تبادر قرینه ای و قابل معارضه نیست. که تبادر قرینه ای چیزی شبیه تبادر بدوی است که در بدو نظر تبادر است اما اگر دقت بشود و توجه به عمل بیاید تبادر وجود نخواهد داشت. برای تاکید مطلب گفته می شود که این تبادر یک تبادر بدوی هم نیست بلکه یک تبادر ادعائی است یک ادعای محض است اصلا تبادر اعم وجود ندارد. ممکن است شما سوال کنید که با این وضعیت و با کار تحقیقی تطبیق نمی کند.

 

وجه تبادر ادعائی

این صاحب نظران کارهای تحقیقی انجام می دهند چگونه یک تبادر ادعائی را اعلام کنند؟ در بحث تحقیقی که امام قدس الله نفسه الزکیه می فرمود عنصر زمان و مکان و عنصر شخصیت و کتاب در زمان آن، اینها را باید دقت کرد تا مطلب را بدست آورد. یک تبادری که اعلام می شود ما الان می بینیم یک ادعاء است نمی توانیم با اظهار نظر محققان تطبیق کنیم. آدم های اهل ادعاء نگفته اند شخصیت های محققی اصولی هاست که گفته اند وضع برای اعم. پس یک وجهی پیدا کنیم. تا حالا تبادر گفتیم تبادر ادعائی اما وجهی که گفته می شود این است که این تبادر در اثر استعمال است. یعنی استعمال لفظ مشتق در ما انقضی و در ما تلبس آنقدر زیاد و کثیر است که نتیجه آن استعمال می شود تبادر. و شک نداریم که استعمال در ما انقضی عنه المبدأ استعمال صحیح است غلط نیست در صحت استعمال شک نداریم بحث درباره وضع است که وضع برای اعم شده است یا نشده است. پس ما وجه تبادر را به دست آوردیم ولیکن این تبادر براساس رای محقق خراسانی شد یک تبادر ادعائی. و در جمع بین این دو تبادر چیزی که گفته می شود برگرفته از رای سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه که قدر متیقن ما تلبس است این تبادر قطعی است تبادر دوم می شود مشکوک، در اعتبار تبادر شرط اول محقق نیست پس از این رو این تبادر اعتبار ندارد.

 

دلیل دوم عدم صحت سلب

و اما دلیل دوم ما عبارت است از عدم صحت سلب، ما در مشتق ها می بینیم که در زمان گذشته و ماضی اتصاف بوده یعنی تلبس مبدأ به ذات بوده و الان همان اتصاف درست است باقی است،

 

سوال:

پاسخ: قدر متیقن در دلالت های لفظی هست دلیل لفظی اطلاق دارد و قدر متیقن دارد قدر متیقن از مدالیل لفظی است. بنابراین یک امر عقلی نیست. درک عقلی است نه حکم عقلی فلسفی، ما در اصول درک عقلی داریم یعنی عقل عادی چیزی را درک می کند کل اصول اصول عقلایی است. عدم صحت سلب به این معنا که می بینیم در تتبع مان که یک لفظ مشتق که در ماضی اتصاف داشته یعنی تلبس مبدأ به ذات که همان اتصاف موصوف به وصف است، اتصاف در ماضی بوده و الان همان اتصاف الان هم هست در زمان حال هم هست پس سلب نمی شود در زمان حال نمی توانیم بگوییم که آن اتصاف نیست. صحت سلب ندارد. عدم صحت سلب هست و علامت حقیقت. مثل مضروب و مقتول یک فردی که مقتول است که یک کسی در جبهه شهید شده الان به او بگوییم شهید، که شهید مشتق است وصف شهادت بوده قتل از روی ظلم یا از روی دفاع از دین، این شهید الان هم شهید است و مثال می زند که کسی ناصر بوده ناصر مومنین یا ناصر آدم افتاده، دیروز یا در گذشته ناصر بوده الان به او می گوییم ناصر. یا کسی منصور بوده برایش نصرتی رسیده می گوییم منصور است. درست هم هست این دو تا ماده شهید و منصور تا هست هست در گذشته هم هست در زمان حال هم هست بلکه در زمان مستقبل هم می توانیم بگوییم. این استدلالی که به عمل آمد به اصطلاح تحقیق میدانی یا شهادت وجدان یا نمونه برداری این شد که مشتق حقیقت در اعم هست مثل شهید و منصور. این درست است و استعمال می شود و صحت سلب ندارد. این عدم صحت سلب علامت حقیقت است. با این شرحی که دادیم عدم صحت سلب را ثابت کردیم که می شود علامت حقیقت و اعلام می کنیم که مشتق وضع شده است برای اعم. استدلال کامل شد.

 

بررسی و جواب و نقد دلیل دوم

و اما بررسی و جواب و نقد: محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: این عدم صحت سلب قابل التزام نیست اولاً همه موارد عدم صحت سلب نیست موارد خاصی را مثال زدید. ما مثلا می گوییم راکب یا مسافر دیروز مسافر بود امروز حاضر است و امروز مسافر نیست دیروز راکب فرس و استر بود امروز نیست. پس صحت سلب دارد. این اولاً عدم صحت سلب که علامت است باید تمام موارد را فراگیر باشد پس عدم صحت سلب از اساس برای استعمال مشتق یا برای وضع مشتق در اعم کامل نیست. این اولاً و ثانیاً جواب اصلی همان بود که قبلا اشاره شده بود گفتیم که درباره مشتق بحث از هیئت مشتق هست که این هیئت وضع شده است برای اعم یا برای ما تلبس بالمبدأ فی الحال اما گاهی ماده خصوصیت دارد خصوصیت ماده طوری است که به اصطلاح عوام یک بار مصرف هست یا به اصطلاح طلبگی ماده قابل تکرار نیست عروض اش مره واحده است مثل قتل به معنای ازهاق روح که یک مرتبه است و این یک مرتبه بودنش به ذهن اعلام می کند که این تلبس باقی است و این اتصاف باقی است. زمان گذشته بوده زمان حال هم هست شهید که آن روز به شهادت رسید الان هم شهید است. خصوصیت ماده این القاء ذهنیت را دارد. اما پس از تحقیق که دقت علمی نه عقلی به عمل بیاید می بینیم خود فعل این شهادت و استشهاد وقوعش در آن زمان بوده الان استعمال می شود این استعمال استعمال حقیقی نیست استعمال صحیح است ولی استعمال مجازی است. به خاطر خصوصیت ماده کثرت استعمال به وجود آمده تا جایی که شده است مجاز مشهور اما در حد وضع تعیّنی نرسیده است می شود حقیقت و مجاز نه اعم برای ما تلبس و ما انقضی. عدم صحت سلب معلوم شد که به نتیجه نمی رسد و دلیلی نیست که دست ما را بگیرد و وضع مشتق برای اعم را ثابت کند. مضافا بر آن نکته ای که قبلا داشتیم که عدم صحت سلب علی الاقل احراز نمی شود تبادر و ظهور و معنای عرفی و عدم صحت سلب شرط اول احراز آن است احراز نمی شود. یعنی آن حرف آخر که زده بشود برای رد استدلال به عدم صحت سلب این است که عدم صحت سلب قطعا احراز نمی شود. پس بنابراین ما تا الان نتیجه ای که گرفتیم این شد که دو تا دلیلی که درباره اثبات مسلک اعمی به کار برده می شد به جایی نرسید. اگر گفته شود که عدم صحت سلب در حقیقت تا به جایی رسیده است که می نماید وضع تعینی داشته باشد شما هرچند بگویید که وضع تعیین برای ما تلبس است ولی وضع تعینی را که نمی توانیم جلویش را بگیریم وضع تعینی در اثر استعمال هم می شود. اگر شما این وضع تعینی را در نظر بگیرید و اشکال بکنید می شود دلیل سوم شما کثرت استعمال فردا ان شاء الله.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo