< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فرق حال نسبت و تلبس

قبل از که بحث ادله مسلک صحیحی را شرح بدهم و تکمله اش را بگویم بعضی از دوستان فرمودند که فرق بین حال نسبت و حال تلبس را سوال می کنند منظور از حال تلبس همان اتصاف ذات به مبدأ است مربوط می شود به خود مشتق که مثلا می گوییم «زید کاتب» این زید الان متصف به کتابت باشد حال تلبس یعنی حال اتصاف ذات به مبدأ و مربوط است به خود مشتق. اما حال نسبت مربوط می شود به بیان متکلم که جمله مشتق را بکار ببرد و آن مبدأ را به آن ذات نسبت بدهد و مثلاً نسبت بدهد که زید متلبس به مبدأ بوده است در روز جمعه گذشته یا زید متلبس می شود به مبدأ در روز آینده و یا اینکه بگوییم زید متلبس است به مبدأ در زمان حال.

 

ادله اخص و اشکال در صحت سلب

و اما ادامه بحث از ادله، ادله مسلک اخصی را گفتیم که رای و نظر محقق خراسانی و رای و نظر سیدنا الاستاد بود که فرمودند مشتق حقیقت در خصوص ما تلبس بالمبدأ فی الحال است به سه دلیل تبادر و صحت سلب و تضاد مبادی. درباره صحت سلب اشکالی شده است که همان میرزا حبیب الله رشتی[1] هست می فرماید: صحت سلب قابل التزام نیست. برای اینکه سلب از دو صورت بیرون نیست: یا سلب مطلق است یا سلب مقید، سلب مطلق باشد مثل اینکه بگوییم «زید لیس بکاتب مطلقا» اگر این گونه بگوییم قابل التزام نیست کذب واضح است در گذشته که فرض این است کاتب بوده الان نیست مطلقا کاتب نیست کذب است. پس سلب مطلق که جا ندارد می گوید سلب مطلق غیر سدید است و اما سلب مقید غیر مفید است. و اما اگر بگوییم سلب مقید که بگوییم «زید لیس بکاتب فی الحال» قید بیاوریم این نفی تلبس در ما انقضی نمی کند نفی تلبس در حال کرده. سلب مقید سلب مطلق نیست تا سلب از ما انقضی بشود فقط سلب از فی الحال است. شما باید سلب از ما انقضی داشته باشید این سلب از فی الحال قید به فی الحال است سلب از ما انقضی نیست.

 

کلام محقق خراسانی

محقق خراسانی این اشکال را جواب داده است که برای روشن شدن و باز شدن آن تکه معقد و گره بحث یک توضیحی بدهیم توضیح از این قرار است که جمله سلبیه سه عنصر و یک قید دارد در مثال، «زید لیس بکاتب» که یک مسلوب عنه که زید هست دو ادات سلب که «لیس» هست سه: مسلوب که مشتق و کاتب است به اضافه یک قید که می گوییم «لیس زید کاتبا فی الحال» که قید است. محقق خراسانی می فرماید: اگر این قید فی الحال را قید برای مسلوب قرار بدهیم که بگوییم «زید لیس بکاتب فی الحال» قید را قید برای مسلوب قرار بدهیم در این صورت اشکال وارد است فقط سلب مقید می شود یعنی سلب کتابت فی الحال می شود. این درست است ولیکن ما داعی نداریم که قید را قید مسلوب قرار بدهیم می توانیم این قید را قید سلب قرار بدهیم مثلا بگوییم «زید الذی کان کاتبا لیس فی الحال کاتباً» اینجا خود مشتق که کاتب باشد مقید نشده است و قید مربوط شده است به حرف سلب که «لیس فی الحال بکاتب» در این صورت مشتق یعنی کاتب که همان مسلوب هست در این جمله قید نگرفته و حرف سلب هم سلب تلبس کرده است از همین کاتب منتها سلب الان شده از کاتبی که کاتب مقید به حال نیست مطلق است. بنابراین نتیجه اش این می شود که می گوییم زیدی که قبلا در ماضی کاتب بوده است «لیس فی الحال بکاتب» که سلب شد آن مبدأ از این ذات در زمان ماضی که حمل آن مبدأ بر آن ذات در زمان حال درست نیست یعنی الان «لیس فی الحال بکاتب». می فرماید: می شود قید را ببریم به مسلوب عنه که زید بود مثلا بگوییم «زید الذی کان کاتبا هذا الزید فی الحال لیس بکاتب» باز هم مشتق مقید نیست مسلوب مقید نیست مسلوب عنه مقید شده است مفاد قید مسلوب عنه و مفاد قید سلب آن است که تلبس در حال ماضی را الان سلب می کند که آن تلبس الان نیست و این همان مطلوب ماست. این اشکالات را ایشان فرمودند

 

اما تحقیق اینکه سلب مطلق و مقید مربوط به بحث ما نیست

اما تحقیق: درباره سلب مطلق و سلب مقید باید توجه کرد که اولاً سلب مقید مربوط به بحث ما نیست چون سلب مقید در منطق و معقول مربوط است به ذاتیات، یک ذاتی را از یک شیء دیگر که سلب کنیم سلب مطلق است اگر حمل کنیم هم حملش مطلق است حمل مطلق و سلب مطلق در ذاتیات است «الانسان ناطق» حمل مطلق است. «الشجره لیست بناطقه» سلب مطلق است. اما در اعراض و اوصاف همیشه سلب محدود است موقت است مطلق نیست چون اتصاف ذاتی نیست اتصاف عارضی است هر چیزی که عارضی بود دوام ندارد. منتها بعضی از مبادی حدوثی است که روشن می شود که الان در مدت کوتاهی است صدوری و حدوثی مثل سفر «زید مسافر، یعقوب مسافر، یعقوب حاضر، یعقوب غائب» این اوصاف است که یک روز غیبت و یک حضور، یک روز سفر و یک روز حضر است. اوصاف است و در حال تغیر است. اما بعض اوصاف ثبوتی است تخیل می شود که اینها ماندگار است نه آنها مدتش بیشتر است مثل «زید عالم» همیشه نیست با آدم، که کاتب ذات متلبس به یک صفت است که در مشتق می گوییم ذات متلبس به مبدأ. پس ما سلب مطلق اصلا مربوط به بحث ما نیست. و اما سلب مقید یک بحث منطقی است در منطق همان مطلب درست است که ضد خاص عام است و ضد عام خاص است اینها را گفته ایم حرف منطقی درستی هست اما در بحث ما اصلا از اساس تقیید نیست زمان ظرف است زمان قید نیست زمان محدودیت می آورد در بحث قبلی گفتیم که فعل زمانی لابد است که در یکی از ازمنه باشد منتها ازمنه جزء معنا نیست لازم است نه قید است و نه جزء موضوع است. بنابراین ما که می گوییم «زید لیس بکاتب فی الحال» این یک ظرف است اصلا قید نیست تا بگوییم سلب مقید سلب مطلق نیست بلکه این فعل زمانی نفی تلبس می کند در این زمان و در این زمان نفی تلبس یعنی صحت سلب بنابراین درباره قید یادمان نرود که ظرف زمان قید برای جمله و بیان واقع در زمان نیست تا ما به سراغ سلب مقید و سلب مطلق برویم.

کلام سید الخوئی

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه درباره این مسئله که صحت سلب از علائم است که گفتم همان ادله ای که محقق خراسانی را فرموده اند همان ادله را ذکر می کنند که ذکر کردن آن ادله برای ما که بحث اصول می خوانیم بحث اضافی نیست بلکه استحکام بخشی است. همان سه دلیل اقامه می شود تبادر و عدم صحت سلب یا صحت سلب و تضاد بین مبادی. پس از اینکه تضاد را می فرماید به آن اشکال هم اشاره می کند که اشکال این بود که سلب مطلق کذب است و سلب مقید مفید نیست مدعا را ثابت نمی کند. می فرماید: اصطلاح منطق و اصطلاح عرف خلط نشود. در اصطلاح منطق نقیض اخص اعم و اعم اخص بحث منطقی است اما اینجا ما به طور واضح و وجدانی با عبارت ساده می گوییم زیدی که دیروز مسافر بود امروز حاضر است مسافر نیست این یک صحت سلبی است درست.[2] اضافه کنم عنوان تبادر و عنوان صحت سلب از عناوین عرفیه است و از عناوین عقلی و معقولات نیست این عناوین که عرفیه شد معنایش را هم از عرف می گیریم زیدی که دیروز مسافر بوده الان شما می توانید مسافر بگویید؟ عرف می گوید «لیس بمسافر» که صحت سلب از ما انقضی عنه المبدأ است فهم عرف درست مثل تبادر است. پس مفاهیم عرفی الان جدا کنیم از مفاهیم منطقی و ثانیاً تشخیص مفاهیم عرف را هم از خود عرف بگیریم هیچ دغدغه ای وجود ندارد در اینکه در عرف زیدی که دیروز مسافر بوده امروز حاضر هست گفته می شود که «زید لیس بمسافر» صحت سلب دارد. اگر اعم بود برای ماضی هم وضع شده بود الان سلب معنا نداشت چون معنایش بود الان که سلب می شود معلوم می شود که ماضی و ما انقضی معنای مشتق نیست معنای مشتق فقط تلبس فی الحال هست. در همین رابطه پس از آنکه معانی را دسته بندی کردیم و کامل شد

 

تکمله محقق خراسانی

محقق خراسانی یک تکمله ای دارد اشاره کنیم و خود ایشان این تکمله را گذرا بیان فرموده است که ما هم از ایشان تبعیت می کنیم. پس از آنکه صحت سلب درست شد این نکته را در نظر بگیریم که صحت سلب در صورتی جا دارد که قبل از آن تبادر وجود داشته باشد اگر تبادری نبود صحت سلب نیست پس یک تبادر معنای ما تلبس فی الحالی باشد تا صحت سلبی صورت بگیرد. این را هم محقق خراسانی با اشاره فرموده اند هم سیدنا الاستاد. اشکال و جواب: اشکال این است که صحت سلب اگر مربوط و وابسته به تبادر بود پس بگوییم یک دلیل یعنی تبادر، امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: علامت همان تبادر است صحت سلب برمی گردد به تبادر. مشهور بین اصولیین که تبادر و صحت سلب دو عنوان جداست جدا بودن آن معلوم است اما سید الامام می فرماید ربط پیدا می کند به تبادر. این اشکال، جوابش را که به زبان حال و کلام نفسی مشهور می توانیم ارائه بدهیم این است که تبادر مربوط می شود به خود لفظ و معنا یعنی از مشتق تبادر می کند ما تلبس فی الحال، اما صحت سلب از تبادر کمک می گیرد غیر این فی الحال را سلب می کند که حقیقت در این است و لاغیر. در ما تلبس بالحال صحت حمل دارد و در ما تلبس فی الماضی صحت سلب دارد. محقق خراسانی بعد از که این مطلب گفته شد می فرماید: پس مشتق حقیقت در ما تلبس بالمبدأ فی الحال است بلا فرق بین المبادی بشتی اشکالها صدوری باشد حلولی باشد سیال باشد غیر سیال باشد. متلبس به ضد شده باشد نشده باشد ماده محکوم به باشد یا محکوم علیه باشد و این پنج تا مورد که گفته بودیم در حقیقت می شود از اقسام مبادی به طور مستقل و ذاتی. یک مورد هم عارضی بود که گفتیم مبدأ خبریه باشد یا انشائیه. این را جمع می کنیم که خود محقق خراسانی فرموده است که در این ها بحث نمی کنیم ما هم در این رابطه بحث نمی کنیم فقط می گوییم بحث اصلی ما دو قول است: قول به اعم و قول به خصوص ما تلبس بالمبدأ فی الحال که ادله مختار یعنی ادله رای محقق خراسانی با سیدنا الاستاد گفته شد رسیدیم به مسلک دوم یا رای دوم که می گویند مشتق وضع شده است برای اعم ادله ای دارند که تقریبا در مرحله ابتداء ادله اش همین ادله قول به اخص است ولی در وسط یک دلیل خوبی دارند تحت عنوان «لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»[3] که ان شاء الله فردا بحث کنیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo