< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادله صحیحی

دو مسلک داشتیم در وضع الفاظ عبادات که عبارت بود از صحیحی و اعمی. منظور از صحیحی این بود که الفاظ عبادات وضع شده باشد برای معنای صحیح تام الاجزاء و الشرائط و منظور از اعمی این بود که لفظ عبادات وضع شده باشد برای اعم از تام الاجزاء و ناقص الاجزاء. هر مسلک ادله ای اقامه می کنند برای اثبات مدعایشان.

 

آراء صاحب نظران

اول ادله صحیحی: طرفداران مسلک صحیحی ادله ای اقامه کرده اند که از این قرار است: شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه برای اثبات مسلک صحیحی هشت وجه ذکر می کند. محقق خراسانی برای اثبات مسلک صحیحی چهار وجه ذکر می کند. در ورودی بحث قابل ذکر است که شهید قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «الماهیات الجعلیه الشرعیه لا تطلق علی الفاسد الا الحج للمضی فیه»[1] ما حصل فرمایش ایشان این است که تمامی ماهیات مخترعه شرعیه به معنای صحیح اطلاق می شود و به معنای فاسد اطلاق نمی شود مگر حج که یک قاعده برای خودش دارد که قاعده حج یک قاعده خاصی است شبیه قاعده فراغ و تجاوز که یک قواعد عمومی هستند قاعده مضی از باب مضی در حج این است که اگر یک نقص غیر اختیاری در اعمال حج به وجود آمد باید حمل بر صحت بشود و آن حج حج صحیح تلقی گردد و احیانا برای نقص آن جزء بعداً جبران هایی در نظر گرفته شود از قبیل فدیه و غیرها. از بیان شریف و محکم شهید این مطلب استفاده شد که الفاظ عبادات اسامی برای صحیح است. دلیل ذکر نمی کند منتها کلام شهید گویا یک مویدی است تحت عنوان فهم فقهاء. چون گفته بودیم که فهم فقهاء از مفاهیم علمی فقهی یک امتیاز و یک موید است. آنگاه آراء صاحب نظران را با اختصار و اضافات و توضیحات برای شما ارائه کنیم.

 

نظر محقق قمی

1. محقق قمی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: مسلک صحیحی ادله ای احتجاجی دارند که عبارت است از: الف: تبادر، گفته می شود که از لفظ صلاه معنای صحیح تبادر می کند و تبادر که علامت حقیقت است بنابراین لفظ عبادت حقیقت به معنای صحیح است. و اولین علامت و جزء علامت هایی است که در اصل علامیّت این علامت اختلافی وجود ندارد. اگر اختلاف هست در تطبیق است. ب: صحت سلب یعنی در مثال یک صلاتی که ناقص الجزء باشد صحت سلب دارد «لیست بصلاه» صدق صلاه نمی کند. در علامت ها خوانده ایم دومین علامت صحت سلب است که این صحت سلب در اینجا وجود دارد که «لیست بصلاه». پس معنای فاسد معنای حقیقی نیست.[2] در نتیجه محقق قمی فقط همین دو دلیل را برای اثبات مسلک صحیحی اقامه می کند.

 

نظر شیخ انصاری

2. شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه هشت وجه را بیان می کند. وجه اول می فرماید: «و هو المعتمد» که خود ایشان رایش صحیحی می شود. و آن این است که داب واضعین و حکمت وضع و استعمال در ناقص الجزء به عنوان مجاز و مطابقت شرع با لغت در جهت وضع الفاظ این نکته ها مجموعاً یک مطلبی را بالوجدان ثابت می کند و آن این است که وضع از سوی واضعین درست برای معنای صحیح و تام الاجزاء و الشرائط صورت می گیرد. حکمت وضع این را اقتضاء می کند. سیره واضعین این است و شارع هم از سیره واضعین تخطی نمی کند که برخلاف دیدن واضعین وضع را برای معنای صحیح و ناقص وضع کند. نتیجتاً چون که سیره واضعین بر این است که وضع برای معنای تام الاجزاء باشد نتیجتاً لفظ عبادت هم که وضع شده است برای معنای جدید شرعی قطعاً برای تام الاجزاء و الشرائط وضع شده است و هذا هو المعتمد. که وجدانی و سیره ای و حکمت و مصلحت وضع است سه تا نکته این دلیل اول را و وجه اول را پشتیبانی کردند. وجه دوم گفته شده است که تبادر است. به همان معنا با یک مقدار تغییر در عبارت، که در استعمالات اهل شرع که مراجعه شود از لفظ صلاه مثلاً معنای کامل آن به ذهن تبادر می کند. می گوییم: این فرد نماز خواند، یعنی نماز کامل. و این فرد امامت و اقامه نماز می کند به ذهن تبادر می کند نماز کامل. مردم نمازخوان هستند متبادر است نماز صحیح و کامل. این تبادر با استقراء بسیار به وضوح به دست می آید و تبادر هم حجتیش قطعی است و آن مثال دور هم همان اشکال و همان دفاع هست. وجه سوم: صحت سلب، می فرماید: صلاه که اسم برای عبادت خاص هست نسبت به یک عبادت ناقص الجزء و ناقص الشرط صحت سلب دارد و نسبت به یک صلاه تام الاجزاء عدم صحت سلب یعنی صحت حمل دارد. بنابراین عدم صحت سلب از تام الاجزاء و معنای صحیح و صحت سلب از ناقص الاجزاء دلیل و وجهی است برای اینکه صلاه وضع شده باشد برای صحیح یعنی تام الاجزاء و الشرائط. 4. اخبار و روایات و آیات، در اخبار و روایاتی که آمده است از باب مثال که می گوییم «الصلاه معراج المومن» معلوم است این معراج المومن صلاه ناقص نیست صلاه کامل معراج المومن است نه هر صلاتی. آیه قرآن که می گوید «الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر» خیلی ها نماز می خوانند ولی «تنهی عن الفشحاء و المنکر» دیده نمی شود چون این اثر اثر صلاه صحیح است کسی که صلاه صحیح و تام الاجزاء به پا بدارد قطعا «تنهی عن الفحشاء و المنکر» هست. و همین طور در ناقص الجزء می بینیم که آمده است «لا صلاه الا بفاتحه الکتاب» در اینجا که یک جزء نقص پیدا کند فاتحه الکتاب نباشد فاتحه الکتاب هم کامل نباشد و ناقص باشد نماز درست نیست. نتیجه این شد که مفاد روایات این است که صلاه از باب مثال وضع شده باشد برای معنای صحیح تام الاجزاء و الشرائط. وجه پنجم: عدم اطلاق. باید اگر اعمی باشیم اطلاق ثابت کنیم که لفظ صلاه اطلاق دارد هم شامل صحیح می شود هم شامل فاسد و بلا شبهه اطلاقی در کار نیست. اولاً لفظ صلاه نسبت به مصداق خودش انصراف دارد به معنای صحیح یا تام الاجزاء و ثانیا اطلاق وضع درست نمی کند بنابراین وضع یک واقعیتی است که از سوی واضع صورت می گیرد. اطلاق نمی تواند وضع عام درست کند ربطی ندارد نه از باب اینکه لازم را ثابت نمی کند تا شما بگویید که دلیل لفظی است اماره می شود اماره لازمه اش را هم ثابت می کند نه ارتباطی ندارد. لفظ صلاه معنای خودش را اعلام می کند وضعی که قبلا انجام شده از اطلاق صلاه به دست نمی آید. وجه ششم این است که اگر ما وضع را درست کنیم باید یک موضوع له خاص و معین داشته باشیم تا وضع را برای عام در نظر بگیریم و این وضع فقط بر مسلک صحیحی که قدر جامع دارد قابل التزام است که وضع تعلق بگیرد به قدر جامع. درست است اما نسبت به اعمی که قدر جامع ندارد متشتت و پراکنده است وضع موضوع له مشخص و معین می طلبد فقط با قالب صحیحی منطبق است نه با قالب اعمی. از این رو نتیجتاً وضع برای صحیحی وجه دارد نه برای اعمی. وجه هفتم توقیفیت عبادات: از آنجا که عبادات توقیفی هستند از سوی شرع به نحو خاص برای معنای خاص وضع شده باشد که معنای توقیف این است که یعنی وضع خاص و معنای خاص و مشخص که قابل تغییر و کم و زیاد نیست توقیف را نمی شود کم و زیادش کرد. اعمی کم و زیاد می کند با توقیف تطبیق نمی کند. بنابراین وجه هفتم هم این نتیجه را برای ما اعلام داشت که باید لفظ عبادت وضع شده برای معنای تام و کامل یعنی معنای صحیحی. وجه هشتم: می فرماید: مطلوب شرع، می دانیم بلا شبهه که مطلوب شرع تام الاجزاء است شرع که ناقص را از مکلف نمی طلبد طلب شرع تعلق می گیرد به تام الاجزاء و مطلوب شرع که تام الاجزاء بود پس لفظ عبادت هم معنایش همان تام الاجزاء است غیر از این دیگر مطلوب شرع نیست. ناقص الجزء نه مطلوب است و نه معنای شرعی. و حتی می توانیم بگوییم که مطلوب شرع ملازمه ندارد بلکه مطلوب شرع عیناً معنای عبادت است معنای عبادت خود مطلوب شرع است نه ملازمه بین معنای عبادت و مطلوب شرعی. مطلوب شرع همان معنای عبادت است و همان معنای عبادت که مطلوب شرع است تام الاجزاء و الشرائط است.[3] با این هشت وجه ادله صحیحی کامل شد و شرح و توضیح هم داده شد.

 

نظر محقق خراسانی

3. محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه درباره اثبات مسلک صحیحی چهار امر ذکر می کند: 1. تبادر، درباره تبادر یک مقداری توضیح و دقت بیشتر دارند. استادنا العلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: تبادر در اینجا سه تا شرط دارد: شرط اول این است که تبادر از حاق لفظ باشد نه تبادر قرینه ای و نه تبادر بدوی. شرط دوم حقیقت شرعیه ثابت شده باشد تا بگوییم تبادر کند یک معنایی که ثابت شده است تبادر از لفظ می کند یا نمی کند. شرط سوم هم این است که تبادر را در زمان شارع ثابت کنیم در عصر متاخرین تبادر سودی ندارد. و می فرماید حقیقت شرعیه که «ثبوته لیس ببعید» که گفتیم و اثبات تبادر زمان شرع هم به وسیله اصاله عدم نقل که همان استصحاب قهقرائی است. و بعد می فرماید: تبادر که صورت بگیرد باید یک قدر جامعی مشخص و معینی باشد ولی در ضمن کلام محقق خراسانی دیدیم که گفت «الواحد لا یصدر الا من الواحد» قدر جامع یک چیزی نامشخص واحدی است که اثر واحد دارد. شیء ای که معین نباشد قابلیت برای تبادر ندارد. این اشکال را می فرماید محقق خراسانی توجه فرموده اند با عبارت کفایه ایی جواب می دهد می گویند که متبادر مجمل هم باشد اگر مبین بوجه باشد اشکال ندارد. منظور از مبیّن بوجه یعنی مبیّنی به وسیله آثار. این می شود مبیّن بوجه و مجملی نیست که به تمام معنا مجمل است مجملی است کالمبیّن. اشکالی ندارد. پس از که این اشکال تبادر را محقق خراسانی رفع فرمودند نتیجه این می شود که می بینیم لفظ صلاه را که بکار می بریم معنای صحیح آن تبادر می کند معنایی که ناهیه عن الفحشاء و المنکر است. معنایی که معراج مومن است آن معنا متبادر است پس همان معنا معنای صحیح است و معنای تام الاجزاء است. نتیجتاً تبادر علامت حقیقت است و تبادر اینجا وجود دارد و اگر شما اشکال کنید که این تبادر عند العموم نیست عوام چنین چیزی را در استعمالات القاء و تلقی نمی کنند؟ جواب: در بحث وضع و بحث تحقیقی تبادر مربوط می شود به اهل شرع و اهل خبره، عند اهل خبره و عند اهل شرع که می داند اثر صلاه نهی از فحشاء و منکر است می داند اثر صلاه معراج مومن است آنها این تبادر را درک می کنند و تبادر منطقه بندی شده است به عبارت دیگر در منطقه خواص این تبادر وجود دارد و تبادر در منطقه عوام اعتبار دارد و در منطقه خواص هم اعتبار دارد سه تا دلیل دیگر ان شاء الله جلسه فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo