< فهرست دروس

موضوع: تصویر جامع بر مسلک اعمی

گفته شد که محقق قمی قدس الله نفسه الزکیه قائل به تصویر جامع هست و خود اعمی و تصویر جامع عبارت است از ارکان. در این رابطه اشکالاتی شده بود از سوی شیخ انصاری و محقق خراسانی و محقق نائینی. اما در این رابطه رد اشکال و جواب اشکال از سوی محقق اصفهانی و سیدنا الاستاد ارائه شده است که به این شرح است:

 

نظر محقق اصفهانی و سیدنا الخوئی

محقق اصفهانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اشکالی که درباره تصویر قدر جامع بر مسلک اعمی گفته شده بود که ارکان ثبات ندارد کم و زیاد می شود و ارکانی که ثبات و تحقق دائم کینونت شامل نداشته باشد نمی تواند قدر جامع باشد. می فرماید: این اشکال وارد نیست. برای اینکه درباره ارکان یا ترکب شی ذی اجزاء دو صورت وجود دارد: 1. ترکب حقیقی، 2. ترکب اعتباری. می فرماید: در ترکب حقیقی ارکان ذاتی حقیقی تکوینی است قابل تغییر نیست. مثل حیوان ناطق که دو رکن حقیقی برای مفهوم انسان است. باید ثبات داشته باشد مبدل به چیز دیگر نمی شود و قابل تغییر نیست. و اما اگر ترکب اعتباری بود می شود تبدیل کرد می شود ارکان را کم و زیاد در نظر گرفت. برای اینکه این ارکان در یک مرکب واقعی تحقق ذاتی و تکوینی ندارد بلکه به اعتبار معتبر است. می تواند معتبر آن ارکان را از لحاظ عدد کم و زیاد کند از لحاظ عدد تقلیل و تکثیر کند می تواند ارکان را بدل کند بدلی در مورد یک رکنی اعتبار کند. تابع اعتبار است. اعتبار خفیف المونه است. مثلاً می گوید که شما کلامی را بیان کنید این کلام را که می گوید بیان کنید می شود در ضمن دو کلمه باشد در ضمن چند کلمه باشد فرق نمی کند اعتبار است به عنوان کلام یک عنوانی است اعتبار شده است برای چند کلمه. دو کلمه باشد یا بیشتر از آن فرق نمی کند.[1] سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه مسئله را اشکالات را به نحو مبسوط بررسی می کند که با توضیحاتی از این قرار است می فرماید: آنچه را که محقق قمی فرموده است که قدر جامع بین افراد صلاه در مسلک اعمی ارکان هست این رای درستی است و همین طور است. ارکان می تواند قدر جامع باشد و در همه افراد صلاه وجود داشته باشد و آن خود محور اصلی و قدر جامع و معیار صدق اسم خواهد بود. بنابراین قدر جامع قابل تصور است و آن همان ارکان است. اشکالاتی که شده است وارد نیست. می فرماید: دو اشکالی که محقق نائینی فرمودند اشکال اولش این بود که ارکان کم و زیاد می شود در صلاه اختیاری قیام هست و در صلاه اضطراری قیام نیست و عدم قیام است و صلاه اضطراری هم صلاه درستی است. بنابراین اگر بگوییم این صلاه مضطر صلاه رکن باقی نیست اگر بگوییم صلاه نیست خلاف حکم قطعی شرعی است که شرعاً بلا شبهه صلاه مضطر در حال اضطرار صلاه درستی است. و افراد مختلف می شود و محقق نائینی می فرماید: که نیاز پیدا بشود که بین افراد هم یک قدر جامع دیگری پیدا کنیم بین تعدد ارکان هم برویم یک جامع پیدا کنیم. این اشکال اول، اشکال دوم ایشان این شد که اگر ارکان اسم باشد فقط و مازاد بر آن مازاد بر اسم باشد دائماً یعنی جزء اسم صلاه نباشد مثلا قرائت جزء صلاه نباشد جزء مسمی نباشد دائما اینجا طبیعتا همان اشکالی که گفتیم پیش می آید که وضع بر جزء و استعمال در کل، می شود مجاز یعنی استعمالش در مازاد می شود استعمال مجازی که خلاف ضرورت فقه است. و اگر بگوییم که مجاز نیست جزء اضافی جزء مسمی است اما یک حالت ترددی دارد به این صورت که اگر وجود داشت جزء هست و اگر وجود نداشت جزء نیست. این وضعیت و این صورت از مسئله قابل التزام نیست که جزء معنی در صورت وجودش جزء است و در صورت عدمش جزء نیست این صورت از مسئله باطل است بالوجدان. می فرماید: اشکالی که محقق خراسانی داشت این بود که صلاه دائر مدار ارکان نیست. یعنی می شود ارکان تنهاست به صلاه صدق نمی کند و گاهی هم با نقص یک رکن صلاه صدق می کند. صلاه دائر مدار ارکان نیست که محقق خراسانی گفت. سیدنا الاستاد می فرماید: این اشکالات همه با هم قابل رد و پاسخ است. اما اشکال اول که گفتید رکن قابل تبدل و تغیر است رکن کم و زیاد می شود جوابش این است که این ترکیب ترکیب اعتباری است. در ترکیب اعتباری می شود معتبر و شارع در عوض قیام در حال قرائت قعود را اعتبار کند برای فرد عاجز، بدل انتخاب و اعتبار کند. بستگی به اعتبار دارد هیچ عیب و ایرادی در کار نیست. و اما اشکال مجازیت یا ورود و خروج جزء معنی باز هم گفته می شود که شارع اعتبار می کند که صلاه اسم است برای همین پنج رکن که عبارتند از: نیت و تکبیر و قیام و رکوع و سجود. منتها اعتبار به نحو لابشرط اعتبار می کند می گوید اگر اجزاء دیگر اضافه شد باز هم جزء مسمی است لا بشرط است اگر اضافه نشد هم نشد. مثلاً مثالی زدند که خانه و دار متشکل است از دیوار و سقف و در و پنجره می شود خانه. ولی اگر یک چیزهای اضافه بشود یک بالکنی باشد و یک جای مصلایی داشته باشد و یا یک حمامی در یک گوشه اش باشد اینجا باز هم نمی گویند دار مع الاضافات، به همه اینها می گویند دار. چون دار لابشرط است. آن ماهیت و ارکانش که بود هر قدر اضافه شد باز هم جزء مسمی است. لذا صلاه که ارکان مسمای اصلی هست هر مقدار اجزاء که اضافه شد نمی گوییم که صلاه است مع الاضافات و مع الاجزاء الزائده بلکه نسبت به همه می گوییم صلاه چون معنا اسم گذاشته شده است برای معنایی آن معنا لا بشرط است لا بشرط جمع می شود با هزار شرط. و اما فرمایشی که محقق خراسانی دارد لازال تعجبی می گوید دائر مدار نیست قطعاً دائر مدار است. براساس اعتبار شرع دائر مدار است. اگر در یک نماز پنج رکن بود بقیه اجزاء و اعمال سهواً نسیاناً یا اضطراراً نقص دید همان صحیح است اطلاق نماز می شود مجزی است. و عکس آن اگر یک رکن کم باشد صدق صلاه نمی کند. بنابراین صلاه نسبت به ارکان قطعاً دائر مدار است شک و شبهه ای در آن نیست. بعد از که این مطالب را ایشان می فرمایند و اعلام می کنند که معنای صلاه بنابر مسلک اعمی همان ارکان است به مطلبی اشاره می کند که ما باید از این مطلب استفاده کنیم. مطلب از این قرار است که می فرماید: بعد از اینکه گفتیم ارکان موضوع له صلاه هست باید درباره ارکان یک توجه و بررسی به عمل بیاید.[2]

 

بررسی ارکان صلاه براساس نصوص

در این رابطه چیزی که برای ما توجه را جلب می کند این است که ارکان در فقه پنج تا آمده که عبارت اند از: 1. نیت، 2. تکبیره الاحرام، 3. قیام، 4. رکوع، 5. سجود این پنج رکن را فقهاء به تسالمهم می گویند اگر عمداً یا سهواً کم و زیاد بشود باعث بطلان صلاه است. تا اینجا اگر بود مسئله بحث نداشتیم مطلب روشن بود جایی برای بحث نبود ارکان است و مورد اجماع هست و نصوص هم داریم مطلب هم کامل است. اما یک مطلب دیگر یا یک مدرک دیگری داریم که درباره افعال صلاه رکنیت را برای اعمال دیگری بیان می کند و آن مدرک معتبر هم هست عبارت است از قاعده لا تعاد. در قاعده لا تعاد افعال صلاتی آمده است که کل آن افعال با ارکان تطبیق نمی کند. این را چه کنیم؟ حکم همان است «لا تعاد الا من خمس» ولی ارکان که پنج تا شد گفتیم آنجا در حدیث لا تعاد ارکان پنج تاست که سه تایش با سه تای این ارکان فرق دارد. اول مدرک و منبع را بخوانیم بعد در جهت تطبیق تلاش کنیم که به نتیجه برسیم ان شاء الله که جزء مطالب مهم است. صحیحه زراره عن ابی جعفر امام باقر علیه السلام «انه قال لا تعاد الصلاه الا من خمسه الطهور و الوقت و القبله و الرکوع و السجود» یک تتمه ای هم دارد می فرماید: «ثم قال القرائه سنه و التشهد سنه و لا تنقض السنه الفریضه»[3] در این حدیث که به اسم حدیث لا تعاد یا قاعده لا تعاد هست که قاعده فقهیه منصوصه است در این قاعده که هم نص معتبر است و هم مجمع علیهاست اختلافی درباره مدلول این قاعده وجود ندارد. آن پنج تایی که به عنوان پنج عمل اصلی که نقش رکنیت را دارد در این قاعده سه تای آن با ارکانی که در صلاه گفته شده است فرق می کند. طهور جزء ارکان نیست وقت جزء ارکان نیست استقبال هم جزء ارکان نیست. آنجا نیت و تکبیره الاحرام و قیام، آن سه مورد از رکن با سه مورد از اعمالی که در قاعده لا تعاد آمده فرق می کند. مشکلی است بسیار عمده. هر دو بیان انحصاری اعلام شده حدیث لا تعاد بیان حصر است اثبات بعد از نفی مفید حصر است و در اصول خواندیم آن مفهومی که قطعی است مفهوم حصر است. «لا تعاد الصلاه الا من خمسه» حصر است این مفهوم می گوید که غیر از این پنج تا دیگر این عنوان رکنیت وجود ندارد. اما ادله رکن از ابتداء که می رسیم نیت را در عبادات خواندیم که نیت قطعاً واجب است و بدون عبادت محقق نمی شود. بنابراین در صورتی که نیت وجود نداشته باشد قطعاً صلاه محقق نشده است و درباره تکبیره الاحرام صحیحه زراره که از امام باقر سلام الله علیه است «سالت اباجعفر علیه السلام عن الرجل ینسی تکبیره الاحرام» کسی است که تکبیره الاحرام را فراموش کرده امام باقر فرمود «قال یعید»[4] یعنی درست درباره تکبیره الاحرام آمد وصف رکنیت که «یعید فی حال النسیان». و همین طور قیام هم معلوم است بلا شبهه، «وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ»[5] در ضمنش قیام هم هست اقامه هم هست قیام هم هست. قیام در صلاه جزء ضرورت فقهی است که صلاه بدون قیام صلاه نیست. صحت سلب دارد «لا صلاه بلا قیام». این سه تا هم قطعاً نقش رکن را دارد و آن سه تای دیگر که طهور بود و وقت بود و قبله بود که در خود حدیث لا تعاد آمده که دلیل دیگر لازم نداریم.

وجه جمع بین ادله رکن و قاعده لا تعاد

در این رابطه چند طریق برای جمع گفته شده است: طریق اول این است که گفته می شود در حدیث لا تعاد آمده است که «لا تعاد الصلاه» معنایش این است که صلاتی که تحقق پیدا کند اسم صلاه یعنی ورود به صلاه صورت بگیرد به نقص و آسیبی که وارد بشود اعاده نمی شود اگر نسیانا باشد مگر پنج مورد. حالا این ورود به صلاه نیت و تکبیر ورود است تا به صلاه وارد نشده باشد تکبیر و نیت می خواهد نیت و تکبیر که صورت گرفت به صلاه وارد شده و صلاه شکل گرفته، پس از که صلاه شکل گرفت اگر نقصی به وجود آمد نسیاناً اعاده ندارد مگر پنج مورد اما نیت و تکبیر اگر نباشد صلاه صورت نگرفته ورود در صلاه محقق نشده لذا تکبیره الاحرام و نیت منافاتی با حدیث لا تعاد ندارد. تکبیره الاحرام و نیت را که گفتیم. گفته می شود که قیام هم قیام الی الصلاه است در ضمن نیت و تکبیره الاحرام حالت قیام است این حالت دارای این سه خصوصیت صلاه را به وجود می آورد صلاه محقق می شود پس از که صلاه محقق شد از اعمال دیگر هر چیزی از روی سهو نقص برداشت اعاده نمی شود مگر پنج مورد. بنابراین وجه جمعی که محققان فرموده اند از این قرار بوده است. این وجه اول. اما وجه دوم این است که ما در ادله ارکان که مراجعه می کنیم در حقیقت بیان حاکم هست حکومت اعلام می کند نسبت به قاعده حکومت دارد. قاعده که پنج مورد را اعلام کرد مفهوم قاعده این شد که غیر از این پنج مورد دیگر موارد اعاده ندارد اما ادله ارکان سه مورد حاکم است و تصرف در مفهوم می کند می گوید بله اعاده ندارد مگر طهور که «لا صلاه الا بطهور» اعاده ندارد مگر وقت که «لا صلاه خارج الوقت» اعاده ندارد مگر در صورت استدبار که «لا صلاه بلا استقبال» پس اگر قائل به جمع شدیم که وجه اول بود و اگر قائل به جمع هم نشدیم می گوییم ادله ارکان حاکم بر قاعده لا تعاد است در مفهوم قاعده لا تعاد تصرف می کند و تصرفش هم تصرف به جایی است. برای این است که ادله ارکان دلیل منطوقی است و عموم نفی اعاده مفهوم است و تقدم منطوق بر مفهوم یک تقدم به جاست. بنابراین هم حکومت است و هم به جاست که تقدم منطوق بر مفهوم است. بنابراین ما در ادله رکن تصرفی که به عمل آمد جمع صورت گرفت بین ادله رکن و قاعده لا تعاد به بهترین وجه. مطلب تا اینجا تمام شد وجه اول به پایان رسید وجوه دیگری هم برای تصویر جامع نسبت به مسلک اعمی گفته شده است فردا ان شاء الله.


[2] . مصباح الاصول، السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی، ج1، ص142.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo