< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/09/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث تکمیلی حقیقت شرعیه

نظر علامه در تهذیب

علامه حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: حقائق شرعیه این است که شارع یک لفظ را مثل صلاه نقل داده باشد از معنای لغوی اش که دعا هست به معنای شرعی اش که ارکان مخصوصه باشد و صوم و زکات و حج هم همین طور است. بعد می فرماید: این بحث مورد مشاجره قرار گرفته است نافیین و مثبتین. بعد از اشاره به این مطلب می فرماید: اگر مقصود نافیین که حقیقت شرعیه را نفی می کنند این باشد که الفاظی که معانی شرعیه دارند حقیقت نیستند و نظرشان نفی اثبات حقیقت شرعیه باشد و التزام به حقیقت لغویه نسبت به این الفاظ این اظهار نظر مکابره است. یعنی خلاف وجدان است. وجداناً ثابت است که الفاظی معانی شرعیه دارد. وانگهی می فرماید: اگر منظور نافیین از نفی در این مورد نسبت به این الفاظ این باشد که الفاظی که در شرع به معنای شرعی اش استعمال می شود مجازات لغویه هست و حقائق شرعیه این رای درستی است و این قول حق است. برای اینکه الفاظ را می گوییم که حقائق شرعیه است به جهت اینکه این الفاظ نسبت به معانی شرعیه خاصیت حقیقت را دارد. یعنی ارتباط و اختصاص و تبادر و عدم صحت سلب، صلاه در اصطلاح شرع معنای متبادری دارد و اختصاص به همین ارکان مخصوصه دارد خصوصیت حقیقت وجود دارد. و اینکه می گوییم مجازات لغویه به جهت این است که عرب این الفاظ را برای این معانی شرعیه وضع نکرده اند لذا لغت که همان لغت عربی است و الفاظ که الفاظ قرآنی است وقرآن هم به لغت عربی مبین «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا»[1] بنابراین وضع از سوی عرب یعنی اهل لغت عربی نسبت به این الفاظ صورت نگرفته بلکه شرع هست که صلاه را به معنای ارکان مخصوصه و صوم را امساک مخصوص و هکذا زکات و حج را به کار گرفته وضع کرده.[2] بنابراین رای ایشان این می شود که این الفاظ حقائق شرعیه و مجازات لغویه است. برای اینکه معنای لغوی قبلاً داشته الان معنای دیگری که آمد برای آن لفظ که در لغت یک معنایی داشت تحقق پیدا کرد به طور طبیعی مجاز اطلاق می شود. در یک جمله این الفاظ حقائق شرعیه و مجازات لغویه است.

 

سوال:

پاسخ: تبادر که ادعاء آن اعلام می شود از سوی علامه حلی منحصرا نسبت به معنای شرعی اعلام می شود و فعلا تبادر معنای لغوی مطرح نیست و از اساس وجود ندارد فقط علی التحقیق و تاریخ این وضع نشان می دهد که صلاه در لغت به معنای دعا بوده است تبادر متقابلی در کار نیست. نظر علامه حلی به طور کامل روشن شد.

 

جمع بندی

جمع بندی: آنچه در بحث حقیقت و مجاز به طور متیقن یعنی قطعی اعلام می شود این است که عند المحققین محقق خراسانی و سیدنا الاستاد وضع در ضمن استعمال ممکن و قریب به واقع است لا یبعد که این الفاظ برای معانی حقیقیه به نحو وضع تعیینی انجام گرفته بشود که این وضع در ضمن استعمال است و کار درستی است. اما وضع تعینی که در اثر استعمال انس و اختصاص به وجود آمده باشد و قرینه کنار گذاشته شده باشد که ترتیب را گفتم مجاز و مجاز مشهور و مهجور و منقول این سلسله طی شده باشد نقل مساوی است با وضع تعینی. درباره ضع تعینی این الفاظ هیچ شبهه و اشکالی وجود ندارد. نتیجتاً حقیقت شرعیه قطعا ثابت است علی الاقل به نحو حقیقت متشرعه یا وضع تعینی. اما وضع تعیینی هم بعدی ندارد که امکان آن را شرح دادیم. از حقیقت شرعیه که اساساً بیرون آمدیم مطلبی را که برمی خوریم این است که ثمره بحث.

 

ثمره بحث حقیقت و مجاز در بیان محققین

این بحث حقیقت و مجاز چه ثمره ای دارد؟ به طور طبیعی هر بحثی که در اصول مطرح می شود ثمره و فائده ای دارد بحث بدون ثمره می شود بحث لغو. گفته اند بحث علمی محض که علمی محض نداریم یا ثمره دارد یا لغو هست. اگر علمی بود خود نتیجه علمی که به دست آمد ثمره است و اگر هیچ ثمره در کار نبود می شود لغو و بی فائده. بنابراین ثمره ای در اینجا باید وجود داشته باشد. درباره ثمره بحث صاحب نظران اصول از محقق قمی صاحب فصول و محقق خراسانی همه این اعاظم هم رای و هم نظر اعلام کرده اند که این بحث ثمره دارد: 1. محقق قمی می فرماید: ثمره بحث این است که اگر یک لفظی مثل اینکه «صلوا عند رویه الهلال» یک لفظی آمد قرینه ندارد یک لفظی بیاید که قرینه نداشته باشد با معنای لغوی هم تطبیق کند «صلوا» دعا کنید به معنای شرعی هم تطبیق کند هلال را دیدید دو رکعت نماز بخوانید در این صورت می فرماید: اگر لفظی بدون قرینه ذکر بشود که قابل تطبیق به هر یکی از دو معنای لغوی و شرعی باشد اگر حقیقت شرعیه ثابت شده باشد حمل بر حقیقت شرعیه می کنیم برای اینکه آن ثابت است و چیزی که ثابت نیست براساس ارتکاز عقلاء اعتناء نمی شود. و اگر حقیقت شرعیه ثابت نشده باشد که حقیقت لغویه حاکم باشد حمل بر معنای لغوی می شود. برای اینکه حقیقت حاکم بر مجاز است و اصل حقیقت است و مقتضای ارتکاز هم اخذ به معنای حقیقی است.[3] این ثمره را تقریبا به همین صورت صاحب فصول محقق اصفهانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: ثمره بحث این است که لفظی را بدون قرینه بربخوریم که احتمال هر یکی از آن دو معنای لغوی و شرعی وجود داشته باشد اینجا اگر همان بحثی که گفتیم حقیقت ثابت بود حمل بر حقیقت و نبود حمل بر معنای لغوی. می فرماید: اگر تاریخ معلوم باشد که شبهه ای ندارد می دانیم تاریخ وضع را، سال دوم هجری وضع شده و تاریخ استعمال را می دانیم بعد سال دوم است در این صورت اگر حقیقت شرعیه ثابت شده باشد یک لفظ را می بینیم شک بکنیم حمل بر معنای حقیقی شرعی می کنیم اما اگر تاریخ معلوم نباشد یک کمکی داریم و آن عبارت است از اصاله تاخر حادث، براساس تاخر حادث، که حادث استعمال است می گوییم استعمال بعد از وضع بوده پس وضع شرعی قبلش بوده و این استعمالی است که بر مبنای آن وضع شرعی صورت گرفته باز هم می توانیم معنای حقیقی را ثابت کنیم.[4] 3. محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه همین مطلب را می فرماید که اگر لفظی را ببینیم قرینه نداشته باشد با همان سبک و سیاق حقیقت شرعیه ثابت باشد حمل بر معنای شرعی و اگر حقیقت شرعیه ثابت نباشد حمل بر معنای لغوی. آنگاه می فرماید: اگر تاریخ مجهول باشد و تاریخ استعمال معلوم نباشد که این استعمال قبل از وضع هست یا بعد از وضع، در این صورت هرچند حقیقت شرعیه را هم اعتراف کنیم اثبات و اعلام معنای حقیقی نسبت به این لفظ کار مشکلی است. یک لفظی را می بینیم مثلا «صلوا عند رویه الهلال» که این «صلوا» دو معنا دارد معنای لغوی و معنای شرعی. یک مرتبه تاریخ معلوم است این «صلوا» بعد از وضع آمده مثال می زند سال دوم هجرت مثلا وضع شده و بعد هم هم معنای حقیقت شرعیه هم ثابت شده، دو نکته حقیقت شرعیه ثابت است و تاریخ هم معلوم است در این صورت این «صلوا» را حمل می کنیم به معنای شرعی چون وضع شرعی قبلاً بوده، تاریخ معلوم است. این استعمال قبل از وضع شرعی بوده آیا این استعمال به معنای شرعی است یا لغوی؟ حمل به معنای شرعی می شود چون حقیقت شرعیه ثابت بود و تاریخ هم معلوم بود. اما اگر تاریخ معلوم نبود که این استعمال «صلوا» قبل از وضع بوده یا بعد از وضع، در این صورت می فرماید اصاله تاخر حادث کاری را نمی تواند از پیش ببرد. برای اینکه این اصاله تاخر حادث یا استصحاب شرعی است یا اصل عقلائی است. اگر استصحاب شرعی باشد به معنی عدم تحقق استعمال قبل از وضع که سابقه اش عدم است اگر استصحاب بگیریم این استصحاب مثبت است. چون ثابت می کند که این لفظ در این معنا که بکار می رود معنای جدید و معنای شرعی است. لازمه عقلی را ثابت می کند. مثبت می شود، اصل مثبت هم که اعتبار ندارد بلا خلاف بین المحققین. هرچند ما در استصحاب شبهه داشتیم ولی به اتفاق محققین استصحاب مثبت اعتبار ندارد برای اینکه مشمول دلیل اعتبار نمی شود. و اما اگر بگوییم که این اصل عقلائی است یعنی اصاله تاخر الحادث یک اصل عقلائی است که صاحب فصول ملاک این اصل را غلبه اعلام می کند و بعد هم گفته می شود که عقلاء یا ادباء الفاظ را حمل می کنند بر غالب چون غلبه این است که حادث متاخر باشد. اگر به این شکل گفتیم که اصل شد اصل عقلائی محقق خراسانی می فرماید: بنای عقلاء نسبت به این اصل ثابت نیست. یک اعتبار مستحکمی عقلائی نسبت به تاخر حادث وجود ندارد. در حد یک اصلی که می توانیم بگوییم در اندازه و حد استحسان است. اعتبار کامل و کافی ندارد. و اما در این زمینه یک توهمی می شود که از اصاله عدم نقل استفاده شود. اصاله عدم نقل یک اصل معتبر عقلائی است. محقق حلی می فرماید: «تفریع الاصل عدم النقل» اصل عدم نقل است. و بعد شرحی می دهد که مفاهمه در تخاطب بستگی به عدم نقل دارد این عبارت سنگین را ما ساده سازی کردیم گفتیم اگر اصاله عدم نقل اعتبار نداشته باشد اختلال در نظام محاورات به وجود می آید. یک لفظ را می بینید شک می کنید لفظ درگی می بینید شک می کنید نقل شده یا نشده، اصل عدم نقل که حاکم و محکّم بود شکی در کار نیست. و اما اعتبار این اصل درست است اصل عدم نقل است یک اسم دیگری هم دارد استصحاب قهقرائی است. اما این اصل اینجا جاری نیست برای اینکه این اصل در جایی جاری می شود که شک در نقل بکنیم نه درباره تاخر و تقدم نقل. این اصل تقدم و تاخر برای نقل درست نمی کند این اصل در مورد شک در نقل نفی نقل می کند. بحث ما در مورد تقدم و تاخر نقل است نه در مورد اصل نقل. در مورد اصل نقل که استصحاب مستقیم است یقین داریم به یک معنا شک در نقل میکنیم استصحاب مستقیم است یا یقین داریم به معنای قدیم و به معنای سابق یا یقین داریم به معنای جدید شک می کنیم که در اصل نقل شده یا نشده استصحاب قهقرائی می کنیم. درست است اما اگر یقین به نقل داریم ولی شک در تقدم و تاخر آن داریم استصحاب جاری نمی شود. از اساس جاری نمی شود چون استصحاب عدم نقل جایش مشخص است.[5] اما استادنا العلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه در این مورد فرموده اند که اصاله عدم نقل به عنوان استصحاب در مجهولی التاریخ جاری نیست چون ما در مجهولی التاریخ گفتیم استصحاب قطعا جاری نیست. منتها وجه اش دو تاست مبنا دو تاست: 1. با تعارض تساقط می کند، 2. از اساس شرائط برای استصحاب محقق نمی شود که عدم اتصال شک به یقین است. مجهولی التاریخ که بود وسط قطع شده دیگر شک با یقین اتصال ندارد. از شروط اصلی صحت استصحاب اتصال شک به یقین بود. محقق نائینی[6] و سیدنا الاستاد[7] می فرماید: این بحث ثمره ندارد. برای اینکه این حرفی که صاحب نظران زده اند درست است این ثمره کبرویاً درست است اما من حیث الصغری قابل التزام نیست. برای اینکه ما موردی نداریم نسبت به این مصطلحات که شک بکنیم معنای شرعی اش واضح و روشن است شکی نداریم ما بحث در این است که اینها حقیقت شرعیه است یا متشرعیه.

 

تحقیق در ثمره

و اما تحقیق این است که این بحث ثمره دارد ومخالفتی با رای محقق نائینی و سیدنا الاستاد هم نیست چون آن دو صاحب مکتب اصولی می فرمایند ثمره دارد ولی صغری برایش وجود ندارد پس ثمره انکار نمی شود. بحث صغروی بحث اصولی نیست هر کجا بحث صغروی آمد بحث اصولی نیست. بنابراین انکار ثمره نکرده اند. ثمره دارد منتها هم ثمره فقهی دارد و هم ثمره ادبی. در ادب و بلاغت که بحث از وضع اقسام وضع و اثبات وضع به میان می آید بحث ادب و لغت است و برای خودش یک بحث علمی ثمر داری است ثابت بشود که حقیقت شرعیه وجود دارد این خودش ثمره ادب و بلاغت است. و ثانیاً انکار ثمره نشد ولی مصداق هرچند در الفاظ مشهور مصداق دیده نمی شود ولی در الفاظ غیر مشهور مثل «صلوا عند رویه الهلال» ثمره دیده می شود بنابراین ثمره عملی در حد اندک و ناچیز که وجود داشته باشد کافی است. و نتیجتاً مطابق با رای محقق قمی و صاحب فصول و محقق خراسانی اعلام می شود که ثمره بحث درباره لفظی است که بدون قرینه ذکر بشود در نصوص و متون فقهی و اخلاقی.

نکته

نتیجتاً مطلب که به این نتیجه رسید یک نکته ای را اعلام بکنیم که حسن ختام باشد سید علم الهدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اگر یک لفظ که معنای لغوی دارد و معنای عرفی دارد و معنای شرعی هم دارد اگر استعمال بشود بدون قرینه حمل بر معنای شرعی می شود. به دلیل حاکمیت شرع. شرع حاکم و ناسخ است شرع مقدم می شود به جهت تقدم شرع در عرف و لغت حمل بر معنای لغوی می شود.[8]


[7] . مصباح الاصول، السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی، ج1، ص120.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo