< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادله وجوب اجتهاد

در بحث اجتهاد و تقلید تا جایی که تتبع به عمل آمد برنخوردیم به یک عنوان بحثی که ادله وجوب احتیاط عنوان مستقل ثبت شده باشد. در ضمن بحث ها اشارت هایی به عمل آمده و فقط در بحث اجتهاد و تقلید تعریف اجتهاد شرائط و خصوصیات یک مجتهد و وجوب تقلید یا جواز تقلید از آن مجتهد بحث شده است. مناسب است که در بحث تحقیقی اجتهاد و تقلید مخصوصاً در اصول ادله وجوب اجتهاد به طور مختصر و در حد اقل بحث بشود. در این رابطه می دانیم که اجتهاد یک مطلبی است متسالم علیه عند الامامیه به تعبیر سید مرتضی علم الهدی قدس الله نفسه الزکیه «مما انفردت علیه الامامیه» که اجتهاد یک مسئولیت و یک وظیفه است. اما ورودی بحث ما این است که اجتهاد یک واجب کفائی است ملاک واجب کفایی این است که حکم به نحو الزام به عموم مکلف تعلق می گیرد و امتثال آن توسط جمعی یا فردی محقق می شود. که می گوییم امتثال توسط من به الکفایه. مثل نجات مومنین مضطر، مثل کمک برای نجات از هلاکت نفس مومن و مثل نماز میت و کفن و دفن میت. اینها از سنخ واجبات کفائیه هستند. طلب یعنی دارای مصلحت ملزمه است طلب الزامی است متعلق به عموم مکلف ولی انجام و امتثال شان به توسط بعضی صورت می گیرد. اجتهاد هم یک واجب کفائی است، واجب است بر عموم مکلف این عمل به عنوان یک عمل دارای مصلحت ملزمه و اما بعضی از مومنین که قیام کنند برای این مسئولیت از عهده دیگران ساقط می شود. آن مطلبی را که در ابتداء عروه الوثقی برمی خورید که سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «یجب علی المکلف ان یکون مجتهداً او مقلداً او محتاطاً» این وجوبی که گفته می شود فقهاً اعلام می شود و هیچ فقیهی در وجوب آن اشکال نمی کند این وجوب کفائی هست. بعد از که گفتیم اجتهاد واجب است از سنخ و نوع واجب کفائی است ادله ای که درباره وجوب اجتهاد داریم به طور خلاصه از این قرار است:

 

دلیل اول آیه نفر

    1. آیه نفر، که یک آیه پربرکتی است سه تا مطلب از این آیه استفاده می شود یا برای سه مطلب به این آیه استناد می شود: 1. حجیت خبر واحد، 2. وجوب تقلید، 3. وجوب اجتهاد. حداقل دلالت این آیه این است که اعلام می شود تفقّه واجب است. وانگهی منظور از تفقه هم فهم شخصی یعنی معنای لغوی نیست. چون قرینه دارد در آیه که برگردند انذار کنند، فهم احکام فقه است. تا این حد از متن آیه استفاده می شود که تفقّه یعنی تفقه و فراگیری فقه احکام به غرض انذار.

 

اشکال و جواب

و اما اشکال و جواب: گفته می شود که ممکن است برود فراگیری احکام بکند در حد یک عالم مسئله دان، یک کسی که احکام می گوید، احکام را تقلیدی بگیرد بیاید به مردم بگوید. این دلالت بر اجتهاد ندارد. این اشکال بود. در جواب این اشکال گفته می شود اولاً در اصطلاح تفقه با تعلّم احکام فرق دارد، تفقه انصراف دارد به فهم از روی ادله تفصیلیه به تعبیر صاحب معالم. «الفقه هو العلم بالاحکام عن ادلتها التفصیلیه» اولاً اعلام انصراف می شود. و ثانیاً مع التنزل که بگوییم عمومیت دارد قطعاً فردی شایع یا جزء برجسته تفقّه تفقه اجتهادی و فقهائی است. پس دلیل می شود اعم از مدعا. مدعای ما اجتهاد بود این آیه دلالت کرد که برود هم فراگیری به نحو اجتهاد داشته باشد و هم به نحو مسئله دانی، دلیل اعم می شود. قاعده این بود که اگر دلیل اخص از مدعا باشد نمی توانیم برای اثبات مدعا از آن دلیل استفاده کنیم. فقط موید می تواند باشد. هر موقع گفتیم دلیل اخص از مدعا هست کاملاً ساقط نیست بلکه موید است. اما اگر دلیل اعم از مدعا شد مدعا را ثابت می کند، چیزی اضافه هم می آورد. در مثال فارسی می گوییم «چون که صد آمد نود هم پیش ماست» آنکه کلّ را ثابت می کند جزء هم در ضمنش ثابت می شود. بنابراین از آیه نفر دلالت بر وجوب اجتهاد ثابت می شود و اشکالی در این رابطه وجود ندارد.

سوال: از این آیه ممکن استفاده بشود که اجتهاد و فراگیری احکام به نحو مسئله دانی، این هر دویش ممکن استفاده بشود، ما می خواهیم اجتهاد به معنای خود اجتهاد از این آیه استفاده کنیم.

پاسخ: اینجا هیچ مشکلی ندارید، اجتهاد که شد در ضمن اجتهاد آن فراگیری و تعلّم احکام است. کسی که در حد اجتهاد از احکام برسد تعلّم را دارد. مانعی ندارد که تعلّم احکام هم از آن باشد که جزء خصوصیات ذاتی می تواند باشد برای اجتهاد. دلالت این آیه بر مطلوب کامل است.

 

نصوص و روایات باب

و اما نصوص و روایات: درباره روایات آنچه که ما فحص کردیم جایی برنخوردیم جز مقدمه معالم، صاحب معالم که کتابش معالم الدین است ولی اشتباهاً معالم الاصول می گویند. در این معالم الدین شیخ عاملی در بحث از فقه و تعریف فقه و ادامه بحث فقه و اجتهاد نصوصی را درباره وجوب تعلّم فقه و مقام و منزلت تعلّم فقه بیان کرده اند که آن نصوص در کتاب اصول کافی روایاتی آورده است که دلالت می کند بر وجوب اجتهاد. روایت اول عبارت است از روایت عبد الرحمن بن زید عن ابیه عن ابی عبدالله علیه السلام «قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم طلب العلم فریضه علی کل مسلم الا ان الله یحب بغاه العلم»[1] از این حدیث شریف استفاده می شود که فریضه یعنی واجب. واجب است برای هر مسلمان طلب علم به شکل حداقل واجب کفائی و بعد این طلب علم هم با ذیل حدیث به اجتهاد تطبیق می کند. آگاه باشید طلب علم بکنید، آگاه باشید که خدا دوست می دارد بغاه علم را. بغاه علم مساوی است با کسانی که در حد اجتهاد نسبت به علم برسند. اگر هم اشکال کردید ما می گوییم حداقل در میزان مویّد می توانیم از این حدیث استفاده کنیم. و روایت از امام صادق علیه السلام «یقول تفقّهوا فی الدین فانه من لم یتفقّه منکم فی الدین فهو اعرابی ان الله یقول فی کتابه لیتفقّهوا فی الدین و لینذروا قوهم اذا رجعوا الیهم»[2] این حدیث چند منظوره شد یک منظور خود این آيه را تفسیر کرد، و وجوب تفقّه را هم اعلام کرد. ما از این حدیث هم استفاده کردیم که دلالت داشت بر اینکه تفقّه واجب است، منتها در حد وجوب کفائی. روایت بعدی در کتاب تحف العقول مواعظ النبی درباره علم و عقل و جهل «قال تعلّموا العلم»‌ که این اطلاق دارد و می شود اعم از مدعا و اشکالی ندارد. «تعلّموا العلم فان تعلّمه حسنه و مدارسته تسبیح و البحث عنه جهاد و تعلیمه من لا یعلمه صدقه و بذله لاهله قربه» این حسنات و این فضائل تعلم هر علم ندارد. «لانه معالم الحلال و الحرام» برای اینکه این علم معالم حلال و حرام است. این معالم حلال و حرام غیر از اینکه فقه باشد علم دیگری نیست. پس امر شده است تعلّموا العلم اطلاق داشت صدر، معالم الحلال و الحرام که آمد تشخیص شد و تعیین شد که منظور از این تعلیم فقه است. و قرائن دیگر هم در همین روایت وجود دارد که می فرماید «یرفع الله به اقواما یجعله فی الخیر ائمه یقتدی بهم»[3] این علماء را این کسانی از علماء و فقهاء بشوند خداوند رفعت می دهد اقوامی را که در بین آنها از فقهاء امامان فقه قرار می دهد که به آن امامان فقهی اقتداء کند اقتدای به معنای تقلید و به معنای پیروی از ارشادات شان. چیزی که به دست ما آمد از متن اصول کافی و از متن تحف العقول امر به تعلّم در حد اجتهاد که تفقّه بود، امر به تعلّم بود که آن تعلّم هم تطبیق شد به معالم حلال و حرام که مصداقش فقط علم فقه و اجتهاد است. اما تا اینجا که گفتیم یک نکته های دیگری در نصوص می بینیم که شیخ عاملی هم در مقدمه کتاب معالم به این نکته ها اشارت ها دارند و آن این است که این علماء که ما برایشان تعلیم دین دیده ایم و مقام و مکانت دیده ایم در نصوص معتبر می بینیم این علماء تعبیر شده اند به ورثه الانبیاء. این برای خیلی ما خیلی مهم است. و همین طور در این دو حدیث با سند معتبر محمد بن یحیی عن احمد بن محمد بن عیسی عن محمد بن خالد که برقی است عن ابی البختری که از اجلاء و ثقات است «عن ابی عبدالله علیه السلام ان العلماء ورثه الانبیاء»[4] آن تعلّم علم که «تعلّموا» و بعد این «تعلّموا» بشود علمائی که ورثه الانبیاء هستند. اینها یک مسئله دان نیستند اینها مجتهدین هستند که ورثه الانبیاء هستند. از این دسته از روایات آنچه که ما استفاده کردیم به طور اجمال آن موارد برجسته را انتخاب کردم برای شما گفتم. امر به تفقّه و تعلّم است و مصداق عالم و فقیه هم تشخیص داده شده است. مصداق دقیقاً به فقیه مجتهد تطبیق می کند معالم الحلال و الحرام و ورثه الانبیاء. و امر هم به تعلّم و تفقّه پس از نصوص وجوب اجتهاد را با این خصوصیات ما توانستیم استفاده کنیم. اجتهاد واجب است در همان حد واجب کفائی. حداقل این اجتهاد انصراف دارد به اجتهاد مطلق. اجتهاد متجزی محل بحث است اجتهاد به معنای کلمه اجتهاد مطلق است. اما دلیل سوم و چهارم هم اشاره کنیم،

 

دلیل سوم ضرورت

دلیل سوم ما عبارت است از یک ضرورت، ضرورت به معنای کلمه. در بحث های اصول اعتقادی و فقه اکبر و فقه اصغر به این حقیقت رسیده ایم که حفظ دین و حمایت از دین ضرورتی است در راس همه ضرورت ها به آن می گوییم اوجب واجبات. چهار مرحله دارد که دو مورد در ارتباط با عمل هست دو مورد در ارتباط با جنبه علمی است یعنی دو مرحله حفظ و حمایت عملی است و دو مرحله حفظ و حراست از دین علمی است. آن دو مرحله ای که عملی است عبارت است از بذل مال و بذل جان و حیات که جهاد در اموال و انفس در راه خدا یعنی در راه حفظ دین. اگر دین هزینه مالی بطلبد تمام سرمایه مالی اش را بدهد تا دین حفظ بشود. اگر دین جان آدم را بطلبد آدم باید از حیات خودش دست بردارد که صاحب جواهر در مثال قیام سید الشهداء را در تمثیل می گیرد. و دو مرحله ای که علمی می شود: 1. تبلیغ است که تبلیغ و تعلّم احکام، شیخ انصاری در مکاسب محرمه می فرماید: مبلغ احکام شرع در حقیقت مبلّغ از طرف خداست یعنی برای حفظ دین، که فقط احکام را برای مردم تبلیغ کند. لذا ما برای خطباء و منبری ها می گوییم در هر خطابه تان یک مسئله شرعی هم باید بگویید. و اما مورد دیگر فراگیری و تعلّم و حفظ ذهنی در صورت علم، باید احکام دین حفظ بشود. که به تعبیر سیدنا الشهید صدر این اسّ الاسس است. این مرحله حفظ احکام و مسائل دینی به معنای فقه اکبر و اصغر و به معنای اصول و فروع که حفظ بشود علمیّاً برای عالم که در ظرف روح شان که خدا داده است باز هم به قول شهید صدر که این ظرف لا یتناهی است در این ظرف لا یتناهی که علم فقه را جا بدهد و نگهداری کند دین را از اساس و اصل نگهداری کرده است. اگر اجتهاد نباشد، احکام شرع حفظ و نگهداری و فراگیری نشود رفته رفته فراموش از بین می رود و در اثر حوادث یا در اثر حواجز محو می شود و از بین می رود. بنابراین حفظ دین از اساس ارتباط دارد به اجتهاد. بنابراین از لحاظ عقلی و عقلائی می شود بگوییم یعنی از منظر عقل و عقلاء که اجتهاد یک ضرورت است که ضرورت آن وابسته به ضرورت حفظ دین است. این سه تا مطلب را که گفتیم در آخر در یک جمله اصل اجتهاد همان طور که در ابتداء گفتیم که ادله اربعه بشود کتاب و سنت و عقل و اجماع‌، خود اجتهاد در بین امامیه مما انفردت الامامیه علی وجوب ذلک.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo